«تاریخ را میتوان رودخانهای در نظر گرفت که آب رودخانه هر لحظه در حال تغییر است.»
فرانسیس فوکویاما نام آشنایی در فرهنگ نظریات سیاسی است. نظریه مشهور او موسوم به «پایان تاریخ» که موافقان و مخالفان جدی داشته میگوید که لیبرال دموکراسی و سرمایهداری بازار آزاد سرنوشت نهایی جوامع بشری است که با آن نزدیک شده اند.
به تازگی کتابی از فوکویاما به چاپ رسیده که «نظم سیاسی و زوال سیاسی» نام دارد و عنوان فرعی کتاب «از انقلاب صنعتی تا جهانیسازی دموکراسی» است. در این کتاب، اگرچه فوکویاما به اندازه گذشته از «پایان تاریخ» حرف نمیزند و به موضوع زوال سیاسی در دموکراسیها می پردازد اما همچنان از نظریه پیشین خود مبنی بر«پایان تاریخ» دفاع میکند.
به گفته فوکویاما، کتاب حاضر، بازنویسی و به روزشده کتاب «نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر» نوشته ساموئل هانتینگتون است. هانتینگتون، نظریهپرداز سیاسی به دلیل طرح نظریه «جنگ تمدنها» شهرتی جهانی یافت. فوکویاما عنوان کتاب اخیرش را از فصل اول کتاب هانتینگتون اخذ کرده است.
«نهاد» کلیدواژه این کتاب است و طی آن بحران جهانی اقتصاد، اعتراضات خاورمیانه و تحولات کشورهای عربی، و وضعیت دولت آمریکا از منظر «نهادها» بررسی شده است.
نهاد از نظر فوکویاما چیست؟
اشاره ای به ایران
فوکویاما در کنار توصیف وضعیت ترکیه، برزیل و کشورهای خاورمیانه، به اختصار به ایران هم اشاره میکند. به نظر او، طبقات اجتماعی در خاورمیانه معاصر با «روکش سیاست مذهبی» مهم و قابل توجه هستند.
او این جوامع را به دو قطب تقسیمبندی میکند: یکی حامیان لیبرال دموکراسی مدل غربی که از طبقه متوسط شهری و تحصیلکرده برمیآیند و دیگری قطب اسلامی مانند اخوانالمسلین که از اقشار روستایی یا حاشیهنشین و فقیر در شهرها عضوگیری میکنند.
در رژیمهای تمامیتخواه بخش هایی که به لحاظ سیاسی با مانع رو به رو شده به ارائه خدمات اجتماعی برای فقرا رو میآورند. بنابراین وقتی کمی فضای سیاسی باز میشود، میتوانند به خوبی نیروهای تحت پوششان را بسیج کنند. این مسئله در مصر به روشنی دیده شد.
به گفته فوکویاما، در مورد ایران نیز محافظهکاران اسلامی ابتدا از میان اقشار فقیر و کمتر تحصیلکرده عضوگیری کردند. ایران همچنین کشوری است که خود را بدیل لیبرال دموکراسی در جهان میداند. نویسنده میافزاید اما در ایران امروز یک طبقه متوسط بزرگ است که به مشروعیت رژیم اعتراض دارد و به طور جدی مدتی هم آن را تنش و بحران مواجه کرد.
به نظر فوکویاما، سه مولفه سازنده نظم سیاسی در دموکراسی لیبرال، «دولت، حاکمیت قانون و پاسخگویی مسئولان» است. قبلا نویسنده اشاره کرده بود که آخرین نوع حکومت، دموکراسیهای لیبرال است، اما حالا در این کتاب از زوال و رکود این دموکراسیها حرف میزند که مرتبط با نهادها هستند.
