خاكسپارى بيژن دادگرى و بعضى دوستان !
عباس رحمتی
اين يك گزارش ساده نيست ، اين مطلب در حين اينكه يك گزارش است ، يك نگاه كنجكاوانه در خاكسپارى "بيژن دادگرى " يكى از مليون ايرانى است ( شايد هم مذهبى ) بيژن دادگرى مردى از تبار راست قامتان آريايي راه آزادى و استقلال ايران و از پيروان واقعي راه زنده ياد دكتر مصدق بود .
بيژن دادگرى از وطن خواهانى بود كه به مانند بسياري ديگر از ايرانيان مهاجر و تبعيد شده با ياد هميشه ي ايران در غربت ،سر بر خاك سرد نهاد او در سن ٦٧ سالگي دار فانى را در محل اقامتش ، شهرِ كلن (آلمان ) وداع گفت ، دست از طلب ندارم تا كام من بر آيد / يا تن رسد به جانان (ايران ) يا جان ز تن بر آيد / بگشاى تربتم را بعد از وفات بنگر / كز آتش درونم دود از كفن بر آيد ! او چنين جان به جان آفرين گفت ! در اين مراسم دو تن از دوستان قديمى بیژن، خاطراتى از آشنايى با او را براى جمعيتى كه. در سالن عزادارى حضور داشتند ايراد كردند . "خانباباتهرانى" از شروع آشنايى با بيژن گفت و گوشه اى از خصوصيات او را بازگو كرد ، در پايان با يكى از خاطراتش با بيژن به سخنانش پايان داد .سپس " سرج " يكى از گيتاريست هاى آلمانى که از دوستان بيژن بود ترانه ی( ليد ) مورد علاقه بيژن را كه stand boy نام داشت به ياد او خواند كه قسمتى از اين" ليد" را جمعيت با او همراهى ميكردند." مسعود بهنود" سخنران بعدى اين مراسم بود او از مقاله اش در مورد "مصدق و لقاح" و علاقه ى بيژن به مصدق گفت ، آنجا كه بيژن از بهنود مي خواهد مقاله را با زبان خودش بخواند و او ضبط كند و كسي راز اين ضبط كردن را هرگز نفهميد !
خلاصه ، چهار شنبه ، روز بيست و هشت ژانويه، روز غم انگیزی برای جامعه ایرانی بود که جمع زيادي از دوستان ايرانى و آلمانى و ايرانيان دموكرات و ملى مذهبى ها و کم و بیش سایر گروه ها شاهد مراسم خاكسپارى يكى از ياران ملى خود بودند. در این روز هنرمندانی چون " سیما بینا " ، " اکبر یادگاری "، کمال حسینی از کارگردانان تئاتر و دهها هنرمند دیگر حضور داشتند "بيژن دادگرى "حدود چهل سال در آلمان زندگى مي كرد و دوستان زيادى داشت كه اكثر آنها ، تحصيلات عالى خود را در دانشگاهها ى داخل و خارج از كشور گذرانده اند ،وجه قالب تفكرات سياسي دوستانِ بيژن ، ملى گرايى است ، تفكرات ديگرى هم درميان آنها وجود دارد . نگارنده در اينجا قصد ندارم زندگينامه و يا خاطرات بنويسم ، آنچه مسلم است، بيژن دادگرى خصوصيات و اخلاقياتِ انسانى بسيار داشت كه گوشه اى از اين خصوصيات در اين مراسم مطرح شد و اميد است كه دوستان و آشنايانش كه او را بهتر از من ميشناسند ، از او بيشتر بنويسند . بايد گفت ، نگاه ِنگارنده از زاويه ديگرى به اين مراسم است ، نگاه من به نوع برخورد بعضي از دوستان بيژن، نسبت به عقيده پدر و خانواده بيژن است ، آنها كه به خاطر خودخواهى ها و تفكرات دگم خود در وداع آخرين در مراسم خاكسپار او شركت نكرده و باز ماندگان او را چشم انتظار گذاشتند وآنها و شاید روح مرحوم را آزرده خاطر کردند . بعضي از دوستان بيژن گفته بودند نبايد مراسم خاکسپاری ، اسلامى برگزار شود و اگر چنین برگزار شود ما شركت نمي كنيم در حاليكه پدر و خانواده بيژن معتقد بودند ما مذهبى نيستيم و خدا و دين در خانواده ما جاى ندارد ولى اگر بنابود بيژن مذهبى باشد حتمن شيعه را انتخاب ميكرد ، نگارنده كه با خواهر مرحوم صحبت كردم او هم بر اين موضوع تاكيد داشت !
هر که در او جوهر دانایی است / بر همه چیزش توانایی است
دشمن دانا که غم جان بود / بهتر از آن دوست که نادان بود
ريشه هاى اين گونه برخوردها را بايد در تفكرات دگماتيسم دوستان چهل ساله اش دانست ، انها در مثال به دوستان دشمن نما مي مانند كه ضربه هايشان كارى تر از دشمن است .
باید گفت :دوستان و دشمنانتان به سه دسته تقسيم ميشوند ،اما دوستانت ، دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت است و اما دشمنانت ، دشمن تو دشمن دوست تو و دوستت دشمنت مي باشند [1] خلاصه دوستان بيژن در اينجا مانند دشمنانش عمل كردند كه ريشه درخود خوايىهايشان دارد. سوال این است که چرا انسان مسئول و متعهد است ؟ این تعهد را چه زمانی باید اجرا کند و وظایف ما در قبال انسان و انسانیت چیست ؟
ريشه هاى اين گونه برخوردها را فقط بايد در خود خواهى ها و خصلت هاى فردى پيدا كرد که نظر مخالفی را بر نمی تابند . اين ريشه ها در تفكرات خيلى از ايرانيانى ها خصوصا نيروهاى سياسى بيشتر بچشم ميخورد اين گونه تفكرات را مي توان در طول اين سي و شش سال حكومت جور وستم به وضوح در گروه ها و شخصيت هاى سياسى مشاهده كرد، گروه هايى كه هيچ گونه مخالفتى را بر نمي تابند و آنجا كه بايد از خواسته هاى شخصى و خصلتهاى فردى چشم پوشي كنند بر عكس عمل می کنند و بر تصمیمات غلط تاكيد مي ورزند !باید گفت تا ريشه هاى اينگونه گونه برخوردها در فرد فرد ما سوزانده نشود محال است اپوزيسيون ايران به يك انسجام ،حتا صورى آن دست پيدا كند. در طول اين سالها بارها ديده شده در آنجا كه فرد و يا افرادي با گروه يا سازمان همراهی کرده و با اشتباهات و تصمیمات گروه مي ساخته است، همیشه خوب بوده و همه چيز بر وفق مراد بوده است و گروه يا سازمان هم خر مراد خود را ميرانده است به محض اينكه مخالفتى شده است همه چيز عوض مي شده . ما ايرانيان به يك اتحاد و يك انسجام گسست ناپذير نياز داريم ، ما نيازمند يك برخورد ريشه اى با تفكرات متحجر و ارتجاعى هستیم تا بتوانيم غبارهاى تيره را از مقابل چشمانمان كنار بزنيم . بقول سهراب سپهری ، باید چشمها را شست و طور دیگر باید دید ! اين هم نياز مند يك انقلاب دروني است تا بتوانيم عقايد و نظرات ديگران را تحمل كنيم و به قول معروف باید درجه تحمل را بالا برد تا بتوانیم همدیگر را با هر گونه عقیده تحمل کنیم .