آقای توتونچیان! شرافت را در لحظەء اکنونت بجو
ع .ریحانی
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4471
آقای توتونچیان ! خبر دارید کە اسدالله لاجوردی در زیر شکنجە چە دلاوریهایی از خودش نشان دادە بود ؟ عزت شاهی را می شناسید ؟ او هم در برابر شکنجەء دژخیمان سر خم نکرد؟ بە کجا رسیدند؟ آیا پایداری در برابر شکنجە برای اثبات شرافت کافیست؟ می دانید کە رجایی بە خاطر شکنجە هایی کە شدە بود تا آخر عمر نمی توانست درست راه برود؟ آقای توتونچیان ! شرافت را در جای دیگری جستجو کنید . آن قهرمانیها و پایداریهایی کە مدعی هستید در زیر شکنجە از خود نشان دادەاید ، حتی اگر درست باشد و آن خیانتهایی کە مدعی هستید مصداقی در زیر شکنجە از خود نشان دادە ، حتی اگر درست باشد ، هیچکدام ملاک و میزان شرافت شما نیست . از این انبان شرافت مدتهاست کە خرج می کنید . دیگر ته کشیدە است . بە فکر امروزتان باشید . آن همە پایداری کردید کە امروز در دکانی در نروژ بنشینید و همچون حسین شریعتمداری ، پروندە از آستین بیرون بکشید ؟
آقای توتونچیان ! اگر در زیر شکنجە می بریدید (با این فرض کە نبریدەاید) و همراه گشت پاسداران چند نفر را هم بە اوین می آوردید (با این فرض کە نیاوردەاید) و از آنها چند تن بە بالای دار می رفت (با این فرض کە نرفتە است) باز هم بهتر از شغل ناشریف پاپوش سازی و سالوس کنونی تان بود . بە قول حافظ : فقیه شهر کە دی مست بود فتوا داد
کە می حرام ولی به ز مال اوقاف است
البتە کە همکاری با دژخیم در زیر شکنجە و شلاق مذموم است ، اما بە طور قطع شریف تر از نشستن بر دکان پفیوزی و پروندە سازی ، در قلب امنیت دنیا و به دور از سایەء کابل و شکنجە است .
تو و ایرج مصداقی ، اگر پایداری کردید و یا مزدوری ، اگر ضعف نشان دادید و یا حماسە خلق کردید ، گذشت و رفت .
بیا کە رونق این کارخانە کم نشود
بە زهد همچو تویی ، یا بە فسق همچو منی
چیزی کە مهم است جایگاه کنونی شماست کە یکی در کنار حق و حقیقت ایستادە و شلاق می خورد و دیگری بر دکان دجالیت و تزویر و دروغ . آقای توتونچیان! اگر مجبور شوم بین این دو یکی را انتخاب کنم ، قطعا ترجیح می دهم کە در زیر شکنجە ببرم ، کم بیاورم و با جلاد همکاری کنم . تا اینکە بە دور از سایەء شلاق ، در قلب امن و امنیت جهان ، بە خاطر دلارهای طیب و طاهر ، پفیوزی و حرامزادگی کنم .
آقای توتونچیان !حسین شریعتمداری هم با همین سبک و سیاقی کە شما می نویسید ، برنامە های "چراغ" و "هویت" را درست کرد تا روشنفکران و منتقدان رژیم را وابستە به بیگانگان جا بزند و مقدمات حذف فیزیکی آنها را در قتل های زنجیرەای فراهم کند . او هم از میان انبوه نوشتە ها و کتابهای آنها ، یک جملە بیرون می کشید و آن را با ذهن مالیخولیایی اش تفسیر می کرد و نتیجە می گرفت کە اینها مزدورند و سزاوار مردن . درست مثل کاری کە شما می کنید . از انبوه کتابها و مقالە های مصداقی ، دو جملە بیرون کشیدەاید و پیراهن عثمان کردەاید . شما در همین هم ناشی هستید و هنوز باید در محضر حسین بازجو ، کسب فیض کنید . جلاد و بازجو وقتی بی قدرت باشد و در اپوزیسیون ، وقتی بی دست بند و زندان و شلاق باشد ، حرفهایش دیگر ترسناک نیست ، مضحک است . جالب است کە خودتان هم خودتان را مسخرە می کنید . آن شعر شاملو کە نوشتەاید ، دقیقا نشان می دهد کە نە شعر را فهمیدەاید و نه بازجوی خوبی هستید . آقای توتونچیان! آن حرفهایی کە از شعر شاملو مثال آورده اید ، حرفهای "چالە گاو گند دهانهاست" کە می گویند "روشنی آفتاب را از ما دلیل می طلبد !" اگر سطری پایین تر را می خوانیدید و بسان بسیجیان بی ترمز دهان گشاد ، آن را تکرار نمی کردید می فهمیدید : طوفان خندە ها"
در جواب آن خلق گنگ و گیج و خنگ است کە در ادامەء شعر می گوید :
ای کاش میتوانستم
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند
آقای توتونچیان! بندە یک عمو داشتم کە دو سال پیش عمرشان را بە شما داد . در جوانی هوادار یکی از گروههای مارکسیستی بود و یک سال هم زندان کشید . نمی دانم در زیر شکجە بریدە بود یا نە ، و اگر بریدە بود چند نفر را همراه گشت های پاسداران بە زندان کشاندە بود . هر چە بود ، بە خاطر صداقتش ، همیشە بە او افتخار می کنم . بە خاطر عشقش ، محبتش و شرافتش . انسان در برابر کابل ببرد و وا بدهد ، خیلی شریف تر از آن است کە بر دکان حرامزادگی و پاپوش سازی بنشیند .
ع ریحانی
منبع:پژواک ایران