PEZHVAKEIRAN.COM انتقاد از خود به پیشنهاد آقای مجید خوشدل
 

انتقاد از خود به پیشنهاد آقای مجید خوشدل
شقایق - ع

از سالهای دور کودکی، جمله ای از مادرم در ذهنم حکّ شده است که اغلب هنگام هدیه دادن به یاد آن جمله می افتم. آنزمانها که زمان شاه بود، وقتی یکی از اقوام ازدواج میکرد یا خانه میخرید یا بچه دار میشدند، مادرم همیشه بهترین هدیه ها را میخرید. با توجه به اینکه پدرم کارگر ساختمانی بود و اوضاع اقتصادی ما خیلی بد بود اما مادرم در هنگام چشم روشنی بردن، از خوراک و پوشاک خانواده میزد تا بتواند ارزشمندترین کادوها را برای فامیل تهیه کرده و ببرد.

گاه پیش می آمد که نظر مرا هم می پرسید ( البته پس از خریداری هدیه ! ) و من که فرزند اول خانواده هستم، در بعضی موارد که هدیه را بجا و مناسب آن قوم و خویش نمیدانستم ، از وی ایراد میگرفتم و میگفتم خیلی قشنگست اما آنها کادویشان خیلی بد بود و چرا تو کادوی خیلی گران و خوب میدهی؟ مادرم جواب میداد که: آدم یا باید به لیاقت طرف مقابل نگاه کند یا به لیاقت و شخصیت خودش. اگر آنها کادوی بد آورده اند لیاقت خودشانرا نشان دادند و من هم لیاقت خودم را و احتراممم به آنها را ثابت میکنم.

این خاطره را از اینجهت نقل کردم که مدتیست به این نتیجه رسیده ام در تمام موارد ، انسان بایستی به شخصیت خودش یا دوستان و بویژه بخاطر شخصیت کسی که از وی به نیکی یاد میکند، بایستی همواره  آداب احترام را نگه دارد و حتی  با افراد هتاک و بدزبان و بی ادب، مودبانه و محترمانه برخورد کند، نه بخاطر آنها بلکه بیشتر بخاطر خودش و درون دل و افکار خودش و همچنین بخاطر دوستان و عزیزانش. بقول معروف: از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان.

و اما بخش اصلی مطلبم « انتقاد از خویش» است که بنا به توصیهء آقای مجید خوشدل میباشد :

در تاریخ

Date: Tue, Dec 31, 2013 at 9:11 AM

از نزدیکترین و تنها دوست صمیمی ام ایمیلی برایم رسید که حاوی لینک مقالهء آقای مجید خوشدل بود. مقاله را خواندم و عنوانش چنین بود :

«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران(1) 

«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»

 

بسیار متعجب و ناراحت شدم. البته نه از آقای خوشدل که حقیقتا" ایشان را اصلا" نمیشناختم بلکه از همان نزدیکترین و صمیمیترین دوستم که پنج سال تمام تنها مونس و محرم رازهایم  بود، هرچند فقط بصورت مکاتبه در اینترنت.

برایش نوشتم:

Date: 2013-12-31 16:41 GMT+03:30
Subject: Re: vaqti keh ensan az xod biganeh mishavad, beh xod dorooq gofteh, dorooq hay e xod ra rahat tar bavar mikonad.
To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>*

« سلام

عزیز دلم. فقط میتونم بگم که برات متاسفم

تو چقدر تغییر کرده ای ! چقدر عوض شده ای ! چقدر سقوط کرده ای

 

خیلی برات متاسفم

 

مجید خوشدل رو که اصلا" نمیشناسم ولی تو رو که میشناختم هم حالا دیگه نمیشناسم

تو اون (.... )**  که میشناختم نیستی

فکر کنم کسی دیگه ایمیلت رو هک کرده و دو سه ماهه داره با نام تو با من مکاتبه میکنه

 

بهرحال هرکسی که هستی... چه مجاهد. چه مامور وزارت اطلاعات. چه هکر ، سال نو (2014 ) را بهت تبریک میگم

 

امیدوارم سال جدید سال انصاف و وجدان و صداقت باشه و نه سال دسیسه و حیله و توطئه و بددلی و بدخواهی

بخصوص برای تو که اصولا" از اول منفی باف بوده ای تا حالا که اصلا معلوم نیست خودتی یا نه »

 

***

و بعد دوباره و سه باره مقالهء آقای خوشدل را خواندم و هربار که میخواندم بیشتر متاثر میشدم که چرا آقای خوشدل اینگونه غیرمنصفانه قضاوت کرده و آنقدر بدبینی و بددلی بخرج داده اند.

سپس ایمیلهای قبلی آن دوستم را چک کردم. دیدم یکی دوبار هم قبلا" از ایشان لینک فرستاده بوده و صحبت کرده واز من خواسته بود برای آقای خوشدل ایمیل بزنم و از وی خیلی تمجید نموده و در عوض برخلاف سالهای گذشته تا چندماه قبل، از آقای ایرج مصداقی با بدبینی و نگاه منفی یاد کرده بود. و البته من به پیشنهاد دوستم مبنی بر ایمیل زدن به آقای خوشدل پاسخ منفی داده  و نوشته بودم که مایل به آشنایی با هیچ فرد سیاسی جدیدی نیستم .

اما تمام ذهنم متلاطم شده بود و هرچه که میگذشت از نوشتهء آقای خوشدل بیشتر ناراحت میشدم و از آنهمه بیعدالتی و اجحاف و ظلم در حق آقای مصداقی خشمگین میشدم. بهمین دلیل به سایت گفتگو سر زده و دو سه مطلب از روی سایت را خواندم. سپس برای آقای خوشدل ایمیل زدم:

Date: 2014-01-06 0:11 GMT+03:30
Subject: آقای مجید خوشدل دریافت نمایند. با سپاس
To: majid khoshdel <goftogoo@hotmail.co.uk>

آقای مجید خوشدل گرامی

با سلام و درود و تبریک سال نوی میلادی

 

مقالهء شما تحت عنوان :

«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران(1) 

«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»

 

را خواندم. گفتنی های زیادی دارم ولی در یک کلام اینکه مقالهء شما بسیار خصمانه بنظر میرسد.

علیرغم توصیهء یکی از دوستانم برای مطالعهء مطالب شما ، متاسفانه نتوانستم با نوشته های شما ارتباط فکری برقرار کنم.

حال دنبال این هستم که دلیل خصومت شما را بویژه با آقای مصداقی بدانم.

جز حملات یکسال اخیر پس از نامهء سرگشادهء ایشان به رجوی ، هیچ دلیلی برای همنوایی شما با حمله کنندگان و توبیخ کنندگان آقای مصداقی ، نیافتم.