تا به نظرات یکدیگر احترام نگذاریم محال است به دموکراسی برسیم . به يك نمونه اشاره ميكنم كه درس بزرگي به ما ميدهد يكي از دوستان كه خود مسلمان شيعه است در تمامي مراسم تدفين و يا ختم و... افراد در همين شهر كلن شركت ميكند. وی ميگفت : در يكى از اين مراسم ها ی ختم، شراب سرف مي کردن ( نوشيدن) و به من هم تعارف كردند ، به آنها گفتم من الكل نمي نوشم ولي بخاطر احترام به وصیت مرحومتان و احترام به شما بازماندگان و مرامتان ، آب را در لیوان شراب می ریزم و به سلامتي شما ( تندرستى ) مي نوشم ! اين اوج تحمل یک عقیده و احترام به عقايد يكديگر است ! اما برخورد دوستان بيژن را هم مي توان یک نمونه ی از اوج سقوط يك انسان دانست، كسانى كه ادعاي مبارزاتي را با خود يدك مي كشند و ادعاى چهل سال دوستى با آن مرحوم را داشته و دارند در لحظه وداع آخر با او و شاید روح او چنین کردند. در همين جا باید اشاره كرد ، در اين مراسم با شكوه حتا جاي گروه ها و افراد سياسى و بسيارى ديگر خالى بود كه جاى بسى تاسف براى جامعه ايرانى است.به دوستان بیژن باید گفت ، آیا میدانند که تمامی جنگهای ایدئولوژیک از همین نقطه (عدم تحمل عقیده ها ) شروع شده است؟ تمامی جنگهای مذهب علیه مذهب بخاطر عدم تحمل عقاید یکدیگر انسانها بوده است . مسئله سنی و شیعه و اقلیتهای مذهبی از همین اینجا شروع است و پیروان این گونه تفکرات ،داعشیان و وهابی های عربستان را متحدتر کرده است تا خرابکاری های خود را به سراسر منطقه خاورمیانه بکشانند. در برخورد با عقاید ، کار رژیم جمهوری اسلامی هم به اینجا رسیده است که در ایران هم سنی کشی و کردکشی و حتا کشیش کشی براه انداخته اند، خلاصه جنگ مذهب علیه مذهب به شکلی دیگر براه انداخته اند تا به حکومت فاشیستی البته با زد و بند با غرب ادامه دهند . تا هم قدرت سیاسی خود را بیشتر کند و هم آینده ولایت فقیه را استحکام بخشند تمامی انیها از تحمل نکردن و احترام نگذاشتن به عقاید یکدیگر است .
ما ايرانيان هنوز در آغاز راهیم ،بايد از يك نقطه شروع كنيم و به تفكرات و مقدسات يكديگر احترام بگذاريم، بايد احترام گذاشتن به اصول انسانی و دموكراسى را از يك نقطه شروع كنيم و اين هم از همين كارهاى كوچك تک تک ما انسانها شروع ميشود ، احترام به يكديگر يكى از اصول دموكراسى است احترام به عقايد و تفكرات از اصول اصلى دموكراسى است . دموكراسى از برخورد تك تك ما انسانها شكل ميگيرد و افراد بايد اصول دموكراسى را از فرد فرد خود شروع كنند در غير اين صورت همه ادعا ها در شعارها باقى خواهند ماند و تمامى تلاشها ، آب در هاون كوبيدن است و نتيجه اش باد درو كردن است و به اصول دموكراسى پايبند بودن گذشت از خود خواهی ها و کلا از خواسته هاى فردى است . روزى كه بتوانيم ابتداء از خواسته هاى شخصى خود بگذريم مي توانيم اميدوار باشيم در راه دموكراتيزه كردن خود و جامعه امان كوشش كرده ایم ، روزی که بتوانیم از خود بگذریم مطمئن باشید به آزادی و شاید هم به دموکراسی نزدیکتر شده ایم .
زبان در دهان اى خردمند چيست ؟ كليد در گنج صاحب هنر
چو دربسته باشد چه دانى كيست ؟ كه گوهر فروش است يا پيله ور
[1]حضرت على
منبع:پژواک ایران