روایت دردهای من ... درکمپ"تیپف" قسمت سی و هشتم
رضا گوران

نخستین محل جدا شدگان تحت نظر ارتش آمریکا:

همانطوری که در قسمت قبل متذکر شدم ما پنچ تن ازدرون مناسبات تشکیلات گریخته بودیم، توسط سربازان آمریکائی دستگیر و با هدایت آنان  به محل نخستین کمپ ارتش آمریکا پیش از ساختن کمپ "تیپف" که نفرات جدا شده از سازمان مجاهدین در آن محصور بودند رسیدیم. این کمپ در شمال قرارگاه اشرف و در مجاورت روستای "خان غرفه" 500 متری  شمال قرارگاه اشرف اصلی ترین مقر سازمان مجاهدین ومحل سابق دژبانی زاغه مهماتهای ارتش صدام حسین قرارداشت که قبلا یک گروه 9 نفره از نیروهای سازمان مجاهدین درآن مستقرو از زاغه مهماتها مراقب و محافظت می کردند.

 

 در آن روزگاربر اساس آمار و سر شماری هر شبانه روز سربازان آمریکائی که ازجمعیت جدا شدگان حاضر در کمپ به عمل می آوردند 71 تن جدا شده حضور داشتند. ما پنج تن به آنها افزوده شدیم، آمارجمعیت کمپ به 76 تن افزایش یافت. جدا شدگان مذکور نزدیک به دو هفته قبل در محل خروجی(اسکان) سازمان مجاهدین سکونت داشتند، که پس ازاعتراض های مکرربه گرسنگی دادن و تحت فشار و سخت گیریهای مدام از طرف مسئولین برای بازگشت به درون مناسبات جان به لب شده، سر به شورش گذاشته وبا آتش زدن پتو و تشک و چادر و... اعتراض خود را نسبت به آن وضعیت ناهنجار مظلوم ستیزی نشان داده بودند. نیروهای ارتش آمریکا که تامین حفاظت و نگهداری رزمندگان تسلیم و خلع سلاح شده مستقر در قرارگاه اشرف را برعهده داشتند، پس از طی مراحلی رنجیدگان معترض را به محل فوق الذکر«کمپ جدید» تحت نظر و حفاظت مستقیم ارتش آمریکا منتقل کرده بودند.

 

واقعه اعتراض و درگیری جدا شدگان با زندانبانان سازمان مجاهدین:

 بعد ازاشغال عراق توسط آمریکا و سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح شدن سازمان، یاس وسرخوردگی و نا امیدی بر بدنه تشکیلات چیره و مستولی گشت. سران باند مفقود شدند و مریم قجرعضدانلو(رجوی) در فرانسه دستگیر گردید. حصارهای تار عنکبوتی تشکیلات آهنین  یا «مشت آهنین» فرو ریخت. جو پلیسی و اختناق و سرکوب حاکم بر تشکیلات فروکش کرد و ریزش و جدا شدن نیروهای گول خورده آغازید. همگام در این مسیرتعدادی از اعضا و کادرهای قدیمی نیز به خود آمده و متوجه شده بودند "شعار سرنگونی" سرابی دروغین و دکانی بیش نبوده، بنابر این از یکانهای مختلف قرارگاهها تعدادی خواهان جدائی شده در چند واحد "اسکان"سکنا داده شده بودند. مسئولین مجاهدین برای اینکه بتوانند افراد را کنترل و مجبور کنند به اجبار و از سر ناچاری مجددا به تشکیلات برگردانند با طرح و برنامه های شرورانه ی ضد انسانی همانند گذشته (دوران صدام حسین) متوسل شده وشرایطی سخت چون گرسنگی دادن (به جای «تامین غذا» به جدا شداگان «جیره خشک» داده بودند) و درایزوله نگه داشتن جدا شدگان را دربرنامه سیاست پیش روی خود قرار داده بودند.

 درمقابل جدا شدگان نیز آرام ننشسته، با هماهنگی "وحدت" کار کرده و یکی شده، واکنش نشان داده واعتراض علنی و رو در روی خود را نسبت به آن وضعیت  وخیم غیر انسانی و بلاتکلیفی چند ماهه نشان داده بودند. یک روزعصرسر به شورش برداشته و منجر به مختصر زد و خورد و درگیری فیزیکی با زندانبانان می شود. طوری که مسئولین با اولین زد وخوردهای ابتدائی عقب نشینی کرده و گریخته بودند. دیگر جرات نکرده بودند دخالت و یا اقدامی انجام بدهند. رنجیدگان گرسنه به جان آمده خشمگین وسایلی چون پتو و تشک و چادرهای  برزنتی موسوم به "چادرفلسطینی" که بین واحدهای مسکونی به عنوان حائل بازدارند "چون دیوار" برای تحت فشار قرار دادن و رابطه نداشتن زندانیان با هم توسط زندانبانان مجاهدین از قبل همانند تارعنکبوت تنیده وکشیده بودند پاره می کنند و روی پشت بام ساختمانها منتقل و در آنجا آتش زده بودند، تا آمریکائیان مطلع شوند و به کمک آنان بشتابند.

