PEZHVAKEIRAN.COM اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی
 

اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی
اسماعيل نوری‌علا

 
اغتشاش در مفهوم «استقلال»
در سنت سياسی ما ايرانيان «باوری اساسی» وجود داشته و دارد که در حال حاضر، بطرز اعجاب آوری، با ضد خود درآميخته و وضعيتی از لحاظ ماهوی گيج کننده را آفريده است. اين سنت همواره، در اصطلاح و شعار سياسی، در مفهوم «استقلال» متبلور می شده است.
- عموماً معتقدان به استقرار «حاکميت ملی»، بعنوان پيش شرط استقرار دموکراسی، و نيز «در اولويت  قرار داشتن منافع ملی (با هر معنائی که اشخاص در نظر داشته اند) نسبت به هر امر ديگر»، همواره در زير پرچم «استقلال» دست به مبارزه زده و حتی آن را بر شعار «آزادی» اولويت داده اند.
- تجربهء انقلاب مشروطه، دخالت فوج قزاق روسی در تعطيل آن، و سپس انقلاب کمونيستی در روسيه، استقرار حکومت پهلوی اول، و حمايت انگليس از استقرار آن حکومت (در راستای جلوگيری از گسترش کمونيسم در ايران) از يکسو، و حمايت متقابل حکومت لنين(در راستای کاستن درگيری های خارجی دولت جديد)، از سوی ديگر، مسئلهء استقلال کشور را در آعازگاهان قرن گذشته به جلوی همهء صحنه های سياسی آورده است
- بکار گيری القابی همچون «نوکر انگليس» و «آلت دست شوروی» محصول همين فضا بوده است. بطوری که حتی دکتر مصدق، که اهميت اش درمبارزه با شرکت نفت انگليس و ايران بود، گاه بوسيلهء سلطنت طلبان به فرمان گيری از همان انگليس ها متهم شده است و، متقابلاٌ، «مصدقی ها» نيز از «کودتای 28 مرداد» به رهبریامريکا و انگليس، همراه با صفت «ننگی»، ياد کرده اند.
- علت سقوط حکومت محمدرضا شاه نيز به گستردگی روابط اش با امريکا نسبت داده شده
- شعار «نه شرقی، نه غربی»، شعار مطلوب مبارزان دهه های چهل و پنجاه بوده است که از منظری ديگر در شعار «استقلال، آزادی» انعکاس می يافته است.
- حتی هنگامی که اسلاميست ها در جا انداختن شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» توفيق يافتند نيز مفهوم «جمهوری اسلامی» صورت اثباتی «نه شرقی، نه غربی» بحساب می آمد.
- مخالفان «غربزدگی» و «شوروی دوستی» در افزودهء «جمهوری اسلامی» نه تنها نفی سلطنت که نفی هرگونه «وابستگی به نيروهای بيگانه» را استباط می کردند. هنوز هم، مثلاً در نوشتارها و گفتارهای آقای ابوالحسن بنی صدر، اولين رئيس جمهور حکومت اسلامی، می توان ديد که مفهوم «استقلال» مرکزيت کامل را دارد.
- دو مفهوم «موازنهء منفی ِ» دکتر مصدق (به معنای «نه» حفظ منافع انگليسی و«نه» حمايت از منافع شوروی) و «موازنهء مثبت» محمدرضا شاه (به معنای امتياز دادن به هر دو طرف برای ايجاد موازنه) نيز مفاهيمی بر آمده از «استقلال» و «منافع ملی»محسوب می شدند.
با اين همه، در پی کمتر از چهار دهه استقرار حکومت اسلامی بر ايران، و بخصوص پس از افشای معاملاتی که اسلاميست ها با دولت جيمی کارتر داشتند، و در عين حال وابسته شدن شديد حکومت اسلامی در زمان خامنه ای به روسيه، و همچنين دخالت امريکا در افغانستان و عراق، موجب شده تا مسئله طلب دخالت کردن از کشورهای غربی برای خلاص شدن از شر حکومت های اسلامی و ايدئولوژيک بصورتی آشکار بين اپوزيسيون کشورهای خاورميانه رايج شده و به اصطلاح قبح اين «خواست» به تدريج از بين رفته است بطوری که حتی در نزد بسياری از مردم داخل کشور خود ما نيز اينکه شخصيتی يا سازمانی از حمايت امريکا و اروپا برخوردار است بصورت يک «ارزش» در آمده و «مثبت» تلقی شده است.
در اين وضعيت اصولاٌ نبايد نتايج «فروپاشی شوروی» و اوج گرفتن «روند جهانی شدن»را، ابتدا در حوزهء اقتصاد و فرهنگ و اکنون در حوزهء سياست، از نظر دور داشت.دخالت روسيه در اوکراين، مراقبهء امريکا در مورد سوريه و يمن، دخالت ناتو به سرگردگی فرانسه در ليبی، و «مذاکرات اتمی» حکومت اسلامی مسلط بر ايران با کشورهای پنج بعلاوهء يک، همه و همه، نشانگر آنند که مفاهيمی همچون «دولت ـ ملت های مستقل» جای خود را به «بلوک بندی ها»ی صريح اقتصادی ـ سياسی داده اند و اگر هنوز استقلالی هم منظور نظر باشد بايد آن را در درون مقتضيات اين بلوک بندی ها معنا کرد.
 
