PEZHVAKEIRAN.COM ورای تجاوز و فراتر از اِشغال!
 

ورای تجاوز و فراتر از اِشغال!
فـرهاد مهدوی

کنگره ی جدید آمریکا در اولین روزهای آغاز به کار  خود، شمشیر عداوت را علیه فلسطینی ها از نیام کشید و قطع کمک های مالی سالیانه به فلسطین را در دستور کار قرار داد. این کنگره که در روز ششم ماه جاری افتتاح شد تصمیم دارد که مبلغ 440 ملیون دلار کمک وزارت خارجه ی آمریکا به تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه ی باختری را قطع کند.

نمایندگان کنگره آمریکا تصمیم قطع کمک به فلظسینی ها را در واکنش به تلاش دولت فلسطین برای پوستن به دیوان جنایی کیفری بین‌المللی اتخاذ کرده­اند. فاسطینی ها با پیوستن به این دیوان می توانند اسرائیل را به اتهام ارتکاب جرایم جنگی در سرزمین های اشغالی که بیش از 60 سال است ادامه دارد، تحت پیگرد قرار دهند.

بلافاصله بعد از این که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین توافقنامه پیوستن فلسطین به دیوان جنایی کیفری بین‌المللی  را امضا نمود، اسرائیل، فلسطینی ها را به اقدامات تلافی جویانه تهدید کرد.

نتانیاهو که به شدت مخالف پیوستن فلسطینی ها به دیوان جنایی کیفری بین‌المللی است می گوید که فلسطین یک کشور نیست و بر همین اساس، حق عضویت در این نهاد را ندارد. نتانیاهو در اظهار نظری مضحک، حکومت خودگردان را «رژیم همدست حماس» خواند و رد تقاضای مقامات این تشکیلات، برای پیوستن به دیوان جنایی کیفری بین المللی را خواستار شد.

جالب این که بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد با بی اعتنایی کامل به باج خواهی  نتانیاهو، عضویت فلسطین در دیوان جنایی کیفری بین‌المللی را پذیرفت و اعلام کرد که اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی (اساسنامه رم) در اول آوریل سال جاری میلادی برای فلسطین اجرایی خواهد شد.

پس از آن اسرائیل در یک اقدام ناموجه و جنایتکارانه اعلام کرد که روند انتقال درآمدهای مالیاتی فلسطینی ها را که بیش از ۱۲۵ میلیون دلار مالیات در ماه میلادی گذشته است و به نیابت از تشکیلات خودگردان دریافت شده بلوکه  می کند. این درآمدها منبع اصلی تامین بودجه دولت فلسطینی است.

صائب عریقات، مذاکره کننده ی ارشد فلسطینی این اقدام ضد انسانی را "دزدی اسرائیل است و سرقت اموال ملت فلسطین" نامید.

اسرائیل به سرقت این مبلغ هنگفت از فلسطینی های اشغال شده نیز بسنده نکرد و به گفته ی یک مقام ارشد اسرائیلی در گفت و گو با روزنامه صهیونیستی هاآرتص با اعضای طرفدار اسرائیل در کنگره آمریکا تماس گرفت تا از اختصاص کمک 440 میلیون دلاری سالانه وزارت خارجه آمریکا به تشکیلات خودگردان نیز جلوگیری کند.

در همین ارتباط میچ مک کانل، رئیس جناح اکثریت سنا اعلام کرده است که اجازه رأی گیری درباره ی این طرح را خواهد داد. منابع مطلع از این پیش نویس، انتظار دارند دست کم 65 سناتور آمریکایی از آن حمایت کنند، حمایتی که امر تصویب طرح را تضمین خواهد کرد.

نیازی به گفتن نیست که این اقدامات به اصطلاح تنبیهی و البته ضد انسانی از طرف اسرائیل علیه حماس در غزه صورت نمی گیرد که اسرائیل با وقاحت آنها را تروریست می خواند، بلکه این دزدی آشکار و تلاش برای قطع کمک به فلسطینی علیه تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه ی باختری صورت می گیرد. همان تشکیلاتی که به مثابه‌ی دولت فلسطینی از طرف جامعه ی جهانی و حتی از جانب خود اسرائیل رسما پذیرفته شده و طرف مذاکره ی اسرائیلی هاست.

بنابراین، اسرائیل نه تنها بیش از 60 سال است که سرزمین های فلسطینی را تجاوزکارانه اشغال کرده، شهرک سازی های یهودی نشین را در مناطق اشغالی ادامه داده، و هر وقت ایجاب کرده بدون کمترین پروایی از زمین و هوا و دریا، فلسطینی ها را مورد هجوم و کشتار جمعی قرار می دهد، بلکه حالا با اقدامات و توطئه های جنایتکارانه، نان و آب و قوت لایموت فلسطینی ها را نیز بریده و قطع می کند. این قطعا ورای تجاوز و فراتر از اِشغال است.

حالا باید پرسید چرا اوباما و مرکل و اولاند و سایرین که از آن سر دنیا می آیند و افغانستان و عراق و سوریه و خلیج فارس را بمباران می کنند، در مقابل این بی عدالتی و ظلم فاحش اسرائیل نمی ایستند که هیچ حمایت هم می کنند؟ چرا این جنایت آشکار را محکوم نمی کنند؟ آیا همین بی عدالتی های ناموجه و اقدامات جنایتکارانه، زمینه ساز گسترش جنایت و تروریسم وحشی در منطقه و اکنون کشورهای اروپایی نبوده است؟ آمریکا تا کجا می خواهد از اسرائیل بهر قیمتی دفاع کند؟ تا کی قرار است از اسرائیل به صورت فراقانونی حمایت شود؟ بالاخره یکی باید در قبال این همه ستمکاری، این گروان گیری ملت فلسطین، این باج خواهی اسرائیل و این جنایت، پاسخگو باشد.

  شاید توطئه یی در کار است تا پژوهشگران و رسانه های وابسته ی جهانی از پرداختن به ریشه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی گسترش تروریسم در جهان، چشم بپوشند و به جای آن صرفا عملیات تروریستی را بازتاب داده و از دیگران شیطان سازی کنند. آیا آنچه علیه فلسطینی ها صورت می گیرد تروریسم نیست؟

در این زمینه ادگار مورن فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی تحلیلی قابل توجه در روزنامه ی لوموند نوشته است. فارغ از این که با نقطه نظرات ادگار مورون موافق باشیم یا نباشیم خواندن تحلیل او زیر عنوان "جنگ خاورمیانه در فرانسه جان گرفته است" ارزش خواندن را دارد. این تحلیل  را به نقل از سایت ملی – مذهبی در اینجا می آورم.

نه تنها متعصبینی که می کُشند، به مبارزه با صلیبیون و متحدان یهودیشان اعتقاد دارند؛ بلکه اسلام هراسان نیز عرب را به باور مفروضش اسلام و “اسلامی” را به اسلامگرا و اسلامگرا را به “یکپارچه گرا” و یکپارچه گرا را به تروریست تقلیل می دهند. در نظر این فیلسوف فرانسوی این ضدیت با اسلامگرایی بیش از پیش رادیکال و وسواسی شده و به “تکه تکه کردن” جمعیتی تمایل دارد که هنوز از لحاظ کمیت از جمعیت یهودی بزرگتر است، همان جمعیتی که در یهودستیزی قبل از جنگ(جهانی دوم) و حکومت ویشی “تکه تکه” شد.

ادگار مورن فیلسوف فرانسوی در تحلیلی از حوادث اخیر فرانسه، از سیطره هراسی بزرگ در جامعه فرانسه خبر داده و حمله به “شارلی ابدو” را آغاز برخوردی سخت در این کشور دانسته است. وی بر جمله فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه که گفته بود ” به قلب فرانسه حمله شده” صحه گذاشته و معتقد است به ”قلب لائیک” و “ایده­ی آزادی” فرانسه ضربه وارد شده است. او با اشاره به اینکه “شارلی ابدو” با مقدسات شوخی می کرد و در ردیف نشریات غیر قابل احترام قرار می گیرد می گوید:” “شورمان” نباید منطقمان را فلج کند و منطقمان نباید شورمان را تقلیل دهد.”

