PEZHVAKEIRAN.COM آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا
 

آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا
اسماعيل نوری‌علا

رقابت و اتحاد

اين شايد نکته ای بديهی باشد که: بعلت «تکثر عقايد در جامعه» از يکسو، و «چند جنبه گی ِ پديده های اجتماعی»، از سوی ديگر، هر نهاد اجتماعی می تواند چندين«آلترناتيو» را در برابر خود داشته و به «پديدهء مورد تهاجم آلترناتيوها» تبديل شود و در معرض کوشش منحل ساز آنان قرار گيرد. آلترناتيوها، بنا بر تعريف، خواستار انحلال «پديدهء آماج» و جانشين شدن آن هستند.

اما، در عين حال، در وضعيت هائی که جامعه متلاطم نباشد و، لااقل به صورت ظاهر، در آرامش به سر برد، و يا «پديدهء آماج» امکان داشته باشد که موقعيت خود را مستحکم تر از گذشته بسازد يا بنماياند، نمی توان به ضرس قاطع گفت که کدام يک از اين آلترناتيوها امکان دستيابی به مقام «جانشين» را داشته و می تواند به سطح «آلترناتيو اصلی» ارتقاء يابد و توان «منحل سازی ِ» خود را متحقق سازد.

طبيعی هم هست که در چنين وضعيتی، همهء «آلترناتيو» ها، در روند رقابت برای«آلترناتيو اصلی شدن»، يکديگر را «رقيب» خود بدانند و نه تنها در راستای «اتحاد برای انحلال پديدهء آماج» عمل نکنند بلکه، بصورتی سيستماتيک، به فلج کردن يکديگر پرداخته و کل مجموعهء خود را از رسيدن به توانمندی برای منحل ساختن «پديدهء آماج»باز دارند.

در گذشته، من اين وضعيت را در يک مثال ورزشی اينگونه بيان کرده ام: مسابقهء دوی صد متری را تجسم کنيد که عده ای دونده در خط «شروع» آن ظاهراً خود را آمادهء دويدن و رسيدن هرچه زودتر به خط پايان مسابقه می کنند. انتظار طبيعی تماشاگران آن است که، با شليک تير شروع مسابقه، همهء شرکت کنندگان به دويدن بيآغازند و بکوشند قبل از ديگران به خط پايان برسند. حال ببينيد صحنه چقدر اعجاب انگيز خواهد بود اگر مشاهده شود که دوندگان، بجای دويدن به سوی خط پايان، بکوشند که، با پشت پا زدن به يکديگر و «هُل» دادن همديگر، اجازه ندهند که کسی به سوی مقصد بدود و به خط پايان برسد. رقابت آلترناتيوهای «پديدهء آماج» اغلب بدين شکل است.

اما اگر در جامعهء مورد نظر تلاطمی بوجود آيد و آرامش ظاهری بهم بريزد عموماً ديده شده که در صفوف آلترناتيوها، که مجموعاً «اپوزيسيون پديدهء آماج» را تشکيل می دهند، دو وضعيت کاملاً متفاوت بوجود می آيد:

- يا رقابت فلج کننده ادامه می يابد

- و يا، با درک موقعيت جديد، اين انديشه جايگزين رقابت می شود که می توان با متحد ساختن آلترناتيوهائی که هيچ يک به تنهائی قابليت منحل ساختن پديدهء آماج را ندارند، به تحقق اين مهم رسيد.

توجه کنيم که در اين «وضعيت دوم» نيز رقابت همچنان ادامه خواهد يافت اما، چون مسئلهء «انحلال» صورتی ممکن بخود گرفته است، ادامهء رقابت به «دوران پس از انحلال»موکول می شود و امر «اتحاد» در اولويت قرار می گيرد.

 

انقلاب 57

برخی از ما از اينکه اغلب قريب به اتفاق نيروهای سياسی ِ کوشنده عليه رژيم سلطنتی در سال 1357 تسليم خمينی شده و رهبری او را پذيرفته و دست از رقابت با او کشيدند تعجب می کنيم، بی آن که به ضرورت های وضعيت متلاطمی که در دو سال 56 و 57پيش آمده بود توجه کرده باشيم. حال آنکه وجود آن «ضرورت ها» موجب شده بود تا مسئلهء «رقابت»، بصورتی طبيعی و احتمالاً ناخودآگاه، جای خود را به راه حل «اتحاد»بدهد و بازگشت به رقابت به دوران پس از «انحلال» موکول شود.

البته اين «اتحاد» با اين تصور نيز همراه بود که:

- يا «آلترناتيو»ی که اقبال توفيق يافته، در پی انحلال «پديدهء آماج» در عرصهء مديريت جامعه از ما تواناتر نيست

- و يا ما می توانيم، در «وضعيت آزاد دوران پس از انحلال»، قابليت های بيشتر خود را در امر مديريت جامعه به مردم عرضه کرده و مسابقه را ببريم.

من خود از کوشندگان متعدد سياسی آن دوران می شنيدم که «آخوند قادر به ادارهء کشور نخواهد بود و ما می توانيم، با استفاده از آزادی بوجود آمده در دوران پس از براندازی رژيم سلطنتی به کمک او، زمام امور را از دست اش درآوريم. لذا اکنون دست از رقابت با او می کشيم، رژيم را بر می اندازيم و سپس، با استفاده از ناتوانی ِ بلافاصلهء او در امر محدود ساختن آزادی ها، به تبليغ نظرات خود می پردازيم و چون منطق ما قوی تر است او را کنار زده و خود جانشين وضعيت منحله می شويم».

 

شرايط متقابل

بدين سان می توان نتيجه گرفت که «ضرورت اتحاد»، قبل از هر امر ديگری، در صورتی می تواند جانشين «ادامهء رقابت» مابين آلترناتيوها شود که تک تک آنها پذيرفته باشند که جامعه متلاطم است و آرامش از آن رخت بر بسته و فرصتی برای توفيق در امر انحلال پيش آمده است.

اين پذيرش بصورت نوعی «انتخاب طبيعی» عمل می کند و آن نيرو که نشان دهد در جامعه طرفدار بيشتری دارد هدايت اتحاد را بر عهده گرفته و روند انحلال را آغاز می کند و تا پايان کار ـ هر چه که باشد ـ در موقعيت رهبری باقی می ماند. در عين حال، روند «انتخاب طبيعی» چنان عمل می کند که «آلترناتيوهای ناموافق با اتحاد» بشدت در حاشيه قرار گرفته، صدايشان بجائی نرسيده و توان دخالت مؤثر در امر انحلال را پيدا نکنند.

از همين رو است که بايد بين «تحليل های قبل از انحلال» و «تحليل های پس از انحلال»تفاوت قائل شد و نکوشيد بوسيلهء مطرح ساختن اين دومی صحت و سقم تحليل های پيشين را محک زد. طبيعی است که پس او وقوع حادثه می توان براحتی ضعف و فتور عملگرد آلترناتيوها را نشان داد. اين چيزی را در آنچه گذشته تغيير نمی دهد و همچنان بايد به اين شعار دل خوش کرد که «گذشته چراغ راه آينده» است.

باری، نتيجهء عمدهء اين نظريه پردازی چنين است: «تا آن زمان که از يکسو در جامعه تلاطمی محسوس وجود نداشته و آرامش آن بصورتی عينی در هم نريخته باشد و اپوزيسيون درنيافته باشد که اين وضعيت جديد فرصتی برای آغاز روند انحلال را فراهم کرده است، رقابت، فلج سازی يکديگر، و جلوگيری از بر آمدن يکی از آلترناتيوها که قابليت بيشتری برای منحل سازی دارد، ادامه می يابد».

 

وضعيت کنونی

حال اگر با حاصل اين نظريه پردازی بخواهيم وضعيت کنونی جامعهء ايران را در نظر بگيريم می توانيم به روشنی دريابيم که چرا شخصيت ها و گروه های سياسی مختلف هنوز تمايلی آشکار نسبت به «اتحاد برای انحلال» از خود نشان نداده و همچنان به رقابت با هم و تخطئهء يکديگر مشغول اند.

حکومت اسلامی هم که با اين فرمولبندی بهتر از اپوزيسيون رنگارنگ و از هم گسيختهء خود آشنا است بيشترين کوشش را در اين راستا بخرج داده و می دهد که ثابت کند: «وضعيت نه تنها متلاطم نيست و در جامعه آرامش وجود دارد بلکه روند تحولات درونی و بيرونی چنان است که اوضاع رو به بهبود دارند و مردم نيز دليلی برای بهمريختن اوضاع و بد تر کردن وضعيت خود نمی بينند و به هيچ آلترناتيو بيرون از حکومتی نيز دل نمی بندند».

در کنار اين کوشش البته آشکار است که رژيم به تفرقه افکنی و تشديد رقابت مابين آلترناتيوهای موجود (نيروهای انحلال طلب درون اپوزيسيون) می پردازد و آنها را عليه يکديگر برانگيخته و روند «فلج سازی» را تقويت می کند.

در عين حال، با داشتن چنين عينکی، می توان به اوضاع گذشته و اکنون ايران، و عملکرد حکومت اسلامی مسلط شده بر آن، نگريست و ديد که حکومت چگونه قادر بوده است تا، با کنترل وضعيت جامعه از طريق «تزريق اميد به بهبود»، موقعيتی را بوجود نياورد که در درون اپوزيسيون انحلال طلب اش گمان متلاطم بودن اوضاع و بر هم خوردن آرامش جامعه شکل بگيرد و، همزمان، «توهم بهبود اوضاع» نيروهای اپوزيسيون را به تفرقه و رقابت هرچه بيشتر دچار سازد.

پيدايش جريان اصلاح طلبی، آغاز دوران خاتمی، يا آغاز دوران روحانی، دو نمونهء بارز از اين سياست «به تعويق افکندن روند انحلال» اند. چنانکه ديده ايم، متأسفانه، در هر يک از اين مقاطع نيروهای بالقوهء انحلال طلب، با تسليم در برابر سياست های رژيم، در بازی حکومت شرکت کرده و عاقبت هم بازی را به نفع تلاش برای ماندگاری حکومت باخته اند.

اين بازندگی طبعاً ناشی از دو عامل اساسی است:

- يکی عدم درک ماهيت تلاطمی که بوسيلهء حکومت کنترل می شود

- و ديگری ناباوری به نيرو و توان خود، بعلت دور افتادگی از جامعه و احساس نداشتن پايه های اجتماعی لازم.

در اين مورد می توان به وضعيت اخيری که پس از اعلام توافق بين حکومت اسلامی و کشورهای 5+1 پيش آمده اشاره کرد. حکومت اين توافق را يک پيروزی به نفع «اعتدال» می خواند و آغاز دوران جديدی از بهبود يافتن اوضاع کشور را به همگان نويد می دهد. همين نويد، در عين حالی که تلاطم داخل کشور را به تأخير می کشاند، موجب سرخوردگی و نوميدی اپوزيسيون و آلترناتيوهای موجود در درون آن می شود و آن ها را به ادامهء رقابت و اقدام عليه يکديگر تشويق می کند.

 

به سوی آينده

جال اگر، بنا بر چهارچوب نظری عرضه شده در تحليل مندرح در اين مقاله، به اوضاع بنگريم خواهيم ديد که اگر اپوزيسيون انحلال طلب باورهای زير را نپذيرد نمی تواند به توفيق روند انحلال اميدوار باشد:

«1. حکومت اسلامی مسلط بر ايران قادر به اصلاح خود و بهبود اوضاع کشور نيست و همواره بر مدار توهم افکنی و ايجاد اميدهای کاذب حرکت می کند،

«2. اين ناتوانی در اصلاح موجب می شود که، در پی هر "دوران اميد کاذب"، "دوران نوميدی و سرخوردگی جديد»ی فرا رسد،

«3. کار اپوزيسيون صرفاً تحليل نوميد کنندهء اوضاع کنونی نيست و بجای آن لازم است که، با تکيه بر "آينده نگری"، دوران متلاطم بعدی جامعه را پيش بينی کند،

«4. و از اين آينده نگری به سود آماده سازی خود در راستای تبديل «دوران نوميدی و سرخوردگی جديد» به «دوران آغاز روند انحلال» استفاده نمايد،

«5. و با شروع اين دوران هدايت امر انحلال را بر عهده گيرد».

معنای اين سخنان آن است که موقعيت آفرينندهء «ترک رقابت» و «آماده شدن برای اتحاد در راستای انحلال» همواره نه در اکنون که در آينده واقع است؛ و برای درک احتمالات موجود در آينده نيز بايد خود را، نه برای امروز، که برای آن فردای محتمل آماده ساخت.

پس، مشکل اصلی اپوزيسون انحلال طلب، و آلترناتيوهای موجود در آن، نداشتن«آينده نگری» است. کسی که فقط به امروز می چسبد قادر به کنترل فردا نيست. بخصوص که«امروز» منشاء بی حرکتی، نوميدی، تفرقه و رقابت مسموم در ميان اپوزيسيونی است که خود را برای «فردا» آماده نمی کند و آنگاه، در فرا رسيدن هر فردائی، با پايبندی به تحليل های ديروزین خود، از شراکت مؤثر در روند انحلال باز می ماند.

از آنچه گفتم می خواهم اين نتيجه را بگيرم که شرط پيروزی انحلال طلبان در آماده سازی برای روياروئی با و استفادهء بهينه از «موقعيت های متلاطم فردا» آينده نگری در امروز است. بدون آگاهی يافتن و اشراف داشتن بر اين فرمول نمی توان اميد داشت که فردا نيز، وقتی موقعيت متلاطم ديگری فرا رسد، اپوزيسيون قادر باشد که از آن، به سود جانشين ساختن آلترناتيوی آباد و آزاد ساز برای ايران درهم شکستهء امروز، بهره ای ببرد.

 

نقش سکولار دموکراسی

در اين ميان، يکی از نيازهای اينگونه «آينده نگری» فراهم ساختن فضائی برای گفتگو و تفاهم مابين نيروهای انحلال طلب است تا بتوانند، با حفظ اختلاف نظری خود، برنامه ای را برای آينده معين کنند که به سود همهء آنها است و مانع رقابت های اکنون و آينده شان نمی شود. به اعتقاد من، فلسفهء نظريهء «سکولار دموکراسی» بر پايهء احتجاجاتی که فوقاً مطرح شد ساخته شده و در راستای ايچاد چنان فضائی عمل می کند. بدين معنی که:

- سکولار دموکراسی تشکيلاتی نيست که بخواهد خود را جانشين آيندهء حکومت اسلامی بداند و لذا، می کوشد تا با ظاهر نشدن در نقش آلترناتيو، از هم اکنون با ديگران به رقابت نپردازد و در روند فلج سازی يکديگر شراکت نکند،

- سکولار دموکراسی يک آرمان آينده نگر و آماده ساز نيروهای انحلال طلب برای شراکت در موقعيت های تاريخی متلاطم بعدی است و می کوشد تا، پيش از فرا رسيدن آن موقعيت ها، عليه رقابت و بر له همداستانی نيروها برای منحل ساختن حکومت اسلامی مسلط بر ايران عمل کند،

- وعدهء سکولار دموکراسی آن است که فردای بهتر ايران مشروط به داشتن حکومتی است که بتواند، با برافراشتن چتر دموکراسی سکولار، همگان را به ساختن ايرانی امروزی، انسان مدار، تکثر گرا، و روادار دعوت کند، و رقابت ها را از سطح مبهم نظراتی که در امروز قادر به متحقق شدن نيستند به سطح «برنامه های روشنی برای ادارهء کشور سکولار دموکرات ايران» بکشاند،

- و با رفع هراس از انديشهء سکولار دموکراسی بعنوان يک رقيب، می  تواند به همهء نيروهای انحلال طلب امکان دهد تا در همايشگاه آن حضور يافته و به گفتگوئی مؤثر برای ساختن ايران آزاد و آباد بپردازند.

باری، اگر بجای فردا همين امروز به توافق هائی همدلانه در امر مبارزه عليه حکومت اسلامی مسلط بر ايران بپردازيم، آنگاه می توانيم اميدوار باشيم که ما انحلال طلبان سکولار و دموکرات خود را برای فردائی سرشار از سازندگی آماده ساخته ايم و، با درک اينکه کشور به برنامه احتياج دارد نه به ايدئولوژی، توانسته ايم با برسميت شناختن «زمين بی طرف حکومت سکولار دموکرات ايران»، انرژِی و وقت گرانبهای امروز خود را به سود فردائی بهتر مصرف کنيم.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]