PEZHVAKEIRAN.COM طرح استقلال کردستان زنگ خطری برای دولت ایران
 

طرح استقلال کردستان زنگ خطری برای دولت ایران

ن: رفیق حسین پناهی       

یکی از نکات مهمی که مدتیست بر سر زبان دولتمردان ایران و بخش قابل توجهی از اپوزسیون ایرانی هم هست و بیشتر اوقات و در مقاطع مختلف مورد بحث قرار گرفته مسئله " تمامیت ارضی" و به عبارتی دیگر " تجزیه طلبی" است.                      

کرد همانند یک ملت چه در دوران شاهنشاهی و چه در دوران جمهوری اسلامی هم تاریخ خونین و تلخ وسختی را در این رابطه دارد. حکومتهای حاکم در ایران به بهانه ی حفاظت ازمرزها و تمامیت ارضی کشور از تمام ابزارهای نظامی و سیاسی و فرهنگی وغیره... بر ضد کرد استفاده کرده است و با نابود کردن زیر بنای اقتصادی و مدلهای گوناگون "ژینوساید" تلاش کرده اند کردستان را به خون و اتش بکشند. با نگریستن به تاریخ کردها می بینیم حاکمان ایران چگونه اندیشه ناعدالتی و دل سنگی ملت برتر را برای حفظ تمامیت ارضی ایران به کار برده است. به گونه ای که انسانیت در مقابلش شرمسار می شود.

به دنبال اغاز تحولات سیاسی _ دمکراتیک خاورمیانه که با پشتیبانی قدرتهای جهانی همراه است و بعد از فروپاشی طالبان در افغانستان و حکومت بعث در عراق و تبدیل حکومت ان کشور به سیستم فدرالی از طرف احزاب وسازمان وشخصیتهای فارس و عرب بحثهای زیادی شکل گرفت که با مرور دیدگاه و نگرش احزاب سیاسی و شخصیت ها اشکار میشود که بخش عظیمی از انها با دیدگاهی ایدئولوژیک به مسئله ی تمامیت ارضی می نگرند و در این باره قضاوت میکنند.

زمانی که سخن از تمامیت ارضی میشود باید نگاهی به گذشته انداخت تا بدانیم منشاء این کوته فکری و اندیشه نادمکراتیک از کجا امده. انکار ناپذیر است که شکل گرفتن دولت ملی در خاورمیانه خواست و ارزوی مردم نبوده است بلکه براساس منافع و خواست قدرتهای جهانی یک سده ی قبل از جمله، انگلیس، فرانسه و شوروی سابق تشکیل شده بود و شکل رسمی دولت ملی به خود گرفت. با این حال می بینیم که ملیتی در میان چند دولت دیگر تقسیم شده و این تقسیم بندی باعث شده جنگ و کشمکش رو به فزونی برود و ارامش و امنیت منطقه در زیر سایه این تقسیم بندی کاملا از هم بپاشد.

تشکیل دولتهای مصنوعی در همه جوانب تهدید و رعب را برای اقلیت های ملی به دنبال داشت به ویژه برای ملت کرد که به طور مستقیم در خاورمیانه در مقابل شونیزم حاکم مقاومت می کند. به دلیل سرکوب و سرکشی بی نهایت رژیم های توتالیتر کشورهای منطقه که بیشتر از سی تا چهل سال است حاکمیت را قبضه کرده اند در طول این سالها هم همه راهها را برای بیان هر نوع اندیشه ای بسته اند. به گونه ای که موجب ایجاد نارضایتی شدید در میان مردمان منطقه و اقلیتهای ساکن در آن شده و موج این نارضایتی ها در طول این سالها گسترش بیشتری یافته و طوفان این تغییر و تحولات نقشه سیاسی کشورهای این منطقه را به طور چشمگیری تغییر داد و باعث شد که بیشتر کشورهای منطقه و جهان بازخوانی دوباره ای نسبت به این منطقه داشته باشند. به همین دلیل به طور کلی این رویدادها و تغییرات تاثیرات زیادی بر روابط و سیاستهای کشورهای جهان داشت. یکی از حکومتهای که در همان اوایل شروع این تغییر و تحولات به گونه ای مخرب این وضعیت را پیگیری نموده و مدام هم از این مساله ترس داشته که تاثیراتش شامل کشوری که بر آن حاکم است نیز بشود. و در همین راستا تلاش بی وقفه کرده که مانند فرصتی نیز به ان بنگرد و هژمونی خود را بر ان مسلط سازد، حکومت ایران است. اگر به گذشته باز گردیم می بینیم که ایران در مورد مشکلات کشور یمن بسیار با دقت پیگیر بوده ان هم به دلیل حساس بودن و سوق الجیش بودن ان کشور است، زیرا همسایه عربستان بوده، کشوری که مشکلات دیرینه بسیاری با رژیم جمهوری اسلامی ایران دارد از جمله ایدئولوژی اسلامی سنی و اسلامی شیعه و همچنین هم پیمانی استراتیژیکی عربستان با امریکا که ایران را از جمله دشمنان خود می داند. همچنین زیاده خواهی ایران و تلاش برای حاکم نمودن هژمونی خود بر کشورهای منطقه و تلاش برای تحریک اقلیت های شیعه در عربستان و مشکل و بحران سازی در ان کشور. جمهوری اسلامی جدا از دنبال گرفتن رویدادهای کشور یمن در عمل هم از گروههای تندرو مانند گروه"الحوسی" درجنوب یمن و گروه "القاعده" پشتیبانی می کند، تا با این شیوه بتواند هم نفوذ و هم قدرت خود را وسیع کند و به این شکل به عربستان نزدیک شود تا هر زمانی تهدیدی باشد برای ان کشور و همچنین متحدش یعنی کشور امریکا.

جمهوری اسلامی به دلیل فکریت توسعه ایدئولوژی اسلامی بسیار به انقلاب مردم مصر خوشبین شد و بعد از پیش آمدن تحولات آن کشور بعد از سالهای طولانی توانست با پشتیبانی اسلامی ها در مصر بعد از سرنگونی مبارک وارد میدان سیاسی و دیپلماسی ان کشور شود به شیوه ای که حتی در اولین گام یک کشتی جنگی راهی دریای مدیترانه کرد. همچنین جمهوری اسلامی برای نزدیکی بیشتر با لیبی تلاش می کرد، اما اگر به طور کلی به این مسئله بنگریم متوجه میشویم که جمهوری اسلامی ایران خود متولد شده انقلاب و بحران است برای همین طولانی شدن عمرش و تداوم زندگیش نیز با بحران و تنش ادامه می یابد، زیرا جمهوری اسلامی چنین بحرانهای را برای تداوم سیاستهایش خوشایند میابد و به ویژه اگر در بر گیرنده فکریت اسلام سیاسی باشد که جهوری اسلامی خود را به تنها سواره ان میدان میداند و خود را پدر تمامی گروههای سیاسی اسلامی جهان می داند.

جدا از همه اتفاقات این مناطق که ایران به نوعی در ان نقش مخرب داشته و در هر کدام از این کشورها جا پای خراب کاریهایش را بجا گذاشته، اما در این رویدادها کشوری که خط قرمز جمهوری اسلامی بود یعنی سوریه هم بی صییب از این سیل و طوفان های مردمی نبود و در اینجاست که نقش و تاثیر ایران مستقیما مشخص است و میدان کشمکش ها بدون نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی خالی است هنوز مشکلات سوریه برای ایران حل نشده و نتیجه اش هم مشخص نیست و معلوم نیست که به این زودی هم پایان یابد در همین حال بود که عراقی که سالیانیست ایران سعی در تشکیل و سازماندهی و بیشتر حاکم کردن هژمونی شیعه بر ان است دچار مشکل شد و نیروی تندروی مانند "قارچ" سر در اورد و همه ان نخهایی که دهها سال است که ایران می ریسید به یک باره پنه شد. تمام جغرافیای عراق را در کمترین زمان تغییر داد و شکستی بزرگ و بی ابرو شدن بزرگی برای متحد نزدیک ایران که "مالکی" است به ارمغان اورد.

کرد و تحولات منطقه:

جمع اتفاقات و رویدادهای منطقه را اگر با دقت بررسی کنیم در حقیقت کرد در ان سودمند بوده و این رویدادها فرصت مناسبی به وجود اورده برای اینکه کرد مانند یک ملت به برخی از حقوق خود برسد. برای مثال وضعیت سوریه و جنگ داخلی و این بحرانی که کشور سوریه را دربر گرفته در حقیقت  فرصت طلایی به وجود اورد برای کردهای سوریه که بتوانند در این خلای که در مناطق کردنشین به وجود امده بود نیروهای کردی مستقر شوند و اکنون شاهد هستیم با اینکه جدای از اینکه بی اشکال و خرده نیست و ممکن است به سمت نامناسبی سوق داده شود، اما به طور کلی پیشبینی می شود که به شکلی  حاکم شدن ملت کرد را در آنجا به دنبال داشته باشد. در همین حال این جنگی که قدرتهای جهانی و منطقه ای در سوریه انجام می دهند مشخص عراق را نیز به خود گرفتار کرد و همانگونه که مشاهده کردیم و بیان کردم نیرویی تندرو به اسم دولت اسلامی عراق و شام "داعش" قسمت عظیمی از مناطق سنی نشین عراق را از چنگال نیروهای مالکی بیرون کشیده و کنترل بخشی  از مناطق این کشور را در دست گرفته است. این مسائل باعث شد که کردهای عراق در طول دهها سال کشمکش و دیپلماسی کردن و فشار و غیره... بر سر مواد قانون اساسی عراق که اشاره به قسمتی از ان مناطق می کند که کرد در ان مقیم است و درخواست بازگرداندن انها به اقلیم کردستان را می کند، به اسانی وبا خلائ که به وجود امد کرد توانست بخش عمده ای از مناطقی که ملک کرد است و اختلاف بر سرشان بود را به زیر حاکمیت اقلیم کردستان باز گرداند و نیروهای پیشمرگه را در ان مستقر کند. اگرچه می دانیم که اختلاف حکومت اقلیم و حکومت مرکزی در عراق تنها بر سر ماده 140 نبود و اختلافات عمده تری تاثیر گذاشت بر اینکه اقلیم کردستان با مالکی و حکومت مرکزی عراق دچار تنش شود. با همه این مسائل در این مدت با به دست گرفتن جمعی از این مناطق که دارای اختلاف بود از سوی نیروهای وابسته به حکومت اقلیم، نارضایتی حکومت مرکزی را به دنبال داشت. این در حالیست که اگر کرد این مناطق را کنترل نمی کرد ممکن بود نیروهای "داعش" این مناطق را کنترل میکرد خود این مسئله تهدید بیشتری  برای حکومت مرکزی در عراق میشد. همچنین در این مدت رهبر اقلیم کردستان به طوررسمی مسئله استقلال و جدای ملت کرد که حق مسلم کرد است و رویای دیرینه تمام کردها هم است را به میان کشید و در مجلس کردستان نیز به طور رسمی این مسئله بررسی شد و از ان زمان تا کنون مسئله استقلال کردستان عکس العملهای داخلی و خارجی بسیاری را به وجود اورده. انعکاس احتمال اعلام استقلال کردستان اکثریت رسانه ها وخبرگزاریها و دولتهای جهان را به جنب و جوش انداخت و اکثر کشورهای جهان در این باره به سخن امدند که با اشکال گوناگون در باره این امر مهم اظهار نظر کردند، کشور اسرائیل از جمله کشورهایی بود که بی پرده و به طور اشکار اعلام کرد که مسئله استقلال حق ملت کرد است و از ان حمایت کرد. بیشتر کشورهای منطقه به شیوه های مختلف در این باره اظهار نظر کردند. یکی از کشورهای که با جدیت بسیار مخالفت خود را در این باره اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران بود و موضوع و بحث اصلی نوشته حاضر هم در اینجاست. شاید سوال هم همین باشد که چرا جمهوری اسلامی دچار دلهره و ترس شده و به مخالفت با مسئله استقلال کردستان پرداخته؟ برای گرفتن پاسخ این پرسش اگرچه تا حدودی باید به ریشه های تاریخی آن باز گردیم که  در این مقاله فرصت بازگویی کامل نیست، اما به نظر من نکته قابل توجه که میتواند پاسخگوی این پرسش باشد در حقیقت این است که در خاورمیانه که پر از مشکل و کشمکش است حکومت ایران خود در اغاز نقش مستقیم و به سزایی در افزایش مشکلات داشته و برای منافع خود در این منطقه دارای دهها پروژه کوتاه مدت و دراز مدتی بوده که هزینه مادی هنگفت و نیروی انسانی عظیمی را به میدان کشیده و بسیاری از پروژه هایش دچار اختلال و شکست شده و رقبای ایران در این منطقه مانند ترکیه، عربستان و اسرائیل که برخی از انها تنها رقیب نیستند بلکه دشمن سرسخت حکومت ایران نیز هستند  در حال حاکم شدن بر منطقه هستند. نکته مهمتر این است که ایران هم خود کشوریست با ملیت ها و ادیان گوناگون که سالیان درازیست با پنهان کاری و سرکوب و انکار مشکلات این اقلیتها شناخته شده و مخصوصا مسئله ملیتهای ساکن در ایران و از جمله انها مسئله کرد که بیشتر از سه دهه است با ان دست و پنجه نرم می کند و ان را سرکوب می کند و تمام حقوقشان را سلب کرده. در اینجاست که مسئله استقلال کرد در عراق تاثیر مستقیم بر کردهای تمام بخش های  دیگر کردستان به ویژه کردهای ایران می گذارد. قطعی شدن و تشکیل یک دولت کردی با حمایت کشورهای دشمن و رقبای سیاسی و اقتصادی ایران در این منطقه بی گمان زنگ هشداری برای ایران و حاکمیت اسلامیش،و همچنین تاثیرات معنوی که بر مردم کردستان در ایران خواهد داشت و موجب فراهم شدن بیشتر شرایط برای حل مسئله کرد در منطقه خواهد شد. به همین دلیل بی پرده و اشکار با همه توان خودش تلاش می کند برای سر نگرفتن و به بیراهه کشیدن و مخالفت کردن با مسئله استقلال کردستان در عراق.

در پایان لازم است اشاره نمایم که من در مقاله ی حاضر شاید همه جوانب مسائل را با جزئیات بیان نکرده باشم اما تلاش کرده ام که این زنگ خطری که جمهوری اسلامی و قسمتی از ایرانیها را نگران کرده به بحث بکشم.

 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران