چه درسهايى مي توان از بهمن ٥٧ گرفت ؟ (بخش چهارم )
عباس رحمتی
كدام خصوصيات خمينى اوضاع ايران را تغيير داد ؟
ميگويند اوايل انقلاب در همان مدرسه معروف ، روزى مگسي در اتاقى كه خميني نشسته بود به پرواز در آمده بود و او به "اردبيلى" همان كه هميشه كنار دستش بود ،ميگويد درب را باز كن تا برود ! عجبا كه بقول لرها اين ها فقط براى اسم در كردن بود و بس ! ( براى شهرت بود كه بگويند امام چقدر رئوف است و مهربان و دلسوز ! ) خصوصياتى كه بعدها از خمينى در امور زندانيان سياسي و كشتارها بروز كرد، فاجعه آميز تر از آن بود كه تصور ميكرديم او هرچه از دستش بر آمد در جهت اعمال ضد بشرى انجام داد، بطورى كه ايران را در صدر كشورهاى ضد حقوق بشرى و ركورددار اعدام در جهان قرار داد. خمينى جنگ را نعمتى مي دانست و نعمت او جز كشتار بهترين و پاكترين هاى فرزندان ايران نبود ، در كشتار هاى سالهاى شصت و دهه هفتاد نعمت جنگ بيرون ريخت .آغاز جنگى كه براى صدور انقلاب بود و ادامه ى آن ، جز كشور گشايى معناى ديگرى نداشت و پايان همان جنگِ خانمانسوز نيز براى بنيانگذار ج اسلامى و يارانش ننگ بود و سر كشيدن جام زهر براى خمينى و چنان شد كه ، خصوصات ضد انسانى خمينى در ايران فراگير شد همان خصوصياتى كه در عصر طلايى اش اجرا ميشد . همين خصوصيات به وارثين و جنايتكاران بعدى رسيد ، اين بار فرزندان خلفش همچون خامنه اى و احمدى نژاد و... شمشير را از رو بستند و باز كمر به قتل ملتى بستن كه در طول سي و پنج سال هيچ چيز جز عزا و عزادارى و منكر و منكرات و كشتارهاى روزانه در زندانها و خيابانها نديده بودند و كار به جايى كشيده شد كه ايران از نظر عدم رعايت حقوق بشر از طرف عفو بين المل و سازمان (شورا)حقوق بشر بيش از شصت بار در جوامع بين الملي محكوم شد و از شكنجه و اعدام زندانيان سياسى و شكستن قلمها و بستن روزنامه ها تا زير پا گذاشتن قانون و عزل رييس جمهور قانونی (بنی صدر ) و تا دستور ترور و فتوا ي مخالفان در داخل و خارج بهيچ عنوان دريغ نكردند و بعد از ٣٥ سال، در روى همان پاشنه ميچرخد و چشم اندازى در تغيير ايران ديده نمي شود .
بايد گفت ، اعدام ها جنایاتی بوده است که با آگاهي كامل صورت میگرفته است . و حکومت ايران اعدام را به مثابه اهرم کنترل و فشار در جامعه اعمال كرده و میکند و به اشکال مختلف و شهروندان ایرانی را به قتل میرسانند. درحال حاضر هم نه تنها بسیاری از زندانیان سیاسی و کودکان در خطر مرگ قرار دارند بلکه افراد عادی نیز از ماجراجویی های نیروهای انتظامی و و کله بسيجیها و پاسداران رژیم ایران در امان نیستند.اعدام های بدون دلیل , اعدام های شتاب زده و اعدام های خیابانی در ایران روز به روز شدت میگیردو اينها همه ارمغانهاى خميني است كه به وارثينش به ارث رسيده است، بطورى كه دولت اعتدال و اميد در كوتاه مدت ركورددار اعدام شده است.
دستورات و فتواهاي خمينى در مورد زندانيان سياسى و اعدام ها و قتلها :
«..رحم بر محاربین سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند "اشدا علیالکفار" باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.» (خاطرات آیتالله منتظری- ص ۵۲۰
خمینی ، در ذیل نامهی دیگری در پاسخ به پرسشهای موسوی اردیبلی در رابطه با چگونگی اجرای فرمان او برای قتلعام زندانیان سیاسی، مینویسد:
«... هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حمکش اعدام است، سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»
او به این ترتیب فرمان قتل کسانی را که زیربازجویی بوده و هنوز به دادگاه نرفته بودند و کسانی را که سالها از پایان محکومیتشان میگذشت صادر کرد.بدين صورت كسى كه در چهار ديوارى خانه اش نشسته است براحتى آب خوردن دستور قتل صادر ميكند و ككش هم گزيده نمى شود .
خمينى در پاسخ به نگرانی آیتالله منتظری در مورد کشتار بیرحمانهی زندانیان تأکید کرد:
«مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است. جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه کند.» (خاطرات آیتالله منتظری- ص ۵۲۱)
اسناد نشان میدهند که خمینی مسئولیت خونهای به ناحق ریخته و قتلعام بیرحمانهی زندانیان سیاسی را به گردن گرفته و نه «عفو» آنان را.
خمینی پس از مشاهدهی بیرحمی و قساوت حسینعلی نیری و ابراهیم رئیسی در جریان کشتار ۶۷ این دو را ارتقای مقام داد و رسیدگی به پروندههای قضایی در شهرهای مختلف را به آنها سپرد که موجب دلخوری شورای عالی قضایی هم شد.
اخيراً سايت جماران مصاجبه اى با سيد محمد بجنوردى پدر زن حسن خمينى در مورد عفوهاى خمينى سخن رانده است كه يك دروغ روشن است ولى زندانيان سياسى شاهدان زنده اى هستند كه اين خزعبلات را رد كرده و آنها را كذب محض مي دانند زيرا آن عفوها هم از طرف منتظرى بود كه بعد از عمليات فروغ جاويدان ملغا شد . پس از کشتار ۶۷ کلیهی «عفو»هایی که در دوران آیتالله منتظری داده شده بود ملغی و حکم قبلی زندانیان به آنها ابلاغ شد. در بند ها دهها نفر به چنین وضعیتی دچار شدند. مسئولان دادیاری هم از آن به عنوان «عفو منتظری» یاد میکردند که ملغی شده است. این تصمیم حتی بیماران روانی که وضعیت بغرنجی داشتند را نیز شامل میشد.[٣٣]
در جریان کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت تعدادی از کسانی که در اسفند ۶۶ مشمول «عفو» شده و حتی برای آزادی از زندان سند و وثیقه قرار داده و مصاحبه هم کرده بودند اعدام شدند.
جوانان بايد بدانند در دههی ۶۰ كسانى كه مرتکب جرائم سنگین شده ، جمهوری اسلامی با تشکیل «هیئت عفو» و ... با سعهی صدر نسبت به آنها برخورد نشده است. درست برعکس پس از سی خرداد ۱۳۶۰دهها هزار نفر به خاطر فعالیتهای سیاسی در دوران پس از انقلاب در شهرها و روستاهای مختلف دستگیر و در دادگاههای چند دقیقهای به حبسهای طویلالمدت محکوم شدند. شقیترین مسئولان قضایی نظام از جمله شیخ محمد مقیسه (ناصریان) به صراحت از احکام مزبور به عنوان «احکام کیلویی» نام میبرد.
از سال ۶۳ به بعد و پس از سرکوب کامل نیروهای سیاسی و عقبنشینی آخرین بقایای گروههای سیاسی از کردستان ایران، رژیم برای گشایش در جنگ و مشکلات اقتصادی که گریبانگرش بود نگاه به غرب را در پیش گرفت و به این منظور شروع به «عفو» و تقلیل حکم تعداد زیادی از زندانیان که از سالها قبل در زندانها بودند کرد، چرا که دیگر نگهداری آنها در زندان را به نفع خود نمیدید. [ ٣٤]
خمینی پس از پیروزی انقلاب در حالی که هیچ خطری نظام را تهدید نمیکرد به خاطر کینه ورزیهایی که داشت حاضر نشد توصیهی آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و برخی دیگر از افراد مبنی بر اعلام عفو عمومی را بپذیرد. در حالی که در گفتگوی دیگری عبدالواحد موسوی لاری یکی از اعضای «دفتر امام » و «مجمع روحانیون مبارز» در گفتگوی با «سایت جماران» به دروغ مدعی شده بود که خمینی پس از پیروزی انقلاب فرمان «عفو عمومی» داد.[٣٥]
http://www.entekhab.ir/fa/news/85163
دیدگاه و ایدئولوژیای که خمینی مبشرش بود با «عفو» و گذشت بیگانه بود. به همین خاطر بود که قطبزاده را که در اثر توطئهی مشترک حزب توده، احمد خمینی و محمدیریشهری به دام افتاده بود «عفو» نکرد. و یا سیدمهدی هاشمی و فتحالله امیدنجفآبادی را به خاطر نزدیکی به آیتالله منتظری و افشای سفر مکفارلین به کشور به جوخهی اعدام سپرد و تلاش آیتالله منتظری برای عفو این دو فایده نداشت. [٣٦]
خمینی حتی در ارتباط با روحانیون منتقد هم بیرحمی را از حد گذراند. به گونهای که رفتار او جانشیناش خامنهای با مراجع تقلید شیعه در تاریخ ایران سابقه نداشته است.
خمینی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، ائمه جمعه سراسر كشور و میهمانان خارجی شركت كننده در سومین كنفرانس اندیشه اسلامی و گرامیداشت «دهه فجر»، در پاسخ به کسانی که با اشاره به قرآن او را به «عفو» و «رحمت» میخواندند میگوید:
«نروید سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احكام اسلام كه منحصر در این نیست ... شما آیات قتال را چرا نمیخوانید؟ هی آیات رحمت را میخوانید! آن قتال هم رحمت است برای این كه میخواهد آدم درست كند.» (صحیفه جلد نوزدهم، ص ۱۳۸ اینترنتی)
رحمتی که او میگوید نیز با خون و خونریزی همراه است:
ذات و وجود خمينى در جمله زير مشخص ميشود او در سخنرانی مورخ ۲۰ آذر ۱۳۶۳ خود به مناسبت میلاد پیامبر اسلام و ولادت امام جعفر صادق در حضور سران قوای سه گانه و مسئولان کشوری و لشگری جمهوری اسلامی، میگوید:
... از باطن خود - ذات انسان- آتش طلوع میكند. اساس جهنم، انسان است، و هر عملی كه از انسان صادر میشود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب میافزاید. اگر یك كافری را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت [و] آن عذابی كه برای او پیدا میكند، بسیار بالاتر است از آن كسی كه جلویش را بگیرند و همین حال بكشندش. اگر یك نفر فاسد [را] كه مشغول فساد است بگیرند و بكشند، به صلاح خودش است، برای این كه این اگر زنده بماند فساد زیادتر میكند و فساد كه زیادتر كرد، عمل چون ریشه عذاب است، عذابش در آن جا زیادتر میشود. این یك جراحی است برای اصلاح . حتا اصلاح آن كسی كه كشته میشود، یك كسی كه دارد یك زهر كشنده را به خیال این كه یك شربت است، میخواهد بخورد. اگر چنانچه جلویش را شما بگیرید و با فشار و زور و كتك از دستش بگیرید، یك رحمتی بر او كردید ولو او خیال میكند كه طعمه او را از دستش گرفتید و یك زحمتی برایش ایجادكردید؛ لكن خیر، این جور نیست. اگر امروز، این سران استكباری بمیرند، برای خودشان بهتر است از این كه ده سال دیگر بمیرند. اگر امروز، یك كسی كه فساد در ارض میكند كشته بشود، برای خودش رحمتی است، به خیال این كه به صورت یك تأدیب، نه این است كه این یك چیزی باشد كه برخلاف رحمت باشد.»
او در ادامه همین سخنرانی میگوید:
«این كه میفرماید كه: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» [بکشید آنها را تا رفع فتنه در جهان] بزرگترین رحمت قتل است بر بشر. آنهایی كه خیال میكنند كه این آسایش دنیایی، رحمت است و بودن در دنیا و خوردن و خوابیدن حیوانی رحمت است، آنها میگویند كه اسلام چون رحمت است، نباید حدود داشته باشد، نباید قصاص داشته باشد، نباید آدمكشی بكند. آنهایی كه ریشه عذاب را میدانند، آنهایی كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چی است، آنها میدانند كه حتا برای این آدمی كه دستش را میبرند برای این كاری كه كرده است، این یك رحمتی است. رحمتش در آن طرف [روز رستاخیر] ظاهر میشود. برای آن كسی كه فساد كن است، اگر او را از بین ببرند یك رحمتی است بر او.» ( صحیفه جلد نوزدهم، صص ۱۱۲، ۱۱۳ اینترنتی) اين جملات نشان ميدهد كه خمينى رحمتي در درونش ندارد ،مانمي دانستيم كه دست قطع كردن رحمت است ! و اين نشان ميدهد كه مردم ما چه كسى را براى رهبري برگزيده بود .
موضع خمينى دقيقادر مورد اعدامهاىى سال ١٣٦٧ دقيقاً مشخص است او در مورد اعدامهاى آن سال ميگويد : «..رحم بر محاربین سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند "اشدا علیالکفار" باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.» (خاطرات آیتالله منتظری- ص ۵۲۰)
خمینی همان موقع در ذیل نامهی دیگری در پاسخ به پرسشهای موسوی اردیبلی در رابطه با چگونگی اجرای فرمان او برای قتلعام زندانیان سیاسی، مینویسد:
«... هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سریعاً دشمنان اسلام(يعنى مخالفان ) را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»[٣٧]
او به این ترتیب فرمان قتل کسانی را که زیربازجویی بوده و هنوز به دادگاه نرفته بودند و کسانی را که سالها از پایان محکومیتشان میگذشت صادر کرد.چندين نفر از دوستان خودم در اين سرى اعدامها به جوخه سپرده شدند" عباس خسرو آبادي "حكم سه سال زندان را داشت ولى بعد از هشت ماه ملى كشي او را اعدام كردند و يا "محسن يمنى" هم همين طور بعد از صدور حكم ملي كشى ميكرد كه در سال ٦٧ با همين فرمان خمينى اعدام ميشوندو چنين ، انقلاب ٥٧ فرزندان خود را بلعيد .
و در پاسخ به نگرانی آیتالله منتظری در مورد کشتار بیرحمانهی زندانیان تأکید کرد:
«مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است. جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین را از سر همه کوتاه کند.» (خاطرات آیتالله منتظری- ص ۵۲۱ )
خمينى و آزاديهاى مطبوعات :
البته جنایاتی که در دههی ۶۰ صورت گرفت عمل به وعدهای بود که خمینی ۶ ماه پس از آغاز «انقلاب اسلامی» در ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ در سخنرانی عمومی خود داد:
«اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع ا علام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبودیم … اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم، تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم، یک حزب! و آن حزب الله، حزب مستضعفین و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم. و من اعلام میکنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خودشان ننشینند ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم»
http://www.youtube.com/watch?v=7LmmJEP17uE
خمينى ميخواست اطرافيان خود را حفظ كند و همه چيز را با اعدام حل وفضل كند و اگر به خواست خودش بود يك ايرانى هم باقى نمى گذاشت. ولى شايد شانس با مرم ايران بود و نه عمرش و نه قدرتش كفافيت نكرد و گرنه چنان ميكرد كه خود ميخواست. او یک روزى در معارفه با نمایندگان مجلس خبرگان در قم گفت:
«اگر بنا بود از اول مثل سایر انقلاباتی در دنیا واقع می شود چند هزار نفر از این فاسدها را در مراکز عام دار میزنند و آتش میزدند، تا قضیه تمام شود، اشکال بر طرف میشد… ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل میکنند میگذاریم عمل کنند و باقی را ممنوع اعلام میکنیم. و همه نوشتجاتی که اینها کردند و بر خلاف مسیر اسلام و مسلمین است ، ما همهی اینها را از بین خواهیم برد. .... ما با این حیوانات درنده نمیتوانیم با ملایمت رفتار کنیم…» همان خط كشتار را خامنه اى همچنان ادامه ميدهد، چنانكه يكى از افسران سپاه در نامه اى به نوريزاد نوشته است ، خامنه اى هم براى بقاى ج اسلامى حاضر است از روى جنازه يك ميليون نفر عبور كند ، او به نوريزاد مينويسد:دریکی ازنوشته هایت بخوبی به جریان حکم فرماندهی قرارگاه ثارالله اشاره کرده ای. رهبر ازآقای رحیم صفوی پرسید اگر مردم ریختند به خیابانها و زدند و شکستند وآتش زدند حاضری با تانک ازرویشان بگذری؟ رحیم صفوی گفت بله و آقا حکمش را داد دستش.(از متن نامه افسر سپاه)
این سرداران و سران سپاهی که من می شناسم هیچ راه برگشتی ندارند. اینها به همین راه با سماجت ادامه خواهند داد. اگرشده یک میلیون نفر ازمردم ایران را به گلوله ببندند و بکشند که خود بمانند حتما این کار را می کنند. هم پول دارند هم اسلحه. تنها امید من به پاسدارانی است که به قول تو پاک و انسان هستند. اینها ازداخل سپاه با سپاه دست به یقه خواهند شد. ما نیز مانده بودیم برای یک چنین روزهایی. اما شناسایی شدیم یا بی گداربه آب زدیم و اخراج شدیم. اما نوید بدهم که درداخل سپاه فراوانند پاسدارانی که اصل و نسب دارند و نمی خواهند واجازه نمی دهند دستشان به خون مردم آلوده شود.( از نوشته هاى يكى از افسران پيشين سپاه كه يكبار از اعدام رسته است )
https://www.youtube.com/watch?v=1wLl_-qlWzE&feature=related
او (خمينى ) همچنین اضافه کرد:
«آنهایی که به اسم دموکراسی میخواهند مملکت ما را به فساد و تباهی بکشند باید سرکوب شوند. اینها از یهود بنی قریظه نیز بدترند و باید اعدام شوند. ما به اذن خدا و امر خدا آنها را سرکوب می کنیم.» (فیضیه قم، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸)
چگونگی تشکیل سپاه پاسداران ، اختاپوسى كه تمام مراكز قدرت را ميخواهد!
قبل از تشكيل رسمى سپاه پاسداران مشورتهايي در پشت پرده با خمينى شده بود ، بايد گفت اين يك ارگانى نبود كه خود بخود و خلق الساعه بوجود آمده باشد از قبل در خارج كشور( فرانسه) برنامه ريزى شده بود بنيانگذاران سپاه با مشورت خمينى (از جمله محسن سازگارا ) به نيرويي نظامى مستقل و جدا از ارتش مي انديشيدند ، قبل از آن كميته ى انقلاب را تشكيل دادند، در واقع چهارچوب سپاه پاسداران و نيروى انتظامى را اعضاى كميته ها تشكيل ميدادند . کمیتههای انقلاب اسلامی اولین سازمانهایی بودند که پس از انقلاب در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷بعد از پیام خمینی تاسیس و پس از تصویب قانون تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۱، با شهربانی و ژاندارمری ادغام شدند . رضا سيف اللهى اولين فرمانده نيروهاى انتظامى بود او ميگويد : در اواخر جنگ سازمانهای نظامی و انتظامی موازی مثل وزارت سپاه، وزارت دفاع، کمیته ها، شهربانی، ژاندارمری فعال بودند، و در ماموریت های خویش بسیار با هم تداخل پیدا می کردند از طرف دیگر دولت وقت به دنبال راههایی بود که بتواند هزینههای موازی را کم کند و با ادغام دستگاهای موازی هزینهها را کاهش دهند. این تفکر به نیروی انتظامی هم محدود نمیشد به شهرداریها ، ساختار اداری و حتی ساختار نظامی هم سرایت کرده بودولى بحث فراتر از اين حرفها بود رژيم ميخواست نيروهاى ناجا را از خلص ترين ها درست كند كما اينكه ديديم چه كسانى فرماندهى اين نيرو را بدست گرفتند فرمانده هايى مثل لطفيان ، سهرابى قاليباف و احمدى مقدم از درون همين نيروها ، نيروهاى انتظامى بيرون كشيده شد كه افرادى چون " رادان " را نبايد از ياد برد كسي كه در سركوب مردم تهران نقش بسزايى داشته و دارد "احمدى مقدم " و" قاليباف " از پاسدارانى هستند كه در سالهاى ٧٨ و ١٣٨٨ در كشتار دانشجويان نقش بسزايى داشته اند ، اكثر فرماندهان كم وبيش از كميته ها و يا سپاه پاسداران ميايند، آنها پستهاى مهمي را اشغال كردند و روزبروز گستاخ تر شده تا جايى كه فرماندهانشان درانتخابات رياست جمهورى و ساير اعضا در مجلس شوراى اسلامى شركت كرده اند ، افرادى چون "قاليباف " و" محسن (سبزعلى ) رضايى" كانديداهاى رياست جمهورى شدند و تعداد زيادى از سپاهيان نمايندگان مجلس نهم شدند بطورى كه نمايندگان مجلس اكثرا از نظامى هاى سپاه شد .ويكي پیديا در مورد سپاه چنين مى نويسد :
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازمانی شبه نظامی است که در نخستین روزهای پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به فرمان سید روحالله خمینی (بنیانگذار و رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران) تشکیل شد. روحالله خمینی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ طی فرمانی به شورای انقلاب اسلامی رسماً تأسیس این نهاد را اعلام کرد و شورای انقلاب با تأسیس شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، گام اساسی را در جهت سازماندهی این نهاد برداشت. سپاه نهادی نظامی و بازوی مسلح برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی ایران است.[٣٨] طى سالهاى جنگ سپاه به يك نيروى تمام عيار موسوم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تبديل شد سپاه وزارت خانه ويژه خود را بوجود آورد و شمارنفرات آن به همراه نيروهاى دريايى و هوايى را به ١٢٠٠٠٠ نفر رساند و تعداد زيادى از جوانان را در قالب نيروى پشتيبانى با عنوان بسيج مستضعفين را تحت نظارت خود داشتند و همين امر باعث شد بخش عمده اى از ارتش شاه را به صورت يك نيروى جنگى حرفه اى حفظ و تنها رده هاى بالاى آنرا پاكسازى كردند. همچنين يك الگلوى مذهبى از سيستم كميسياريا با استفاده از ٢٧٠روحانى ( آخوندهايى كه چيزى از مسائل نظامى نمى دانستند ) براى مراقبت و نظارت بر بخش هاي كليدى برقرا كرد . شمار نيروهاى منظم در مجموع به ٣٧٠٠٠٠رسيد . اين نيروها زير پوشش وزارت جنگ - نامى دو باره براى وزارت دفاع قرار گرفتند . سازمان امنيت ( ساواك ) و گارد شاهنشاهى هم منحل شد و به جاى دومى نيروى قدس سپاه متشكل از ٢٠٠٠-٥٠٠٠ از نيروهاى گزينش شده ء سپاه بوجود آمد در واقع نيروهاى پراكنده سپاه را با كمك بسيج و در جريان بحران جنگ ايران و عراق ، همانند بحران گروگانگيرى در حكم نوعى تجديد قواى چشمگير براى ج اسلامى بود . و جنگ عملا به يك نبرد انقلابى ملهم از مذهب و ميهن پرستى تبديل شده بود و در اين زمينه فيلمهاى سينمايى متعددى مانندى " افق" و" جنگ تحميلى " ساخته شد [ ٣٩] و بدينصورت خط شهيد سازى و شهيد پرورى در ايران در خط مقدم مسائل قرار گرفت. سپاه وارد جنگ ايران عراق شد و بهتر بگوييم اين جنگ باعث شد تا سپاه پاسداران جايگاهى نزد خمينى پيدا كند به همين خاطر تا جايى كه توان داشت از نيروهاى بسيجى و مردم عادى در پوشش بسيج روانه جبهه هاى جنگ كرد در ميان بسيجى ها نوجوانان ١٢ ساله و حتا ده ساله ديده مي شد ، علاوه بر اين سپاه ، خود بنام سربازى در سپاه به سرباز گيرى پرداخت ، بدين صورت مشمولين سربازى و نيروهاى نظام وظيفه را هم با اختيارات كامل در دست گرفت و تعداد زيادى از اين نيروها را وارد جنگ كرد و تا توانست از همين نيروها بعد از اتمام خدمتشان استفاده كرد و از بعضی ها نیروی های خلص ساخت و آنها را به خدمت سپاه در آورد و از اين نيروها هم در جبهه استفاده كرد و هم در سركوب مردم در شهرهاى دور و نزديك ، پس از جنگ باقيمانده نيروهاى سپاه از جبهه ها به شهرها بازگشتند ، نيروهاى نظامى و دور افتاده از مسائل جامعه و طلبكار از مردم ،با اندیشه های متحجر ی که از رژیم در جبهه کسب کرده بودند ، آنها تشنه ى قدرتی بودند كه جز زور و زر و سکس چيز ديگرى را نمى شناختند ، روشي جز مسائل نظامى و چيزى بنام دمكراسى و ازاد انديشى در ذهن نداشتند و فقط زور و سلاح ،آخرين روش برخوردشان بود .باز گشتگان از جبهه ها مي خواستند يك شبه راه هزار شبه را طي كنند ، و همين باعث شد تا سپاه طرحى را در اندازد تا نيروهاى خودی را هر جا كه مى تواند وارد دستگاه سرکوب كند، دانشگاه ، جهاد دانشگاهي، ادارات و حتا تا مجلس شوراى اسلامى هم پيش رفتند بدينصورت دانشگاه ها پادگانى تر شد(مرحله اول پادگانى شدن دانشگاه ها بعد از انقلاب باصطلاح فرهنگى بود ) . براى وارد شدن به دانشگاهها سهميه ٤٥ تا ٥٠ درصدى درصدى سپاه گذاشتند علاو بر اينها بسيجى ها و مجروحين و خانواده شهدا و آقازاده ها و نورى چشمى هاى ديگر هر كدام سهميه دار دانشگاه شدند.
بدين صورت ادارات و دانشگاه ها و ساير نهاد و ارگانهاى ديگر مملو از باز گشتگان جنگ و جبهه شد! محسن رضايى ( سبزعلى ) كه فرمانده سپاه بود خود لباس نظامى را در آورد و وارد دانشگاه شد و مدرك دكترا خود را يك شبه دريافت كرد و منشى دبير خانه شوراى تشخيص مصلحت شد و اين نمونه بارزي بود از طلبكارىهای نظامى هاى سپاه ، ساير اعضاء بدين شكل براى خود مدارك دانشگاهى درست كردند و وارد مراكز قدرت شدند و نبض اقتصاد كشور و از هم مهمتر نفت و گاز و مخابرات و فرودگاه ها و ...را در اختيار خود گرفتند .[٤٠]
قانون اساسی درباره چه سپاه میگوید:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامهٔ نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا میماند. حدود وظایف و قلمرو مسؤولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسؤولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین میشود.بعدها قانون را كنار گزاردند و آنچه خود مي خواستن را در غارت منابع مردم پياده كردند بطورى كه سپاه همچون اختاپوستى چنگالهاى خود را در همه جا گسترانيده است .[٤١]
پس از انتصاب محمد علی جعفری به فرماندهی کل سپاه در سال ۱۳۸۶ نوآراییهای تشکیلاتی در سپاه روی داد. این نوآراییها شامل تشکیل سازمان بسیج مستضعفین و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تشکیل ۳۱ سپاه استانی بود.
ادامه دارد(ویکی پیدیا)
[٣٣]نگذارید دستهای خونین خمینی را پاک کنند از الف - م
[٣٤]همانجا
[٣٥]همانجا
[٣٦] همانجا
[٣٧]«بسم الله الرحمن الرحیم
... کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد...»
خمینی در حکم مزبور خواستار به کارگیری نهایت وحشیگری شده و فرمان میدهد:
«... رحم بر محاربین سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند "اشدا علیالکفار" باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام. روحالله الموسوی الخمینی »
خمینی همان موقع در ذیل نامهی دیگری در پاسخ به پرسشهای موسوی اردیبلی در رابطه با چگونگی اجرای فرمان او برای قتلعام زندانیان سیاسی، مینویسد:
«.... هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حمکش اعدام است، سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»
اصولاً یکی از ملاک و معیارهای خمینی برای دفاع از افراد و شخصیتهای سیاسی، چگونگی برخوردشان با گروههای سیاسی و در رابطه با مقامات قضایی و امنیتی بیرحمی به کارگرفته شده از سوی آنان بود. او در همه حال از کسانی حمایت میکرد که سبعانهترین برخوردها را در ارتباط با زندانیان سیاسی داشتند. لاجوردی از این بابت نورچشم خمینی بود و علیرغم مخالفتهایی که دامنهی آن تا درون نظام کشیده شده بود تا دیماه ۶۳ همچنان مصدر کار ماند و دستگاه جنایت و سرکوب رژیم را هدایت کرد. خمینی حتا در تأیید پسرش احمد چنین مینویسد:
«....و در امور سیاسی مدتی تهمتها زده شد كه احمد طرفدار منافقین (مجاهدين خلق )است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او میدیدم كه دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند و در این آواخر كه قضیه زندان اوین پیش آمد و شكایاتی از آقای لاجوردی میشد و مخالفتهایی میشد [غیر] از احمد كسی را ندیدم كه بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری كند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و بركناری او را تقریبا فاجعه میدانست .با چنين مواضعى نسبت به احمد آن مقدار اعتبارى راهم كه احمد خمينى نزديك گروههاى سياسى داشت از بين برد!
یكشنبه 23 آبان 1361 / 27 محرم الحرام 1403
روح الله الموسوی الخمینی غفرالله له »
[٣٨]ويكى پديا
[٣٩] تاريخ ايران مدرن
[٤٠]استادى در مركز پزشكى ايران ، بعد از انقلاب ، تازه از كانادا برگشته بود او به ما آناتومى و فيريولوژى درس ميداد، من و او خيلى باهم عياق شده بوديم بطوری که يك روز بقدری عصبانی بود سفره دلش راباز کردو گفت : فلانى اين اوراق را نگاه كن اوراق دو نفر از كسانى است كه دامپزشكى مي خواندند مسئولین دانشگاه به من گفته اند اينها مي خواهند پزشكى بخوانند هوايشان را داشته باش در حالي كه آناتومى انسانی با حيوان و دام كاملا متفاوت است ، او مي گفت مي بينى در آموزش عالى ايران چه مي گذرد؟ تو خود بخوان حديث اين مجمل را !
[٤١]ويكى پديا
[]http://www.mashreghnews.ir/fa/news/71965/عکساعدام-عاملان-جنایت-خمینی-شهر16
منبع:پژواک ایران