چنانچه خودتان دلیل را ذکر کنید سپاسگزار خواهم شد و چنانچه اجازه داشته باشم ، مایلم نظراتم را در خصوص مقالهء تان بصورت مشروح نگاشته و ارسال نمایم.

ولی درهمین رابطه نیز ( ارسال دیدگاههایم) دقیقا" نمیدانم که به چه آدرسی برایتان ایمیل بفرستم. به همین آدرس و یا 

majidkhoshdel@hotmail.com

 

لطفا" مرا مطلع نمایید.

 

با سپاس و احترام

( .... )

 

نظراتم را در چندین صفحه نوشتم و منتظر پاسخ ایشان ماندم. دو روز گذشت اما آقای خوشدل جوابی ندادند و من نامه ام را کمی تغییر داده و از حالت مخاطب خاص به مخاطبین همگانی تبدیل کرده برای چندتا از افراد لیست ایمیلم از جمله خود آقای خوشدل ارسال نمودم:

»Date: 2014-01-08 11:09 GMT+03:30
Subject: « ایرج مصداقی » نماد از خودبیگانگی یا « الگوی درست زیستن» و « معلم انسانیت»
To: Pezhvake Iran <pezhvakeiran@gmail.com>, ……..

با درود

مطلبی که در پیوست است  نوشته ء من است اما آنرا با نام « شقایق» منتشر میکنم. نامی که سال 89  هم مطالبی با همین اسم منتشر کردم

مطلب مزبور ، انتقاد من به نوشتهء آقای مجید خوشدل در مقاله ای تحت عنوان 

 

«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران(1) 


«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»

 

 

میباشد . 

دریافت کنندگان این ایمیل فقط اسامی ذکر شده در قسمت ایمیل هستند.

ضمن عذرخواهی از آقای مصداقی گرامی بخاطر دخالتم در موضوعی که مربوط به ایشان است ولی از سایت پژواک ایران خواهش میکنم حتما " مطلبم را درج نماید. با سپاس

 

همراه با احترام

(...) »

 

بعد از انتشار نوشته ام، منتظر واکنش ایشان ماندم اما هیچ واکنشی از سوی آقای خوشدل بوقوع نپیوست تا اینکه طی مکاتبات متقابلی که با یکی از دوستان دیگر که از طریق همان بهترین و صمیمیترین دوستم میشناسم و در اینجا از ایشان فقط  تحت عنوان « رفیق ب» نام میبرم، حین تعریف کردن کارهایی که انجام داده ام، از آقای خوشدل و نوشته ام نیز یاد کرده و در بخشهایی از ایمیلم به رفیق ب ، از آقای خوشدل بدگویی و متاسفانه حتی توهین نمودم:

Date: 2014-01-18 9:02 GMT+03:30

         
   

                                                                                                             

   

« سلام و درود  رفیق ب..... عزیز و گرامی

.....حالا حرفهای سیاسی بزنم : اولین و مهمترین کاری که کردم پاسخ به مقالهء آقای خوشدل بود که برای شما هم فرستادم. ......

اما اون مطلبی که نوشتم... تازه یک ذره از حرفام بود......... کاش میتونستید درک کنید که خوشدل چه اشتباه بزرگی رو داره مرتکب میشه اونهم در پیروی از اشتباهات رجوی و پیروان رجوی.

ماهها قبل (....) ( امان از دست او !!! ) برام نوشت که به مجید خوشدل ایمیل بزن.

من براش نوشتم که ایمیل نمیزنم چون دارم از سیاست فاصله میگیرم و دوری میکنم و علاقه ای به مکاتبه با او و آشنا شدن با آدمای تازه ندارم... یه همچین چیزایی براش نوشتم.

باز یکبار نوشت که مجید خوشدل تومنی صنار از بقیه سرتر و بهتره.

بعدش هم یک لینکی فرستاد که گفتگوی مجید خوشدل با کریم قصیم بود. من اونو خوندم و اثر منفی روی من گذاشت.

باز مدتی گذشت و (....) از مجید خوشدل تمجید کرد و بعدش درست در بدترین شرایط فکری که من داشتم ، برام لینک مقالهء خوشدل ِ بددل در مورد ایرج مصداقی رو فرستاد... خوندم و خیلی متاثر شدم که این آقا چقدر بی انصاف و بدبین و توهینگر و دروغگوست.

حتما شما مقالهء خوشدل رو خونده اید ، اگه نخونده اید حتما بخونید. درضمن ، روی سایتش باب آشنایی رو هم بخونید.

من هنوز نمیتونم بفهمم که چرا خیلی معقول و متین ، نامهء سرگشادهء مصداقی رو جواب ندادید. حالا شما در شورای مقاومت. یا خود مریم رجوی . مسعود رجوی که هیچی... اونکه فکر کنم مرده اصلا.

ولی میشد نامهء مصداقی را پاسخگو باشید. بسیار مستدل و دوستانه. در یک گفتمان تلویزیونی در همون سیمای آزادی. مگه نمیشد؟! میشد ! ولی نخواستید و بعدش هم اون اتفاقات.....

حالا بجای اینکه باز از راه دوستانه مشکلات و درگیریها حل بشه ، یکی بنام مجید خوشدل که معلوم نیست کیه و چیه ....اومده و اونهمه به مصداقی توهین کرده. حالا به اپوزیسیون هم که کلی توهین کرده را کاری ندارم... اما آیا این شعله ورتر کردن آتش نیست؟ چرا خوشدل چنین کاری کرد؟

بهرحال من مجبور شدم جوابشو بدم و جوابش رو هم دادم و اگه باز مجبور بشم جواب هرکسی دیگه رو هم میدم. نه فقط راجع به مصداقی. بلکه اگه کسی بیخودی و الکی و به دروغ بیاد تهمت بزنه و بدگویی کنه من جوابشو میدم. رفیق ب عزیز. اگه کسی به شما هم بد بگه با من طرفه. بارها پشت پردهء قضایا از شما دفاع کرده ام. در پالتاک یا اسکایپ و حتی در فیس بوک. گاهی هم راستش از دستتون خیلی عصبانی بودم و خودم ازتون انتقاد کردم.......

اینهارو در مطلبم نوشتم و انتقادم رو بر مقالهء خوشدل همه رو ذکر کردم. حالا بعدش میدونید چی شد؟

آقای مصداقی بعد از دریافت و خوندن نوشتهء من ، برام نوشت که  قسمتهای آخر مطلبم رو باید حذف کنم. از من تشکر کرد و گفت که با اون بخش آخر موافق نیست چون خودش رو اونجور نمیبینه .