بنا به تعریف فوکویاما، «نهادها، الگوهای ثابت، ارزشمند و ادواری رفتار هستند که ورای دوره تصدی رهبران سیاسی بنا میشوند. همچنین نهادها، دارای قوانین ثابتی هستند که رفتارهای بشری را شکل میدهند، محدود میکنند و جهت میدهند... نهادها، الگوهایی پایدار رفتار هستند که در واکنش به نیازهای یک حرکت خاص تاریخی به وجود میآیند.»
به این ترتیب، نهادها، همان الگوهایی هستند که با عوض شدن رهبران جامعه همچنان معتبر می مانند مگر اینکه افراد جامعه به دلیل شرایط تازه اجتماعی، نهادهای جدید پایهگذاری کنند یا نهادهای قدیمی را اصلاح کنند و تغییر دهند.
نهادها و شورشها
فوکویاما ابتدا با توصیف وضعیت برخی کشورهای عربی بعد از بهار عربی مینویسد این کشورها با وجود منابع ثروت در اثر نداشتن نهادهای قوی دچار آشفتگی شدهاند. او همچنین در کنار بررسی بحران کشورهای خاورمیانه، بحران مالی کشورهای غربی را مورد بررسی قرار میدهد.
نمونههای مورد بحث فوکویاما مصر، تونس، ترکیه و برزیل هستند که هر کدام با اعتراضات مردمی رویاروی شدند. «چیزی که همه این قیامها را به هم مربوط میکند، طبقه متوسط است.» اما هر کدام از این کشورها تفاوتهایی با هم دارند.
به عنوان مثال، به نظر نویسنده، ترکیه و برزیل با آنکه انتخابات دموکراتیک داشتند نتوانستند معترضان را راضی کنند. چون «در نتیجه توسعه اقتصادی که در نسل پیشین این کشورها رخ داد، باعث شد نسل جدیدی ظهور کند که انتظاراتشان خیلی بیشتر از نسل والدینشان بود. تونس و مصر نرخ رشد کمتری از ترکیه و برزیل داشتند اما تعداد کثیری فارغالتحصیل داشتند که از رژیم های خود توقع ایجاد شغل داشتند.»
به نظر فوکویاما بقای نظام سیاسی کاملا به میزان انطباقپذیری آنها با دورنمای جدید اجتماعی ربط دارد که از رشد اقتصادی برآمده است. او میافزاید: «اما یک رشته مشترک همه این کشورها را به هم وصل میکند که پسزمینه زندگی سیاسی است، یعنی نهادها.»
نهادها و بحران مالی ایالات متحده
فوکویاما، بحران مالی ایالات متحده را بررسی میکند که دارای نهاد و دولتی قوی است، دولتی که «بسیار نهادینه شده و با ثبات» است. «آمریکا دولتی است که بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و مقبولیت دموکراسی آن ریشهدار شده است. اما این دولت خوب کار نمیکند و مشکلاتش شاید به این واقعیت برمیگردد که خیلی نهادینه شده است.»
فوکویاما درصدد توضیح زوال در نظم سیاسی است: «قبل از بحران اقتصادی ۲۰۰۸، مقررات چند جانبه بر نهادهای مالی حاکم بودند. اما با وجود این مقررات دولت آمریکا از بحران وام مسکن آگاه نبود و به بانکها اجازه داد تا از اهرمهای اضافی استفاده کنند و به یک سیستم بانکی سایه مجال ظهور داد.»
نویسنده کتاب میافزاید بانکهای بزرگ میدانستند که اگر به مشکل برخورند، کمک دولتی را در پشت سر دارند. در سپتامبر ۲۰۰۸ بانک «برادران لمان» ورشکست شد و به دنبال آن، سیستم پرداختی جهانی فروپاشید و بزرگترین رکود اقتصادی آمریکا صورت گرفت.
فوکویاما در اینجا نقد خود را به سیستم بانکی و دولت آمریکا وارد میکند: به رغم خطری که از طرف بانکهای عمده محسوس بود، بانکها متمرکزتر از سال ۲۰۰۸ شدند.
او دو دلیل برای این مقطع بیان میکند: ۱) بانکها مدعی بودند که مقررات جدید بر قدرت وامدهی جدید تاثیر منفی میگذارد و رشد اقتصادی را ضعیف میکند. به نظر نویسنده چنین دلایلی برای نهادهای غیرمالی قابل کاربرد است. ۲) بانکها خیلی ثروتمند و با نفوذ هستند و میتوانند گروهی از لابیگریها را استخدام کنند تا در جهت منافعشان کار کنند. این لابیگریها، مقرراتی که درست به قلب نهادهای مالی بزرگ میزنند، را محدود و مسدود میکنند.
چند کتاب از فرانسیس فوکویاما به فارسی
- پایان نظم، سرمایه اجتماعی و حفظ آن؛: ترجمه غلامعباس توسلی، جامعه ایرانیان، ۱۳۷۹
- آینده فراانسانی ما، پیامدهای انقلاب بیوتکنولوژی: ترجمه ترانه قطب، طرح نو، ۱۳۹۰
- پایان تاریخ و انسان واپسین: ترجمه عباس عربی و زهره عربی، سخنکده، ۱۳۹۲
- آینده پساانسانی ما: ترجمه حبیبلله فقیهینژاد، مقدمه حسین سلیمی، روزنامه ایران، ۱۳۸۴
- آمریکا بر سرتقاطع، دموکراسی، قدرت و میراث جریان نومحافظهکاری در آمریکا: ترجمه مجتبی امیری وحیدی، نشر نی، ۱۳۸۶
به این ترتیب، فوکویاما ناکارمدی دولتی نهادینه شده را بر اساس عدم تطابق با نهادها یا شکلگیری نهادهای جدید توصیف میکند. به طور مثال می پرسد چرا کشوری مثل ایالات متحده که نهادهایی قوی و قدیمی دارد، می تواند دچار زوال سیاسی شود؟ فوکویاما در پاسخ میگوید: «نهادهای دولتی که قرار است در خدمت اهداف عمومی باشند به تسخیر منافع خصوصی قدرتمند درآمدهاند و آرام آرام عرف و قوانین را هم متصلب می کنند.»
سه مولفه نظم سیاسی
فوکویاما معتقد است «رشد سیاسی از برخی وجوه شبیه تکامل بیولوژیکی است». به نظر او همانطور که در تکامل بیولوژیکی دو اصل وجود دارد، یعنی تنوع و گزینش، در نظم سیاسی هم به همین ترتیب وجود دارد.
نهادها، در نتیجه رقابت و تعامل با محیط پیرامونی، یا بقا پیدا می کنند و یا از ادامه حرکت باز میمانند. مانند آنچه در طبیعت رخ میدهد، نهادها وقتی ناکارآمد و ناتوان از انطباقپذیری با محیط میشوند، زوال زده می شوند.
همانطور که گفته شد فوکویاما معتقد است که سه جز سازنده نظم سیاسی، دولت، حاکمیت قانون و پاسخگو بودن است. این سه جز در عین حال که مکمل هستند، در تناقض با هم نیز قرار دارند.
دولتها برای اینکه کارآمد باشند باید از طریق قانون عمل کنند. دولتها قدرت را انباشت و از آن استفاده میکنند اما همین دولتها زمانی موثر و کارآمد هستند که قدرت را به طور مشروع و مقبول اعمال کنند. وقتی دولتی به مسئولیتپذیری یا پاسخگویی تن نمیدهد، زمینه خشونت، اعتراض و در نهایت انقلاب مهیا میشود.
به این ترتیب، فوکویاما تلاش دارد شان دهد که این سه جز باید همسو باشند و در نهایت نتیجه میگیرد «یک دموکراسی خوب آن است که بین این مولفهها توازن برقرار کند.»
کتاب «نظم سیاسی و زوال سیاسی» توسط انتشارات «پروفایلز بوکز» در ۶۵۸ صفحه در سپتامبر ۲۰۱۴ به چاپ رسیده است.