چه درسهايى مي توان از انقلاب ٥٧ گرفت ( بخش ششم )
عباس رحمتی
زمانى كه جنگ پايان مي يابد ، سپاه براى قدرت گيرى بيشتر تلاش ميكند و با تائيد ولايت فقيه ،عطش قدرت خود را بيشتر نشان ميدهد تازه ترین تغییرات در سپاه و گزارشى كه به بيرون درز پيدا كرد، نشان از آن داشت که غلامحسین رمضانی به جای سرتیپ پاسدار حسین نجات به عنوان فرمانده حفاظت و امنیت سپاه پاسداران منصوب می شود و حسین نجات نیز به عنوان معاون امنیت داخلی به شورای عالی امنیت ملی می رود.
سپاه از ساختار نظامى تا ساختار امنيتى :
سپاه با در دست گرفتن، مراكز اقتصادى و وارد شدن به مجلس اين بار همانطور كه گفتيم با مشورت و خواست ولايت فقيه و نياز مبرم شان به يك ساختار امنتيى از نوع ديگرِ ى گسترش مي يابد گستره قدرت سخن اول آنها بود ، و قدرت يعنى در اختيار گرفتن تمامى سرمايه كشور و سركوب تا حد توان بوده و هست چرا كه يك رژيم ضد مردمى نمي تواند، بدون سركوب به بقاى خود ادامه دهد ، به همين دليل ساده به فكر تغيير ساختار درونى سپاه مي افتند
نتيجه اين مشورت يك توطئه ديگرى براى مردم و كشور رقم خورد كه در نتايج شومش را در آينده اى نه چندان دور مردم با پوست و گوشتشان ديدند و لمس كردند "كودتاى انتخاباتى ! " اين ساختار چنين شكل گرفت .
خامنه اى ، سراسيمه حسین نجات [٤٨]كه تاآن زمان فرماندهی "سپاه ولی امر" (نیروی ویژه ای که حفاظت از خامنه اى ، رهبر جمهوری اسلامی را بر عهده دارد) را نیز به عهده داشت بدون مقدمه و اعلام نشده او را به شورای عالی امنیت ملی انتقال داد ،او همچنان سمت قبلى خود را هم نيز بر عهده داشت .
ساختار امنيتى سپاه در ابعاد وسيع :
ساير تغییرات تنها چند هفته پس از آن صورت می گیرد که پاسدار حسین طائب با حکم رهبر جمهوری اسلامی از فرماندهی بسیج به معاون اطلاعات سپاه پاسداران منصوب شد و سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی نیز به عنوان فرمانده بسیج آغاز به کار کرد.
محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در مراسم معارفه محمدرضا نقدی به عنوان فرمانده جدید نیروی بسیج، اعلام کرد که خامنه ای روز یکشنبه ۲۶ مهرماه با آخرین تغییرات این نیرو موافقت کرده است.
او از تشکیل "سازمان بسیج مستضعفین"، "سازمان اطلاعات سپاه پاسداران" و "تشکیل ۳۱ سپاه استانی" به عنوان تغییراتی که رهبر جمهوری اسلامی با آن موافقت کرده نام برد.
فرمانده سپاه پاسداران افزود که بر اساس آخرین تغییرات ساختاری، بخش نظامی بسیج تحت نظر و هماهنگ با "۳۱ سپاه استانی" فعالیت می کند و بخش فرهنگی و اجتماعی بسیج نیز "مقابله با جنگ نرم" را عهده دار می شود.
دوسال تغییر ساختاری
تغییرات گسترده در فرماندهان بلندپایه و ساختار سپاه و بسیج از زمانی آغاز شد که خامنه ای محمدعلی جعفری را در ۱۰ شهریور ۸۶ به فرماندهی کل سپاه منصوب کرد.
حجم و گستردگی این تغییرات تاحدی بوده که از زمان موافقت خمینی در نیمه دهه ۶۰ با تبدیل سپاه پاسداران به سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی بی سابقه توصیف می شود.
محمدعلی جعفری در نخستین روزهای آغاز به کار از "طرح تحول" در سپاه و بسیج خبر داد و در اولین گام با ادغام فرماندهی سپاه و بسیج، خود همزمان فرماندهی هر دو نیرو را بر عهده گرفت و به این ترتیب به فرماندهی محمد حجازی بر بسیج پایان داد و حسین طائب را به عنوان جانشین خود در بسیج منصوب کرد.