 (خوانده گرامی باید توجه داشت هدف و انگیزه مسئولین سازمان طی سه دهه گذشته ودائما این بوده که با شگردهای دجالانه و شرایط نا مناسب و بسیار بد چون زندانهای انفرادی و تحت فشار گرسنگی نگه داشتن افراد معترض و منتقد از ریزش و جدا شدن افراد جلوگیری به عمل آورند. همچنین با این اقدامات شرورانه ضد انسانی طی مراحل و سر فصل های متعددی نیروهای زیادی پس از جدا شدن طی ماهها و گاها سالها در زندان انفرادی چون شخص خودم مجبورمی شدند از سر ناچاری و بلاتکلیفی به تشکیلات برگردند.)

زندانبان و مسئولین تشکیلات حقه باز همانند گذشته متوسل به دروغ و دسیسه های شیطانی برعلیه مشتی سرکوب شده فریب خورده  به جان آمده می شوند، به مقامات و نیروهای ارتش آمریکا اطلاع می دهند که تعدادی از رزمندگان سازمان سر به شورش گذاشته و قصد دارند با شما بجنگند و...! ستونی از نیروهای ارتش آمریکائی به قصد سرکوب و... سریع وارد عمل شده و خود را به محل مورد نظر«اسکان» می رسانند. زندانیان معترض به محض دیدن ستون زرهیهای ارتش آمریکا روی زمین می نشینند وشروع به کف زدن و سوت کشیدن و... می کنند

 مقامات ارتش آمریکا که فریب نیرنگ و دروغهای نمایندگان رجوی را خورده بودند. آنان را محاصرو آماده سرکوب و بگیر و ببند می شوند. متوجه می شوند جدا شدگان روی زمین نشسته و برای آنان کف و سوت و هورا می کشند. شحص جدا شده ای به نام علی جعفری سلمانی، اسم مستعار "فرانسیس" جدیدالورد که با زبان انگلیسی آشنا بوده پس از اینکه با فرماندهان آمریکائی وارد مذکره می شود به اختصار توضیح می دهد مسئولین سازمان مجاهدین به آنان غذا و مایحتاج و الزامات مورد نیاز زندگی روزمره نمی دهند و همگی نفرات گرسنه هستند و مدتی است در رنج و عذاب گرسنگی دست به گریبانند و..

 سرهنگ آمریکائی اغفال شده دست مجاهدین "مسئول عملیات" پس ازمشاهده صحنه نشستن و کف زدن زندانیان درمحوطه زندان آرام گرفته و به بازدید اتاقها و باز کردن درب یخچالهای خالی می پردازد و... به حقانیت اعتراض به گرسنگی و بلاتکلیفی زندانیان جدا شده پی می برد و....  مقامات آمریکائی همانجا در حضور زندانیان گرسنه و به جان آمده به مجاهدین دستور می دهد سریع و در اسرع وقت غذا و امکانات مایحتاج مورد نیاز در اختیار زندانیان گرسنه بگذارند و.... به جداشدگان وعده و قول می دهند که درچند روز آتی محلی مناسب و تحت نظر و کنترل مستقیم ارتش آمریکا آماده و مهیا می کنند و آنان را از آنجا منتقل خواهند کرد. بدیسان تشبثات توطئه کثیف مسئولین "تشکیلات آهنین" زوار در رفته خود فروخته خنثی می شود.

سرانجام پس ازسپری شدن چند روز جداشدگان را در محل جدیدی که فوقا ذکر کردم منتقل کرده بودند. آمریکائیان محوطه و محل دژبانی زاغه مهمات های ارتش صدام حسین را  که درآن 2 ساختمان کوچک بلوکی همراه 2 حمام و 3 سرویس قرار داشت نزدیک به 10 بنگال هم به آن اضافه کرده واین محل تقریبا به ابعاد 200 متر طول، با 50 متر عرض همراه برج بلند نگهبانی و مراقبت، اطراف آن را با خاکریز و سه حلقه سیم خاردار که روی هم قرار داده بودند مهیا و آماده ساخته و جدا شدگان را درآن مستقر کرده بودند. 

 درآن روزگار آمریکائیان رابطه بسیار مناسب و احترام آمیزی با تمامی افراد جدا شده بر قرارکرده بودند. در این بین عناوین و القاب زیادی چون میهمان ارتش آمریکا، دلیر و شجاع و... نثارما جدا شدگان می گردید و.....

ادعاهای کاذب و بی محتوای سازمان مجاهدین مبنی بر"تامین غذای"! جداشدگان:

ابتدا باید به مواردی بپردازم تا قضیه ادعای کاذب سرمداران فرقه رجویه مبنی بر اینکه غذا و خورد و خوراک دم دهان! رزمندگان خود را به جدا شدگان داده اند مشخص و روشن گردد تا روسیاه شود هر آن کس که دارای ناخالصی و دروغهای شاخدار است.

لطفا توجه بفرمائید: تا زمانی حکومت منحوس "حزب بعث" و "استخبارات" "صدام حسین" درعراق حکمروای مطلق العنان بود. .... همانطوری که در قسمت های قبل بیان داشتم هر ماه «جیره و مواجب» هر فرد رزمنده از طرف "ارتش عراق" تامین می شد. پس ازساقط شدن حکومت حزب بعث و مخفی شدن "رئیس القائد"(صدام حسین) رهبر و برادر بزرگ شیرخفته به قول خودش(رجوی) سرنوشتشان با هم گره خورده بود والبته با هم به اتمام رسید.

 ارتش"ائتلاف" متشکل ازارتش کشورهای مختلف دنیا با رهبری آمریکا  سرزمین عراق را اشغال نمود و سازمان مجاهدین هم بدون کوچکترین حرکتی تسلیم گردید. صاحبخانه جدید(آمریکا، بوش، سی آی ای، "جایگزین" صاحبخانه  قبلی عراق، صدام حسین، استخبارات گردیدند) کلیه نیروهای نظامی و شبهه نظامی موجود درسرزمین کشور اشغال شده (عراق) پس از زد و خورد و مقاومت های بی حاصل دربرابر مهاجمان شکسته و کشته و متلاشی و مخفی شدند و یا در چنگال اشغالگران(آمریکا)به صورت زندانی «بازداشت» و تحت نظرقرار گرفتند.

طبق ضوابط و قوانین بین المللی نیروهای اشغالگر"آمریکا"می بایست وضعیت حقوقی کلیه نیروهای نظامی و شبهه نظامی موجود در سرزمین اشغال شده "عراق" را مورد تحقیق و تفحص و رسیدگی کامل قرار می دادند. درنتیجه این قوانین شامل حال نیروهای سازمان مجاهدین تسلیم شده هم می شد. بنابراین برای این اقدامات و مراحل نهایی تعیین تکلیف کردن، نیاز به گذشت زمان بود. پس می بایست ابتدا الزامات و مایحتاج اولیه زندانیان و اسیران "بازداشتی" چون محل استقرار، خوارک و آذوقه، بهداشت و درمان و... تامین نمایند.

 طبق قوانین به مرور زمان و طی مراحل مختلف روند کاری اداری بوروکراسی کامل با تک به تک افراد طرف حساب می شدند و هیچ نوع  تشکلات و یا گروه و دسته جاتی را به رسمیت نمی شناختند.

البته این اقدامات قانونی در صورتی حاصل و بدست می آمد و محقق می شد که دستهای پنهانی با پولهای کلان کثیفی که از جیب مردم بدبخت عراق بدست آورده بودند درروند اقدامات فوق موش نمی دواندند که سازمان مجاهدین درهررابطه ای چون همکاری همه جانبه  اطلاعاتی و... سنگ تمام گذاشتند وبا رشوه های کلانی که به ژنرالها و مقامات آمریکائی اهدا کردند باعث شد دل آنها را بدست آورند. "من و ما" جدا شدگان نگونبخت هم بیش از 4 سال عمرو جوانی و زندگیمان را گرفتند و در آن شرایط بسیار سخت و طاقت فرسای تیف در زیر چادرها برزنتی جان کندیم و باصبرو شکیبایی و صعه صدر شرایط ظالمانه تحمیلی را تحمل کردیم.

در مقابل ارتش آمریکا هم به جای «تامین غذا» آذوقه و خواربار همچون "دوران" خوش! صدام حسین هر ماه با "کانتینرهای تریلر" به قرارگاه اشرف آورده و تحویل انبارهای تدارکات سازمان می دادند. پس طبق قوانین بین المللی که صراحت دارد، ارتش آمریکا می بایست تمامی زندانیان را «تامین غذا» می کردند. بنابراین سهمیه "جیره خشک"تک به تک افراد جدا شده درانبار های تدارکات سازمان مجاهدین قرار داشت. طبق توافق به عمل آمده ما بین مقامات آمریکائی و نمایندگان ولی فقیه عقیدتی، این وظیفه سازمان مجاهدین بود جدا شدگان را "تامین غذا" کنند.

سران سازمان مجاهدین در همان ابتدا تا به امروز بارها و بارها از طریق رسانه ها و نشریات خود اعلام کرده اند به جدا شدگان غذا و مایحتاج دم دهان نیروهای خود را ارائه داده اند و... این ادعای کاذب دروغی بیش مثل صدها دروغ پوشالی و شاخداردیگری است که طی سه دهه گذشته بلغورکرده اند. آنچه غذا می نامند این بود که بادمجان پخته  همراه کوچه فرنگی که درعراق به وفور و بسیار ارزان قیمت یافت می شد به مدت نزدیک به 1 ماه هر روزه نهار و شام به جدا شدگان می دادند(در فاصله زمانی انتقال از زندان مجاهدین به کمپ آمریکاییها) این در حالی بود که ارتش آمریکا طبق آمار و مشخصات یکا یک افراد، مایحتاج و الزامات "جیره خشک" درجه یک ارتش خود را به عنوان سهمیه به همه ی افراد بازداشتی شناسنامه دار تحویل انبارهای تدارکات سازمان مجاهدین داده بودند.

 مسئولین بی چشم و رو بدون هیچ شرم و حیایی "جیره خشک"ما را در روز روشن بار کامیونهای خود می کردند و در بازار بغداد به فروش می رساندند و در مقابل بادمجان تلخ و گوچه فرنگی ارزان قیمت به خورد ما جدا شدگان سرکوب شد می دادند و "منت" هم می گزارند. باور کنید هیچ کس،هیچ وقت یک کلام حرف راست ودرست و حقیقت از زبان این کلاهبردارهای شیاد مال مردم خور نخواهد شنید هرچه بلغورکردند و می کنند مشتی اراجیف و مهملات پوشالی به هم بافته است و بس

اعتراض زنداینان نسبت به بی کیفیتی غذای سازمان"

درآن مدت کوتا که هر روزه نهار و شام بادمجان و گوچه فرنگی تکراری بی خاصیت توسط زندانبان مجید عالمیان با همان جیپ کذائی زندان سازمان که در روی رینگ چرخهایش نوشته شده بود «قض»(قضائی) به کمپ می آورد، افراد خسته، اعتراض کردند هیاهو و غوغا و جنجالی به پا شد. مسئولین آمریکائی تا مطلع شدند سریع وارد قضیه شدند و به ظروف بزرگ بادمجان های سیاه پوست نکنده بلند پخته و گوچه فرنگی های لهیده درهم و برهم نگاه کردند وبا کنجکاوی پرسیدند این چیه؟! جداشدگان عصبانی که در جلوی درب تجمع کرده بودند همگی با هم گفتند "ان خرسه" سپس همگی زدند زیر خنده.

بنده فقیرروستائی به عنوان نماینده جمع معترض با کمک جدا شده ای به نام "هومن" که با زبان انگلیسی آشنا بود  توضیحات لازم را به اطلاع فرمانده رساندم. فرمانده کمپ پس ازشنیدن توضیحات شکایت ودیدن اعتراض جدا شدگان به "تامین غذا" مجاهدین، سریع با تمپو دستی (بی سیم) با فرمانده بالاتر از خود تماس بر قرار کرد. پس ازمبادله صحبت وهماهنگی کامل، به زندانیان اعلام کرد از این پس ارتش آمریکا مستقیما شما را تامین غذائی می کند و... کف و سوت کشیدن و هوار، هواری زندانیان به هوا برخواست. سپس به مجید عالمیان زندانبان مجاهدین دستور داد غذا را پس ببرد و دیگرچنین غذاهای مزخرفی نیارد. البته این آخر ماجرا نبود و خوشحالی افراد طولی نکشید.

 ازآن پس غذای جداشدگان شد «ام آر ای» غذای جیره جنگی بسته بندی شده ی سربازان آمریکائی که درعملیات شرکت داشتند و امکان و توان غذا درست کردن را نداشتند و... . جدا شدگان نزدیک به یک سال ازغذای "ام آر ای" استفاد کردند که پدر همه را در آورد و.... هر کارتون 12 بسته از انواع غذاهای مختلف "ام آر ای" در آن قرار داشت، می بایست بین 12 گوهر بی بدیل و کبوتران خونین بال رهبری عقیدتی که با بال و پر های شکسته، خسته و کوفته در آن سرزمین لم یزرع  فرود آمده بودند تقسیم می شد.

 غذای اصلی شامل یک بسته گوشت و یا ماکارونی و یا غذای مکزیکی و.... در یک  کاغذ آلومینیم پرس شده بود.ابتدا می بایست از پاکت بسته بندی خارج کرده و در یک پلاستیک سبز رنگ که کار بیت بود می گذاشتیم و مقداری آب روی کاربیت داخل پلاستیک می ریختم. به مرور کاربیت فعال می شد و غذا را گرم می کرد و.... با دو قطعه بیسکویت خشک که در بسته اصلی قرار داشت تناول می کردیم.

 درعکس زیر یک بسته غذای "ام آر ای" باز شده با مخلفات کامل را نشان داده ام تا بیشتر با آن آشنا شوید. 

 

حالا سازمان مجاهدین هی اطلاعیه پشت اطلاعیه صادر ودر تلویزیون خود ادعا کند جدا شدگان را "تامین غذا" کرده و... سالهاست  شاهد هستید و می بینیم  گاه و بیگاه سرمداران سازمان مجاهدین  در مراسم ها و متینگ های خود در فرانسه، مفت و مجانی به ملیت های مختلف چون لهستانیها، افغانیها، ازبکها، افریقائی ها و... هزینه و پول سفر وهتل و غذا وساندیس پرداخت می کنند. حتی افراد بیکار ول و سرگردان مفت خور اجیر شده  در روزهای که وقت خود را صرف کف زدن ها و سوت کشیدنهای ممتدد برای مهر همیشه تابان کرده اند از طرف سازمان مجاهدین روزمزد خود را می ستانند. از سوی دیگرهزینه هتل ها ی پنج ستاره همراه مسافرت با هواپیماهای لوکس گرانقیمت و هزینه مدت زمان کوتاه 25 دقیقه ای سخنرانان باز نشسته از دور خارج شده رشوه گیر، چون سناتور مک کین انقلابی! که سر به فلک می کشد، بماند.

 هر چند اگر هم سازمان مجاهدین به جدا شدگان غذا داده باشند زیاد نکردند.چرا که حق و حقوقی  بوده که از روی انگشت نگاری و عکس و مشخصات هر فرد ابتدا ازصاحبخانه قبلی صدام حسین هر ماه 5000 دلار همراه "جیره خشک" و... دریافت کرده و بعد ازآمریکائیان گرفتند و یک جا در ابعاد کلان همه و همه را به جیب مبارک زدند.

  "شیر خفته" با آن چرخشمداری معروف و به آن سر طیف پرتاب کردن خود. باز به قول خودش با آمپریالیسم دشمن خلق ها نجنگید بماند! تسلیم و خلع سلاح شده و حتی علنا اعلام "وحدت" کار کردن و "همکاری" همه جانبه، سیاست "خط موازی"و خط  افقی و عمودی هم تا به آخر طی طریق کرده و پس از استفاده های کلان اطلاعاتی و... همانند دستمال توالت آغشته به کثافت به دور ریختند و رفتند.

 "رهبری پاکبازمان"! بدون کوچک ترین شک و شبهه ای"دامن" هم پوشیده بود.این همه آینده نگری و"بصیرت" فقط در حیطه مخترع انقلاب ایدئولوژیک "نظم نوین" جهانی و"انقلاب نوین" مربوط می شود که ما درک و دریافت درستی از آن نداشتیم! می بایست فقط خود را به "رهبری" انقلاب نوین! و سر چشمه دارائیها و توانائیهای مهر همیشه تابان میسسسسپاردیم تا احیا می شدیم!و..

این تاکتیک چاکری و نوکری سید الرئیس ضد آمریکائی تا به دامن ارباب و صاحبخانه جدید آویختن واز آنان مایحتاج و الزامات تحویل گرفتن بجز مزدور صفتی مطلق هیچ چیز دیگری نبوده و نیست. نمی شود به بهانه ی واهی "توهم" مبارزه با رژیم همه ی مسائل و ارزشهای حاصل شده و خونهای ریخته شده یک خلق در زنجیر و سازمانی را که روزی نیروهای انقلابیش سر به آسمانها می سائید نادیده گرفت و ماستمالی کرد و...

   اضافه کنم، سالیان سال افراد را دردخمه اشرف به زور و اجبار نگه داشته و بیگاریهای بسیار سخت و طاقت فرسائی از یکایک آنان کشانده. در این راه سخت و جانکاه  پر تلاطم خیلی از افراد دچار مشکل دیسک کمر و بیماریهای مختلف گوارشی و کلیه وی  و... شده اند می بایست حق و حقوق تک به تک آنان را نیز پرداخت کنند.اگر اگر به هر دلیل و برهانی "من وما" نبودم شما ها مسئولین مفت خور که کسی نبودید و نیستید. مشتی بزله گوی لات لمپن عربد کش ترسو، طی سه دهه گذشته فراراز مبارزه و جانبازی شغل شریفتان شده.

اعضا و کادرهای فراری بی کفش و کلاه:

در همان ابتدای ورود به کمپ آمریکائیان ما 5 تن گریخته ازاسارتگاه باند تبهکاررجوی و دستگیر شده توسط نیروهای آمریکائی در بنگال ها مستقر شدیم. هر فرد بجز یک دست لباس نظامی سبز و یا خاکی رنگ که در تن داشتیم هیچ نوع لباس و وسیله ای دیگری نتوانسته بودیم با خود حمل کنیم. طبق تجربه و توصیه جدا شدگان آمار ارقام لباس و کفش وسایل ..... شخصی خود را روی کاغذ های آ4 نوشته و تحویل فرمانده آمریکائیان دادیم و درخواست کردیم با روابط مجاهدین هماهنگی به عمل آورند، وسایل و لباسهای شخصی مان را از اسارت سازمان مجاهدین نجات بدهند. با پیگریهای مکررهرروزه ای که با سماجت تمام پشت درب کمپ با فرمانده مربوطه بعمل آوردیم  بعد از دو هفته موفق شدم تقریبا دو سوم اموال شخصی خود را پس بگیرم.

 البته چون این ابتدای راه همکاری "همه جانبه" مجاهدین با آمریکائیان محسوب می شد  برای بازپس گیری یکی دو دست لباس شخصی اینقدرکار شکنی و اذیت کردند که دو هفته به طول انجامید. اما بعدها و درامتداد روزگاراعضا و کادرهای که نزدیک به دو و یا سه دهه تمام وقت و به طور حرفه ای همراه مجاهدین مبارزه کرده بودند، بدون کفش و کلاه و لباس شبانه گریخته و خود را به کمپ تیف رسانده بودند. بعضی ازآنان مدتهای مدیدی از بدن و در کف پاهای ورم کرده و تورم خود خار و خاشاک در می آوردند و نمی توانستند قدمی راه بروند. باور بفرمائید بعضی از اعضا و کادرها با لباس زیری به کمپ تیف پناه می آوردند. انسان از این همه ظلم و ستم سران فرقه نسبت به اعضا و کادرها چند و چندین ساله خود مات و مبهوت می ماند و در آن روزگارمی دیدیم و حرص می خوردیم و فرو می بردیم.

 رای گیری جمعی برای قوانین کمپ:

بعد ازسپری شدن سه، چهار روز نخست، ورود به کمپ، گاهی اوقات شاهد و ناظر درگیریها و مشاجره و زد و خوردهای فیزیکی و گلآویز شدن نفراتی بودم  که به خاطرهیچ پوچ فضای آرام کمپ را بهم می زدند و برای اهل محل ایجاد مزاحمت می کردند. یکی دو مورد مشکل پیش آمد به محض آغاز درگیری مابین افراد عصبانی و خشمگین را می گرفتم که به همدیگر آسیب نرسانند. سربازان و فرمانده آمریکائیان مسئولین مربوطه هم از درب کمپ وارد نمی شدند و می گفتند: اینجا «مهمانسر»است و شما «میهمان» هستید. ما "حق" دخالت کردن در بین ساکنان کمپ را نداریم، شما از یک ارتش نظامی با انضباط خارج شده اید، این رفتارها و اعمال شما برای ما تعجب آور و سوال برانگیز است و...

 تا اینکه.... با درخواست و پیشنهاد ساکنان کمپ و با هماهنگی ونظارت مسئولین آمریکائی یک رای گیری عمومی برای قوانین جاری و تعیین نمایندگانی صالح ازطرف جمع برای کنترل کمپ برگزار گردید. ساکنان کمپ متعهد به قوانین جاری شدند که همگی آنان قبول داشتند وبه بند بند آن رای  مثبت دادند و التزام دادند احترام بگذارند و رعایت کنند. از بین جمع برای هر بنگال و اتاق یک نماینده انتخاب  گردید. در این رای گیری جمعی مرا به عنوان پلیس و یا نماینده کمپ انتخاب کردند. از آن پس بجز مواردی محدود پرخاشگری و درگیر فیزیکی سطحی که قاعدتا طبیعی هم بود، هیچ مشاجره و گلاویز شدن خونین و مالینی روی نداد و در نگرفت.

 اما همین موارد محدود و نادر مشاجره ودرگیری سطحی بین یکی دو تن از ساکنان کمپ. سازمان مجاهدین فرصت طلب سوء استفاده کن آن را علم کردند. چنان تبلیغات منفی سرسام آوری درباره ساکنان "تیف" به خاطر ترساندن و زهر چشم گرفتن از اعضا و کادرهای خود برای جلوگیری ازخروج و جدا شدن از تشکیلات زوار در رفته بعمل آورده و بشدت در بین نیروهای خود دریکانهای قرارگاه اشرف رواج داده بودند که انسانها را مات و مبهوت می کند. هرآنچه دل تنگشان خواست بدون هیچ شرم و حیایی برعلیه شرایط ، وضعیت ساکنان« تیف» به هم بافتند و بلغور کرده و در بوق و کرنا بر علیه جدا شدگان بکار می بردند که گوش ها را می آزرد.

مواردی از تبلیغات و توهینها و تهمت های ناروای سران فرقه برعلیه جدا شدگان ساکن تیف:

*بریده مزدوران به هم تجاوز می کنند! هر روز همدیگر را مورد ضرب و شتم قرار می هند! چاقوکشی رایج شده وبا چاقو و کارد همدیگر را لت و پار کرده اند. تا حالا یکی دو مورد به ضربه کارد و چاقو کشته شدند که با خواهس و التماس مقامات آمریکائی در مزار اشرف دفن کردیم!

*سربازان آمریکائی به جدا شدگان "تجاوز"جنسی می کنند! هر روز آنها را زیر لگد و مشت می گیرند و کتکشان می زنند!

*آمریکائیان آب و غذا در اختیار بریده مزدوران قرار ندادند و مدتها بی آب و غذا بسر بردند. تا سازمان از این موضوع مطلع شد سریع آب و غذای دم دهان خودمان را در اختیارشان گذاشتیم! در مقابل هم کله پوکهای مخ منجمد مسخ شده  با شنیدن دروغ های کاذب جو گیر و احساساتی شده  پشت میکروفون موضع گرفته، چرا به مشتی بریده مزدور خائن که باید کشته شوند امکانات سازمان را به هدر داده اید و....

* از سر گرسنگی و ضرب و جرح و شرایط بسیار بد تیف خیلی از بریده مزدوران کتبا درخواست نوشته و التماس کرده اند که به درون مناسبات و تشکیلات برگردند اما خواهران شورای رهبری قبول نکردند و در خواست آنان را رد و نپذیرفتند!! و...

* هیچ نوع لباس و امکانات و الزمات آسایش و آرامش ندارند. حتی محلی برای استراحت و خواب هم ندارند.!

*مامورین رژیم در آنجا حضورفعال و چشم گیردارند، "دفتر"باز کرده اند. نمایند ولی فقیه، نیروهای سپاه قدس و سفارت رژیم در بغداد مرتبا از آنجا بازدید به عمل می آورند!

*بریده مزدوران با رژیم همکاری می کنند و ماهانه وزارت اطلاعات به حساب بانکیشان پول واریز می کنند.!!!

 *سپس دیدند کینه و عقده شیر فراری تمام شدنی نیست آمدند یک اطلاعیه بلند بالا به نام (تیف چراگاه وزارت اطلاعات)است صادر و منعکس و منتشر کردند ودرآن هر آنچه لایق و برازنده رهبری شان بود نثار جدا شدگان کردند.

*این روزها هم دیدند من در قسمت قبلی به خوانندگان وعده دادم که «خاطرات زندان تیف» را می نویسم و منتشر می کنم سریع دست به کار شدند ودر یک «فراربه جلو» شغل شریف! دائم و همیشگی این جریان شرور شیطانی به بیراهه رفته شده است. در یک کلیپ و برنامه ای به نام (پرونده-  تیف چراگاه وزات اطلاعات) در تلویزیون رسمی خود و سایت وزین و زرین! ایران افشاگر منتشر کردند. هیچ خجالت هم نمی کشند

* درنهایت شقات و پلیدی و ترور شخصیت کردن، دست اندرکاران سازمان منحرف و مخرب، بعد از سپری شدن 2 سال از جدا  شدنم. خبرزیررا بین نیروهایشان پخش و شایعه کرده بودند. دیروز رضا گوران بریده مزدورخائن در یک درگیری چاقو کشی توسط یک بریده مزدور بلوچ به نام..... به درک واصل شد. با خواهش و تمنای مقامات و فرماندهان آمریکائی مسئولین سازمان اجازه دادند در مزار شهیدان اشرف دفن شود و...  یک شوک به تمامی کسانی که مرا از دور و نزدیک می شناختند. بعد خیلی از دوستان ساده اندیش به صورت مخفیانه روی قبر! بنده فقیر تحقیر شده فاتحه برای روح سرگردان خائنم قرائت کرده بودند.

 بعضی ازآشنایان و دوستان زمانی جدا می شدند و به تیف می آمدند. با مواجهه گشتن با من ابتدا شوکه می شدند، دست به سر و صورت و چشمان خود می کشیدند و در حضور جمعی ازافراد نا باورانه پشت سر هم تکرار می کردند رضا گوران خودتی واقعا خودتی تو  کشته نشدی بلوچ ها تو را نکشتند؟؟؟!!! و.... این در صورتی بود که بیشترین دوستان من درکمپ تیف از همان بلوچ ها باشرف و مظلوم بودند که رژیم جنایتکار ملاهای حاکم بر میهن اسیرمان با شقاوت و پلیدی تمام با آن قوم و ملت شرافتمند میهن پرست همچون قومها و ملت های دیگرهم میهنانمان رفتارهای خصمانه ی فرقه ای و نژاد پرستانه ای کرده و همچنان ادامه دارد.  

تمامی این خزئبلات و مارک ها و تهمت ها ناروا که برازنده سرمدارن مجاهدین است به هم بافتند و هنوز ادمه دارد تا از جدا شدن اعضا و کادرها جلوگیری نمایند ولی هرگز موفق نشدند و نخواهند شد.ای کاش همین حالا درب زندان لیبرتی را باز بگذارند ببینید به یمن انقلاب ایدئولوژیک، چطور و چگونه و به چند نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان.     

   

علی بخش آفریدنده (رضا گوران)

دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳/ ۲ مارس ۲۰۱۵

  

 

منبع:پژواک ایران


رضا گوران

فهرست مطالب رضا گوران در سایت پژواک ایران 

*میان دو دنیا خاطراتی از سه سال اسارت در سلول‌های انفرادی قرارگاه اشرف  [2020 Mar] 
*«عباس رحیمی(سپهر) چه زیبا جاودانه گشت»  [2016 Jan] 
*درک و دریافت پیام رهبری همراه عملیات جاری در تشکیلات بعد از هرموشک باران  [2015 Nov] 
*ادعاهای تکراری و مشمئز کننده مریم رجوی در باره حقوق بشر و دموکراسی فرقه رجویه از زندان و شکنجه رهبر عقیدتی و بانو تا حقوق بشر؟؟!! [2015 Oct] 
*آقای داوود باقروند ارشد(جلال پاکستان) برای یک بارهم شده با مردممان رو راست باشیم  [2015 Sep] 
*روایت دردهای من.... قسمت پنجاه وسوم(قسمت آخر)  [2015 Jul] 
*روایت دردهای من...قسمت پنجاه و دوم  [2015 Jul] 
*روایت دردهای من...قسمت پنجاه و یکم  [2015 Jul] 
* روایت دردهای من ...قسمت پنجاهم  [2015 Jun] 
*روایت دردهای من... قسمت چهل و نهم   [2015 Jun] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل وهشتم  [2015 Jun] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و هفتم  [2015 May] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و ششم  [2015 May] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و پنجم  [2015 May] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و چهارم  [2015 Apr] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و سوم  [2015 Apr] 
*روایت دردهای من...قسمت چهل و دوم  [2015 Apr] 
*روایت دردهای من ...قسمت چهل و یکم  [2015 Apr] 
*روایت دردهای من...در کمپ تیف قسمت چهلم  [2015 Mar] 
*روایت دردهای من...درکمپ «تیف» قسمت سی و نهم  [2015 Mar] 
*روایت دردهای من ... درکمپ"تیپف" قسمت سی و هشتم  [2015 Mar] 
*روایت دردهای من...قسمت سی وهفتم  [2015 Feb] 
*روایت دردهای من...قسمت سی و ششم  [2015 Feb] 
*روایت دردهای من ...قسمت سی وپنجم   [2015 Jan] 
*روایت دردهای من...قسمت سی و چهارم  [2015 Jan] 
*روایت دردهای من...قسمت سی و سوم  [2015 Jan] 
*روایت دردهای من...قسمت سی ودوم  [2015 Jan] 
*روایت دردهای من...قسمت سی ویکم  [2014 Dec] 
*روایت دردهای من...قسمت سی ام  [2014 Dec] 
*روایت دردهای من...قسمت بیست و نهم  [2014 Dec] 
*روایت دردهای من ... قسمت بیست و هشتم   [2014 Nov] 
*روایت دردهای من... قسمت بیست وهفتم  [2014 Nov] 
*روایت دردهای من... قسمت بیست وششم   [2014 Nov] 
*روایت دردهای من...قسمت بیست وپنجم  [2014 Nov] 
*روایت دردهای من... قسمت بیست و چهارم   [2014 Oct] 
*روایت دردهای من...قسمت بیست وسوم   [2014 Oct] 
*روایت دردهای من.... قسمت بیست و دوم  [2014 Oct] 
*روایت دردهای من... در تشکیلات قسمت بیست و یکم  [2014 Oct] 
*روایت دردهای من...اینبار درتشکیلات قسمت بیستم   [2014 Sep] 
*روایت دردهای من ....قسمت نوزدهم  [2014 Sep] 
*روایت دردهای من ....قسمت هیجدهم  [2014 Sep] 
*روایت دردهای من .....قسمت هفدهم  [2014 Sep] 
*روایت دردهای من.... قسمت شانزدهم  [2014 Sep] 
*روایت دردهای من... قسمت پانزدهم  [2014 Aug] 
*روایت دردهای من....... قسمت چهاردهم  [2014 Aug] 
*روایت دردهای من قسمت سیزدهم  [2014 Aug] 
*روایت دردهای من ـ قسمت دوازدهم ـ خاطراتی چند از سه سال اسارت در سلول‌‌های انفرادی قرارگاه اشرف  [2014 Aug] 
*روایت دردهای من ......قسمت یازدهم، شکنجه، شکنجه، شکنجه  [2014 Jul] 
*دستگیری و زندان-روایت دردهای من و .... قسمت دهم  [2014 Jul] 
* روایت دردهای من ......قسمت نهم خاطراتی چند از سه سال اسارت در سلول‌‌های انفرادی قرارگاه اشرف  [2014 Jul] 
*روایت دردهای من... قسمت هشتم  [2014 Jun] 
*روایت دردهای من (قسمت هفتم)  [2014 Jun] 
*روایت دردهای من (قسمت ششم)  [2014 Jun] 
*روایت دردهای من (قسمت پنجم)  [2014 Jun] 
*روایت دردهای من (قسمت چهارم)  [2014 Jun] 
*روایت دردهای من (قسمت سوم)  [2014 May] 
*روایت دردهای من... قسمت دوم  [2014 May] 
*روایت دردهای من......(خاطراتی چند از سه سال اسارت در سلول‌‌های انفرادی قرارگاه اشرف  [2014 May]