جهانی شدن و ماهيت امپرياليستی شرق و غرب
بنظر من، اگر بپذيريم که...
- بلوک بندی های جهانی در قرن بيست و يکم هنوز گرته هائی ترديد ناپذيری از بلوک بندی های دوران جنگ سرد را با خود دارند، اما
- در اصطلاحات ايدئولوژیکی همچون «امپرياليسم» و «مبارزهء ضد امپرياليستی»، پديدهء«امپرياليسم کنونی» پيش از آنکه ايدئولوژيک باشد اقتصادی است،
...آنگاه وظيفهء اپوزيسيون، يا بخش های عمدهء اپوزيسيون، را در اين خواهد بود که تعيين کنند که می خواهند کشورشان در کدام بلوک از قدرت جهانی عضويت داشته باشند.
در اين راستا، استنتاج من چنين است که...
- چون بند ناف حکومت اسلامی مسلط بر ايران به روسيه و يا «بلوک شرق» بسته است
- و همين بلوک است که به وابستگان خود در داخل ِ اپوزيسيون فرمان همزيستی با اسلاميست ها را می دهد،
در چنين اوضاع مغشوشی، از آنجا که هر رابطه ای دو سر دارد (که در اينجا منظور در يکسو تشکل های اپوزيسيون و در سوی ديگر قدرت های غربی است)، نيروهای اپوزيسيون حکومت اسلامی مجبورند برخی از تکليف ها را برای خود روشن کنند و، در عين حال، اينکه قدرت های غربی برای ايران چه نقشه ای دارند و کدام نيروی سياسی می تواند در محاسبات آنها جای بگيرد و کدام نيرو قادر است خود را بر آنان تحميل کند موضوعی است که از نظر سياسی امری حياتی محسوب می شود.
 
کدام نيرو دارای «اهميت» است؟
البته اين سخن در صورتی قابل توجه و تحقيق است که شخصيت يا تشکل مورد نظر ما دارای چنان اهميتی باشد که دولت های غربی متوجه حضورش شده و نسبت به آن موضع گيری کرده باشند. منظور من از «اهميت» نيز آن است که تشکل مورد نظر قادر باشد، بصورت عينی يا بالقوه، نقش تعيين کننده ای را در قلمروی سياسی ايران بازی کرده و بصورت عاملی در تعيين سرنوشت آيندهء ايران درآيد.
به نظر من، برای دارا شدن اين «اهميت»، هر شخصيت يا تشکل سياسی بايد آگانه تصميم بگيرد که کداميک از ويژگی های مندرج در پرسش های زير شامل اش می شود:
1. آيا دارای شعارهائی همه گير و همه پسند برای قاطبهء مردم ايران هست؟
2. آيا در نزد مخالفان حکومت اسلامی اعتباری کسب کرده است؟
3. آيا مردم داخل کشور او يا آن را می شناسند و به چشم تأييد نگاهش می کنند؟
4. آيا دارای قابليت های رهبری و مديريتی هست؟
5. آيا در نيروهای مسلح داخل کشور جای پا و نفوذ دارد؟
6. آيا قادر است، لااقل بصورتی بالقوه، فرمان عفو بدهد و بخش هائی از حکومت را از مجازات معاف کند؟
 
مواضع سياسی در قبال غرب
حال، پيش از پرداختن به نتايج پاسخ دهی به پرسش های بالا، بايد متوجه اين نکته نيز بود که شخصيت يا تشکل سياسی مورد نظر ممکن است يک يا چند فقره از وضعيت های زير را دارا باشد:
الف: ممکن است اميدی به اقدام مردم داخل کشور نداشته و راه حل را در اقدام خارجی ببيند؛
ب: يا به اقدامات احتمالی مردم، در صورت فراهم شدن شرايط، باور داشته اما ـ در عين حال ـ معتقد باشد که، در راستای احراز رهبری مخالفان، بايد به موافقت و کمک کشورهای غربی پشت گرم شود؛
پ: يا معتقد باشد که اگر اعتماد مردم را کسب کند می تواند، نه به عنوان آلت دست غربی ها بلکه بعنوان «بديل مناسب»ی برای حکومت اسلامی مسلط بر ايران عمل نمايد و در اين راستا کمک خارجی را عاملی فرعی و ثانوی تلقی کرده و، آن را تنها با طرح شرايطی معین و ميهن دوستانه، قابل پذيرش ببيند؛
ت: و يا معتقد باشد که اگر تبديل به آلترناتيو مورد حمايت مردم شود، يا در ساختن آن شريک باشد، ديگر نيازی به کمک غربی ها نخواهد بود و اگر قرار باشد با آنها مذاکره ای صورت گيرد اين مذاکره بايد به نمايندگی از مردم کشور و در موقعيت مساوی از لحاظ قدرت سياسی و تصميم گيری صورت پذيرد.
 