مورن به یک تناقض حل نشدنی در این رویداد اشاره می کند و می نویسد : ”همیشه موقع انتشار کاریکاتورها این تناقض وجود داشته: “باید اجازه داد آزادی، ایمان معتقدان به اسلام را با خدشه به چهره پیامبرشان مورد هجوم قرار دهد یا در آزادی بیان هیچ ملاحظه ای را نباید پذیرفت؟” او ادامه می دهد: ”من احساس متناقض غیر قبل حل ام را بیان می کردم. هر چند که بیشتر موافق کسانی هستم که با حرمت زدایی از اماکن و امور مقدس مخالفت می کنند. اما مشخص است که این عقیده، از میزان انزجار و تاثرم نسبت به حادثه ی “شارلی ابدو” کم نمی کند. اما این انزجار و تاثر قلبی ام نمی تواند مانعی شود تا زمینه این سو قصد شنیع بررسی نشود.”

او سپس می گوید جنگ خاورمیانه وارد فرانسه شده و این رویداد اخیر به این معنی است که تهاجم به قلب فرانسه نشات گرفته از جنگ خاورمیانه  است، جایی که فرانسه پس از آمریکا وارد آن شده است.

مورن سپس به ظهور داعش اشاره می کند و آن را نتیجه رادیکالیزه شدن و تباهی های جنگ عراق و سوریه می داند و می گوید: “دخالت های نظامی آمریکا در عراق و در افغانستان به جداسازی ملت هایی مانند سوریه و عراق منجر شد که از لحاظ قومی و مذهبی ترکیبی بودند. ایالات متحده در این مسیر ناشی بود و ائتلاف نامتجانس و بدون قدرت واقعی به شکست منجر شد. زیرا که همه ی کشورها را متحد نکرد. این ائتلاف احیای غیر ممکن وحدت عراق و سوریه را به عنوان هدف صلح تعیین کرده، در حالی که تنها دستاورد واقعی صلح آمیز که در حال حاضر غیر قابل تحقق است می تواند کنفدراسیونی از ملت ها، قومیت ها، مذاهب با ضمانت سازمان ملل باشد که این دستاورد می تواند تنها پادزهری علیه خلافت باشد. “

ادگار مورن به حضور هواپیماهای فرانسوی (در جنگ خاورمیانه)، فرانسوی های مسلمان که عازم جهاد شده اند و فرانسوی های مسلمانی که از جهاد بر می گردند اشاره می کند و می گوید: ”از هم اکنون مشخص است که (جنگ)خاورمیانه با عملیات مرگباری که علیه شارلی ابدو آغاز شده و مانند نبرد فلسطین - اسرائیل در فرانسه حضور یافته است.” این فیلسوف مطرح فرانسوی با اشاره به رویداد اخیر و انتشار برخی آثار اسلام هراسانه از تصادمی بزرگ در فرانسه هم خبر می دهد. تصادم میان اسلامگرایی یکپارچه کُشَنده که خود را نمایش می دهد و آثار (کتاب های) زمور و اوئلبرگ که نشانه های یک خشونت رو به افزایش از اسلام هراسی نه تنها در فرانسه بلکه در آلمان و سوئد هستند. ”

ادگار مورن پیش بینی می کند ترس، سیطره اش را گسترده تر خواهد کرد. او از پیروزی ” تقلیل گرایی” خبر داده است. به نظر او نه تنها متعصبینی که می کشند به مبارزه با صلیبیون و متحدان یهودیشان اعتقاد دارند؛ بلکه اسلام هراسان نیز عرب را به باور مفروضش اسلام و “اسلامی” را به اسلامگرا و اسلامگرا را به “یکپارچه گرا” و یکپارچه گرا را به تروریست تقلیل می دهند. در نظر این فیلسوف فرانسوی این ضدیت با اسلامگرایی بیش از پیش رادیکال و وسواسی شده و به “تکه تکه کردن” جمعیتی تمایل دارد که هنوز از لحاظ کمیت از جمعیت یهودی بزرگتر است، همان جمعیتی که در یهودستیزی قبل از جنگ (جهانی دوم) و حکومت ویشی “تکه تکه” شد. ترس نزد فرانسوی های مسیحی، فرانسوی های مسلمان و یهودی افزایش خواهد یافت. هر یک احساس می کند از طرف دیگری مورد تهدید است و اکنون یک فرآیند “جدا سازی” در جریان است که احتمال دارد گردهمایی بزرگ پیش بینی شده روز شنبه ۱۰ ژانویه را متوقف کند. زیرا پاسخ به “جدا سازی”، گردهمایی همگانی است که همه قومیت ها، مذاهب و ترکیب های سیاسی را در بربگیرد.

فرهاد مهدوی

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران