به بهانه ی تبریکی برای عید سعید قربان
فـرهاد مهدوی

داستان ابراهیم پیامبر و آن ذبح عظیم از این قرار بوده است که او رویایی دید و بعد آن رویا را با اسماعیل اش در میان گذاشت. ابراهیم گفت پسرکم، در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، ببین تو در این باره چه می گویی؟ اسماعیل گفت، ای پدر، آنچه را فرمان داده شده یی انجام بده و من هم به خواست خداوند بر آن صبور خواهم بود. و چون هر دو به این کار تن سپردند، و ابراهیم اسماعیل اش را به روی درانداخت تا او را ذبح کند، او را از این کار باز داشتیم؛ و ندا دادیم که ای ابراهیم تو خواب خود را راست شمردی و ما بدین سان نیکوکاران را پاداش می دهیم. بی گمان این همان آزمایش آشکار بود و ابراهیم را به ذبحی عظیم رهایی دادیم.

در پیوند با این داستان پر رمز و راز، به اختصار به دو نکته و در حد چند سطر اشاره می کنم، باشد که دوستان ارجمند خود داستان درس آموز ابراهیم پیامبر و پسرش اسماعیل را به دقت بخوانند و دقایق و لطایف آن را مورد توجه و مداقه قرار دهند.

اول، قربانی انسان برای خدایان در طول تاریخ آدمی امری شناخته شده است و دلیل آن هم البته جهل و ترس انسان ها در رویارویی با طبیعت و ناشناخته های آن بوده است. می گویند داستان ابراهیم پیامبر و این که قوچی را به فرمان خداوند خدا به جای اسماعیل اش ذبح می کند نقطه پایانی قطعی بر قربانی کردن انسان برای خدایان بوده و تاکیدی بر اهمیت و ارزش جان آدمی است چنان که بعدا نیز تاکید می کند که اگر بی دلیل کسی کشته شود گویی که همه بشریت به قتل می رسند.

دوم، در این داستان علاوه بر همه ی برداشت های عرفانی و رها کننده از آن، خداوند خدا بر حقوق گسست ناپذیر انسانی تاکید می گذارد. در حالی که هم ابراهیم و هم فرزندش اسماعیل مضمون رویا را به دل پذیرفته و به جِدّ قصد دارند تا فرمان را اطاعت کنند با این وصف خداوند خدا به آنان اجازه نمی دهد که این ذبح صورت بگیرد و آنها را از این امر باز می دارد. جان آدمی در هر حال عزیز و کریم است. گویی که از ابتدا نیز سناریویی که برای ابراهیم نوشته شده، با اهداف دیگری غیر از ذبح فیزیکی انسان طراحی و مهندسی شده بود.

فرهاد مهدوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران