PEZHVAKEIRAN.COM (کارنامه سينمايی احمد شاملو)
 

(کارنامه سينمايی احمد شاملو)
بصیرنصیبی

دريغا که فقر

چه به آسانی

احتضار فضيلت است!

(کارنامه سينمايی احمد شاملو)

کانون فرهنگی خيام مونیخ روز 18 اکتبر2003 برنامه شايسته ای را برای بزرگداشت احمد شاملوبرگذار کرد. در ابتدای اين برنامه بخشهاِيی از دو فيلم شاملو شاعر آزادی (مسلم منصوری)وشاملو به روايت تصوير (رضا عليپور متعلم) نمايش داده شد وبعد از بررسی کارنامه سينمايی احمد شاملو ( مطلبی که من فراهم کرده بودم) نعمت آزرم شاعر وسخنور ، خاطره های مشترکش را با شاملو باگويش شيرين خراسانی بيان کرد- داريوش شيروانی و هنرمندهمکارش GillesZimmermann قطعات زيبايی را که به ياد احمد شاملو ساخته شده بوداجرا کردند .با ترانه خوانی ايرج جنتی عطايی که بخش هايی از آن را داريوش شيروانی با سنتور همراهی می کرد وبا استقبال پر شور شرکت کنندگان مواجه شد شبی به ياد ماندنی به اتمام رسيد. تهيه وتنظيم چنين برنامه ای منظم وموثر کار مهمی بود که کانون خيام از انجام آن سربلند بيرون آمد. در سالگرد خاموشی احمد شاملو این  نوشتار باز تکثیر می شود.

***

بيشتر کسانی که در باره احمد شاملو بعد از خاموشی اش سخن گفته اند با او و آيدا دوستی والفت داشته اند ومن از اين شانس محروم بوده ام/ من نه با او ونه با ديگر بزرگان هنروادب آن دوران نشست وبرخاست نداشتم ؛ البته در سالهايی که بسيار جوان بودم و قبل از اينکه سينمای آزاد پا بگيرد به پاتوق های هنری سرمیزدم؛ از کافه نادری تا؛کافه تريای هتل تهران پالاس و بار هتل کمودر ويابار هتل مرمر که مشتريانش اکثرأ روشنفکران آن دوران بودند که روزها در مطبوعات به جان هم می افتادند وشبها لب تشنه شان را باآبجوی بشکه خنکی که شاغلام به دستشان می داد تر می کردند .کافه قنادی ری در لاله زارنو که اصلاپاتوق خودمان بود.

اما با گسترش سينمای آزاد آنگاه که بعد از سالها سرگردانی وحمل پرونده سينمای آزاددريک کيف کوچک دستی ؛ محل ثابتی پيدا کرديم -ديگر وقت و فرصتی برای پاتوق نشينی نداشتم؛ ترجيح ميدادم وقت های آزادم را هم با همان بچه های خودمان بگذرانم .

من دردوران پاتوق نشينی هم دراين گونه مجالس با شاملو برخورد نکردم وشايد هم او خود به حضور درآنگونه محافل گرايشی نداشت.

اولين بار که با او صحبت کوتاهی داشتم به هنگامی بود که برای تحويل نقدی که برفيلم شوهر آهوخانم نوشته بودم به دفتر خوشه رفتم؛شاملو که ژورناليست برجسته ای نيز بود از خوشه که يک نشريه متداول بود و دکتر عسکری مديرش ؛ يک مجله با اعتبار ساخت ودوره ای که او خوشه را میگرداند؛ خوشه به پايگاه راستين جوانان جستجوگر در زمينه شعر واد ب؛تئاترو سينما و ...مبدل شد که گرد احمد شاملو؛ جمع شده بودند در همان دوران من با دودلی وترديد مطلبی را که در باره ،آن فيلم نوشته بودم به او سپردم دل تودلم نبود که ايا شاملو اين نوشته راخواهد پذيرفت ؟ وقتی آن نوشتار چاپ شدانگار از يک امتحان سخت به سلامت جسته بودم من تازمانيکه عمر کوتاه انتشارخوشه ادامه داشت همکاريم رابا آن ادامه دادم ؛ بياد دارم آخرين نوشتار من در خوشه شاملودر باره فيلمی بود به اسم کلاه سبزها که آقای جان واين برای سازمان سيا ساخته بود اين فيلم روی اکران آمده وبا استقبال سينمارو ها مو اجه شده بود البته کسی هم در باره محتوای ضد انسانی اين فيلم سخنی نمی گفت ؛فيلم ظاهر فريبنده ای داشت ديويد جانسون در نقش يک خبرنگار امريکايی بود که اعتراض به حضور امريکا در وييتنام دارد اما آنگاه که خود به جبهه می رود وشقاوت و بيرحمی!! ويتکنگ را به چشم می بيند به امريکا حق می دهد که همچنان در ويتنام بماند. عنوان نوشتار من سينما در خدمت استعمار بود ودر محتوای مطلب به کسانی که فيلم را وارد کرده بودند؛ به آنهايی که در کار دوبله دخالت داشتند وبه سينما های نمايش دهنده به سختی حمله شده بود وقتی مطلب را شاملو خواند هيچ نشانی ازترديددر چهره اش نقش نبست وبی تامل گفت چاپش می کنم وچاپ کرد اماخوشه 24 ساعت بيشتر روی بساط روزنامه فروش ها نماند ومامورين امنيتی آن شماره را جمع کردند وبعد از در آوردن آن مطلب اجازه دادند دوباره بخش شود هرچند دستگاه سانسور از انتشار خوشه ناخوشنود بود وپی بهانه ای می گشت تا اين صدارا خاموش کند اما نميدانم علت توقف خوشه دقيقا چه بود؟

