PEZHVAKEIRAN.COM سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب
 

سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب
اسماعيل نوری‌علا

يادآوری

 با هفته ای وقفه، به مطلبی باز می گردم که دو هفته پيش آغازش کرده بودم. آن مطلب «شرايط موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران» نام داشت و در آن فرصت کردم که نشان دهم چرا و چگونه، بخاطر تکثر و گوناگونی آحاد ملت ايران از لحاظ فرهنگی، زبانی، نژادی، دينی و مذهبی، «فرهنگ» ايرانيان بصورت اجتناب ناپذيری تمايل به«کثرت مداری» (يا «پلوراليسم») دارد و اين تمايل، در ساحت قدرت سياسی، بطور طبيعی، به سکولاريسم (جدائی مذاهب از حکومت) و سکولاريسم نو (جدائی مذاهب و ايدئولوژی ها از حکومت) گرايش پيدا می کند؛ چرا که، بدون تسلط اين دو نوع سکولاريسم بر قانون اساسی و نهادهای برخاسته از آن، تساوی حقوقی آحاد ملت (که معنای اصلی دموکراسی است) حاصل نمی شود و نياز به کثرت مداری سياسی و حقوقی تأمين نمی گردد.

اما گفتم که برای استقرار حکومتی که سکولار (و در عين حال دموکرات و کثرت مدار) باشد، بايد به وجود، و نيز چند و چون ِ آن دو نهاد اجتماعی که جدائی شان هدف سکولاريسم است (يعنی نهاد مذهب و نهاد حکومت) توجه ويژه داشت. در مقالهء حاضر می کوشم اين بحث دوم را به سرانجامی برسانم.

 

نهاد اجتماعی

           «نهاد»را در مقابل واژهء فرنگی institution گذاشته و، در علوم اجتماعی، آن را حاصل جمع دو ويژگی در برخی از پديده های اجتماعی می دانند:

1. از نظر «شکل»: نهادها عبارتند از «سازمان»ها، «ساختار»ها و «مکانيسم» هائی رسمی که از يکسو به نظم اجتماعی شکل می دهند و، از سوی ديگر، در خدمت عمومی افراد جامعه قرار می گيرند.

2. از نظر «محتوا»: نهادها مجموعهء هنجارها و ارزش های ثابت و مکرر و محترمی را در جامعه نمايندگی می کنند که رفتارهای جمعی کل يا بخشی از افراد جامعه را تنظيم می نمايند. از اين نظر، مشخصهء عمدهء اين «مجموعه ها»فرادستی آنان نسبت به مقاصد و اميال فرد فرد اعضاء «مجموعه» است و، از اين راه، آنان را با يکديگر هماهنگ ساخته و زندگی مشترک اجتماعی را ممکن می سازند.

            برخی از متفکرين علوم اجتماعی، مثلاً «اميل دورکيم ِ» (Émile Durkheim) فرانسوی، که عموماً او را پايه گذار جامعه شناسی می دانند، اساساً علوم اجتماعی را «علم مطالعهء نهادهای اجتماعی»، و نحوهء پيدايش و کارکردهای آنان، می دانند.

            حال، اگر با عينک دو ويژگی بالا به جوامع بشری بنگريم، در منظر خود، بجای «افراد»، «نهاد»هائی را خواهيم ديد که با يکديگر در حال کنش و واکنش (يا «تراکنش») هستند. يعنی جامعه، علاوه بر مجموعهء افراد، آنگاه به معنای واقعی «جامعه» خوانده می شود که دارای نهادهای اجتماعی باشد و در متن روابط آنها زندگی کند.

***

            در بحث سکولاريسم ما با دو نهاد عمدهء اجتماعی و روابط آنها با يکديگر سر و کار داريم:

            1. نهاد حکومت (state)؛ که شامل قانون اساسی (constitution)، احتمالاً ـ و نه لزوماً  ـ نوعی رهبری (leadership)، قوای سه گانهء دولت (three branches of government)، يعنی «قوهء مقننه» يا مجالس قانون گزاری (legislative power)، «قوهء قضائيه» يا دادگستری (judicial branch)، و «قوهء مجريه» (executive branch)، و نيز قوای سه گانهء نظامی (زمينی، هوائی و دريائی) و انتظامی (police) است.

           2.نهاد «مذاهب» (يا «دين های سازمان يافته» organized religions)؛ که بر اساس ايمان به عالم غيب (faith) و باور به دين يک پيامبر (religions) شکل می گيرند و از لحاظ مادی شامل اين اجزاء می شوند:

            -«معبد» (Temple = مثلاً، در اسلام «مسجد» در مسيحيت«کليسا»، در زرتشتيگری «آتشکده» و در يهوديت «کنيسه»)،

            -اصول و شريعت و توضيح المسائل (dogmas)

            -دينکار (در اسلام «ملا»، در مسيحيت «کشيش»، در زرتشتيگری «موبد» و در يهوديت«خاخام»).

 

شروط جدا سازی دو نهاد

            مطابق تعريفی که از «نهاد» به دست دادم، هر دو پديدهء اجتماعی ِ «حکومت» و «مذهب» از جملهء مهمترين نهادهای اجتماعی محسوب می شوند و در سراسر تاريخ با هم روابط پيچيده ای داشته اند که در مطلب قبلی اشارهء کوتاهی به آن روابط کردم. در راستای ورود به توضيحات مفصل تر می توان ديد که، حتی در يک نگاه ساده، ميان دو نهاد اجتماعی چندين نوع ممکن از رابطه وجود دارد:

            1.نهاد حکومت نهاد مذهب را در کنترل کامل خود دارد

2. نهاد مذهب نهاد حکومت را در سيطرهء کامل خود می گيرد

3. اين دو نهاد کاملاً از هم جدا و مستقل هستند

4. در عين جدائی، نهاد حکومت متعرض نهاد مذهب می شود

5. يا در عين جدائی، نهاد مذهب متعرض نهاد حکومت می شود.

در طول تاريخ جوامع بشری همهء اين روابط گوناگون متحقق شده و قابل مشاهده بوده اند:

1. همانگونه که در مقالهء قبل توضيح دادم، در سراسر تاريخ مستند کشورمان (از عهد داريوش هخامنشی تا اواخر عهد ساسانيان) نوع اول رابطه (تسلط حکومت بر مذاهب) برقرار بوده است؛ تا آن حد که حکومت علاوه بر کنترل مذاهب اقليتی (مثلاً يهوديان و مسيحيان) کل سازمان مذهب اکثريت (يا مذهب رسمی) را در درون ديوانسالاری (يا بوروکراسی ِ) خود جای می داده.در دوران اسلامی هم پيدايش «خلافت» موجب شد که نخست اين رابطه بصورتی گسسته و نامتمرکز و گاهاً «محلی» صورت پذيرد و پس از پيدايش «سلطنت های فرماندهان ترک تابع خليفهء بغداد»، و بخصوص از عهد سلجوقيان ببعد، اين رابطه شکل پايدار ساختاری بخود بگيرد و دستگاه مذهب رسمی بصورت يکی از دواير و ادارات حکومتی (و گاه تا سطح وزارت) در آيد و «رهبری سازمان مذهب» در اطاعت از رهبری سلطان عمل کند. در دوران صفويان نيز، همچنانکه بيشتر توضيح خواهم داد، در فاصلهء کوتاهی پس از مهاجرت دينکاران شيعه به ايران، که در اجابت از دعوت شاهان صفوی انجام گرفت، و استقرار مذهب رسمی شيعهء دوازده امامی در کشور، همين رابطه تکرار شد و با ايجاد منصب «ملا باشی» (باشی در دستگاه اداری صفويان به معنی «وزير» بود) نهاد مذهب کلاً در انقياد نهاد حکومت در آمد.[1]

2. نوع دوم رابطه(سيطرهء نهاد مذهب بر نهاد حکومت) را می توان در دوران برتری کليسای کاتوليک بر حکومت های محلی ايتاليا مشاهده کرد. همچنين در اواخر صفويه نيز نهاد مذهب، که در انقياد حکومت بود، توانست آنچنان در ارکان حکومت رخنه کند که «شاه سلطان حسين صفوی» را «ملا حسين» هم می خواندند و هنگامی که اشرف و محمود افغان سنی مذهب اصفهان را در محاصره گرفتند قصدشان در واقع برانداختن «حکومت ملايان شيعه» بود.همچنين حکومت کنونی اسلامی در ايران، با وجود قانون اساسی مبتنی بر شريعت شيعهء دوازده امامی و وجود مجلس خبرگان (يا ملايان ِ) رهبری، و استقرار منصب ولی فقيه و نهادهای وابسته به آن، نمونهء روشنی از «سيطرهء نهاد مذهب بر نهاد حکومت» است.

3. نوع «جدائی کامل دو نهاد از يکديگر» را در کشورهای غربی آنگلوساکسن (مثل امريکا، استراليا، کانادا، نيوزيلند، و...) [2] و نيز کشورهای ژرمن و وايکينگ می بينيم که در آنها آميزش دموکراسی با سکولاريسم موجب شده تا  دو نهاد مزبور کاملاً از هم جدا شده و قوانين اساسی شان بر شرايع مذهبی استوار نباشند و ساختارهای حکومتی نيز حق پذيرش نفوذ مذهب و نيز حق دخالت در کار مذهب را نداشته باشند.

4. اما مورد جدا بودن دو نهاد از هم و متعرض بودن نهاد حکومت به نهاد مذهب را می توان در جوامع متأثر از فرهنگ فرانسوی يافت. در اينجا سکولاريسم (به معنی جدائی دو نهاد و عدم دخالت آنها در يکديگر) جای خود را به «لائيسيته» (به معنی جدائی دو نهاد از هم اما امکان تعرض حکومت به مذهب) می دهد و حکومت می تواند در مواردی در کار مذهب دخالت کند. امروزه، مثلاً، معضل «حجاب» در فرانسه نمونهء بارزی از اين وضعيت است. در حکومت های سکولار چون آزادی پوشش برای همگان وجود دارد مشکلی به نام حجاب و بی حجابی وجود ندارد. اما در کشورهای لائيک حکومت می کوشد تا برای استفاده از حجاب مقررات وضع کند. در سرزمين های اسلامی هم می توان نمونه هائی از اين «دخالت گری شبه لائيک» را مشاهده کرد. مثلاً، در دوران امپراطوری عثمانی، ما با نوع اول رابطه مواجه بوديم و نهاد مذهب در شکم ديوانسالاری حکومتی قرار داشت. انقلاب آتاتورک ترکيه را وارد يک مرحلهء بيانينی کرد؛ يعنی از يکسو رابطهء دوران عثمانی را حفظ کرد و از سوئی کوشيد نوعی از لائيسيته را نيز برقرار کند. اگر در دوران عثمانی نهاد مذهب، که در انقياد نهاد حکومت بود، آنقدر قدرت داشت که حجاب را اجباری کند، در دوران آتاتورک داستان بر عکس شد و همان نهاد تحت انقياد حکومت نتوانست در مقابل اجباری بودن رفع حجاب مقاومت کند. از اين منظر که بنگريم دوران دوم حکومت رضاشاهی نيز (با آنکه نهاد مذهب در شکم نهاد حکومت نبود) نوعی سياست لائيک را دنبال می کرد و اين وضع را بخصوص در ماجرای «رفع حجاب» (و نه «اختياری بودن حجاب») مشاهده می کنيم. حکومت رضاشاه حکومتی مداخله گر در رفتار و کردار نهاد مذهب بود و بسياری از اختيارات را که روحانيت بطور سنتی از آن خود می دانست از آن گرفت.

5. نوع پنجم رابطه، يعنی جدائی دو نهاد از هم اما وجود قدرت تعرض مذهب نسبت به حکومت همان وضعيتی است که در دوران پس از رضا شاه تا سال 1357 در ايران پيش آمد. به نظر من، اين وضعيت مهمترين وسيله برای تبيين حدوث انقلاب اسلامی و پيدايش حکومت فعلی اسلامی در ايران محسوب می شود و مطالعهء آن می تواند راهشگای کار سکولار دموکرات ها در آيندهء ايران باشد.

 

ميزان شکل گرفتگی نهادهای اجتماعی

            در اينجا، و در سرآغاز بحث مربوط به مطالعهء مفصل تر نوع پنجم رابطه، لازم است تا به اين نکتهء بسيار اساسی توجه کنيم که اساساً «ميزان رشد» (يا شکل گرفتگی و سازمان يافتگی ِ) نهاد مذهب در جامعه مهمترين عامل تعيين کنندهء سياست گزاری های سکولار يا لائيک است. يعنی، اگر موضوع سکولاريسم (و لائيسيته) جدا کردن دو نهاد «حکومت» و«مذهب» از يکديگر باشد، قابليت جدا شدن اين دو از هم همواره به دو عامل مشروط است:

            1.ميزان «شکل گرفتگی» نهاد مذهب

2. ميزان استقلال دو نهاد از يکديگر

در هر جامعه ای، نهاد حکومت، به لحاظ ضرورت زندگی اجتماعی، بيش از نهادهای ديگر اجتماعی شکل گرفته و مستقل است، حال آنکه ميزان شکل گرفتگی و استقلال نهادهای مذهبی در هر جامعه ای دارای تغييرات چشم گيری است و همين «تنوع» تبديل به زايشگاه انواع روش ها برای رسيدن به استقرار سکولار دموکراسی، که در يک جامعه هدف اش جداسازی مذهب از حکومت است، می شود و، لذا، جامعهء ما نيز نمی تواند از همين قواعد مبرا باشد.

در نوع اول رابطه(تسلط نهاد حکومت بر مذهب) و در نوع دوم (تسلط مذهب بر حکومت) بحث استقلال اين دو نهاد از هم اصولاً امری بی معنا است و نمی توان اين نوع حکومت را با معيارها و سنجه های سکولار دموکراسی سنجيد و مورد بحث قرار داد و اميد استقرار سکولار دموکراسی را در دامن آنها در دل پخت. يعنی آنها از هم مستقل نيستند؛ چه در امر شکل گرفتگی کامل (بالغ شده در شکم ديوانسالاری حکومتی) باشند و چه بصورت ناقص (اما همچنان در همان شکم).

البته بايد توجه داشت که نوع سلطهء حکومت بر نهاد مذهب را می توان، به يک تعبير، نوعی «شبه سکولاريسم» دانست[3] چرا که اين حکومت است که می تواند بر «اصول دين و مذهب» (dogmas)قائق آيد. پيدايش محاکم «عرفی» در برابر «محاکم شرعی» خود نمود يک چنين وضعيتی است. در عين حال، همينجا بايد توجه داشت که کوشش برای برابر نهادن واژهء «عرفی»برای واژهء «سکولار» از آنجا نادرست است که سنتاً «عرف» ناشی از تسلط و تحميل ارادهء نهاد حکومت بر نهاد مذهب بوده است و نشانی از استقلال اين دو از هم را با خود ندارد. اما از آنجا که دستگاه مذهبی نان خور حکومت بوده است ظاهراً موارد «عدول عرف از شريعت» کمتر يافت می شود و اگر هم چنين نيازی وجود می داشته «شرعی کردن»تصميمات «عرفی» بر عهدهء خود دينکاران حقوق بگير حکومت گذاشته می شده است. (شايد اصطلاح «کلاه شرعی» هم از همينجا آمده باشد که خود موضوع تحقيق جالب ديگری می تواند باشد).

نوع سوم رابطه (جدائی دو نهاد از هم) هنگامی تحقق می يابد که نهاد مذهب واقعاً بصورت کامل (سازمانی، سلسه مراتبی، متمرکز) بوجود آمده و از نهاد حکومت مستقل باشد. يکی از دلايل توفيق جوامعی که از دل عصر روشنگری بصورت جوامع سکولار و لائيک بيرون آمدند وجود همين سازمان يافتگی و استقلال در نهاد مذهب بود. کليسای مسيحی (در دو صورت کاتوليک و ارتودوکس خود) همواره دارای سازمان، تمرکز، سلسه مراتب و استقلال از حکومت ها بود و سپس کليسای پروتستان (در انواع متعدد خود) نيز از همان ساختار گرته برداری کرد.

در نوع چهارم رابطه(تعرض حکومت به نهاد مذهب) می توان تعيين نحوهء رابطه را به ميزان شکل گرفتگی و قدرت دو نهاد واگذار کرد. مثلاً، روحانيتی که در عهد ناصری توانست از طريق فتوا دادن در مورد قرارداد تنباکو متعرض اقدامات حکومت شود، در عهد رضاشاهی جرأت نفس کشيدن نداشت و او توانست تا آنجا پيش رود که گنبد مرقد امام رضا را هم به توپ ببندد و از «علماء اعلام» نفسی بيرون نيايد.

اما در نوع پنجم رابطه، که در متن آن دو نهاد از هم مستقل اند لکن مذهب می تواند متعرض نهاد حکومت شود، مسئلهء نوع سازمان يافتگی و استقلال اهميتی ويژه می يابد؛ اهميتی که توجه به آن می تواند بر جگونگی استقرار حکومتی سکولار دموکرات در ايران اثری قاطع بگذارد. بدين جهت ادامهء بحث من در اين مقالات بر همين سنجهء «سازمان و شکل يافتگی» متمرکز خواهد بود.

 

عواقب تمرکز و شکل گرفتگی

منطقاً، هر نهاد شکل گرفته و بالغ و مستقلی قابل تسخيرتر از نهادی است که نامتمرکز و سامان نايافته باشد. مثلاً، يکی از مشکلات حکومت ها در مبارزه با اپوزيسيون شان وقتی پيش می آيد که اين اپوزيسيون نامتمرکز و متفرق عمل می کند، حال آنکه تسخير يک اپوزيسيون متمرکز بسيار آسان تر است. چرا که می توان رهبری اش را از ميان برداشت و يا محصور و زندانی کرد و شاخه ها را از بدنه جدا ساخت و سازمان را از هم پاشاند. اما يک «نهضت مقاومت نامتمرکز و متفرق» قدرت پايداری بيشتری داشته و امکان ضربه خوردن از حکومت را کمتر پيش می آورد اما امکان ضربه زدن به حکومت را در نواحی مختلف محتمل می سازد.

وضعيت روياروئی نهاد حکومت با نهاد مذهب نيز چنين است. هنگامی که ما از مفهوم «تعرض» ياد می کنيم در واقع وارد بحث «پوزيسيون» و «اپوزيسيون» می شويم. حکومت در «پوزيسيون» نشسته است و نهاد مذهبی که قصد تعرض به آن را داشته باشد خودبخود در اردوگاه «اپوزيسيون» قرار می گيرد و، در نتيجه، سرنوشت آن به ميزان «شکل گرفتگی و تمرکز» اش وابسته می شود.حکومتی که قصد تعرض به نهاد مذهب را داشته باشد از وجود نهاد شکل گرفته و متمرکز و سلسله مراتبی مذهب سود بيشتری می جويد و با تسخير تشکيلات و رهبری آن به تعرض خود تحقق می بخشد. اما حکومتی که با يک نهاد متفرق و سازمان نايافته، اما متعرض، روبرو باشد همواره به نوعی درگيری پايان ناپذير اما جسته و گريخته با آن دچار می گردد.

بنا بر اين، مطالعهء ميزان «شکل گرفتگی» مذهب اکثريت مردم ايران در سازمان «شريعت، حوزه، روحانيت، مسجد» برای درک مسائل و مشکلات سکولار دموکراسی در ايران دارای اهميت گريز ناپذيری است و، اگر عمری بود، در هفته های آينده خواهم کوشيد اين مبحث را، در حد وسيع خود، با تفصيل بيشتری پيش ببرم.

____________________________________________

[1] در اين مورد رحوع کنيد به کتاب من: «پيدايش و نقش دينکاران امامی در ايران» که بصورت رايگان در سايت شخصی من (پويشگران دات کام) وجود دارد.

[2] طرفه اينکه در خود انگلستان ملکه (يا پادشاه) رئيس کليسيای آنگليکن محسوب می شود؛ اما تمهيدات نانوشته (بخاطر فقدان قانون اساسی)طوری است که می توان حکومت اين کشور را نيز «سکولار دموکرات» خواند.

[3] در اين مورد مطالعهء مقاله ای از خود را (با عنوان «سابقهء جداسازی مذهب از حکومت در ايران») در سايت شخصی ام توصيه می کنم.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]