نتايج سياسی موضع گيری ها
طبيعی است که هر کدام از ويژگی های بالا، اگر به اهداف خود برسند، نتايج متفاوتی را به بار خواهند آورد؛ نتايجی که برخی از آشکارترين ـ و لذا بديهی ترين ـ شان اينها هستند:
1. کشورهای غربی برنامه های سياسی خود را يا بر حسب «نگاهداری رژيم» تنظيم می کنند و يا به مرحله ای می رسند که گزينهء «تغيير رژيم» تبديل به «گزينهء مطلوب» شان می شود.
2. در صورت وجود سياست «نگاهداری رژيم» اپوزيسيون انحلال طلب اساساً نمی تواند روی کشورهای غربی حساب باز کند و بايد استراتژی و تاکتيک های مبارزاتی خود را بدون اتکاء به حمايت غرب تنظيم نمايد؛ امری که البته سخت مشکل است و گاه ممکن است تا حد روياروئی با کشورهای غربی هم بکشد. در اين مورد بايد جداگانه انديشيد و قصد من در اين مقاله ابتدائاً پرداختن به اين گزينه نيست، هر چند که در مواقع ضروری اشاره هائی به اين مقوله خواهم داشت.
3. اما در گزينهء غربی ها برای حمايت از «تغيير رژيم» هرگز نمی توان ضرورت وجود «آلترناتيو» را در نظر نگرفت. يعنی تنها در وضعيت اولويت پيدا کردن تمايل به تغيير رژيم است که غربی ها به جد به مجموع اپوزيسيون رژيم نگريسته و می کوشند تا گزينهء مطلوب خود را از ميان آنها تشخيص داده و يا انتخاب کنند.
4. اما البته، و قبل از هر چيز، «گزينهء مطلوب» بيگانگان گزينه ای خواهد بود که از آنها حرف شنوی داشته و مجری احکام آنها باشد. و نکته جالب در اين وضعيت آن است که دسته ای از نيروهای اپوزيسيون که نه اميدی به مردم خودشان دارند و نه اعتباری در نزد آنها، يکباره تبديل به «گزينهء مطلوب» می شوند! ما، در اصطلاح، اين روند را «چلبی سازی» می خوانيم. «چلبی» نخستين گزينهء امريکا برای ادارهء عراق در فردای حمله به آن کشور بود. او مردی بود که اعتباری نزد مردم نداشت اما نوکر دست به سينهء بيگانگان بود. نيروهای مهاجم او را با خود به عراق بردند و بر مسند رياست نشاندند. او مأمور و کارگزار فاتحان بود نه نمايندهء مردم جنگ زده.
بدينسان، اصطلاح «چلبی سازی» يعنی برساختن آلترناتيوی برای حکومتی که قرار است«تغيير» کند يا تغيير در اندام آن تزريق شود از جانب غرب. حکومت نوع چلبی البته تا آنجائی بر سر قدرت می ماند که نيروهای خارجی فاتح بتوانند او را بر مردم تحميل کنند اما، اگر روند دموکراتيزه کردن سرزمينی که دچار شکست شده در مد نظر باشد، او اولين قربانی اين روند است. اصولاً «تحميل حاکم انتصابی» بر مردم يک کشور در بلند مدت بشدت هزينه بردار است و بلافاصله در معرض تهاجم «نيروهای ملی» قرار می گيرد و عاقبت هم در برابر خواست های بلافاصلهء مردم، بجای تسليم شدن، درهم فرو می پاشد.
اگر در تاريخ اروپا به جستجوی معادلی برای «چلبی» باشيم من فکر می کنم بهترين نمونه را می توان در تأسيس «حکومت ويشی» به دست ارتش فاتح آلمان در فرانسه يافت که به ریاست مارشال پتن بر پا شد. اما، پس از پايان جنگ، مارشال پتن، به جرم خیانت به کشور، ابتدا به اعدام محکوم شد اما این حکم توسط ژنرال دوگل تبدیل به حبس ابد گرديد.
5. همچنين، از آنجا که بقای اين نوع حکومت ها در برقراری و ادامهء تحميل و سرکوب است و آنها قادر نيستند پايگاهی مردمی برای خود دست و پا کنند، چنين حکومتی، به محض آن که «قدرت های پشتيبان» اش تصميم به تغيير سياست خود بگيرند، تبديل به پديده ای زائد و دور انداختنی می شود.
6. اما اگر تشکل مورد نظر از يکسو دارای پايگاه و احترامی بين مردم باشد و، از سوی ديگر، تشخيص داده شود که برنامه هايش عليه منافع کشورهای غربی نيست، اين کشورها می توانند با آن به توافقات اصولی برسند و، با حصول اطمينان از محفوظ ماندن منافع خود، به آن کمک کنند تا بتواند در مقابل حکومت نامطلوب و از چشم افتاده بوسيلهء غرب سر بلند کرده و راه فروپاشی آن را هموار سازد.
در اين زمينه مثال های مختلفی را می توان تصور کرد؛ از ژنرال دوگل و ارتش مقاومت فرانسه در برابر نيروی مهاجم آلمان گرفته تا کمک آلمان به لنين برای رفتن به داخل روسيه و رهبری کردن نيروهای اپوزيسيون حکومت تزاری. به گمان من، کمک امريکا در امر بقدرت رسيدن خمينی و انقلابيون اطراف اش نيز در همين مقوله می گنجد.خمينی توانسته بود ثابت کند که دارای پايگاه مردمی است و بطور بالقوه می تواند نقش آلترناتيو را بازی کرده و، همزمان با قلع و قمع نيروهای چپ مورد حمايت شوروی، از بقدرت رسيدن يک حکومت نزديک به آن کشور جلوگيری کند. اينکه پس از رسيدن بقدرت، و تا چه زمانی، خمينی به قرارهايش با نمايندگان پرزيدنت کارتر وفادار ماند مقوله ای است که بحث در مورد آن در حوصلهء مقالهء حاضر نمی گنجد.
7. اما اگر در يک برههء زمانی معين، و در چارچوب سياست های مدون کشورهای غربی، مواضع يک تشکل وسيع اپوزيسيونل روشن نبوده و اين کشورها نتوانند تشخيص دهند که آيا رفتار و کردار و برنامه های آن تشکل با اهداف آنها می خواند يا نه، دوره ای از تعليق و «کج دار و مريز» آغاز می شود و تا زمانی که تکليف اين تشکل در ساحت عمل مبارزاتی و اهداف سياسی اش روشن شود به طول می انجامد.
8. اما اگر کشورهای غربی تشخيص دهند که تشکل مورد بحث دارای اهدافی مخالف منافع آنان است، نه تنها به رشد آن ميدان نمی دهند بلکه می کوشند، با بی اعتنائی نسبت به آن، تلويحاً به مردمی که چشم انتظار کمک خارجی به اپوزيسيون برانداز رژيم هستند بگويند که اين نيرو مورد پسند و حمايت ما نيست. در آن صورت چنين نيروئی نمی تواند به کمک غربی ها دل ببندد و تنها يک خيزش عمومی و يک انقلاب گسترده می تواند اين نيرو را در کارش موفق سازد. نمونهء پيروزی فيدل کاسترو و چه گوارا در بيخ گوش ايالات متحده می تواند به يک چنين موردی معنا دهد.
 
 
آغاز، نه پايان!
بنظر من، عموم شخصيت ها و تشکل های سياسی غير چپ در داخل اردوگاه اپوزيسيون را می توان بر حسب ملاحظات بالا طبقه بندی کرد و به کنه نوع کنش آنان پی برد. اما، در اين مورد، ترحيح من آن است که مطلب کنونی را بجای پرداختن به تحليل مواضع گروه ها و شخصيت ها، بعنوان «طرح مسئله» تلقی کرده و در آينده بکوشم تا توضيح دهم که صلاح «نيروهای سکولار دموکرات انحلال طلب طرفدار غرب»، که خود جزئی از آن هستم، انتخاب کدام موضع گيری است. از نظر من، اين موضوع در واقع مهمترين بحثی است که می توان آن را در راستای ايجاد آلترناتيوی سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی مسلط بر ايران براه انداخت.
 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]