خوشرقصی برای آمریکایی ها ؟!؟
ع .ریحانی
سخن گزاف بسیار شنیده بودم
این یکی نوبر بود ، از لون دیگر بود...(سعدی)
آقای داوود باقروند در مطلبی در سایت ایران اینترلینک به اصطلاح به انتشار ایمیل ها توسط سعید جمالی واکنش نشادن داده است . من با تحلیل و تفسیرهای ایشان کاری ندارم اما یک پاراگراف از نوشتهء او باعث شد که من این یادداشت را بنویسم . آن پاراگراف این بود :
در زمانی که در یک چادر زندگی میکردیم در یک مورد نیز با سعید مشکل پیدا کردم و آن زمانی بود که متوجه شدم او اخبار بچه های اسیر در تیف را به آمریکایی ها داده است که من این کار را آدم فروشی دانسته و به او انتقاد کردم و تا حدودی به مشاجره هم انجامید که آن فرد سومی که در چادر بود مداخله کرد.
حقیقتا جز لاف و گزاف چیزی در آن نیست . هر کسی که حتی برای یک روز گذرش به تیف افتاده باشد ، چارە ای جز خندیدن به این اراجیف ندارد . من عنوان کسی که از اول ورود سعید به تیف و تا زمان بسته شدن این کمپ در آن حضور داشتم و وقایع را از نزدیک می دیدم ، گواهی می دهم که این سخنان از سر زبونی و عجز و احساس حقارت در برابر سعید نوشته شدە است .
سعید در تیف با دو گروه حتی به اندازەء سر سوزنی سازش نکرد و ملایمت به خرج نداد : آمریکایی ها و طرفاداران رفتن به ایران . از سوی هر دو طیف هم تحت فشار بود . بارها و بارها با اینکه می دانستند مشکل کمر دارد ، او را کشان کشان بر روی زمین می کشیدند و به انفرادی می بردند . آقای باقروند ! سعید جمالی در همان چادر جدا و ایزوله ای که شما طاقت ماندن در آن را نداشتید و به ایران گریختید ، ماند ، جنگید ، اعتصاب غذا کرد ، مقاومت کرد ، به همه روحیه داد و خم به ابرو نیاورد . او با آمریکایی ها به خاطر مبارزە با امپریالیزم در نیفتاده بود . او از حق و حقوق ما دفاع کرد و قیمتش را هم با پوست و گوشت و استخوانش پرداخت کرد . لذا اگر خواستی یاوه ببافی ، روی این یک مورد دست نگذار که عرصەء تو نیست و جز بی آبرویی برایت چیزی به ارمغان نمی آورد . سعید جمالی و آدم فروشی برای آمریکایی ها؟!؟!؟!
چه کسی بود که گفت : شرم یک احساس انسانی است؟
ع ریحانی
منبع:پژواک ایران