اما من نمیخواستم مطلبم حتی یک کلمه اش هم حذف بشه بهمین دلیل تهدید کردم که اگه اون بخش سانسور و حذف بشه ، مقاله ام رو بطور کامل، از آدرس اصلی ام برای تمام کنتاکت لیستم میفرستم !  باز ایشان اصرار داشت که اون بخش را در مورد خودش صحیح نمیدونه. خلاصه حدود یکساعت دعوا کردیم و من تهدید و هشدار دادم و سرآخر به پژواک ایران اجازه داد نوشته ام رو بطور کامل درجش کنند.

تازه رفیق ب عزیز. آنچه نوشته بودم فقط در برابر پاسخگویی و نقد مطلب خوشدل بود ، نه تمام حرفهام.

حالا یکروز که موقعیتش رو داشته باشم خواهم نوشت. .... بهرحال مصداقی برای من برادری ست عزیزتر از برادرهای واقعی ام. کسی که از نظر شخصیت بسیار بسیار وارسته و قابل ستایشه. رفیق ب . یک نمونه از خصوصیات فوق العاده عالی ایرج مصداقی اینه که میگه تو دنبال حقیقت باش نه دنبال من. من هم ممکنه اشتباه کنم.

یعنی ایشان هیچوقت خودش رو محور و مرکز نمیدونه. هرگز خودشو تبلیغ نمیکنه. خودش رو خدا نمیدونه. میگه من هم ممکنه اشتباه کنم. حالا چنین شخصیت شریف و صاف و زلالی  رو با این هجمه و جنجال و بی انصافی و بی وجدانی مورد حمله قرار میدهند ! واقعا غریب و تاثرآوره.

بعد هم که آدم مطالب سایت همبستگی ملی و خشخاشکاران رو دنبال میکنه روز به روز از کل سازمان مجاهدین و شورای مقاومت بیزار میشه. اینکه زنی مثل عفت اقبال رو « بی عفت» بنامند.... وای... وای... چقدر زننده و کثیفه این رفتار.... این کارها نه فقط از نظر من بلکه از نظر بسیاری از داخل کشوریها، اینهمه توهین به اشخاص کاری غیرانسانی و بیمارگونه است. ...........

بهرحال رفیق ب عزیز. حقیقتا" من مایل به درگیر شدن با هیچکس نیستم و حتی دلم برای فحاشها هم میسوزه که انقدر حقیر و بی عقلند اما وقتی در سطوح بالاتر میبینم که همه دارند یک نمایش رو جلو میبرند و دارند همپای رجوی و همگام با او به منتقدین حمله و توهین میکنند ، با خودم میگم که ماجرا ریشه در یکجای مهمتر داره. اصلا اینا یعنی کل سازمان و شورا انگار بازیچه و مهرهء دست یکی دیگه است و داره همه رو میچرخونه و بهمین دلیل چون تمام این چیزها و کل ماهیت و محتوای سمخا و شورا « بازی» هست ، بهمین خاطر نیازی هم به پاسخگویی و جواب به انتقادات نمیبینند و بازی را ادامه میدن و در این راه آدم میخرند... قیمتها هم متفاوته. یکی مثل محمدحسین تریاکچیان قیمتش مفت و ارزون بوده ، زود وارد بازی شده و دیگری مثل  مجید خوشدل قیمتش کمی بالاتر بوده و دیرتر وارد بازی شده و ادامه... اما تا کجا و چه وقت؟! چه کسی میخواد بازی رو تموم کنه؟ و اما اینکه (.... )هم وارد این بازی شده اما برای من بسیار بسیار دردناکه.... نمیتونم بفهمم چرا او فریب خورده و وارد کاری شده که درست 180 درجه با هویت اصلی خودش متفاوته. آنچه که سالهای 88 و 89 و 90 و 91 بوده ، حالا در اواخر 92 داره تغییر میکنه.... خیلی غم انگیزه... خیلی»

***

در همین اثنی ، من که همچنان منتظر واکنش تند و منفی آقای خوشدل بودم ، با حدوث چند موضوع جداگانه و همچنین با مطالعهء مطالب بیشتری از سایت ایشان ، شناخت مختصری از آقای خوشدل بدست آوردم و متوجه شدم که علیرغم تعریف و تمجید از آقای خوشدل توسط همان صمیمی ترین و نزدیکترین دوستم که خود حامی شورای مقاومت و سازمان مجاهدین است، اما  آقای خوشدل بهیچوجه مدافع جمهوری اسلامی دمکراتیک آقای رجوی و حامی سیاستهای سازمان مجاهدین و خواهان گفتگو با سران اصلاح طلب حکومت نیست و گویا بهیچوجه حتی بطور ابزاری خواهان استفاده از اسلام و مذهب نبوده و باز گویا واقعا" چپ است. یک چپ و کمونیست واقعی ، نه کمونیست شبیه اسلامگراهای شورای مقاومت و یا حزب توده و یا سازمان اکثریت.

از سوی دیگر هر بار که مطلب خودم تحت عنوان:

« ایرج مصداقی » نماد از خودبیگانگی یا « الگوی درست زیستن» و « معلم انسانیت»

را میخواندم ، متوجه میشدم که در پرداخت و انتقاد از آقای خوشدل از کلمات و عباراتی که درخور شخصیت خودم ، یا کسی که بعنوان استاد و الگویم نام برده بودم یعنی آقای مصداقی و یا چندتن که مطلب را خصوصی برایشان ارسال نموده بودم، یا حتی   آقای خوشدل و مخاطبین سایت پژواک ایران باشد ، استفاده نکرده ام. دیدم خودم هم در جاهایی که به آقای خوشدل پرداخته ام دستخوش رفتار ِ « انطباق نگارش خویش با نگارش آقای خوشدل » گشته، خیلی تند و غیرمحترمانه نوشته ام و مطلبم در بعضی سطور، نازیبا  و طرز نگارشم توهین آمیز بوده است. منی که از دیگران بخاطر توهینهایشان عیبجویی میکردم خودم نیز مرتکب « توهین کردن » شده بودم، آنهم به شخصی که اصلا" نمیشناختم و صرفا" بخاطر حمایت دوستم که مدافع مجاهدین است خیال کرده بودم آقای خوشدل نیز مدافع سیاستهای آقای رجوی است. و دیگر اینکه هرچند ادبیات و محتوای مطالب آقای خوشدل در مورد آقای مصداقی بسیار توهین آمیز و زشت بوده اما چرا من نیز همان رفتار را تکرار کردم؟ حال چگونه میتوانم از ایشان گلایه کنم !؟ رطب خورده کی کند منع رطب؟

درضمن از اینکه پشت سر آقای خوشدل نیز  غیبت و بدگویی کرده و به دوستم (...) و همچنین رفیق ب از آقای خوشدل به زشتی یاد کرده بودم، وجدانم ناراحت بود. دلم میخواست همانها را مستقیم به خود ایشان میگفتم. چرا پشت سرش حرف زده بودم؟

بدتر و مهمتر از همه اینکه چگونه میتوانستم ادعا کنم الگو و معلمم ایرج مصداقی است حال آنکه آقای ایرج مصداقی همواره کاملا" محترمانه صحبت میکنند و محترمانه مینویسند و محترمانه و تحلیلگرانه و معقول و منطقی و مستند استدلال میکنند. من چگونه آقای مصداقی را الگوی خودم معرفی کرده ام اما برخلاف الگویم رفتار نموده و در نتیجه با چنان ادبیات و سبک نگارشی با ذکر نام ایشان بعنوان استاد و معلم خود، ممکن بوده به شخصیت ایشان لطمه بزنم؟  من چگونه به خودم اجازه داده بودم با ادبیاتی سخیف از فردی ( آقای خوشدل ) انتقاد کنم؟  از خودم می پرسیدم پس فرق من با هتاکان و فحاشان و بی ادبان چیست؟

 این افکار، حالم را بد کرده بود. از توهین و سبک ادبیاتم پشیمان شده بودم، از واژه های نازیبا و توهین آمیز بودن ادبیاتم شرمنده بودم، از اینکه بر حسب حدس و گمان ، و تنها از روی دفاع دوستم از آقای خوشدل ، خیال کرده بودم وی در جرگهء فحاشان و همردیف آقای رجوی است، از خودم عصبانی و بسیار متاسف شدم. از اینکه ادب و احترام را کنار گذاشته و آنسان تندروی کرده بودم از خودم بدم آمد. آخر چطور توانسته بودم با رفتار زننده و سراسر دافعه ، مبلّغ و حامی شخصیت آقای مصداقی شوم؟ چرا برخلاف روش و مرام ایشان رفتار نموده و درنتیجه وی را در معرض صدمه خوردن قرار داده بودم؟ حتی آموخته هایم ازهمان نزدیکترین دوستم (...) را نیز فراموش کرده بودم، او که همواره به من توصیه کرده بود در شیوهء نگارش مقالات و هرچه مینویسم، سعی کنم درهمه حال ادب و حرمت را نگه دارم. در همین حین موضوع کوچک دیگری هم پیش آمد که برایم بسیار پراهمیت بود. یکی از اشخاصی که فوق العاده برایم گرانبهاست ، در کامنتی در فیسبوک، من و یک دوست گرامی دیگر که با هم بجث و جدل داشتیم را بخاطر بحث محترمانه و معقول و دوستانهء مان مورد تحسین و ستایش قرار داده بود. وقتی تحسین وی را در مورد خودم خواندم، باز غمگین شدم و باز از خودم عصبانی.

 بهرحال همچنان فکر می کردم آقای مجید خوشدل تلافی کرده و با قدرت و امکانات بیشتر و حتی احتمالا" با لو دادن اسم اصلی ام، مرا به خطر خواهند انداخت، اما رفته رفته از سکوت ایشان متعجب شده و بتدریج با تصور اینکه ایشان ملاحظهء امنیت مرا میکنند در دلم شرمنده شدم. روزها میگذشت و  بتدریج انتظارم تبدیل به نگرانی میشد. نمیدانم چرا اما میترسیدم خشونت کلامم ایشان را که بنظر من فردی مأیوس و دلسرد و دچار سوء ظن می آیند، دلشکسته و منزوی کرده باشد . بهیچوجه دلم نمیخواست و هرگز دلم نمیخواهد قلب کسی را مجروح و زخمی کنم چون خودم از نارفیقان و نامردمان ، بسیار زخم خورده ام و رنج و درد زخم و جراحتها را میدانم. و همچنین میترسیدم مبادا  ماجرای خانم ن *** تکرار شود. اعتقادات مذهبی ندارم اما ته ِ دلم دعا میکردم که چنان وضعی رخ ندهد.

 خانم ن را خیلی دوست داشتم. هنوز دوستش دارم اما با ایشان هم بر اثر یک درگیری اینترنتی درخصوص ماجرای سیاهکل و کمونیستها و اموری ازیندست، دچار مسئله شدم و سپس ایشان و من هردو تندی کردیم و بعد قهر. تصور میکردیم که هنوز زمان داریم و فرصت برای آشتی. اما اوراق زندگی طوری دیگر ورق خورد..... فقط ظرف دوماه ، سالها دوستی و بلکه تمام زندگی ام سیاه شد. شوربختانه ایشان از دنیا رفتند و هرگز فرصت رفع کدورت پیش نیامد و من تا روزی که زنده هستم نمیتوانم این داغ سنگین را فراموش کنم. هرچند که خود ایشان از من دلخور نبود و میدانست که می پرستمش ولی دلم میخواست شفاها" یا کتبا" در مورد آن موضوع حرف میزدیم و به رفتار و قهر و اشتباهمان اعتراف کرده، به خود میخندیدیم و مثل بارهای قبل ، همچون دو کودک پاک و ساده سر بسر هم میگذاشتیم. ولی نشد. افسوس.

***

ماه ژانویه رو به پایان بود. در یکی از مکاتباتم به رفیق ب نوشتم که :

Date: 2014-01-26 4:39 GMT+03:30

« سلام رفیق ب عزیز

امیدوارم  خوب و سلامت و شاد باشید

 

خواستم بگم که .......

 

بهرحال....

 

درضمن ، مدتیست از مجید خوشدل اصلا خبر ندارم. میترسم بلایی سرش اومده باشه. با اینکه از دستش عصبانی هستم و هرگز نمیشه بخشیدش بخاطر اون مقاله ای که منهم جوابشو دادم ، اما واقعا ایشان رو دشمن که نمیدونم. حالا مدتی سایتش رو به روز نکرده و من نگران سلامتیش هستم.

میبینید چقدر الکی خودمو درگیر میکنم!؟؟؟ خنده دار باشه شاید از نظر شما... ولی من زود احساساتی میشم و نگران آدمها »

***

از بس نگران شده بودم که حتی از آقای مصداقی نیز سوال کردم و پرسیدم که چرا آقای خوشدل غیب شده؟

آقای مصداقی گفتند آقای خوشدل غیب نشده. او در سال فقط چندتا مصاحبه انجام میدهد.

1/27/2014 18:59

....

من نمیخوام فکرمو درگیر این امور کنم ولی مهمند . مثلا" غیب شدن خوشدل برام مهمه. نه منتظر جوابی ازش باشم. نه. خیلی هم خوشحال میشم جواب نده. اما بیشتر نگران سلامتیش هستم. و اینکه نکنه دلسرد شده باشه. ... - باز دارم فکر میکنم که خیلی این فکرم کودکانه است... اما با تمام وجودم همین حس نگرانی رو دارم - ازینکه به من بخندند هم ناراحت نمیشم. واقعا نگرانشم.

باز هم تشکر میکنم

1/27/2014 19:05

.......

خوشدل هم غیب نشده است

او سالی چند تا مصاحبه می‌کند.

... بعد هم نگرانی تو مشکلی از کسی رو حل نمی‌کنه

بنابر این فقط به خودت آسیب می‌رسه

 

***

تا اینکه پس از حدود  دوماه ( بگمانم بیش از یکماه و نیم) در اواخر فوریه خوشبختانه سایت آقای خوشدل به روز شد. با دیدن لینک جدید و مقاله ، خوشحال شدم.

به « همان نزدیکترین دوستم » (...) که لینک را فرستاده بود، چنین نوشتم :

Date: 2014-02-21 18:49 GMT+03:30
Subject: Re: گفتگو با حسن داعی
To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>

«سلام

 

بیش از صحبتها و محتوای این گفتگو از این خوشحالم که آقای خوشدل سایت را بروز کرده

 

میخواستم براش ایمیل بزنم و بابت اون مقاله که در موردش نوشتم ، براش توضیح بدم و عذرخواهی کنم اگر که ناراحتش کردم و اگه جسارت کردم . واقعا" قصد توهین نداشتم. اونموقع خیلی عصبانی بودم. خب. ایشان هم مقصر بود چون یکدفعه حمله کرد به مصداقی 

من و دیگران هم ( لابد مثل من زیاد بودند) به این حمله حساس شدیم و الی آخر

 

الان بابت اون طرز برخوردم و اون نوشته ام که زیاد محترمانه نبود متاسفم. اشتباه کردم. خیلی»

 

***

کمی فکر کردم. خواستم برای آقای خوشدل ایمیل بزنم و بدبینی و سوء تفاهم پیش آمده را و تصور اینکه گمان کرده بودم وی از دار و دستهء هتاکان رجوی است ( با احترام به مجاهدین غیرهتاک ) و آنچه پیش آمده بود را توضیح داده ، رفع کدورت نمایم. خواستم توضیح دهم که همانگونه که اگر یک کمونیست یا مارکسیست مرتکب بی ادبی و فحاشی شود تقصیر کارل مارکس نیست ، بهمانگونه اگر من نیز انشای بدی داشته ام مقصر خودم هستم و تقصیر آقای مصداقی نیست. درضمن اشاره کنم که خیلی عصبانی بوده ام و اگرچه همچنان محتوای نوشته ام را در مقالهء : « ایرج مصداقی » نماد از خودبیگانگی یا « الگوی درست زیستن» و « معلم انسانیت» تایید میکنم و همچنان همان عقاید و باورها و دیدگاهها را دارم اما درحین عصبانیت مرتکب توهین شده ام . میخواستم همه چی را شرح دهم . اما من طولانی و شبیه طومار و در شرایط صلح بسیار ساده و صمیمی و مفصل مینویسم، این درحالیست که برایم فرقی نمیکند که طرف مقابلم را تازه میشناسم و یا سالها... بهرحال رک و ساده و صمیمی و جزء به جزء ، و مو به مو مینویسم. منتها آقای خوشدل اشاره کرده بودند مدتی بیمار بوده اند و البته  از حدس و احتمالات خودم مبنی بر بیماری ایشان که فکر میکردم عصبی و فکری بوده ( این تصور من بود وگرنه از واقعیت و چگونگی ِ بیماری آقای خوشدل بی اطلاعم ) حیرتزده و دلواپس شدم. با آگاهی از بیماری ایشان و تداعی خانم ن ( اگرچه با فرسنگها اختلاف )،  نمیخواستم و بهیچوجه مایل نبوده و مایل نیستم که مطالب ناراحت کننده را به ایشان یادآوری کنم و باز ذهن ایشان را مشوش و کسالتشان را تشدید و دامنهء اختلاف ایشان را با آقای مصداقی وسیعتر نمایم. بهمین خاطر فقط برای برطرف نمودن ناراحتیهای ایجاد شده بخاطر انشای ناگوارم در مواجهه با ایشان، همچنین برای اثبات احترام ،  و برای شستشو و زدودن توهینهایی که حس میکردم ایشان را آزرده و درضمن ، دستها، انگشتها و قلمم را پر از گرد و غبار چسبنده و لزج و کثیف نموده،  برای آقای خوشدل ایمیل زدم و بابت توهینهایم پوزش خواستم :

Date: 2014-02-21 21:24 GMT+03:30
Subject: جناب آقای خوشدل گرامی
To: Majid Khoshdel <majidkhoshdel@hotmail.com>, majid khoshdel <goftogoo@hotmail.co.uk>

سلام و درود جناب آقای خوشدل گرامی

 

اجازه میخواهم بی هیچ توضیحی ، از شما بابت نوشته ای که مدتی پیش نگاشتم و حاوی انتقادات تند و ناگوار به شما بود از شما عمیقا" و صمیمانه و خاضعانه عذرخواهی کنم. البته شاید شما اصلا" آنرا نخوانده باشید. شاید برایتان اهمیت نداشته ولی من بابتش متاسفم. خیلی هم متاسفم.

 

لطفا" پوزش مرا بپذیرید.

هیچ توضیحی هم فعلا" ندارم. فقط کمال شرمندگی و پشیمانی و معذرت خواهی ام را بپذیرید. حقیقتا" قصدم جسارت و توهین نبود. باور کنید راست میگویم.

 

با نهایت احترام

........

 

در امضا نام اصلی ام را نوشتم که در اینترنت قابل سرچ است و مطمئنم ایشان هویت واقعی مرا جستجو کرده و شناخت کامل از من بدست آورده اند.

***

 

بمحض ارسال پوزش، حالم بهتر شده بود. باز حس تمیزی و بی گرد و خاک بودن و زلالی میکردم. بوی لباس تازه شسته شده را در نظر بیاورید، چنان حسی داشتم. چنان بویی را استشمام میکردم. البته عذرخواهی ام از ایشان نیز امری مخفی نبود. من این موضوع را با نزدیکترین دوستم (...) مطرح و کپی ایمیل را برایش فوروارد نمودم. سپس باز منتظر جواب و ایمیل آقای خوشدل شدم. مدتها منتظر ماندم ولی پاسخی نگرفتم.  قصد داشتم  بعد از پاسخ و درخواست توضیح ایشان، نامه ای که در ابتدا برای آقای خوشدل نوشته و در مطلب اصلی ام به آن اشاره کرده بودم را برایشان بفرستم ، هرچند که نگاه کردم و دیدم موقع تغییر دادنش برای انتشار عمومی، خیلی جملات را جابجا و تبدیل به شکل دیگری کرده ام و بنظرم زیاد مناسب ارسال نبود. ( البته هم اکنون احتمالا" همراه با همین مطلب، آن نامه را در فایل دیگری بطورجداگانه با همان شکلی که دارد، برایشان خواهم فرستاد – میگویم احتمالا" چون هنوز مطمئن نیستم .... متاسفانه هنوز به ایشان اعتماد ندارم اگرچه خیلی سعی میکنم اعتماد کنم ولی نمیشود، حال چنانچه برای ایشان نفرستم برای دیگر دوستان خواهم فرستاد. همراه با زیرنویسهای همین نامه -). درضمن مایل بودم مقاله ای همگانی بنویسم و در آن از بعضی افراد اپوزیسیون از جمله همان نزدیکترین دوست خودم (...) ، که دوگانه برخورد کرده و موجب سوء تفاهم میشوند گلایه کنم و در آن مطلب توضیح دهم که حمایتها و تاییدها و تکذیبهای افراد ِ قابل وثوق و معتمد برای داخل کشوریها تا چه میزان اهمیت دارد. و اینکه دیدگاههای منفی و بی منطق چه اثرات مخربی میتواند بگذارد، و اینکه وقتی تنش و درگیری در میان اپوزیسیون پیش می آید، و بعضی ها بر اساس منافع سازمانی و بدون درنظر گرفتن وجدان و شرافت ، به دیگران تاخته و تهمت میزنند و دروغ میگویند و به تخریب شخصیت اشخاص پاک و شریف همچون آقای مصداقی یا امثالهم می پردازند، و یا هنگامیکه افرادی همچون خودم معامله بمثل کرده و توهین را با توهین پاسخ میدهند، چه عواقب ناگواری را میتواند دربر داشته باشد، و میخواستم زمینه های بدگمانی را نیز شرح دهم. میخواستم تمام افکار و احساساتم را بنویسم و اشاره کنم که جواب بدی ، بدی نیست. ما که خواهان لغو مجازات قصاص و بریدن دست و پا و درآوردن چشم و خواهان منسوخ کردن حکم اعدام هستیم نباید خودمان قصاص را و معامله به مثل را انجام دهیم. خیلی حرفها داشتم ولی به چند دلیل مختلف نگاشتن چنین مطلبی هرروز به تعویق می افتاد: دلایل شخصی و غیرشخصی. احساسی و عاطفی و فکری و جسمی و غیره.

 بهرصورت همواره مطالب سایت پژواک ایران را برای دوستم ( ...) میفرستادم :

1

Date: 2014-02-23 3:02 GMT+03:30
Subject: "‎   گفتگوی صدای آمریکا- صفحه‌ی آخر- با ایرج مصداقی‎"‎

To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>

 

2

Date: 2014-03-02 3:54 GMT+03:30
Subject: آقای مصداقی در مورد خودش نوشته. خیلی جالبه. بخون
To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>

 

سرگذشت من و سرگذشت یک ترانه - ایرج مصداقی

http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=96

 

3

 

Date: 2014-03-03 1:37 GMT+03:30
Subject: ‎‏ : "‏گفتگوی تلویزیون نوروز با ایرج مصداقی و بهزاد کریمی ...
To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>

 

4

 

 Date: 2014-03-12 10:40 GMT+03:30
Subject: خیلی مهم
To: Nabard Khalgh <nabardekhalgh@gmail.com>

نگذارید دست‌های خونین خمینی را پاک کنند 
ایرج مصداقی

 

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-59542.html

 

نهایتا" کارها و گرفتاریهای گوناگون در زندگی خود و حتی دوستانِ داخل کشوری ام و همچنین  ایجاد اختلافاتی تازه با سه چهارتا از دوستان در اینترنت که خارج از کشور هستند و لزوم حذف و بلوک کردن آنها صرفا" بخاطر آرامش خودم و جلوگیری از واکنشهای تند و پرهیز از درگیریهای تازهء عاطفی، و شکستم در صلح و آشتی دادن اعضای یک خانواده در فرانسه، و مواردی ازیندست...و درضمن یک اختلاف و بیان انتظارات و توقعاتم - تقریبا" چیزی شبیه یک دعوای سخت و مهم اما بسیار و کاملا" دوستانه و محترمانه - با دکتر کریم قصیم گرامی، همه در همین یکی دوماه اخیر، همه و همه ، مانع نگارش مطلبی مفصل و تکمیل قصدم  شد تا اینکه یکی از دوستان به من اطلاع داد که آقای خوشدل مطلب جدیدی نوشته و در آن اشاره ای داشته به شقایق ع.

مطلب را خواندم. دیدم باز نوشتهء ایشان در بخشهایی از آن کمافی السابق دارای تحریف و مطالبی غیرواقعیست. باز آقای خوشدل در جستجوی پر کاه در لابلای مژگان دیگری، کاج را در چشم خود نمیبینند. ( فکر نکنم این عباراتم غیرمحترمانه باشد!! ) .

 با نهایت تعجب و تاسف آقای خوشدل که فکر میکنم سن و سال بالایی هم داشته باشند بسیار خام عمل کرده و دریغا باز با بددلی  و توّهم توطئه نسبت به همه ، خنجر از نیام  برکشیده اند و باز به آقای مصداقی پیله کرده و در جستجوی منابع اطلاعاتی ایشان هستند!

و حال کلامی دوستانه با آقای مجید خوشدل:

سوال صمیمانهء من از شما اینست که : جناب آقای خوشدل گرامی! چه دلیلی دارد که شما برای دیگران اینقدر « باید ، باید ، باید» میکنید؟ چرا برای همه تعیین تکلیف نموده و آنها را موظف به افشای منابع خبری و آگاهیهای خود میدانید؟ این اصل اول سیاست است که منابع خبری اپوزیسیون داخل کشور را باید محفوظ و در امان نگاه داشت؟ آیا با افشای منابع خبری و دستگیری فرد یا افراد انتقال دهندهء اخبار و احتمالا" محو و نابودی آنها، شما آسوده میشوید؟ با وجدانتان که چنانچه موجب اعدام و مرگ انسانها  گردید چه میکنید؟

آقای خوشدل عزیز! دوستانه تأکید میکنم که قدری معتدل باشید و حس خدایی نکنید. شما نه خدا  و مجری قیامت هستید و نه مدیر و مالک سلاخ خانه اید. سیخ هایتان را از روی آتش بردارید ! شما بقول خودتان یک فرد سیاسی و فرهنگی هستید. خواهش میکنم لطفا" نشانه ای از فرهنگ و علم سیاست در روشهای رسانه ای خود  بارز کنید!  اینهمه « باید. باید. باید» و منم منم ها و اتهامزنی ها و برچسبها و ایجاد شبهه و بدبینی برای چیست؟ چرا کسی براحتی و با اعتماد قادر به ایجاد ارتباط با شما نمیگردد؟ چرا علیرغم قول و تذکرتان مبنی بر رعایت اخلاق رسانه ای، هیچ اثری از اخلاق و درک و رفتار انسانی در شما متجسم و قابل روئیت نیست؟  بهرحال خیال دفاع از هیچکسی را ندارم اما از وجدانهای بیدار و شرافتمند درخواست قضاوت و طلب یاری دارم !

