چه در سهايى ميتوان از انقلاب ٥٧ گرفت ؟ ( بخش هفتم)
عباس رحمتی
منبع:پژواک ایران
چه در سهايى ميتوان از انقلاب ٥٧ گرفت ؟ ( بخش هفتم)
بستن دانشگاهها بهانه ا ی برای تصفیه حسابها:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 دانشگاههای ایران به مدت سه سال تعطیل شدند. این تعطیلی در پی مجموع رویدادهای اوایل سال 1359 روی داد و تا سه سال ادامه داشت رویدادهایی که به انقلاب فرهنگی شهره گشت. هدف چنین انقلابی که مورد حمایت خمینی و نیز مانند انقلاب سیاسی كه به رهبری او بود، اسلامیسازی دانشگاهها عنوان شد.
خمینی در فروردین سال 59 بر تصفیهی دانشگاه تاکید کرده و گفت : « باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم اسلامی.» با اين فرمان بود كه دانشگاه ها را بستند و با يك برنامه ريزى براى حوزوى كردن دانشگاه ها قدم برداشتند ، علوم اسلامى كه فقط مصرف داخلى دارد و از اين تاريخ سرنوشت ديگرى براى دانشگاه ها رقم خورد ! مثلا در رشته هاى پزشكى كار به جايى رسيد كه مردان در رشته هاى زنان نمى توانستند تحصيل كنند و فاجعه از اين نقطه آغاز شد كه رشته ها را اختصاصى كردند . و خمینی می خواست معانیه بیماران زن توسط پزشکان مرد را ممنوع کند که موفق نشد .
به دنبال این پیام نوروزی بود که فاز اجرایی انقلاب فرهنگی آغاز شد. چند روز بعد بود که رییس شهربانی وقت در بخشنامهای از مسئولان دانشگاهها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاهها خودداری کنند. اين در خواست نشان ميدهد كه انقلاب فرهنگى بدون دخالت نظامى ها نبوده است
حالا نوبت مردم بود که انقلاب فرهنگی را ادامه دهند. همانطور كه در بالا آمده بود مردم يعنى دانشجويان با تظاهرات و حمله به رفسنجانى نشان دادند كه اين انقلاب فرهنگى را نمى خواهند در 21 فروردین 1359 دانشگاه تبریز شاهد تظاهراتی بود که بر علیه تشکلهای دانشجویی غیرهم سو ( مخالف ) با جریان غالب انقلاب به وقوع پیوست، 26 همان ماه برنامه پرسش و پاسخ هاشمی رفسنجانی در همان دانشگاه به تشنج کشید( عبدى دانشجويى كه عمامه رفسنجانى را از سرش برداشت می خواست سر را از گردن جدا کند که محافظانش اجازه ندادند) و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با اشغال ساختمان مرکزی دانشگاه اعلام کردند تا زمانی که پاکسازی دانشجویان، اساتید و کارکنان اجرا نشود آنجا را ترک نخواهند کرد. و به همين راحتى دانشگاه را هم اشغال كردند و بى صاحبى دانشگاه علت اين اشغال بود .
سه روز پس از تشنج در سخنرانی هاشمی رفسنجانی، خمينى باز در دیدار با اعضای شورای انقلاب گفت : که ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمیهراسیم ما از دانشگاههای غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب میهراسیم. از این رو شورای انقلاب در همین روز به گروههای سیاسی داخل دانشگاه فرصتی سه روزه داد تا دانشگاه را تخلیه کنند. درگیری انجمنهای اسلامی دانشجویان که در دست دانشجویان پیرو خط امام بود با دیگر گروههای سیاسى كه ناراضى از بستن دانشگاهها بودند كه در دانشگاههای تهران، شیراز، بابلسر، کرج و جهرم و... شاهد مقاومت دانشجويان با اين دستور بود كه با خشونت و زخمى كردن و دستگيرى دانشجويان ناراضى همراه بود.
«در روز اول ارديبهشت که آخرین روز مهلت شوراي انقلاب بود، خشونتها به ويژه در دانشگاه تهران به اوج رسيد و پس از آن که به گزارش روزنامه کيهان 349 نفر زخمي و 3 تن کشته شدند دانشجويان پيشگام وابسته به سازمان چريکهاي فدايي خلق به عنوان بزرگترين گروه مقاومت کننده، تخليه دفتر خود در دانشگاه تهران را پذيرفتند.»
دوم اردیبهشت همان سال بنی صدر ، حکم شورای انقلاب که در واقع آغاز انقلاب فرهنگی بود را ابلاغ کرد[٥١] قریب به دو ماه بعد از آغاز انقلاب فرهنگی بود که خمینی در 23 خرداد همان سال فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کرد. و روزنامه هاى ج اسلامى و روزى نامه نويس ها هم آنچه مي خواستند در باره انقلاب فرهنگى نوشتند به يك نمونه از اين نوشته ها توجه كنيد كه به اهداف انقلاب فرهنگى اشاره دارد .
اخراج استادان و دانشجویان
" پس از آغاز باز گشايى در مهر ماه 1362 دانشگاهها دگرگون شده بود، بسيارى از دانشجويان اخراج شده و استادان آزادانديش را تصفيه يا اخراج كرده بودند و دفاتر گروه هاى سياسى يا به آتش كشيده بود و يا پلمپ شده و كلا هيچيك از گروه های سیاسی اجازه فعاليت نداشتند ، لازم به یاد آوری است تعداد زیادی از دانشجویان را که می خواستند اخراج کنند ابتدا به زندان اوین دعوت شدند و باید در آنجا مانند یک زندانی بازجویی می شدند و به سوالاتی که در برگه بازجویی طرح شده بود جواب میداند ماموری که باز جویی می کرد در یک اتاقی دانشجویان را مثل امتحان ردیف کرده بود و چهره اش را هم نشان نمی داد (او پشت سر دانشجویان ایستاده بود و میگفت کسی اجازه ندارد برگردد و همچنین نباید در جواب به سوالات خط خوردگی داشته باشد ، اگر غلطی هم هست باید دور آن کلمه را فقط خط بکشید ) بدین صورت حزب الله تمامى دانشگاهها را اشغال كرده و هرکار ضد انقلابی که خواستند در دانشگاه انجام دادند . حال سوال اینجاست ،چرا انقلاب فرهنگی صورت گرفت؟ نیمنگاهی به اظهارات هواداران و هواخواهان انقلاب فرهنگی نشان میدهد که انقلابیون در پی حذف گفتمان ضد انقلاب بودند. گفتمانی که در دانشگاه پنهان شده بود و واقعیت رسمی را نمیپذیرفت. علاوه بر این مساله ، به نظر میرسد که تغییر فرهنگ رژیم قبلی نیز مد نظر بوده است، ایده انقلابی استقلال از غرب و شرق ،حالا باید در دانشگاهها هم به پیروزی میرسید. نگاهی به نظر عوامل انقلاب فرهنگی نشان میدهد که هدف انقلاب در نظر عواملین چنین بوده است.
دکتر نجفقلی حبیبی که از سوی ستاد انقلاب فرهنگی به مدیریت دانشگاه الزهرا منصوب شده بود معتقد است صورت گرفتن یک انقلاب فرهنگی برعلیه فرهنگ رژیم قبل ضروری بود و از این رو باید « اقداماتی در جهت پاکسازی دانشگاهها » و دیگر نهادهای اجتماعی صورت می گرفت. وی معتقد است که انقلاب فرهنگی خواست اسلامگرایان نبود و همه انقلابیون خواهان آن بودند. با اين حساب كاملا مشخص است كه هدف فقط پاكسازى استادان دانشگاه در صدر دستورات قرار داشت وبه خاطر همين بود كه پيش از دوسوم استادان از دانشگاهها اخراج ميشوند كه هم از نظر اقتصادى و مهمتر از آن خالى شدن دانشگاهها از علم و حاكم كردن ايدئولوژى اسلامى از نوع حوزوى اش به جاى آن بوده است .
اما" محمد باهنر"( عضو شورا ) چند ماه قبل از مرگش سه دلیل برای تعطیلی دانشگاهها آورده بود «از یک سو نظام دانشگاهی متناسب با ن ظام جمهوری اسلامی نبود، (البته همه میدانند که او خودش در نظام شاهنشاهی در آموزش و پرورش همکاری زیادی در تنظیم کتابها داشته است) [گروههایی که] از سوی جامعه طرد شدهاند، به این فکر افتادند تا محیط دانشگاه را به پایگاهی برای خود تبدیل کنند، و از همین رو در دانشگاهها مراکزی برای جاسوسی و توطئه و شایعهپراکنی و فعالیتهای ضد انقلابی ایجاد کرده بودند و از سوی دیگر تعداد دانشگاهها و موقعیت جغرافیایی آنها و رابطه این نهادها با میزان نیروی انسانیای که برای این مراکز استاد تربیت میکنند با یکدیگر تناسب نداشتند.»
عبدالمجید معادیخواه، نماینده دوره اول مجلس شوراى اسلامى نیز کمابیش به وجود دشمنان انقلاب در دانشگاه اشاره میکند او معتقد است که دانشگاه تبدیل شده به سنگری برای مجموعههایی که نمیخواستند با حرکت مردمی انقلاب همسو شوند و قشرهایی از نخبگان جامعه نمی خواستند این واقعیت را قبول کنند و باب بگو مگو و درگیری را شروع کردند. يعنى مي خواست جنگ تمام عيار با غير خودى ها براه بيندازند با اين نگاه استارت تصفیه ها در دانشگاه ها زده ميشود .
نمونه يك كار فرهنگى
حاكمان در ايران ميخواهند كشورى علوى با كمترين در صد تلفات (غير علوى ) درست كنند و اگر كسى تن به اين خواسته ها ندهند سر و كارش با دانش آموختگان مدرسه ولايت است كه يكى از آنها فيروزآبادى است . او فرهنگ چماقدارى را در همان مكتب آموخته است توجه كنيد به كرامت اين شيخ زاده :
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir): به گزارش سرويس سياسی انتخاب، سردار سرلشکر سيدحسن فيروزآبادی رئيس ستاد کل نيروهای مسلح در مراسم اعطای دانشنامه به دانش آموختگان دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی با حضور مقامات و فرماندهان عاليرتبه نظامی کشور ضمن تبريک به فارغالتحصيلان دانشگاه، گفت: مقصود از آموزش دوره عالی دفاع ملی اين است که ما مديرانی در تراز جمهوری اسلامی و برای ولايت فقيه تربيت کنيم تا انشاءالله زمينهساز ظهور حضرت صاحبالزمان منجی عالم بشريت باشند.
وی افزود: شما آموزش ديديد برای اينکه برای عزت اسلام و پيشرفت جمهوری اسلامی کار و به ملت بزرگ علوی ايران خدمت کنيد. همه چيزهايی که برای خودتان تعريف کرديد برای خودتان شخصيت ساختيد، برای خودتان جايگاه ساختيد، برای خودتان آدمی تعريف کرديد همه اينها را بشکنيد و بنده خدا بشويد. آنطوری که ابوالفضل العباس(ع) در برابر امام حسين(ع) بود آنگونه که علی(ع) در برابر پيامبر خدا بود، آن طور که عمار در برابر علی (ع) بود. آنطور که خامنهای عزيز در برابر خمينی(ره) بود. امام خمينی(ره) فرمود که مقام، برای کسی که تزکيه نشده خطرناک است. لازم است .ياد آورى كنم زمانى كه خمينى هم ميخواست انقلاب فرهنگى را شروع كند گفته بود ما ميخواهيم كارخانه انسان سازى براه بيندازيم كه خود يك توهين بزرگى به ملت بود همان ملتى كه خمينى را رهبر كردند و رژيم پهلوى را سرنگون كردند !
آموزش عالى :
همانطور كه در بالا گفتم خمينى در يكى از سخنرانى هايش ابتدا به همه گروه هاى سياسى حمله مي كند و در پايان هم از دانشگاهى نام مي برد كه در آن آدم بسازنند . اطرافيانش هم مرتب ميگفتند دانشگاهها مراكز تحقيق و پژوهش است و بايد درست شود ولى بعداً مشخص شد كه منظور از درست شدن و انسان سازى چه بوده است ، تدريس علوم اسلامى و وارد كردن نيروهاى سپاه ، بجاى گارد دانشگاه( گارد دانشگاه در زمان شاه بود كه اختيارات حراست و سپاه را هرگز نداشت. ) و بدنبال آن بسيج دانشگاه و حراست و حضور لباس شخصى ها در دانشگاه ها را تكميل كرد . دانشگاهى كه استادان و دانشجويانش هيچگونه امنيتى نداشته باشند مي تواند محل تحقيق و پژوهش باشد ؟ بعد از انقلاب فرهنگى هم پيش از دو سوم از بهترين استادان يا تصفيه و يا پاكسازى شدند و تعداد زيادى به دليل نبودن امنيت هم بالاجبار فرارى شدند . و با تاسيس دانشگاه تربيت مدرس هر چه استاد بيسواد بود را بجاى آن نخبگان اخراج شده و خود تبعيدى ها وارد دانشگاهها كردند ، همانهايى كه اخيراً روحانى رييس جمهور اعتدالگر( تدبیر و امید ) از آنها با صفت " بيسواد " از آنها نام برد، قبلاً هم خاتمى رييس جمهور اصلاح طلب گفته بود ، بايد توجه ويژه اى به آموزش عالى وبه دانشگاهها و مراكز پژوهش ما بشود و شرط اول اين است كه دانشگاهى - استاد و دانشجويان ما احساس حرمت و امنيت بكند ، حيات دانشگاهها به آزاد انديشى ، بيان و فكر واطلاعات در جامعه است كه متاسفانه وجود نداشته و بايد اين را ايجاد كنيم . البته ، حرف تا عمل ، كيلومترها فاصله دارد . فصاى ترس و ناامن و سركوب و ستاره دار كردن هاى بى مورد دانشجويان و جايگزين كردن استادان بيسواد بجاى نخبگان گذشته و وارد كردن دروس اسلامى مانند " معارف اسلامى و نهج البلاغه " و... [٥٢] در دانشگاههاى ايران و اخراج دانشجويان آزاد انديش و بستن دفاتر گروه هاى سياسى كه از خمينى حمايت نكرده بودند و پاكسازى استادان غيره خودى و اخراج دانشجويان سياسى و بالاخره وارد كردن نيروهاى حزب الله به دانشگاه و ... از اهداف اصلى انقلاب فرهنگى خمينى بود .درست كردن يك اتاق فكرى (فكرى پليد ) در دانشگاهها ، كه خاتمى از آن ياد كرده بود، با سركوب آزاد انديشان و دانشجويان فعال سياسى اين پروژه را تكميل كرد ، اگر انقلاب فرهنگى درست بود و فكر سالمى را در سر مى داشت ، مى بايد در راس اين اتاق فكرى حضور انديشمندان و متفكران را مي ديديم و متخصصان دانشگاهها باتوجه به تخصص هايشان را در راس اين اتاقهاى فكرى قرار ميدادند. ولى با درست كردن حراست كه همان اطلاعات دانشگاه (ادارات و مدارس ایضا) بود ،مي خواستند تمامى دانشجويان و استادان باقى مانده را هم تحت نظر داشته باشند. خمينى دانشگاهها را غربى ميدانست چون آگاه بود كه روزى ، دانشگاه جلوى انحصار طلبى هاى او را خواهد گرفت و اين دانشگاه است كه آگاهى را به جامعه ترزيق خواهد كرد لذا مي خواست با يك حركت آنارشيستى وارد آموزش و فرهنگ شود ،. از همان قدم اول به چماقدارانش اختيار تام داده تا خط عملى اتاق فكرى كه خاتمى هم بر آن صحه گذاشته را در دانشگاهها پيش ببرند . در جواب بايد گفت با اين اتاق فكرى بود كه تمامى سرمايه هاى فكرى و علمى كشور به خارج از كشور مهاجرت كردند كوله بار فكرى خود را براى غرب به ارمغان آوردند تا خيال خمينى و نظامش راحت شود ، مهاجرت پيش از دوسوم از استادان نخبه ايران به خارج از كشور بزرگترين ضربه ى انقلاب فرهنگى خمينى بر دانش و دانشگاه بود بهترين پزشكان فرار كردند و دانشگاه ها و شهرها خالى از استادان زبده شد ، از فرداى همان روزها ، رژيم بجای آدم سازی (بگفته خمینی )كارخانه ى دكتر سازى براه انداخت و و بين پاسداران و شكنجه گران مثل نقل و نبات دكترا تقسيم كرد ( نمونه هاى بارزش احمدى نژاد و سبزعلى رضائى و کردان و... ) تا يكشبه دانشگاهها ى غربى را مكتبى /اسلامی كنند و سپس ، دانشگاهها همان شد كه خمينى ميخواست ، دانشگاههای اسلامى ولى خالى از علم و تجربه !
یک خاطره:
بدنیست به یک خاطره که به موضوع بحثمان مربوط است بپردازم ،يادم هست ، يك روز در مركز پزشكى فيروزگر كار آموزى ميكرديم ( ازبيمارستانهاى دانشگاهى است ) يكى از استادان در بخش داخلى بيمارستان دانشجويان را آموزش ميداد ، يكباره ، هرچه فحش بود نثار انقلاب فرهنگى كننده ها كرد او مي گفت :بيشتر استادان خوب به خارج ( اخراج شده ها )رفته اند و تعداد استادان كم شده است ، اين وضعيت غير نرمال است با تعداد ٢٠ دانشجوى " انتر" (دانشجويان پزشكى و كارآموز ) نمى توان در بخش معاينات بالينى درست کار كرد.چون اين تعداد براى كار بالينى زياد است .[٥٣] و امكان عملى آن برای دانشجوی پزشکی بسيار ضعيف بود از طرفى وارد كردن دانشجويان سهميه اى در چنين رشته حساسى كه با جان ِمردم سر و كار دارند در واقع جنايت محسوب ميشود [٥٥] يكى از اهداف رژيم ، از چنين كارى براى رفع كمبود پزشك بود كه بعدها بقدرى از اين دست پزشكان ، فارغ التحصيل شدند كه روى دست رژيم ماند و اكثر آنها بيكار ماندند .
دامپزشكان بجاى پزشكان انقلاب فرهنگى راتکمیل کرد :
علاوه بر وارد شدند دانشجويانِ سهميه اى و پيامدهايش كه خود يك فاجعه محسوب ميشد وارد كردن دامپزشكان براى ادامه تحصيل در پزشكى عمومى خواسته یا ناخواسته جنايات را در اين رشته تكميل كرد . يكى از استادان آناتومى و فيريولوژى ( گره قوزلو) كه تازه از كانادا برگشته بود در همان اوايل انقلاب فرهنگى به ما درس ميداد وگاهى از تحصيلاتش در كانادا براى من تعريف ميكرد و با من بقول معروف " ندار " بود و از پشت پرده مسائل ادارى دانشگاه حرف ميزد ،يكى از داستانهايش را با شما هم در ميان ميگذارم . يك روز چند تا پرونده در دستش بود و بطور خصوصى با همان لجه زيباى آذري به من گفت : فلانى نگاه كن دانشگاه ، چه چيزى از من ميخواهد ؟ به من ( استاد) گفته اند از دو تا دانشجو دامپزشكى امتحان بگيرم ، آنها ، هر دو در رشته دامپزشكى درس ميخوانده اند ولی حالا آنها را در دانشكده پزشكى ( مركز پزشكى ايران ) ثبت نام كرده اند و ميگويند از اين دو نفر امتحان بگير ( روابط جاى ضوابط )! داشتيم فكر ميكردم راستى اين پزشكى با اين پزشكان به كجا خواهد رفت كه دام را جاى انسان مي نشانند؟ و منهم به او گفتم ، اين هم گوشه اى از انقلاب فرهنگى ج اسلامى است که با خنده حرفم را تائید کرد !
اتصال حوزه و دانشگاه :
حالا بعد از ٣٥ سال خاتمى ميگويد، بايد در دانشگاه ها ، اتاق فكر درست كنيم ، خاتمى گفت : اتصال دولت با حوزه هاى علميه به خصوص بزرگان آن كه متاسفانه جرياناتی دائمن در حال تخريب آن هستند ، نكته مهم ديگرى است كه دولت بايد به آن اهتمام ورزد و حوزه علميه شأنشان اجل بر اين است كه تحت تأثير آن قرار بگيرند ، ولى تزريق دروغگويى ، ذهن شان را در گير مي كنند كه دولت مي تواند اين ذهنيت ها را درست بكند وى گفت : بنده ارتباط مستمر دولت با انديشمندان و روشنفکران حوزه علميه را پیشنهاد میکنم و جالب است در پايان در رابطه دولت و ملت مي گويد كه هراندازه دولت به تعهداتش به مردم پايبند بوده ، فشار ها بيشتر شده ولی رئيس جمهور بايد متكى به مردم باشد و روى تعهداتش پايبند بماند ، راه پر سنگلاخى در پيش رو است .
رژيمى كه پاى حوزه را به دانشگاه باز كرد در واقع مرگ علم را در آن كشور صادر كرده است ، در قرن بيست ويكم " حوزه علميه " با تفكرات پوسيده ، چگونه مي تواند معضلات بغرنج و پيچيده قرن تكنولوژى را حل كند ؟ حوزه اى كه پيش از پنجاه عدد رساله مختلف در آن يافت ميشود و مراجع ش گوى سبقت را در دغلکاری از يكديگر ربوده اند . حوزه اى كه نه علم را تجربه كرده و نه از تجريبات علم چيزى در دست دارد ! چگونه مي تواند با دانشگاه اتصال برقرار كند ؟ با دولتی كه در واقع دست نشانده است و دخالتهاى ولايت فقيه در آن محرز است است شايد امكان پذير باشد ولى در دانشگاه محال است . البته رژيم با وارد كردن پيش از پانزده واحد عمومي ، مثل معارفه وتاريخ اسلام و نهج البلاغه و احكام و... توانست آخوندها و طلبه ها را وارد دانشگاه كند علاوه بر اينها تمامى رشته هاى علوم انسانى و ادبى را با استانداردهاى خود تنظيم كرده است و اعتبارهاى جهانى ندارد و اين در حالى است كه در گذشته دانشگاههای ايران از اعتبار خاصى برخوردار بود .
اگر دانشجويان با اين خواسته برخورد نكنند رژيم دانشگاهها را به حوزه تبدليل خواهد كرد و حالا هم با خيز برداشتن دوباره قصد آن دارد كه دانشگاهها را به قبرستان تبدیل كند ، خاكسپارى چندين نفر از كشته شدگان جنگ آغاز راه گورستانى کردن دانشگاه هاست . بعد از اعتراضات ٧٨ و ٨٨ خامنه اى ، مى خواهد اين بار كلا ريشه علم را در دانشگاهها با تبر ولایت مداری قطع كند . خواسته های خامنه ای اینهاست :
كم كردن دانشجويان رشته هاى علوم انسانى
عوض كردن محتوى دروس رشته هاى علوم انسانى
حضور فعال بسیج دانشگاه و سپاه پاسداران و حراست و اخیرا حوزه در دانشگاهها
وارد كردن نماينده هاى ولايت فقيه در دانشگاهها و مدارس و دخالت در امورات علمى خواب شومى است كه براى دانشجويان و دانش آموزان ايران ديده اند .
وارد كردن دروس حوزه در علوم انسانى و تخريب رشته هاى دانشگاهى توسط نمايندگان ولايت فقيه و بی اعتبار کردن این رشته با معیار های جهانی .
خمينى ثمرات انقلاب را يك شبه ربود و در فكر اسلامى كردن دانشگاههاى ايران بود كه عمر ش به سر آمد اكنون خامنه اى آن فكر پليد را با زدن ريشه علم در دانشگاهها دنبال مي كند، و اين دانشجويان هستند كه بايد با هوشيارى كامل اين اختاپوس را مهار كنند و اجازه ندهند هرچه که ولایت فقیه مسلمین خواست در دانشگاهها پیاده شود . رژيم با روشهاى سركوب و جدا سازى جنسيتى و ستاره كردن و ... توانست يك دهه دانشگاهها را سركوب كند ولى جنبش دانشجويى همچون آتشى در زير خاكسترى بود كه در سال ١٣٧٨ شعله ور شد و به خوبى خود را نشان داد . دانشجويان با اعتراضات و حركات انقلابى خود نشان دادند كه انقلاب فرهنگى و اسلامى و تحميلى را نمى خواهند و خواهان رفروم هاى جدي تری هستند و اين حركت درسال ٨٨ تبديل به يك حركت اجتماعى شد كه با سركوب و كشتار گسترده مردم پايان يافت ولی جنبشدانشجویی هیچگاه در طول این چندین دهه از حرکت باز نایستاده است اين وظيفه دانشجويان كشور است كه مردم را از حق و حقوق خود آگاه كنند .
جدا سازى دختران وپسران بُعد ديگر انقلاب فرهنگى :
يكى ديگر از ثمرات انقلاب فرهنگى در جهت اسلامى كردن دانشگاه ، جدا سازى دختران و پسران بود كه نارضايتى زيادى در دانشگاهها بوجود آورد ، از طرفى اين طرح بخاطر كمبود استادان زن ، عملا نمى توانستند استادان زن لازم در دانشگاههاى دختران را داشته باشند اگر روزی تعداد استادان زن حدنصاب را داشته باشند جداسازی ها را در سطح گسترده انجام خواهند داد ! ولی قبل از جداسازی دختر و پسر باید استادان مکتبی خود را اصلاح کنند .در حال حاضر ، دانشگاههاى مكتبى خمینی ساخته تا آنجا پيش ميرود كه استادان مرد با دختران دانشجو، بخاطر نمره ى بيشتر ، وارد معاملات سكس با آنها ميشوند و اين مرحله ، مرحله تكميلى دانشگاه اسلامى است تا آرزوهاى خمينى را برآورده كنند ، نمونه بارز اين ماجرا در دانشگاه زنجان اتفاق افتاد كه در آن " مددى معاون دانشجويان را در اتاق كارش در حال سكس با يك دختر دانشجو مي بينند كه دادگسترى زنجان تحت "اشاعه فساد " پرونده اى باز كرد ولى نتايج آن دادگاه هيچگاه مشخص نشد . اما موضوع به اينجا ( دانشگاه ) ختم نمي شود، دست اندر كاران رژيم، فروش سكس را يكى از راههاي پر درآمد كرده و به صدور دختران جوان پرداختند عليزاده رئيس دادگسترى كرج بود كه بخاطر صادر كردن دختران به دوبى دستگيرش مي كنند و اين يكى در زمان خاتمى بود كه براحتى با سكوت از آن عبور ميكند. جالب است ،حسين فدايى دبير كل جمعيت ايثارگران گفته بود : اگر ما در داخل كشور مديرى داشته باشيم كه روحيه جهادى نداشته باشد مديريت جهادى را بلد نباشد از سلامت نفس و پاكى چشم برخوردار نباشد ، منجر به بى اعتمادى مردم ميشود [ ٥٦] رژيم سى و پنچ سال با اين شعار ها مردم را فريب داده است و حال هم با فريبى ديگر قصد طولانى كردن عمر خود را دارد وقتى در درون تمامى نهادها و ادرات كشور و وزارتخانه و دانشگاهها مملو از چنين افرادی است ، چگونه دولت اعتدالگر و قانون مدار ميخواهد با آن تفكر كارى براى مردم انجام دهد ؟
ادامه دارد
------------------------------------------------------------------------------------------------
سخنان وحشتناك خمينى فرهنگ پوست كندن و گرفتن جان انسانها را آموزش ميدهد. اين گوشه كوچك فرهنگ غنى خمينى بود كه مي خواست در دانشگاه ها هم ترويج دهد تا بقول خودش آدم بسازد.
[٥٢] دروس اسلامى بعنوان دروس عمومى و غير تخصصى براى دروه ليسانس حدودا به ١٠ تا دوازه واحد ميرسد كه بكلى ضروت ندارد و بشكل خيلى سطحى و ابتدايى در دانشگاهها تدريس ميشود و آخوندهايى كه تا قبل از انقلاب در مساجد روضه خوانى ميكردند بعد از انقلاب فرهنگى پيشترشان در دانشگاه تدريس ميكرده و ميكنند.
[٥٣] با خالى شدن دانشگاهها از استادان برجسته ، رژيم سنگ بزرگترى برداشت و براى رفع كمبود پزشك دست به يك اقدام غير علمى ديگرى زد و آن بالا بردن پذيرش بي حد دانشجو در مقطع پزشكى و پرستارى بود در دانشگاه ملى كه خود شاهد بودم تعداد ٥٠٠ نفر براى هر سال بود در حاليكه اين تعدا در زمان شاه فقط ٢٠ تا ٢٥ و حداكثر به ٤٠ نفر ميرسيد . پذيرش ٥٠٠ نفر دانشجو پزشكى بدون امكانات لازم كار در يك دوره يعنى فقط در ج اسلامى مى توانست باشد . دانشجويان را در يك سالن آمفى تائتر جمع مى كردند و استاد با بلندگو صحبت مى كرد و دانشجويان فقط تا سه رديف اول اجازه سوال داشتند چون بالاتر از آن صدا رسانبود . اين تعداد ممكن است براى رشته هاى علوم انسانى امكان پذير باشد ولى براى رشته هاى پزشكى امكان پذير نيست .
[٥٤] http://m.youtube.com/watch?v=eXeDdCQbkB0. ماجرا در اتاق مددى اتفاق افتاد و انقلاب فرهنگى تكميل تر مي شود.
[٥٥] يكى از دوستان كه پزشك است مي گفت : دانشجويان سهميه اى كه پاسداران آموزش ديده سپاه و بسيجيان و... هستن در واقع بدون اينكه شرايط لازم براى ادامه تحصيل را داشته باشند وارد اين رشته ميشوند و بدون اينكه صلاحيت لازم را براى رشته پزشكى را داشته باشند با تجويز و درمان هاى اشتباه خود مي توانند باعث مرگ بيمار ( مردم) شوند ) وى مي گفت نمونه هاي بسيارى بود كه طى كارم در بيمارستانهاى دانشگاه مشاهده كردم كه نسخه مرگ بيماران توسط دانشجويان سهميه اى ( پزشكى ) نوشته ميشد .
[٥٦] ديگربان ٢١ بهمن ١٣٩٢
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب عباس رحمتی در سایت پژواک ایران *نانو چيپ براي كنترلِ كرونا، تا رديابي اطلاعات درجهان؟! [2020 May] |