اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟
اسماعيل نوری‌علا

پيشگفتار

       آقای حسن روحانی، رئيس جمهور حکومت اسلامی مسلط بر ايران، دولت خود را «دولت اعتدال و تدبير» خوانده و مدعی است که «کليد» حل بحران های غالب بر ايران را، از طريق استقرار اعتدال در امور مملکت، در دست دارد. در اين مقاله قصد من آن است که اندکی بر معنای «اعتدال» بطور کلی، و مفهوم مورد نظر ايشان بطور خاص، توقف و تأمل کرده و، به مدد يافتن معيارهای واقعی برقراری «اعتدال» در جامعه، امکانات عملی رسيدن به آن را در حکومت اسلامی ايشان بسنجم.

       «اعتدال» به آن دسته از واژگان عربی تعلق دارد که در صور مختلف اش معانی گوناگون اما در صورت تعمق نزديک بهم دارند. در زبان فارسی ما برخی از واژگان وابسته به خانوادهء اين واژه را که همگی در عربی از ريشهء«عدل» گرفته می شوند، بکار می بريم؛ مثل: عادل ـ عدالت ـ تعادل ـ تعديل ـ متعادل و اعتدال. خود واژهء «عدل» در زبان عربی به معنی «اصلاح کردن وضعی است که از حالت معمول خود خارج شده است» و به همين دليل نيز در زبان فارسی ما از واژهء «تعديل» معنای «اعمال تغييراتی برای بازگرداندن وضع موجود به وضع مطلوب قبلی» را می فهميم. در فرهنگ های عربی به فارسی نيز می توان ديد که در برابر «عدل» و «تعديل» از واژهء «اصلاح» استفاده می شود و تعديل کننده کسی است که می خواهد به اصلاح امری اقدام کند که از وضع مطلوب قبلی خود خارج شده باشد. حال اگر «اعتدال» آقای روحانی را در اين معنا بگيريم به همان سخن مشهور مهندس ميرحسين موسوی می رسيم که می خواست «به دوران طلائی امام راحل برگردد» و از آن طريق به اصلاح رژيم اسلامی اقدام کند. بدينسان، و در اين ارتباط واژگانی، اعتدال آقای روحانی همان بازگشت به عصر طلائی امام و همان اصلاحات آقای خاتمی از آب در می آيد و يک فکر معين به سه زبان بيان می شود. در زبان فرنگی «تعديل» را به modification ترجمه می کنند و از آن «اعمال تغييرات برای مناسب کردن وضعيت» را در نظر دارند. در نتيجه «تعديل طلبی» معنای درست تر آن چيزی است که در واژگان حکومت اسلامی «اصلاح طلبی» خوانده شده واز اين طريق نقبی به يک واژهء کاملاً متفاوت در زبان فرنگی، که «reform» باشد زده شده است. آنچه «اصلاح طلبان» در حکومت اسلامی (اعم از خاتمی وموسوی و روحانی و حتی رفسنجانی) می خواهند تعديل است ونه «رفورم».

       اما از همين ريشهء «عدل» ما به واژگانی همچون «عدالت» و «عادل» و «معادله» هم می رسيم که همگی به مفهوم تساوی و رفع تبعيض اشاره دارند و از اين طريق می خواند «تعديل» ايجاد کنند. يعنی، در حوزهء عدالت ديگر بحث از بازگشت به وضعی که قبلاً وجود داشته و مطلوب بوده نيست بلکه بحث در تفی تبعيض  و عدم تساوی و نظاير آن است. آقای روحانی اگرچه گهگاه دربراهء رفع تبعيض نيز سخن می گويد اما از آنجا که قانون اساسی حکومت اسلامی بر بنياد ايجاد تفاوت و تبعيض (ترجيح بعضی چيزها و کسان بر بعضی ديگر) گذاشته شده و ايشان در برقرای «اعتدال» خود قصد لغو اين قانون تبعي ض گذار را ندارند نمی توان فرض را بر اين گذاشت که منظور ايشان از «اعتدال» برقراری عدالت است. بخصوص که اين کار ربطی به سمت ايشان، بعنوان مسئول قوهء مجريه ندارد و قوهء قضائيهء حکومت اسلامی مستقلاً زير نظر ولی فقيه اداره می شود و کلاً تحت نفوذ شريعت فرقهء اماميه است.

       اعتدال را عموماً در برابر کلمهء «moderation» فرنگی می گذارند که معنايش «پرهيز از افراط يا تفريط کاری» است و به نظر می رسد در ادعای آقای روحانی نيز دقيقاً همين مقصود وجود دارد و ايشان مدعی است که دولت های قبلی يا به افراط و يا به تفريط روی آورده اند و ايشان قصد دارند از اين دو قطب و «سر حد» (يا extreme) پرهيز کرده و به نوعی از ميانه روی برسند.در فرهنگ «ناظم الاطباء» نيز می خوانيم که «اعتدال» عبارت است از «میانه روی در هر چیز و عدمافراط و تفریط».

       حال بايد ديد که آيا رسيدن به«اعتدال» در حکومت اسلامی تا چه حد ممکن است.

 

برقراری اعتدال بين چه چيزهائی؟                      

گفتم که اعتدال ناظر است بر حل بحران مابين دو امر «سرحدی»و متضاد، که «افراط» و «تفريط» خوانده می شوند و نافی يکديگرند. اين کار متضمن دوگونه عمل از هم جدا ناشدنی (همچون دو روی يک سکه) است: يکی «نفی هم"افراط" و هم "تفريط"» و يکی هم رسيدن به «نقطه ای بينابينی»که در آن، بخش هائی از هر دو طرف به عدالت و همسانی حضور دارند و، از آن پس، با فرو هشتن تضاد مابين خود، يکديگر را نفی نکرده و مکمل يکديگر محسوب می شوند.

نکتهء مهم در اينجا آن است که اعتدال، در عين نفی هرگونه افراط يا تفريط، نمی تواند کلاً از هر دو امری که در طرفين اش قرار دارند خالی باشد. مثلاً، در جغرافيا و در ميانهء دو منطقهء «حاره» و «منجمده» ما به منطقهء «معتدله»می رسيم. آب و هوای اين منطقه کلاً يک امر «ثالث» نيست بلکه از هر دو منطقهء ديگر بهترين ها را در خود دارد. گرمايش مطلوب و خنکايش دلپسند است. در گردش فصول نيز به«اعتدال بهاری» يا «اعتدال ربيعی» اشاره می کنند که حد وسط زمستان و تابستان است.

باری، با توجه به ماهيت «طرفين ِ» منجر به اعتدال، ظاهراً می توان «اعتدال»، به معنی نقطهءوسط دو امر افراطی را به سه صورت زير مجسم کرد:

الف - رسيدن به نقطه ای مابين دو وضعيت نامطلوب، اما متضاد با هم.

ب - رسيدن به نقطه ای مابين وضعيتی مطلوب و وضعيتی نامطلوب.

پ - رسيدن به نقطه ای مابين دو وضعيت مطلوب، اما متضاد با هم.

حال پرسش آن است که آيا، در کاربردهای روزمره، می توان نقطه های وسطی از هر سه نوع را يافت و همکی شان را واقعاً «اعتدال» خواند؟ در پاسخ به اين پرسش می توان با آوردن مثال های عملی مسئله را بهتر شکافت و مورد بحث قرار داد.

 

اعتدال يا روانپريشی؟

از اعتدال نوع «الف» آغاز کنيم که بصورت «نقطه ای ما بين دو وضعيت نامطلوب اما متضاد با هم» تعريف شده است. آشکار است که در اين صورت ورود به منطقهء اعتدالی نمی تواند «وضعيتی مطلوب» را بيافريند و حاصل کوشش برای رسيدن به اعتدال آفرينش وضعيت نامطلوب سومی خواهد بود؛ چرا که پدر و مادر اين وضعيت هر دو يکسره نامطلوب اند.

در يک مثال آشکار و عملی سياسی مربوط به کشورمان، می دانيم که آقای روحانی اگرچه صراحتاً توضيح نمی دهد که ماهيت افراط و تفريط مورد نظرش چيست اما مسئله در يک مورد مشخص روشن است: او، قبل از هر چيز، آمده است تا مشکلات ناشی از تحريم های اقتصادی را حل کند. پس در اين رابطه می توان تصور کرد که افراط مورد نظرش نوع حرف های «احمدی نژادی» است (که قطعنامه های سازمان ملل را، که زمينه ساز تحريم ها بودند، کاغذ پاره می خواند) و تفريط اش هم ـ لابد ـ ترس بی انتهای بخشی از حاکميت از تأثير تحريم ها بر سرنوشت حکومت اسلامی است؛ و اين ترس می تواند به تحسين و دلبری از تحريم کنندگان بيانجامد و حتی منجر به تسليم بی چون و چرا در برابر آنها شود. در نتيجه رسيدن به اعتدال بين دو وضعيت نامطلوب به آفرينش وضعيت نامطلوب سومی منجر می شود، به اين صورت که «ما هم فحش می دهيم و تهديد می کنيم و هم راه سازش و تسليم را در پيش می گيريم».

از نظر روانشناسی فردی و اجتماعی، اين وضعيت، پيش از آنکه ناشی از رسيدن به نقطهء اعتدالی باشد، خبر از دوپارگی روانی می دهد؛ امری که (از زمان آزمايشات پاولوف روسی بر روی سگ ها) در زبان علم، «تعارض» خوانده می شود و نه اعتدال و نتيجهء آن هم «روانپريشی» و جنون است.

علت اين امر باقی ماندن تضاد مابين افراط و تفريط در وضعيت سوم است، چرا که وضعيت جديد نه تنها نتوانسته است بحران را حل کرده و راه درست را پيش پای شخص بگذارد، بلکه منجر به آن شده که رفتار و گفتار او از يکدستی خارج شده و نوعی دوپارگی جنون آميز در آنها رخ دهد.

از اين وضعيت می توان نتيجه گرفت که «متضادهای نامطلوب» را نمی توان با هم در قالب يک «اعتدال» آشتی داد و به وضعيتی مطلوب رسيد.

 

اعتدال يا چانه زنی برای تخفيف؟

به اعتدال نوع «ب» بپردازيم که بصورت «رسيدن به نقطه ای ما بين وضعيتی مطلوب و وضعيتی نامطلوب» تعرف شده است.

پرسش آن است که آيا می توان بين «بد» و «خوب» نقطهء اعتدالی مطلوب يافت؟ آيا مثلاً بين اعدام کردن و اعدام نکردن نقطهء اعتدالی وجود دارد؟ يا بين شکنجه دادن و احترام به حقوق زندانی؟ بين ديکتاتوری و دموکراسی؟

در اينجا نيز به نظر نمی رسد که رسيدن به «اعتدال» ممکن باشد و حاصل کار را صرفاً بايد نوعی «تخفيف طلبی» خواند تا «اعتدال». اعتدال بين اعدام کردن و نکردن تنها به معنای رسيدن به وضعيتی است که در آن بتوان تعداد اعدام ها تقليل داد اما، در عين حال، در اعدام هائی که پس از تخفيف صورت می گيرند شريک شد.

در يک نمونهء بارز، اين روزها گروهی که در دو دههء اخير با نام «اصلاح طلب» بعنوان خواستاران «اصلاحات تدريجی» شناخته شده اند، با آغاز رياست جمهوری آقای روحانی و اعلام اعتدالی که مورد نظر ايشان است، مفهوم «اصلاحات تدريجی» را به «تعديل گام به گام» تغيير نام داده اند و، مثلاً، خواستار «لغو گام به گام اعدام» شده اند و می خواهند با مبارزه ای «چانه زنانه» در مورد اعدام هائی که در حکومت اسلامی صورت می گيرند «تخفيف دايم التزايد» بگيرند و از يکسو از«وضعيت مطلوب»، که لغو کامل اعدام باشد، دور شوند و، از سوی ديگر، به اعدام های کمتر رضايت و مشروعيت دهند.

 

اعتدال ممکن و واقعی

حال می رسيم به اعتدال نوع سوم که عبارت است از: «رسيدن به نقطه ای ما بين دو وضعيت مطلوب، اما متضاد با هم». و به نظر می رسد که هرگونه اعتدال قابل تصور تنها در اين حوزه می تواند اتفاق افتد، چرا که متعادل کننده از افراط کاری های موجود در هر دو وضعيت موجود می کاهد تا به وضعيت سومی برسد که در آن رگه ای از تضاد وجود نداشه باشد.

       مثال روشن اين امر را می توان در مناظره های قرن نوزدهمی فلاسفهء اجتماعی و علمای اقتصاد يافت؛ آنجا که گروهی از ايشان«فرد» را مقدم بر «جمع» می دانستند و از اين پيشگزاره به «فردمداری»(انديويدواليسم) و سپس به ضرورت «آزادی بی حد و حصر فرد» و «تقدس مالکيت خصوصی» و عاقبت به «سرمايه مداری» (کاپيتاليسم) می رسيدند و گروهی نيز «جمع» را بر «فرد»مقدم داشته و به «جامعه مداری» (سوسياليسم) و الغای مالکيت خصوصی به نفع مالکيت عمومی (کمونيسم) از طريق «انقلاب» توجه داشتند.

       از آنجا که اين دو سيستم فکری متضاد، هر دو، به بهتر کردن وضع فرد و جامعه نظر داشتند اما يکی تأمين منافع فرد را ضامن تأمين منافع جمع (يا جامعه) می دانست و آن ديگری بر اولويت منافع جمع تأکيد می کرد، می توان آنها را دوسوی افراطی يک وضعيت مطلوب دانست.

       تجربهء تاريخی نشان داده است که بشريت در طول 150 سال اخير توانسته است راه های مؤثری را برای رسيدن به تعادلی مطلوب» در اين ميانه پيدا کند و از هر دو سوی افراط عناصری مطلوب را استخراج کرده و به کاستن تضاد مابين افراط و تفريط برسد. مثلاً، در دنيای قرن بيستم ديگر سخن از امحاء«سرمايه» و ارتباط «فرد» با آن نيست بلکه سرمايه منشاء و منبعی محسوب می شود به نام «ماليات» که جامعه از آن تغذيه کرده و «دولت خدمتگذار» (از نظر جامعه مداران)و «دولت رفاه» (از نظر فرد مداران) به مدد آن می تواند خدماتی همچون آموزش و بهداشت رايگان همگانی و يا بيمه های اجتماعی و بازنشستگی را تمشيت داده و فراهم کند. در اين وضعيت نقطهء اعتدال آنجا ست که دو انديشهء «ليبرال دموکراسی» و«سوسيال دموکراسی» دست از تضاد نابود کنندهء يکديگر برداشته و بصورت دو «برنامه»برای اداره جامعه در می آيند و «دموکراسی» نيز جابجائی دوره ای آنها را فراهم می سازد.

 

اعتدال در حکومت اسلامی؟

       بر اساس آنچه که آمد می توان نتيجه گرفت که به دلايل زير امکان رسطدن به نقطهء اعتدالی در حکومت اسلامی ممکن نبوده و چارهء کار کشور ما تنها منحل ساختن اين حکومت و لغو قانون اساسی مذهب مدار آن است:

       1. در زمينهء حقوقی، قانون اساسی شريعتمدار اين حکومت همواره آفرينندهء تبعيض های گوناگون است و اعتدال در تبعيض تنها به چانه زنی های موضعی می انجامد.

         2.از لحاظ اقتصادی، حکومت اسلامی نه تنها بدترين نوع سرمايه داری وابسته را داراست بلکه بعلت فقدان نياز به اخذ ماليات و نيز تکيه بر درآمد «رانتی ِ» نفت و گاز پاسخگوی ملت نيست و در اين وضعيت نمی توان استقرار دموکراسی و برنامه ای شدن متضادها و گردش برنامه ها را، که تجلی وضعيت اعتدالی هستند، متصور شد.

       3. از نظر سياسی، از آنجا که اين حکومت نه دموکراتيک است، نه پاسخگو، نه عدالت خواه و نه نگران منافع ملی، هرگز نمی توان به پيدايش نوعی اعتدال سياسی در صحنه های داخلی و خارجی اش اميدوار بود. حکومت اسلامی در بحران زندگی می کند و از آن توان می گيرد و اين بحران ها همواره مولد وضعيت های نامطلوب اند و، بر خلاف باور اصلاح طلبان اسلامی، برقراری اعتدال بين آنها نيز خود وضعيت های نامطلوب جديدتری را می آفريند.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]