آقای خوشدل گرامی. چرا شما که از هویت من مطلعید و مطمئن هستید من در ایران هستم ، بشکل تبلیغات دستگاه های امنیتی میخواهید بگونه ای جلوه دهید که گویا من در ایران نیستم؟!  شرافتتان کجاست؟ انسانیتتان کجاست؟ شما میدانید که من حقیقتا" در ایران و همچنین « زن » هستم اما درست شبیه گردانندگان مزبلهء خشخاشکاران به مدیریت آقای تریاکچیان ،  این ابهام را پیش می آورید که گویا من مرد میباشم! هرچند که اصلا" زن و مرد بودن انسانها تفاوتی ندارد. من که نه مارکسیستم و نه کمونیستم به این امر باور دارم ولی شما با نهایت احترام و خیلی خاضعانه باید ابراز کنم که انگار هنوز در پیچ اول جنسیت آدمها گرفتارید و نتوانسته اید خود را رها کنید آنوقت ادعای کمونیست بودن هم میکنید!!! براووووووو

شما  آدم سیاسی مدعی بازسازی اپوزیسیون ، از مخاطراتی که من و امثال مرا در داخل کشور تهدید میکند باخبر هستید اما همچنان درصدد تهدید و افشا و ارعاب هستید و صد برابر بدتر از ماموران وزارت اطلاعات رفتار میکنید. الحق و والانصاف: درود بر شما !!!

  

امیدوارم و آرزو میکنم از جادهء احترام خارج نشده باشم چون باز مجبور میشوم عذرخواهی کنم. بهرحال من قصد پرداختن به مقالهء شما  را ندارم چراکه آنرا کامل نخوانده ام اما از پیشنهاد شما آنجا که خواسته اید « این زن » ( یعنی من)  انتقاد از خود را رسانه ای !! کرده و ابعاد آنرا باز کنم ! ، خوشنود شده ، از آن استقبال نمودم. ضمن سپاس از شما، بایستی یادآور شوم که آنچه تا اینجای مطلبم نوشتم درواقع همان « انتقاد از خود» بود. شرح آنچه در این چندماه بر من گذشت. اما متاسفانه بیش از این قادر به توضیح و تشریح جزئیات نیستم زیرا اولا" گشودن ابعاد مدنظر شما، مستلزم اعتماد  نسبی است که چنین اعتمادی متاسفانه در من نسبت به شما وجود ندارد. ثانیا" هردوی دوستان من که از قضا کمونیست اما طرفدار رجوی و سازمان مجاهدین هستند و هردو کاملا" در جریان زندگی ام میباشند ، و نقش تقریبا" و شاید خیلی مهمی را خواسته یا ناخواسته در زندگی ام داشته اند، و من در اغلب موارد ناچارم ایشان را شاهد بگیرم، ظاهرا" هیچکدام مایل نیستند نامشان در هیچ کجا ذکر گردد و بهمین دلیل هیچگاه نخواسته اند از من که کاملا" و سالهاست مرا میشناسند و یکی از آنها از همان گام نخست با من بوده ، از من حمایت کند و البته این برایم شگفت انگیز و درعین حال بینهایت غم انگیزست. اما بهرحال نور بر تاریکی پیروز میشود و زمان همه چی را روشن خواهد ساخت. هیچگاه خورشید را برای همیشه نمیتوان پشت ابر مخفی کرد. حتی ماه را و حتی..... البته نه برای سر بریدن !

ثالثا" من در داخل کشور هستم و نمیتوانم آنچه در زمینهء سیاسی آشکارا و در خفا انجام داده ام را مورد نقد و تحلیل قرار داده و مواضعم را رسانه ای کنم. اگر چنین امکانی وجود دارد آقای خوشدل گرامی  شما نیز لطف نموده به ایران بیایید تا با هم انتقاد از خودمان را رسانه ای کنیم. از سوی دیگر بطور خصوصی هم نمیتوانم همه چی را ریز به ریز برایتان شرح دهم. سوای موضوع عدم اعتماد ، در صورت احراز اعتماد نیز نه من فرصت نوشتن چنان مطلبی که شاید سر به صد صفحه بزند را درحال حاضر دارم و گویا نه شما سلامتی کامل و فرصت مطالعهء چنان مطالب طولانی و طویلی را. بهرحال از اینکه شما درحال حاضر سلامت و زنده هستید خیلی خوشحالم و مجددا" برای بار دوم بابت کلمات ناگوار و عبارات نازیبا و توهینهایم به شما، عذرخواهی میکنم اما لازمست در مورد مطلب اخیرتان ، دو سه مورد  دیگر را اشاره کنم. آقای خوشدل ارجمند! شما نوشته اید که :

« دو زن با اسامی مستعار تنها کسانی هستند که به دفاع از مصداقی وارد میدان شان کرده اند؛ هر دو هم مدعی اند در ایران زندگی می کنند.»

توضیحم :  آقای خوشدل عزیز! هستند کسانی که خود با ارادهء خود وارد میدان میشوند و قرار نیست دیگران، دیگرانی دیگر!!! را وارد میدان کنند!!! بیاییم و دگرباره مرتکب اشتباه نشویم. همانگونه که من به اشتباه تصور کرده بودم شما آلت دست آقای رجوی هستید، درحالیکه ظاهرا"  اینگونه نبود، شما هم بپذیرید که هرکسی قادرست به میل و خواست و ارادهء خویش مطلبی بنویسد. از کسی دفاع کند یا بر کسی بتازد. یا مقاله ای و نامه ای و شعری و مصاحبه ای و هر کاری که صلاح دانست را انجام دهد.

 مورد دوم :

این زن چند روز بعد با فرستادن نامه ای به مجید خوشدل بابت نوشته اش از او پوزش می خواهد که این بخش را مستند خواهم کرد.

توضیح من : احتراما" باید متذکر شوم که چندروز بعد نبود بلکه حدود یکماه و نیم بعد بود که در بالا همه را با  ذکر تاریخ ، کپی و ثبت و تشریح نمودم.

مورد سوم که البته به من ارتباطی ندارد اما مایلم نظرم را عنوان کنم، اینست که در خصوص نامهء شخصی دیگر ( که من نمیشناسم و نامش قید نشده) نوشته اید که :

« در بخشی از نوشته اش مدعی شده بود که «تمام دانشجویاندانشگاههای ایران کتابهای ایرج مصداقی را می خوانند؛ جلسه می گذارند؛ راجع به آن بحث می کنند .. حتا اگر لازم باشد می تواند فیلم و لینک آنها را در اختیار دیگران قرار دهد!! (من در یک نامه کوتاه داخلی که برای تعداد معینی پست شده بود، راجع به این دست نوشته های صادراتی هشدار دادم و عواقب شوم آن را گوشزد کردم ).

اگر این ادعای سخیف صحت داشته باشد که «تمام دانشجویاندانشگاههای ایران کتابهای مصداقی را می خوانند ...»، باید تمام مخالفان حکومت اسلامی ایران در خارج کشور را پس از افشاگری طرد و بایکوت کرد. در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی اگر این اندازه آزادی وجود داشته باشد، مخالفان حکومت اسلامی سالها به مردم دروغ گفته اند.»

 

نظر من : باز هم حقیقتا" تاثرانگیزست که کسانی خود را سیاسی بدانند اما قادر به درک منظور همزبان خود هم نباشند آنگاه خود را کاشف مشکلات اپوزیسیون دانسته و  بخواهند سرنوشت سیاسی یک جامعه به گستردگی ایران را  رقم زده، تاریخ را متحول نموده و زندگی جوامع جهان را بهبود بخشند! ( کاش میشد عکس عروسکهای لبخند و چشمک را تایپ کنم تا ثابت شود لحن کلام و جملاتم با توهین و تندی و بهیچوجه خصمانه نیست).

اما آخر آقای خوشدل گرامی ! فهم مطلبی که آن شخص نوشته است ، بسیار ساده تر از آنست که نیاز به توضیح داشته باشد. بعنوان مثال مگر فیسبوک در ایران آزادست؟  نه. فیلتر و مسدودست!  اما اگر کسی بنویسد که اغلب ایرانیها به فیسبوک می آیند آیا دلیل بر عدم فیلترینگ فیسبوک است؟ آیا منظورش آزادی اینترنت و فقدان کنترل آنست؟ بهرحال آن شخص مقصودش از مطالعه و بحث و بررسی کتابهای آقای مصداقی توسط دانشجویان دانشگاههای ایران، بصورت غیرعلنی و در خارج از فضای کلاسهای دانشگاه است. آخر عدم قدرت فهم چنین امر بدیهی و ساده ای را به چه انگیزه ای میتوان منتسب کرد؟؟؟ میبینید که چقدر سیاه نگاه میکنید؟ صمیمانه امیدوارم که همانند نامتان دلی سرشار از خوشبینی و درک، و زندگی و روزگاری خوش داشته باشید.

 دیگر اینکه از ته دلم آرزو میکنم بدبینی ها و اختلافات و کدورتها بین شما و آقای مصداقی برطرف گشته و دوستی و تفاهم و گفتمان و راوبط انسانی و مودت و آشتی، جایگزین این کدورتها گردد.

در پایان اضافه کنم که اگر من بعنوان هوادار و طرفدار آقای ایرج مصداقی مرتکب خطا و اشتباه شوم یا ادبیات و سیاق نگارشم  دور از ادب و حرمت باشد، این خطای من، بر عهدهء خودم و مسئولیتش با منست و حساب آنرا هیچکس نباید پای آقای مصداقی بنویسد.

 و خطاب به معلم خیلی عزیز و الگوی ارزشمند و دوست خیلی گرانقدرو برادر عزیزم آقای ایرج مصداقی مینویسم:

آقای مصداقی عزیز! هرچند اگر با ملی گرایی شما  زیاد  موافق نباشم و یا با افکار سیاسی و عقیدتی بعضی نویسندگان سایت پژواک ایران دچار اختلاف نظر و تفاوت سلیقه و حتی دچار مسئله باشم، اما مجددا" و اینبار یکبار برای همیشه اعلام میکنم که بطور کلی و در مجموع  با شخص شما و افکار و اهداف والا و انسانی تان هیچ اختلاف و مشکلی ندارم ، و شخصیت سیاسی و فرهنگی و حقوق بشری و حتی شخصیت فردی شما  یکی از گرامیترین و محبوبترین شخصیتهای برجستهء زندگانی منست ، از این بابت همواره از شما بخاطر وجودتان و حضورتان در عرصهء سیاست سپاسگزارم. از دوستم ( ...) هم بخاطر معرفی نمودن شما در سالها پیش قلبا" تشکر میکنم.

دوم اینکه : چنانچه هرگاه نوشتارم دارای مسئله بوده، همانگونه که یکمورد این اتفاق افتاده و من البته منطبق با ادبیات خود آقای خوشدل و همچنین برحسب دلایلی که در متن این نامه به تفصیل توضیح دادم ( بهرحال متاسفانه به آقای مجید خوشدل توهین نموده بودم) و اگر سبک نگارشم در مطلب : « ایرج مصداقی  نماد از خودبیگانگی یا  الگوی درست زیستن و  معلم انسانیت » در پاره ای قسمتها خطاب به آقای خوشدل ، ناگوار و غیرمحترمانه و مغایر با فرهنگ و روش و ادبیات  شما  بوده است ، با خلوص و راستی و در نهایت تواضع و ابراز شرمساری، از شما که درخشانترین و شریفترین نویسندگان و تحلیلگران و فعالین سیاسی هستید، معذرت خواهی نموده و چنانچه انشایم  قدری مشکل داشته ، و ممکنست به شما آسیب رسانده باشد، با ابراز شرمندگی در برابرتان سرم را به احترام خم میکنم و دیده بر زمین میدوزم. امیدوارم مرا ببخشید و امیدوارم بعد از این هرگز با انطباق بر نگارش طرف مقابلم چیزی ننویسم و همواره همچون شما معقول و محترمانه بنگارم تا ناچار به پوزش و ایجاد سوء تفاهمات عجیب و غریب بین دیگران نشوم. آنگونه که مادرم در کودکی ام تذکر داده بود که هنگام هدیه دادن به شخصیت خود یا طرف مقابل بنگریم من نیز سعی خواهم نمود که بعد از این نگارشم را کنترل کرده و بر اساس شخصیت خودم و دوستانم بنویسم و حتی به هتاکان و بددهانها نیز بی حرمتی نکنم. و نیز امیدوارم این آخرین مطلب من با چنین نامی باشد. شقایق ، نامیست بسیار زیبا که چندسال قبل رفیق ب گرامی و عزیز برایم انتخاب کرده اما من اسم خودم را بیشتر دوست دارم.

با کمال احترام

( بعضی توضیحات و همچنین نام واقعی ام در داخل ایمیل قید شده است)

شقایق.ع

 

 

منبع:پژواک ایران