PEZHVAKEIRAN.COM عمامه مداران پارسی می شوند!
 

عمامه مداران پارسی می شوند!
اسماعيل نوری‌علا

يک ماه ديگر مسابقات جام جهانی در برزيل آغاز می شود و تيم ملی ايران هم توانسته است در اين بازی ها حضور داشته و در گروه «اف» به مصاف تيم های ملی کشورهای نیجریه، آرژانتین، بوسنی و هرزگوین برود. آغاز اين مسابقات، برای ملتی که در عرض سه دهه قسمت اعظم آبرو و حيثيت و اعتبار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خود را در جهان از دست رفته می بيند، لحظات هيجان و دلواپسی وافری را بهمراه دارد، همانگونه که ملايان حاکم بر ايران، و نوکران يقه آخوندی شان نيز، به اينگونه سربلندی های ممکن الوقوع دل بسته و اميدوارند که از شيرينی برخی از بردهای احتمالی تيم «ملی» ايران چيزی هم نصيب اين ضد مليون قسم خورده شود.

نکتهء جالب آن است که، بنا بر سنت مسابقات جام جهانی، برای تيم ملی ايران هم شعاری انتخاب کرده اند که ماهيت مزور و مکار و در عين حال حقير حکومت ملايان را سخت آشکار می سازد. شعار امسال تيم ملی «ايران» چنين است: «افتخار پرشيا!» (Honor of Persia)

براستی چگونه شده که این جماعت ضد ايران و ایرانی امسال شعار تيم ملی کشورمان را نه «افتخار اسلام» و نه «افتخار انقلاب اسلامی» و نه «افتخار امت مسلمان» که «افتخار پرشیا» انتخاب کرده اند؟ آنها اين «پرشيا» را از کجا آورده و با انتخاب آن قصد دارند چه پيامی را به جهانيان برسانند؟: اينکه ما آدم شده ايم و دست از اسلام بازی خونريزمان برداشته ايم؟ يا اينکه ما نام عزيز «ايران» را آنقدر با نحوست «جمهوری اسلامی ِ» خويش آلوده ايم که ديگر شرم مان می آيد شعار تيم اين سرزمين را «افتخار ايران» قرار دهيم؟ و يا اينکه ما ديگر به «اصل ملی» خود برگشته ايم؟

البته اين تنها مورد توسل و آويختن حکومت اسلامی ـ در چهرهء خندان رئيس جمهور جديدش ـ به دامن نمادهای ايران پيش از اسلام نيست. همين چند روز پيش بود که مشاور رئيس جمهور اعلام داشت که اگر به دست من بود نام «هلال احمر» را با نام قبلی اش که «شير و خورشيد سرخ» باشد عوض می کردم. او با وقاحت تمام به روی خود نمی آورد که امام اعظم اش، در بدو ورود به ايران و رفتن به بهشت زهرا، در کنار وعدهء اتوبوس و برق و آب مجانی، اعلام داشت که «شير و خورشيد منحوس» را هم از همه جا محو خواهد کرد. لابد امام مزبور از اطلاعات دست اول آخوند علی یونسی خبر نداشته که می گويد: «شير نماد علی ابن ابيطالب است و خورشيد هم نماد محمد بن عبدالله و ايرانی ها پس از ايمان آوردن به اسلام عزيز اين ترکيب را نماد ملی خود کرده اند!» و بيهوده نيست که (به نقل از نيک نيوز!) «علیرضا زاکانی، در واکنش به اظهارات اخیر علی یونسی دربارهء تعویض آرم هلال احمر با نمادشیر و خورشید دوران طاغوت، اظهار داشته: وی، به عنوان مشاور اقوام و مذاهبدکتر روحانی، و در حقیقت به واسطهء "نوع ورود به عرصهء سیاسی" و تلاش در جهت کسب آراء در انتخابات آینده از بسیاری از اصول، مبناها و چهارچوب‌ها عبورکرده است!»