بهر حال اين آخرين شماره انتشار خوشه نيز بود ويک کار مهم فرهنگی برای هميشه از حرکت باز ماند. تماس من هم با شاملو قطع شد وديدار های ديگر من گهگاه وبيشتر در راهروهای تلويزيون ياقسمت مونتاژ فيلم بود ودرهمان زمان که او درگير مستندهايی بود که برای تلويزيون می ساخت- واين ديدار هاهم از يک سلام وعيلک عادی وچند جمله ای که رد وبدل می شد تجاوز نميکرد.

بعد از انقلاب ديگرهرگز شاملو را نديدم دربرنامه های خارج از کشورش هم حضور نداشتم .

آنگاه که اوبرای هميشه خاموش شد به حق از وی تجليل بسيار شد اما ايا تنها عظمت شعرش اين چنين ستايش همگانی را برانگيخت ؟ نه واقعيت تنها اين نبود/رفتار؛گفتار؛اعمال وايستادگی اش در برابر خودکامگی واستبدادوشهامتش دربيان حق وحقيقت در اين گرايش همگانی نسبت به وی سهم عمده ای داشت. به خصوص او از امتحان نيرنگ ديگر رژيم یعنی خیمه شب بازی دوم خرداد به سلامت عبور کرد همان نيرنگی که جمعی از اهل قلم را فريفت؛ هوشنگ گلشيری شد مبلغ خاتمی ریا کار ومحمود دولت آبادی را به سقوط تاحد دستياری عطااله مهاجرانی کشاند و... چرا هما ن روشنفکرانی که بعد از خاموشی وی در رسای او مرثيه سرودند به هوشدار های او برای پرهيز از باند مشاطه گر رژيم توجهی نداشتند؟ وبه گفته شاملوبا گوشتی گنديده که همان دوم خردادیهای حکومتی باشند ميخواستد غذای خوشمزه طبخ کنند؛ شاملو در جواب اين سئوال که چرا باروزنامه دوم خردادی جامعه مصاحبه نمی کند آگاهانه گفت :

«آخرين باری که بامن تماس گرفتند ّبه آنها گفتم با شما مصاحبه کنم که چه بگويم؛ بگويم که شما بی شرف تر ازروزنامه کيهان هستيد چون لااقل اين يکی فريبم نمی دهدوموضعش را پنهان نمی کند... »

امرور که بوی گند وعفن باند دوم خردادی هر شامه ای را میآزارد قدر کلام شاملو, را بيشتر می دانيم .آنگاه که بزرگ ادب وفرهنگ معاصرما به خواب ابدی فرو رفت مجالس بسياری در ستايش از او برگذار شد- مطالب زيادی در باره وی وکارهايش نگاشته شد اما در همه اين مراسم؛ درتمام مقالات ونوشته هاو ياد بود نامه ها به کارنامه سينمايی او حتی اشاره ای نشد/ ايا کارهای سينمايی اوناشناخته بود؟ نه اين کارها گسترده وچند سال تداوم داشت هيچ پوينده ای نمی تواند از آن کارها بی اطلاع بوده باشد. به گمان من چون در مجموع کارنامه سينمايی شاملو کارنامه قابل دفاعی نبودبه غلط سعی همگانی برحذف آن بکار گرفته شد؟ وچرا بايد اين چنين رويه ای متداول باشد ؟ ايا شايسته نيست به جای سرپوش گذاشتن به واقعيات به بررسی وتحليل علل آن توجه کنيم ؟

چطور می شودکه سمبل ادب وفرهنگ معاصر ما در دورانی به کاری روی می آورد ( بين سالهای 42 تا 44)که کارش نيست ونه از آن اطلاع دارد نه توانايی انجام شايسته اش را_ او در همان زمان حتی به فيلمفارسی آن دوران که سينمای ضد انديشه ومروج آسان سازی وآسان پسندی بود نيزکشانده می شود.

ماابتدا به کارهايی در رمينه سينما که شاملو در انجام آن سهمی داشته به اختصار اشاره می کنيم وبعد به مدد مصاحبه ای که با خودش انجام گرفته علت اين حضور ناهماهنگ را بررسی خواهيم کرد.

شاملو در فيلم فرار از حقيقت به کارگردانی ناصر ملک مطيعی چند سکانس بازی کرد/؛ فيلم داغ ننگ به کارگردانی اوآغاز شد در تيتراژ نام او با عنوان کارگردان وفيلمنامه نويس قيد شده است( اين فيلم را ايرج قادری تهيه کرد .

فيلمنامه دخترکوهستان (کارگردان محمد علی جعفری )هم به نام او ثبت شده ؛ تارعنکبوت فيلمی بودکه مهندس ميرصمد زاده که از مدرسه سينمايی ايدک مدرک داشت ساخت نام احمد شاملو در تيتراژ اين فيلم هم به عنوان فيلمنامه نويس آورده شده(اين فيلم هم با سرمايه ايرج قادری بازی پروين غفاری ايرج قادری تهيه شد در سکانسی از اين فيلم دکتر هوشتگ کاووسی منتقد سرشناس سينما که از مخالفان سرسخت فيلمفارسی بود به خاطر دوستی با ميرصمد زاده بازی داشت).

در کار نوشتن فيلمنامه مردها وجاده ها با بازی وکارگردانی ناصر ملک مطيعی هم احمد شاملو دخالت داشت- در کتاب تاريخ سينمای جمال اميد از اين فيلم بعنوان کاری بی ادعاوبه دور از ابتذال که دربازار آشفته فيلمفارسی گم می شود نام برده شده است.

تنظيم فيلمنامه يک سريال تلويزيونی هم در کارنامه سينمايی او ثبت شده است تخت ابونصر براساس قصه ای از صادق هدايت با کارگردانی مرتضی علوی.

کوشش برای ساختن مستند های تلويزیونی هم دورانی از فعاليت های سينمايی او را در برمی گيرد اين فيلم ها که در کادر متداول فيلمهای تلويزيونی( 16 ميليمتری) ساخته شده اين نام ها را همراه دارد:

رقص ترکمن/ رقص ديلمانی/رقص قاسم آبادی/ عروسی در داراب کلا/گيله مرد/مراسم صوفيان/يالانچی پهلوان/ويکی دو کار ديگر ( منوچهر طبری که خود شیفته شاملو بود ،فیلمبردار وهمرا ه شاملو در این سری کارها بود)

اين ميزان کار چه در درون سينمای متداول فارسی وچه در زمينه سينمای مستند از آن حد فراتر است که بتوان از آن چشم پو.شيد . شاملو خود نيز هرگز نخواست اين بخش از کارش پنهان بماند او خوددر گفتگويی باماهنامه فيلم(شماره68 شهريور67 )با عنوان کارسينمايی من کارنامه بردگی بودبه صراحت از اين دوره از کارش ،سخن می گوید.

از اوسئوال می شود:

س:چطور به کار سينما علاقه پيدا کرديد؟

...علاقه ای هم در کار نبود ناگريزی بود برای تهيه لقمه نانی؛ روزهايی بود که در آمد من به زحمت کفاف پنيری را می داد که به نان وچای اضافه شود واگر آنقدر گشايشی دست می داد که حلوا ارده ای هم به پای سفره برسد؛ ضيافت وريخت وپاش به حساب می آمد.

اما چرا يايد انسانی توانا ؛ پر کار؛ شاعر؛محقق؛ مترجم, ژورناليست با انرژی حيرت انگيز که کارهايش با مقبوليت عموم مواحه می شود يعنی ازطريق عرضه کارهايش به مردم بايد در رفاه زندگی کند؛ درچنان شرايطی قرار می گيرد که برای گذران مخارج روزمره ديالوگ فيلمهای محمد کريم ارباب را تنظيم کند.؟

اگر جلوی انتشار کتابهای اورا نمی گرفتند اگر نشرياتی که او سرپرستی می کرد متوقف نمی کردند؛واگر نسبت به کارهای خلاقه او اينقدر حساسيت ابلهانه نشان نمی دادند وبه سيم ؛جيم نمی کشاندندش شاملو کسی نبود که به کاری تن دردهد که نه علاقه ای بدان داشت ونه شناختی از آن.

ُسينمای متداول ما يا همان فيلم فارسی نه خودش ارزش واعتباری داشت ونه برای انسانها وانديشه شان احترامی می شناخت؛تنها به گيشه می انديشيد وانباشتن بيشتر جيب هايش

به گوشه هايی ديگر از درد دل های شاملوِ توجه کنيم:

... ديدم در مشخصات پاره ای از فيلمها نام من به مثابه نويسنده فيلمنامه آمده است ...آنهاقصه ای به ذوق خودسرهم می کردنديا از فيلمهای هندی؛ عربی؛ترکی وغيرآن برمی داشتند ومی آوردند پيش من؛ ومن حد اکثرگفت وگوهايش را می نوشتم اين که اسم من هم آنجا بيايد نه درست بود ونه نامجويانه ونه اصولی...

در باره فيلم داغ ننگ که کارگردانی اش هم به نام اوثبت شده می گويد:

فقط يک بار برای تهيه کننده ای سناريو يی نوشتم که خودم بگردانم ورسيونی بود از رستم وسهراب... ديدم فيلمبردارچشمش به دهان تهيه کننده است نه با دل من.گفتم آنها را به خيال خودشان بگذارم سنگين ترم ؛ جل وپوستم را برداشتم رفتم پی بدبختی ام.

کارهای اودر تلويزيون البته در فضايی جدا از فيلمفارسی ساخته شده وچون اينکارها در زمينه مسايل مختلف فرهنگ عامه؛ آداب ورسوم وباورهاو..ساخته می شد به نوعی با ذائقه شاملو هماهنک بود .میدانيم اشتياق شاملو به فرهنگ کوچه منجر با آغاز کار مهم او کتاب کوچه شد اما برای فيلمسازی در همين زمينه هم فقط اشتياق کفايت نمی کرد من چند تای آن کارها را در اطاق تدوين تلويزيون وروی موويولا( دستگاه تدوين فيلم )ديده ام آن فيلمها هرچه که بودبيشتر نتيجه کوشش فيلمبردار بود .

وقتی نام شاملو همراه اثری باشد به حق توقعی ايجاد می کند که اين کارها نيزپاسخگوی آن توقع برحق نيست

شاملو يکبار يک فيلمنامه شخصی هم نوشت با نام حلوا برای زنده ها که فيلمنامه ای دکوپاژ شده بود يعنی جای قرار گرفتن دوربين وديگر مشخصات فنی را هم را مشخص کرده بود و تلويزويون جمهوری اسلامی بدون اجازه او وبدون تقبل حق وحقوق وی آنرا به فيلم تبديل کرد- شاملو خود در باره اين سرقت می گويد:

يک شب اتفاقا اواخر فيلمی رااز تلويزيون ديدم که آيدا گفت حلوا برای زنده ها است. فاجعه بود مال مارالازم نيست لااقل يه اجازه ای بگيرند ؛ جزو بيت المال است.

نگاشتن گفتار متن برای فيلمهای مستند وخواندن گفتار اينگونه فيلمها هابخشی از کارنامه اورادر برميگيرد حضور صدای استثنايی وجذاب شاملو روی هر فيلمی وتنطيم گفتار توسط اوحتی يک کار کم ارزش را قابل ديدن می کرد

خود نيزدر اين مورد می گويد:

فيلم کوتاهی بود (حمام گنجعليخان) اين فيلم در واقع از بين رفته بود وگفتار وموسيقی نجاتش داد.

فيلم بادجن تقوايی _مستند_ هم صدای زيبای شاملو را همراه دارد هر ارزشی برای اين کار بشناسيم صدای شاملو در متن آن به تاثير وگيرايی اش افزوده است.

در باره کار شاملو در سينما بازهم می توان گفت وحتی شايسته است به جای مخفی داشتن سهم ونقش او در سينما- امکان نمايش کارهای او به خصوص مستندهايش برای تلويزیون را فراهم آوريم تا راه برای بررسی دقيق تر هموار شود اميد اينکه اين نوشتار مقدمه ای برای آغار اين کار باشد.

با نقل خاطره ای از او به اين نوشتار پايان می دهم

..«. وضع من درست مثل وضع همسر سابق يکی از دوستان است که خانم شيرازی خيلی با مزه ای است اين زن وشوهر.در يکی ازتوريستی ترين نقاط که دانوب ديده می شود ايستاده بودند شوهر گفته بود؛ چقدر اين رودخانه با شکوه است ؛ زن گفته بود؛ «يعنی از او آب رکنابادما هم با شکوه تره؟»

حالا نمی دانم آب رکنآباد را ديده ايديا نه ؟يک شاش موش آب است... بله وضع ما هم با اين سرزمين اين جوری است.

 

بصیر نصیبی  باز تکثیر 25 ژوئیه 2008

www.cinemaye-azad.com

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]