محمد على جعفری باز از تغییراتی عمده در ساختار سپاه خبر داد
عمر این تغییر نزدیک به یک سال بعد با انتصاب حسین طائب به فرماندهی بسیج به پایان رسید و بسیج باردیگر فرمانده مستقلی یافت.
اما تغییرات گسترده در سپاه از ۵ خرداد سال ۸۷، نزدیک به ۹ ماه پس از انتصاب محمد علی جعفری به فرماندهی سپاه، با برکناری مرتضی رضایی تنها بازمانده بنیانگذاران اولیه سپاه در این نهاد از جانشینی فرماندهی کل و انتصاب محمد حسین زاده حجازی به جای او آغاز شد.
یک ماه بعد محمد علی جعفری با اعلام "تغییرات ساختاری در سپاه" گفت که "۳۱ سپاه" در استان های کشور فعال می شود، تعامل بین نیروی زمینی و نیروی مقاومت بسیج تقویت می شود و آمادگی و توانمندی های یگان های رزم و گردان های بسیج در صحنه مأموریت های سپاه بیش از پیش ارتقاء خواهد یافت."
در جریان تشکیل ۳۱ سپاه استانی، پاسدار جعفری با اعزام سرتیپ پاسدار نورعلی شوشتری و سرتیپ پاسدار جعفر اسدی دو تن از فرمانده پرسابقه سپاه به استان های مختلف در کمتر از چند هفته، علاوه بر تبدیل لشکرهای پیشین به سپاه استانی در اغلب موارد فرماندهان جدیدی از رده های میانی سپاه را به عنوان فرماندهان سپاه ۳۰ استان کشور معرفی کرد و در استان تهران غیر از تشکیل سپاه سیدالشهدا به فرماندهی علی فضلی، سپاه ویژه ای برای پایتخت به نام "سپاه محمد رسوال الله" به فرماندهی عبدالله عراقی تشکیل داد.
پایان بخش این دور از تغییرات، انتصاب محمد جعفر اسدی به فرماندهی نیروی زمینی و انتصاب نورعلی شوشتری به جانشینی او در تیرماه ۸۷ بود.
عمر فرماندهی محمدجعفر اسدی بر نیروی زمینی سپاه تنها ۱۰ ماه بود و ۹ اردیبهشت ۸۸ محمدعلی جعفری در حکمی "محمد پاکپور" معاون عملیات را به فرماندهی نیروی زمینی منصوب کرد، همان گونه که نورعلی شوشتری نیز در ۱۹ فرودین همان سال با حفظ سمت جانشینی فرماندهی نیروی زمینی از سوی محمدعلی جعفری به فرماندهی قرارگاه قدس سپاه در جنوب شرق کشور منصوب شد.
نورعلی شوشتری نزدیک به ۶ ماه بعد از اعزام به سیستان و بلوچستان طی بمبگذاری انتحاری گروه جندالله در شهر پیشین استان سیستان و بلوچستان ترور شد.
آرایش امنیتی سپاه پاسداران
"طرح تحول و تعالی" که طی دوسال گذشته و در چند مرحله در سپاه پاسداران تداوم داشته، در ابتدا از سوی فرمانده کل سپاه به افزایش تهدیدات خارجی به ویژه قوت گرفتن احتمال حمله نظامی در ارتباط با پرونده فعالیت های هسته ای ایران نسبت داده شد. سپاه هر بار با بهانه هاى مختلف قدرت نظامى خود را بيشتر كرده است و اين بار با بهانه ، قدرت گرفتن و احتمال نظامى به فعالان هسته اى !
محمد علی جعفری در تیرماه ۸۷ درباره این تغییرات گفت: "با فعال شدن" ۳۱ سپاه "در استان های کشور، تعامل بین نیروی زمینی و نیروی مقاومت بسیج تقویت شده و آمادگی و توانمندی های یگان های رزم و گردان های بسیج در صحنه مأموریت های سپاه بیش از پیش ارتقاء خواهد یافت".
محمد حجازی نیز این تغییرات را بر اساس دستور خامنه ای و برای آمادگی بیشتر در مقابله با "تهدیدات خارجی" عنوان کرد و تعدادی دیگر از فرمانده بلندپایه این نیرو و از جمله خود پاسدار جعفری این تغییرات را در جهت آمادگی برای دفاع نامتقارن و دفاع غیر همسطح در برابر حمله نظامی خارجی اعلام کردند.
از بهمن ۸۷ و با تحولات جهانی به ویژه تغییر ریاست جمهوری آمریکا (اوباما) و کاهش احتمال حمله نظامی، فرمانده کل سپاه پاسداران اعلام کرد که ماموریت مقابله با جنگ نرم(مقابله با مردم ) از سوی رهبر جمهوری اسلامی به سپاه و بسیج واگذار شده است. واگذارى قدرت به بهانه و مقابله با جنگ نرم توسط خامنه اى زبانزد عام و خاص شده است .منظور از جنگ نرم مقابله با مردم و دانشجويان و كارگران است كه وحشت در دل رژيم انداخته است.
به این ترتیب در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ و در اعتراضات پس از آن سپاه پاسداران نقش قابل توجهی را در سركوب و كشتار مردم را بر عهده گرفت که با اعتراضات گسترده ای نیز مواجه شد.
اما در دور جدید تغییرات سپاه پاسداران که از چند سال پیش آغاز شده، بهانه اشان امنیت داخلی است و آنچه فرماندهان سپاه در جريان جنبش سبز مطرح مي كردند ، عنوان "فتنه" و "جنگ نرم" بود ، با همين بهانه استارت تغييرات در سپاه زده شد .
تشکیل "سازمان اطلاعات سپاه" و انتصاب حسین طائب به فرماندهی آن و ارتقاء غلامحسین رمضانی به فرماندهی حفاظت و امنیت سپاه حاکی از رویکرد امنیتی عميقى در تغییرات سپاه بود. لازم به توضيح است كه" سازمان اطلاعات سپاه" از وزارت اطلاعات قدرت بيشترى دارد در حين حال همان وزارت اطلاعات هم در اختيار ولايت فقيه است و وزير مربوطه را هم او مشخص و حتا تائيد ميكند يعنى هردو را خود در اختيار دارد و دولت هيچ گونه دخالتى نمي تواند داشته باشد !
این دو از آخوند هايى هستند كه هر دو از مناسبات نزدیکی با خامنه ای برخوردار هستند، به طوری که حسین طائب در بخش امنیتی بیت رهبری فعالیت می کرده و غلامحسین رمضانی نیز با حکم خامنه ای سال ها معاونت اطلاعات و معاونت حفاظت و اطلاعات نیروی انتظامی و پس از آن به ترتیب معاون حفاظت و معاون اطلاعات سپاه را بر عهده داشته اند. و اين نشان دهنده ارتباط مستقيم خامنه اى با سپاه و دستگاههاى امنيتى است .
سوابق پاسدار محمدرضا نقدی در سپاه قدس و فرماندهی حفاظت و اطلاعات نیروی انتظامی نیز بیشتر جنبه امنیتی دارد.
هجوم سپاهيان بطور فله اى براى كسب كرسيهاى مجلس :
سپاه با تبدیل دفتر سیاسی خود به دفتر حزبی، رهبری یک حزب سیاسی مسلح را بنیانگذاری کرد. در دوران احمدی نژاد و از طریق همین دفتر، دولتی که در سایه شکل گرفته بود، طی 8 سال بتدریج وارد کابینه شد و دولت تبدیل شد به دولتی نظامی. این دولت تمام ارگان ها و سازمان های یک حکومت را در زیر مجموعه دفتر سیاسی خود تدارک دیده بود و از طریق همین دفتر فراکسیون سپاه در مجلس 7و 8 و 9 هم شکل گرفت و هم کنترل شد. کنترل استانداری ها از طریق استانداران نظامی، شهرداری ها از طریق بازنشستگان سپاه، وزارتخانه های کلیدی مانند نفت، وزارت ارشاد، وزارت کشور و... در دولت احمدی نژاد از همین طریق رهبری شدند. با حضور سردار ضرغامی در راس صدا و سیما، این سازمان نیز عملا تابع سپاه شد. اظهار نظرهائی که فرماندهان سپاه در تمام عرصه ها داخلی و خارجی می کنند خود باندازه کافی گویای نقش حکومتی و دولتی سپاه در جمهوری اسلامی است.
ساده لوحی کودکانه ایست اگر تصور شود، اگر امروز رهبر جمهوری اسلامی از جهان برود، سپاه می نشیند در حاشیه تا رهبر تازه و فرمانده کل قوا برایش انتخاب شود تا با او بیعت کند. مگر در خوش بینانه ترین حالت، فرماندهان برای ادامه حکومت خود، با یک جایگزین به تفاهم برسند و از مجلس خبرگان با تهدید بخواهند او را جانشین خامنه ای معرفی کند.
این همان چالش بزرگی است که رضوی فقیه در سخنرانی اخیر خود در اجلاس اصلاح طلبان در همدان به آن اشاره کرد،" تاج زاده" در نامه اخیر خود به دبیرشورای عالی امنیت ملی آن را یادآور شد و همان نگرانی است که مثلث هاشمی- روحانی- خاتمی به آن اشاره می کنند و اخیرا ناطق نوری نیز به آن پیوسته است.
بخش مهمی از انگیزه دفاع فرماندهان سپاه از ادامه حصر میرحسین موسوی نیز جلوگیری از تقویت نگرانی ها نسبت به این آینده و مسئله جانشینی خامنه ایست. همانگونه که بخش مهمی از انگیزه جمع شدن فرماندهان در اطراف مجتبی خامنه ای نیز همین آینده است. آینده ای که در نخستین گام پس از علی خامنه ای، درگیری بزرگ با روحانیون بیرون و درون مجلس خبرگان را رقم خواهد زد.
شک نیست که زیر بنای این قدرت حکومتی و دولتی، تسلطی است که سپاه طی 16 سال گذشته و بویژه دوران 8 ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد که 4 سال دوم آن با کودتا علیه نتیجه انتخابات 88 ممکن شد بر اقتصاد کشور بدست آورد. فرماندهان سپاه روی سقوط اعتبار روحانیت در میان مردم و ترجیح نظامی ها به روحانیون از سوی مردم سرمایه گذاری کرده بودند. به همین دلیل در دوران 8 ساله احمدی نژاد بیشترین حمله به سمت روحانیونی بود که پایگاهی در میان مردم داشتند. از جمله صانعی، دستغیب، خاتمی، رفسنجانی و...
به همین دلیل نیز آنها در انتخابات 92 در تصورشان هم نمی گنجید که مردم به یک روحانی رای بدهند. آنها بر این تصور بودند که مردم تفاوت میان روحانیون قائل نیستند و پیش از آن که فکر و برنامه روحانیون کار داشته باشند با لباس روحانیت کار دارند. این تصور باطل از آب در آمد، اما نقشه آنها برای دوران پس از خامنه ای همچنان به قوت خود باقی است و به همین دلیل نیز بیشترین تلاش را می کنند تا سکان های اقتصادی را که دراختیار دارند از کف ندهند و بر بستر آن آینده خود را رقم بزنند. این سکانداری با سیاست جنگی-اتمی ممکن شد و فرماندهان سپاه همچنان بر ضرورت ادامه همان سیاست پافشاری می کنند و درحقیقت بر ادامه تسلط خود بر اقتصاد کشور بعنوان سکوی پرش پس از خامنه ای پافشاری می کنند. و از سر اتفاق نیست که دولت روحانی با پیش بینی همین آینده محتوم و در عین حال برای بیرون کشیدن کشتی بحران زده اقتصاد کشور و نتایج سیاست اتمی- جنگی که بصورت تحریم های تقویت کننده بحران اقتصادی درآمده می کوشد به سلطه سپاه بر اقتصاد کشور خاتمه بدهد. ریشه هر چالش و برخورد و تقابلی که با روحانی، با حامیان دولت و با کابینه او می شود به همین مسئله گرهی باز می گردد. از این روست که اصلاحات اقتصادی در راس هرم اصلاحات قرار گرفته است و دولت می کوشد تسلیم آتش های پهلوئی مخالفان خود که عمدتا تکرار تجربه باقی مانده از دوران تقابل با محمد خاتمی است نشود.بهر صورت چشم انداز آینده رژیم دردست گرفتن قدرت توسط سپاه است که اگر این شق تحقق یابد گفت ، متاسفانه آینده ای پس سیاه تر در انتظار مردم است ، مگر اینکه مردم راه دیگری را بر گزیندد. حال به انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی می پردازیم .
انقلاب فرهنگى يا ضديت با فرنگي بودن:
قبل از اينكه چرخهاى ايرفرانس هواپيماى فرانسويها در فرودگاه مهرآباد باز شود بنا بود كه خمينى در دانشگاه تهران سخنرانى كند و نه در گورستان بهشت زهرا ! ولى در بين راه تغيير مسير داد و مسير گورستان را در پيش گرفت و اين كار او معناى خاص خودش را داشت و با انقلاب فرهنگى او ( يعنى پاك سازى استادان و اخراج و اعدام دانشجويان نخبه ) يعنى خمينى مشخص شد كه مسئله اش نه انقلاب فرهنگى كه ضديت با انسانیت و کل بشريت بود و غير از خودیها واعوان و انصارش ، كس و كسان ديگر را نمى خواهد در دانشگاهها ببيند لذا از زمانى كه قدرت را در دست گرفت كمر بر نابودى دانشگاههاى ايران بست ، گوى كه ماموريتي در همان هواپيماى غربى ها به او محول شده بود كه چنين تشنه به خون استادان برجسته و تحصیل کرده در فرنگ ايران شده بود از ابتداى كار مرتب از غربى بودن دانشگاهها و استادان ميگفت و مشخص بود كه نسبت به دانشگاهيان طور ديگرى فكر ميكند البته او تنها نبود كه چنين افكارى را در سر داشت افرادى چون ، باهنر ، مطهرى - رفسنجانى - اردبيلى و بهشتى و خامنه اى و... به او خط و خطوط نشان ميدادند او و یارانش هیچگونه افکاری را جز اسلام ارتجاعی خود را بر نمی تابیدند خصوصا دانشجويانى كه سياسى به قضايا نگاه ميكردند و يا اينكه تفكرات سكولار و كمونيستى و حتا ملی مذهبی هایی که در به قدرت رساندش نقش داشتند را بزودی از خود دور کرد .خمينى و اطرافيانش تشنه به خون چنين افراد و گروههايى بودند ، او با چنین افکار پلیدی بود كه استارت كارش را از دانشگاه شروع كرد و دستور بسته شدن دانشگاه ها را در فروردين ١٣٥٩ صادر كرد . در ابتداى كار رفسنجانى به دانشگاه تبريز ميرود كه در همان جا دانشجويان با تظاهرات خود نشان دادند که اجازه بسته شدن دانشگاه را به اینها نمی دهند . همان روز دانشجویان ، سخنرانى او را بهم ميريزند و حتا يكى از دانشجويان به او حمله ميكند و عمامه اش را از سر او برمیدارد ، بعد در تهران ، انقلاب فرهنگى خمينى و يارانش با حمله اوباشان به دانشگاه تربيت معلم تهران آغاز ميشود كه يكى از دانشجويان در آنجا كشته ميشود و حمله به دانشگاه تهران و کشته و زخمی شدن دانشجویان نتیجه اولین قدم برای فرهنگی بود که فهمی از آن نداشتند حمله اوباشان خمینی به دانشگاههاى ديگر در سراسر كشور آغاز ميشود و اين درحالي بود كه رييس جمهور وقت بنى صدر مخالف با بسته شدن و يا حمله به دانشگاهها بود. لازم به ياد آورى است ، بنى صدر رييس جمهورى وقت با انقلاب فرهنگى خمينى كه با بسته شدن دانشگاه همراه بود موافقت نكرد در اين رابطه از مردم و خصوصا دانشجويان خواست تا به دانشگاه بيايد و در آنجا استقلال دانشگاه را اعلام كنند.
بسته شدن دانشگاه ها به دستور خمينى :
اولين رييس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ، آقاى محمد ملكي بود او در مورد بسته شدن دانشگاهها چنين مي گويد :جلساتى تشكيل مىشود. شنبه 30 فروردين 59 ابوالحسن بنىصدر به اتفاق اعضاى شوراى انقلاب با امام گفتگو كردند. گفتگو تا ساعت 14 ادامه داشت و در پايان اين ملاقات اطلاعيهاى انتشار يافت. نكته مهم اطلاعيه اين است كه مىگويد ستادهاى عملياتى گروههاى گوناگون دفترهاى فعاليت و نظاير اينها كه در دانشگاه و دانشكدهها و مدرسههاى عالى مستقر شدهاند ظرف سه روز، تا پايان دوشنبه، برچيده شوند؛ چنانچه تا پايان اين مهلت برچيده نشوند، شوراى انقلاب ( سروش ،محمد باهنر ، علی شریعتمداری ، حسن حبیبی ، جلال آل احمد از اعضای شورا بودند )مصمم است كه مردم را فرا بخواند تا در دانشگاهها حاضر شوند و اين كانونهاى اختلاف را برچينند. يعنى سه روز مهلت دادند. كتاب غائله ١٤ اسفندكه از طرف رژيم چاپ شده است (ص 283):
به روزهاى انقلاب فرهنگى نزديك مىشويم.
برای اینکه حرکتهای رژیم را بهتر ببینیم به قبل از بسته شدن دانشگاهها نگاهی می اندازیم ، رییس دانشگاه تهران دکتر ملکی ادامه میدهد : 25 يا 26 فروردين آقاى هاشمى رفسنجانى به دانشگاه تبريز تشريف مىبرند. آن جا تظاهراتى عليه ايشان مىشود. اين مسائل در روزنامهها منعكس مىشود زمزمه بسته شدن دانشگاهها بالا مىگيرد، تظاهرات دانشگاه علم و صنعت و محاصره دانشگاه تبريز. آقاى دكتر فاروقى رئيس دانشگاه تبريز به محاصرهكنندههاى دانشگاه مىگويد "شما 200، 300 نفريد و اينجا 12، 13 هزار دانشجو دارد. به نمايندگى از طرف كى اين حرفها را مىزنيد و اين كارها را مىكنيد؟" در هر حال در جلسه شوراى انقلاب كه با حضور امام تشكيل مىشود اول به اين نتيجه مىرسند كه بايد جلو گروهها گرفته شود و بعد در دانشگاه بسته شود. چند روز فرصت مىدهند: شنبه، يكشنبه، دوشنبه، و از صبح سهشنبه هيچ دفتر و دستكى از گروهى نباشد. اين را اعلام كردند و قرار بر اين شد كه اطراف دانشگاه هيچ تظاهراتى نشود تا گروهها وسايلشان را خارج كنند. بسيارى از گروههاى چپ و انجمن دانشجويان مسلمان (كه مجاهدين بودند) وسايل را جمع كردند. فقط يك گروه به نام پيشگام كه چپ بود هنوز دفتر و دستك خودش را جمع نكرده بود. آنها مىگفتند تا آخر وقت دوشنبه مهلت داريم، يعنى صبح سهشنبه، چرا از حالا جمع كنيم؟
از اول صبح دوشنبه حمله شروع شد. براى اينكه موضوع روشنتر بشود، قسمتهايى از يك كتاب رسمى با عنوان «غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب» را كه دادگسترى جمهورى اسلامى منتشر كرده و در آن وقايع انقلاب فرهنگى نقل شده است مىخوانم:
از ماهها قبل درگيريهاى موضعى بين گروههاى مختلف در دانشگاه تهران شروع شده بود. در 10 و 11 بهمنماه اين درگيرىها به اوج خود رسيد. گروههايى از خارج دانشگاه، گاه مستقلاً و گاه به طرفدارى از دستجات داخل دانشگاه، با حملاتى به دانشگاه به درگيرىها دامن مىزدند. در پى اين درگيرىها دكتر ملكى، رئيس شوراى سرپرستى دانشگاه، استقرار امنيت در دانشگاه را خواستار شد و تهديد كرد چنانچه خواستهاش مورد توجه قرار نگيرد استعفا خواهد داد. (ص282 و 283)
در همين موقع جلساتى تشكيل مىشود. شنبه 30 فروردين 59 ابوالحسن بنىصدر به اتفاق اعضاى شوراى انقلاب با امام گفتگو كردند. گفتگو تا ساعت 14 ادامه داشت و در پايان اين ملاقات اطلاعيهاى انتشار يافت. نكته مهم اطلاعيه اين است كه مىگويد ستادهاى عملياتى گروههاى گوناگون دفترهاى فعاليت و نظاير اينها كه در دانشگاه و دانشكدهها و مدرسههاى عالى مستقر شدهاند ظرف سه روز، تا پايان دوشنبه، برچيده شوند؛ چنانچه تا پايان اين مهلت برچيده نشوند، شوراى انقلاب مصمم است كه مردم را فرا بخواند تا در دانشگاهها حاضر شوند و اين كانونهاى اختلاف را برچينند. يعنى سه روز مهلت دادند. باز در همين كتاب (ص 283):
از عصر روز يكشنبه سى و يكم فروردين گروههايى از پاسداران انقلاب اسلامى و كميتههاى منطقه 8 بهتدريج در خيابانهاى شانزده آذر و ديگر خيابانهاى اطراف دانشگاه حضور يافته و پاسداران اكثراً از كميتهها بودند و تا ساعت 4 صبح روز دوشنبه هر لحظه بر تعدادشان افزوده مىشد و در طلوع آفتاب دانشگاه تهران را شديداً به محاصره خود درآوردند [از ساعت 4 صبح دوشنبه در حالىكه گروهها، طبق اطلاعيه رسمى، تا آخر وقت دوشنبه مهلت داشتند]. با وجودى كه بنىصدر در پيام خود از تمام مردم و گروهها خواسته بود از تجمع در اطراف دانشگاه خوددارى كنند و خاطرنشان ساخته بود كه حمله به دانشگاهها به معناى تضعيف انقلاب و عملى ضدانقلابى است.
درگيرى گروه مخالفان ساعت 6 صبح دوشنبه انجام شد در اين هنگام پاسداران شروع به تيراندازى هوايى نمودند و دانشجويان پيشگام نيز خود را مسلح به چماق و سنگ نمودند و به درگيرى پرداختند [چون فقط گروه پيشگام بودند و بقيه رفته بودند]. اين درگيريها به صورت موضعى تا 1/5 بعد از ظهر ادامه يافت و حاصل اين درگيرى هفتساعته يك صد زخمى بود. افراد سپاه پاسداران با تيراندازى هوايى قصد آرام كردن محيط و خاتمه بخشيدن به نزاع را داشتند كه فايده نداشت. 300 زخمى و دو كشته بر جاى ماند.
با مذاكراتى كه با پيشگام كرديم توافق كردند تخليه كنند و اين كار را هم كردند.(م- ملكى)
دانش آموزان هم دانشگاهها راباز مي خواستند!
هنوز مدارس اطراف دانشگاه تهران عملاً حالت تعطيل و نيمه تعطيل داشتند و پاسداران گاز اشكآور مىانداختند. در خيابان قدس چند تير شليك شد و پاى دانشآموزان هم به اين قضيه كشيده شد آنها هم دوست نداشتند دانشگاهها بسته باشد ولى خمينى اسرار بر بسته شدن داشت . تعداد كشته شدگان واقعه را پنج نفر و زخميها را 700 نفر ذكر كردهاند. [٥٠]وقتى اين مسائل پيش مىآيد، دوشنبه اول ارديبهشت ماه بنى صدر اعلاميه صادر مىكند و مىگويد مقصود شوراى انقلاب از تصميم متخذه عادىكردن وضع و اداره امور را بر عهده دولت گذاشتن و تغيير بنيادى نظام آموزشى بوده است. روز سهشنبه بنىصدر در پيامى راديويى گفت: ''در ساعت 2 بعد از نيمه شب دوشنبه آخرين گروه به تصميم شوراى انقلاب گردن گذاشت و در دانشگاه كسى باقى نمانده است. اى كاش ديروز صبح اين كار صورت مىپذيرفت و برخوردى بهوجود نمىآوردند.`` و چند نكته را هم اعلام مىكند: ''1)فعاليت سياسى در حدود قانون اساسى آزاد است و هيچكس خودسر نبايد مزاحم فعاليت هيچ يك از گروهها بشود؛ 2)در دانشگاه جديد فعاليت آزاد است و سازمان دانشجويان منتخب دانشجويان از امكانات صنفى برخوردار خواهد شد. دانشگاه بايد هميشه محل بحث آزاد و ابداع و ابتكار علمى تلقى گردد.``
روز سهشنبه شعارهايى كه در خيابان انقلاب و داخل دانشگاه مىدادند جالب بود: ''بنىصدر حمايتت مىكنيم``؛ ''ارتش 20 ميليونى/ آماده جهاد است/فدائى، فدائى/اين آخرين پيام است``؛ ''راه ما راه على است/برو گمشو كمونيست``؛ ''پاسدار، ارتشى/ حمايتت مىكنيم``؛ ''فرهنگ آمريكايى نابود بايد گردد/دانشگاه اسلامى ايجاد بايد گردد``. با اين شعار ها مشخص شد كه اسلامى كردن دانشگاهها از اولويت خاصى براى خمينى بر خوردار است .
در شوراى انقلاب تصميم گرفته شد دانشگاه بلافاصله باز شود، تا پانزدهم خرداد امتحانات انجام بگيرد و بعد از آن دانشگاه تعطيل شود.
سوال اینجاست چه كسانى نمىخواستند دانشگاه باز شود و با دانشگاه چه مشكلى داشتند؟
ــــ بعد از اينكه شوراهاى هماهنگى در دانشگاهها تشكيل شد، گروههاى مذهبى چپ و بهطور كلى گروههاى راديكال پيروز شدند و غالب شوراها دست گروههاى مذهبى راديكال بود. گروههاى وابسته به حزب جمهورى، كه هفت ، هشت روز بعد از انقلاب اعلام موجوديت كرده بود، تداركاتى ديده بودند براى در دست گرفتن دانشگاه. وقتى احساس كردند در بسيارى از دانشگاهها دانشجويانِ طرفدار آنها رأى نياوردند، به اين نتيجه رسيدند كه دانشگاه دست آنها نيست و دست گروههاى ديگر است. اين بود كه به فكر افتادند در دانشگاه را ببندند. يكى از جاهايى كه هنوز در اختيارشان نبود، دانشگاه بود. مىبينيد امروز هم بهمحض اينكه قدرتهايى كه خودشان را مسلط مىدانند احساس مىكنند اختيار بعضى جاها را ندارند حمله مىكنند، مثل حمله به كوى دانشگاه. چند ماه بعد از شروع سال تحصيلى اولين حمله به دانشكده فنى آغاز شد.
آبان سال 58؟
تدارکاتی که برای دانشگاه دیده بودند نه از فروردین 59 که از اواسط 58 بود که رژیم کم کم روی فنر اغتشاش میرفت . در این سال بود که حزب اللهى هاى رژيم در دانشگاه سازماندهى ميشوند و بعضى ها از بيرون به دانشكده فنى حمله مىكنند و زد و خورد مىشود و چند نفر مجروح مىشوند. مشكلات براى ما شروع شد. بعد از اين حمله، تماسهايى گرفتيم و گفتيم كه ما حاضر نيستيم تحمل كنيم كه از بيرون كسانى دخالت كنند و به دانشجوها حمله كنند. نامهاى به شوراى انقلاب نوشتيم و گفتيم اگر به اين كار رسيدگى نشود و كسانى كه حمله كردهاند تنبيه نشوند ما استعفا مىدهيم. وقتى اينها به دانشكده حمله كردند دانشجويان دانشكده فنى پنج شش نفر از آنها را دستگير كردند و دانشجويان در آمفىتئاتر جمع شده بودند و مىخواستند آنها را محاكمه كنند. ما گفتيم اين محاكمه كار شما نيست و بايد خلافكار به مقامات مسئول سپرده شود. اين چند نفر را اول به كلانترى منطقه تحويل داديم و بعد كلانترى به سپاه تحويل داد. دو سه روز از اين جريان گذشت و ديديم يكى دو نفر از همانها آمدند دفتر رياست دانشگاه و شروع به فحاشى و تهديد كردند. روى اين اصل ما نامهاى به شوراى انقلاب نوشتيم و دستهجمعى استعفا داديم چون نمىتوانستيم اينطور كار كنيم كه هر روز يكى بيايد و نظم دانشگاه را بر هم بزند.[ ٥١]
به اين ترتيب در دانشگاه بسته شد. و صدها هزار دانشجو را در جامعه به حال خودشان رها كردند بعدها معلوم شد كه اين جريان توطئهاى سياسى و از پيش طراحى شده بود. برنامهاى بود كه قبل از اين جريانات، گروهى به سركردگى آقاى حسن آيت براى بستن دانشگاهها برنامهريزى كرده بودند و جريان طورى پيش رفت كه رئيس جمهور هم موافق بستن دانشگاه شد. بعدها نوارى در آمد كه در آن معلوم شد توى اين جريان آقاى بنىصدر هم رو دست خورد. آن نوار معروف آيت در اين كتاب (غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب) بهطور كامل آمده است. [52]آقاى آيت در حزب جمهورى اسلامى نقش بسيار مهمى داشت و دبير سياسى حزب بود، يعنى كسى كه براى حزب برنامههاى سياسى مىريزد. آيت پيشترها يكى از اعضاى حزب زحمتكشان بود كه با دكتر بقايى ارتباط داشت. ثابت شده كه دكتر بقايى همكار ساواك و وابسته به سيا بود و توطئه مىكرد. آيت گفته بود كه دانشگاه بسته شود. در اين نوار حملات شديدى به بنىصدر شده بود و بنىصدر به همين دليل نوار را منتشر كرد، چون توطئه عليه خودش بود. در دانشگاه را بستند و او را از رياست جمهورى عزل كردند و آقاى آيت هم آمد با افتخار گفت اين كار را او كرده. اين توطئه بود، نقشه بود كه در دانشگاه را ببندند.
ادامه دارد
__________________________________________________
[٤٨]سرتیپ پاسدار حسین نجات نیز که سایت دفتر سیاسی سپاه از انتصاب او در آینده نزدیک به عنوان معاون امنیت داخلی شورای عالی امنیت ملی خبر داده بود، همچون طائب، رمضانی و نقدی از سوابق امنیتی برخوردار است که آخرین آن فرماندهی حفاظت و امنیت سپاه پاسداران است. لازم به ياد آورى است كه سپاه ولى امر فقط پانزده هزار عضو دارد كه از خلصترين افراد سپاه هستند كه از نيروهاى كاملا شناخته شده اند [٤٩] مصاجبه دكتر ملكى در مورد انقلاب فرهنگى http://www.mghaed.com/lawh/interviews/int.maleki.htm
[٥٠] دكتر ملكى در مصاحبه با آرشيو لوح " كسى از ما نظر نخواست "
[٥١] همانجا را نگاه كنيد
[52] دکترملکی
منبع:پژواک ایران