در اين کلام واقعيتی جالب نهفته است: روحانی و دستياران اش به دو جهت به ايران قبل از حکومت اسلامی روی آورده اند: هم برای نوع جديدی از «ورود به عرصهء سياسی» و هم برای «کسب آراء در انتخابات آينده!» و معنای صريح اين امر آن است که سياست های دولت روحانی تنها متوجه مذاکره با بيگانگان نيست و جلب رضايت «انتخاب کنندگان»(يعنی ملت ايران) را هم در هدف خود دارد؛ چرا که می داند اين مردم جز به «انفکاک از امت مسلمان» و بازگشت به ماهيت خود که «ملت ايران» باشد با امر ديگری خشنود نخواهند شد و اگرچه اين حکومت برای تعطيل ايران و از ميان برداشتن ترکيب «ملت ايران» آمده اما ـ اگر شرايط بازی اقتضا کند ـ از پرشيا و شير و خورشيد و ملت و ملی هم برای بقای خود استفاده می کند؛ استفاده ای که ممکن است همهء اين مفاهيم و نمادهای کهن و گرامی را نيز به چرک و کثافت اين حکومت جهل و جنون بيآلايد؛ همانگونه که احمدی نژاد ِ بيگانه با ايران و ايرانيت، منشور کورش را از بريتانيای پير بی پير به وام گرفت تا به گردن کورش هخامنشی چپی عگال فلسطينی ببندد و او را با رهبر عليل المغز حکومت اش يکسان سازد؛ که ديديم، خوشبختانه، کسی فريب اين بازی کثيف را نخورد.

با اين همه که گفتم، اقرار می کنم که از همهء اين اقدامات حکومت روحانی خوشحالم، چرا که همهء اين کارها نشان از آن دارند که واقعيت های افتخار آفرين سرزمين ما در چه نمادها و مفاهيمی ذخيره گشته اند، آنگونه که دشمنان ملت ايران، اين بازماندگان فاتحان ظاهراً مسلمان يا نومسلمان کشورمان، نيز اکنون ناچارند به دامن آنها بياويزند تا شايد باريکه آبروئی هم نصيب آنان شود.

باری، هر لحظه بيشتر آشکار می شود که دولت روحانی، برای حفظ رژيم، و با موافقت زيرجلکی رهبر پريشان گوی حکومت، قصد دارد ماسک نوينی از «ايران دوستی» بر چهرهء منحوس حکومت اسلامی بگذارد و کاری را که خاتمی نتوانست انجام دهد خود به سرانجام برساند. مثلاً، خبر می دهند که، بعد از سی و پنج سال، تابلوهای گرانقيمت موزهء هنرهای معاصر ايران را (با کارهائی از پيکاسو و گوگن و...) که در زير زمين های نامطمئن اين موزه خاک می خوردند بيرون کشيده اند و قصد دارند آنها را در لندن و پاريس و ديگر شهرهای مغرب زمين بگردانند که: «اين منم طاووس عليين شده!»، اين منم که از وحش برون آمده ام و پيکاسو سرم می شود!

و بگذار که چنين کنند. کسی از ما ضرری نخواهد ديد. اينها همه نشان پيروزی مواضعی است که فرزندان انقلاب مشروطه داشته اند. اينها نتايج کاری است که عين رام کنندگان روباه از دست آنان برآمده است، چرا که آنها نمادها و آئين ها و مفهوم های کهن خويش را پاس داشته اند و اکنون جبر زمانه اين ناکسان حيله گر را مجبور کرده که، عليرغم پستان به تنور چسباندن بنيادگرايان و فرياد های حسين شريعتمداری ها، بخواهند دزدانه، و با سوء استفاده، از اين منابع شريف کسب آبرو کنند.

اينها همه بجای خود، اما من در مورد شعار انتخاب شده برای تيم ملی ايران در مسابقات جهانی فوتبال امسال ملاحظه ای دارم و آن اينکه، دليل انتخاب کنندگان هرچه که باشد، ما ايرانيان نبايد فراموش کنيم که نام کشورمان «ايران» است و نه «پرشيا».پرشيا نامی است که غربی ها به کشورمان (که اکنون به يمن مديريت قاجارها، از لحاظ وسعت، بسيار کوچک تر از قبل شده است) داده اند؛ شايد به ملاحظهء آنکه کورش هخامنشی از ميان قوم «پارس» برخاسته و نخستين امپراتوری پهناور جهان را برساخته است.

اما نهادن نام «پرشيا» بر «ايران» نشان يک غفلت ـ اگر نگوئيم عمد ـ بزرگ است.ايران تنها کشور «پارس» ها نيست و به همهء اقوام رنگارنگ و کهن بيخی تعلق دارد که در زير آسمان آن زندگی کرده اند و می کنند. شايد به همین دليل بود که دولتمردان عصر رضا شاه توانستند از جهانيان بخواهند که کشورمان را «پرشيا» نخوانند و آن را به نام اصلی اش «ايران» بنامند. ايرانیان را حتی نمی توان «پرشين» (Persianبه معنای پارس ها) خواند. در واقع، در طول تاريخ، اگر قومی از اقوام ايرانی بيش از همه رنگ باخته و اصالت از دست داده باشد همين قوم پارس است و، بنابراين، تيم ملی ما نيز نمی تواند «افتخار پارس يا پرشيا» باشد و، اگر واقعاً تيمی افتخار آفرين باشند، و اگر بخواهيم برای اين تيم شعاری اينگونه اختصاری و نارسا انتخاب کنيم، بايد آن را افتخار تمام ايرانيان بخوانيم و نه افتخار پارس ها.

تازه، اين شعار حاوی هيچ نکتهء جالب توجهی نيز نيست؛ جز اينکه تلويحاً به ما می گويد که بازماندگان فاتحان خونريز و نومسلمان ايران نيز اخيراً مجبور شده اند خود را جزو «امت پارس» جا بزنند! در اين ميان، به نظر می رسد که آنچه در زير و پای ملايان له می شود ملت ايران است که گاه تا حد «امت اسلامی» کش می آيد و گاه در حد «قوم کوچک پارس» تقليل می يابد اما بعنوان «ملت ايران» نه تنها شناخته نمی شود بلکه حقوقی هم ندارد؛ هر چند که، از لحاظ قوانين بين المللی، صاحب و مالک و حاکم اصلی آن سرزمين همين «ملت» است.

در عين حال، کسانی که، اغلب شرمسارانه و برای حفظ آبرو و اينکه گفته باشند تروريست و بنيادگرايانی خرمذهب نيستند، خود را در سرزمين هائی که زندگی می کنند بجای «ايرانی» با عنوان «پرشين» معرفی می کنند، به قريب نود و نه در صد، اساساً «پارسی»نيستند اما قطعاً «ايرانی» اند. در جهان امروز «پارس» نام يک سرزمين و«پارسی» صفت يک ملت نيست بلکه صرفاً به زبانی اطلاق می شود که اتفاقاً پارس ها در آفرينش آن کمتر نقش اوليه را داشته اند؛ يعنی زبانی که در خراسان بزرگ و سيستان و بلوچستان شکل گرفته و سال ها بعد به خطهء پارس رسيده و شاعران شيرين سخن پارسی گوی آن خطه را آفريده است. [اينکه چرا اين زبان را «پارسی» (يا به قول عرب ها «فارسی») خوانده اند خود مبحث مفصلی است که جای طرح آن در اين مقاله نيست].

بدينسان، دولت آقای روحانی که برای اولين بار برای خود مشاور اقوام و مذاهب هم، در قامت ناساز بی اندام حجة الاسلام علی يوسفی، انتخاب کرده است، در اتخاذ شعار امسال برای تيم ملی ايران به مزورانه ترين شکلی حقوق همهء اقوام ايرانی را زير پا نهاده تا مدعی شود که حکومت اسلامی کنونی جانشين امپراتوری پارس پيش از اسلام است.

و دريغم می آيد که مقاله را در همينجا ببندم بی آنکه، در مقايسه با شعار تيم های ملی کشورهای ديگر، به فقدان هرگونه تخيل و ذوق و آفرينشگری در انتخاب اسلاميون حکومتی اشاره ای نکرده باشم. کافی است به چند شعار تيم های ملی کشورهای ديگر توجه کنيم:

غنا: ‌«ستارگان سیاه» برزیل را روشن می کنند

ساحل‌عاج: «فیل ها» به برزیل میِ‌روند

الجزایر: «جنگجویان صحرا» در برزیل

بوسنی: «اژدها» در قلب، اژدها در زمین

کامرون: ‌«شیر» همیشه شیر است

ژاپن: سامورایی! زمان جنگ فرارسیده

مکزیک: همیشه متحد، همیشه "آزتک" (قوم اصلی ساکن مکزيک)

ایتالیا: جام جهانی را آبی کنیم!

ارگوئه: با سه میلیون رؤیا، اروگوئه شروع کن

آرژانتین: نه فقط یک تیم، که ما یک ملت ایم

استرالیا: امیدوار به تاریخ سازی

بلژیک: در انتظار غیرممکن

برزیل: خودت را نشان بده! ستارهء ششم در راه است

شیلی: شی شی شی! لی لی لی ! شیلی شروع کن

فرانسه: "غیرممکن" کلمه ای فرانسوی نیست

انگلیس: آرزوی یک تیم، نبض یک ملت

آلمان: یک کشور، یک تیم، یک آرزو

یونان: همهء قهرمانان مثل یونانی‌ها بازی می کنند

پرتغال: گذشته‌ها به تاریخ پیوستند، موفقیت در آینده است

آمریکا: متحد به عنوان تیم، سرمشق گرفته از عشق

ايران: افتخار پارس!

ای کاش ذره ای از شعور شعارسازان تيم های ديگر در گردانندگان ورزش کشوری هم که به ادبيات اش می نازد وجود داشت!

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]