PEZHVAKEIRAN.COM ماهم در سر رؤیایی داریم
 

ماهم در سر رؤیایی داریم
تقدیم به اصحاب شنبه ها و دوشنبه ها 

دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی


بسم الحق
رنگ چهره اش سیاه بود اما اندیشه ای داشت به سپیدی گل یاس، او یک سیاه پوست امریکایی بود که یک ((رویا )) داشت و در یکی از معروف ترین سخنرانیهایش گفت ( من یک رویا دارم ) ( I have a dream ) این رویا به ثمر رسیدن جنبش رفع تبعیض نژادی علیه سیاهان در امریکا بود. او یکی از انسانهایست که در میان تیره روزان سیاه پوست به خود اجازه می دهد خواب خوش سپید پوستان انسان نما – نه همه ی سپید پوستان – را آشفته سازد. او در پی اثبات این واقعیت است که انسان انسان است یا بقول برشت، آدم آدم است. رنگ سپید و سیاه نمی شناسد . فقیر و غنی نمی شناسد. صاحب قدرت و بی قدرت نمی شناسد . او این مسائل را باعث تفاخر یا تحقیر یکی بر دیگری نمی داند. و به این دلیل است که نویسنده ی کتاب مارتین لوتر کینگ (هوبرت ژربو) در نوشته ی خود درباره ی این مرد بزرگ می گوید: چگونه ایستادن در برابر ستم را باید از زندگی مارتین لوتر کینگ اموخت (1)

اما ببینیم روش و منش مارتین در پیشبرد اهدافش چگونه بوده , او می گوید: " در این جنبش انسانی باید انتقام جو نباشیم. اگر سِلاح بدست گرفته اید، ان را کنار بگذارید . اگر اسلحه ندارید، هرگز در پی بدست آوردن آن نباشید به شما خاطر نشان می سازم به جای اسلحه از محبت استفاده کنید "(2)
اما در پاسخ کسانیکه مبارزه ی او را نابهنگام می دانستند، سیاهان را به صبر دعوت می کردند . می گوید: ما با توجه به تجربیات تلخ خود دریافته ایم که آزادی هرگز به شکل داوطلبانه به وسیله سرکوب گر داده نمی شود، سرکوب شونده باید آنرا بخواهد" (3)
مارتین با ذکر زجرهایی که در طول تمامی سالهای تبعیض نژادی بر رنگین پوستها رفته است نشان می دهد که چرا دیگر امکان صبرکردن وجود ندارد . او می گوید: هنگامی که جمعیتی وحشی مادران و پدران شما را زجرکش می کنند، هنگامیکه برادران و خواهران شما را از روی هوی و هوس غرق می کنند، هنگامیکه پلیس وحشیانه شما را کتک می زند یا حتی به قتل می رساند، به فقر برادران سیاه خود در جامعه ای مرفه پی می برید، زبان خودتان را الکن می بینید و حرفهایتان در گلو می خشکد، وقتی به دنبال راهی هستید که برای دختر شش ساله تان توضیح دهید چرا نمی تواند به پارک تفریحی عمومی برود در حالیکه تبلیغات آن از تلویزیون پخش می شود و اشک هایی را می بینید که از چشمان او جاری می شود .
وقتی به او گفته می شود شهر بازی به روی کودکان رنگین پوست بسته است، وقتی که ابرهای بد یمن پستی در آسمان زیبای ذهن او شکل می گیرد و تخریب شخصیت او را می بینید که نفرت به سپید پوستان را در خود می پرورد، هنگامی که مشغول رانندگی هستید می خواهید شب را در جایی استراحت کنید و هیچ هتلی حاضر نیست شما را بپذیرد شاید آن موقع متوجه شوید چرا برای ما اینقدر مشکل است که صبر کنیم .
لوترکینگ در برابر این پرسش که " چگونه از شکستن برخی قوانین حمایت می کنید و در مقابل،از برخی قوانین تبعیت نمی کنید ؟ " می گوید: ما دو نوع قانون داریم عادلانه و ناعادلانه من با سنت اگوستین هم عقیده ام که قانون ناعادلانه اصلاً قانون نیست.
اما دوباره این سوال پیش می آید که کدام قانون عادلانه و کدام ناعادلانه است؟
قانون عادلانه قانونی است که انسان ساخته است که با قوانین اخلاقی و قانون الهی مطابقت دارد، قانون ناعادلانه قاعده ای است که با قوانین اخلاقی هماهنگی ندارد . از نظر لوترکینگ قانون در برخی موارد در ظاهر عادلانه است ولی در عمل ناعادلانه است .
او بعنوان مثال می گوید: " من به دلیل راهپیمایی بدون مجوز دستگیر شده ام، وجود قانونی برای اجباری بودن مجوز راهپیمایی هیچ اشکالی ندارد اما چنین قانونی وقتی ناعادلانه می شود که برای حفظ تبعیض و نفی حقوق اولیه ی شهروندی مانند اجتماع و اعتراض مسالمت آمیز بکار رود " (4)
لوترکینگ می گوید هرگز مدافع بی قانونی و اناشیسم که موجب هرج و مرج می شود نیستم و خصوصیات یک فرد نا فرمان مدنی را چنان بر می شمارد .
کسی که قانون ناعادلانه را می شکند باید علنی و صمیمانه آنرا انجام دهد و با رضایت کامل جریمه و مجازات را بپذیرد، من معتقدم فردی که قانونی را که وجدان به او می کوید ناعادلانه است می شکند و به این دلیل به زندان می رود تا وجدان جامعه را نسبت به ناعادلانه بودن ان اگاه کند در حقیقت بیشترین احترام را برای قانون قائل است.
لوترکینگ می گوید: فرمانبری از قانون همواره نمی تواند عملی درست باشد و برای اثبات این امر به اعمال هیتلر اشاره می کند .
" ما نباید فراموش کنیم همه آنچه هیتلر انجام داد کاملاً (قانونی) و همه آنچه مبارزان آزادیخواه مجارستانی انجام دادند (غیر قانونی ) بود . اما من مطمئن هستم اگر من درآن زمان درآلمان زندگی می کردم به برادران یهودیم کمک می کردم و به آنها پناه می دادم، اگر امروز من دریک کشور کمونیستی زندگی می کردم که گرایش به اصول اولیه مسیحیت سرکوب می شد . من کاملاً داوطلبانه نافرمانی از قوانین ضد مذهبی آنجا را تبلیغ می کردم "
با شناختی که نسبت به افکار و اندیشه های لوترکینگ پیدا کردیم حال می خواهیم در این نوشته یکی از مشهورترین سخنرانی های لوتر را که معروف به ( رویایی دارم ) را در اینجا بیاورم تا روشن گردد . وقتی ما متحصنین روزهای شنبه (جلوی زنداین اوین ) و روزهای دوشنبه (کنار ساختمان دزدی شده دنا از سوی محمد یزدی که مشاغل حساسی را در نظام ولایی بعهده داشته و دارد ) با شعارهایی تجمع می کنیم و روش و منش لوترکینگ را در مبارزه پیش گرفته ایم هدفمان چیست ؟
لوترلینگ در سخنرانی معروف (من رویایی دارم ) به شنودگانش و همه ی مردم زیر سلطه و ستم می گوید:
" زمانی که معماران جمهوری ما عبارات متعالی قانون اساسی و اعلامیه استقلال را تقریر می کردند، بر ضمانت نامه ای صحه گذاشتند که هر آمریکایی وارث ان بود، این مکتوب تعهدی بود بر این امر که همه ی انسانها – اری همه ی انسانها، چه سیاه و چه سپید از حقوق ضروری حیات و آزادی بهره مند خواهند بود و خواهند توانست به دنبال سعادت خود باشند، روزی ما تمام ملت را به سوی سر چشمه های عظیم دموکراسی بر خواهیم گرداند .
لوترکینگ از روش مبارزه ی بدون خشونت خویش قاطعانه دفاع می کند و یادآور می شود.
" اگر بی خشونتی نبود خیابان ها پوشیده از خون می شد، مظلومان تا ابد مظلوم باقی نمی مانند و اگر انرژی آنها از طریق بی خشونتی ازاد نشود به خشونت روی می آوردند و این یک تهدید نیست یک حقیقت تاریخی است " (6)
لوترکینگ همانند گاندی معتقد بود که در راه مبارزه ابزار مورد استفاده ی مبارزان باید به اندازه ی اهداف خالص باشد، .... از سوی دیگر اعمال به ظاهر درست پلیس در حفظ و ضعیت ناعادلانه را نیز به نقد می کشید و گوید: " من تلاش کرده ام تا مشخص کنم استفاده از ابزار غیر اخلاقی برای دستیابی به اهداف اخلاقی نادرست است، .... حال من باید تائید کنم که استفاده از ابزار اخلاقی به منظور حفظ ابزار غیر اخلاقی امری بسیار ناپسند است . چنان که تی اس (T .S ) الیوت می گوید: " بزرگترین خیانت این است که کنشی درست برای انگیزهای نادرست انجام پذیرد ." (7)
و به این گونه است که شباهت بسیاری در اندیشه و روش مارتین لوترکینگ و گاندی دیده می شود و از این روست که بسیاری از نویسندگان به او " گاندی سیاه " لقب داده اند .
هوطنان، عزیزان من:
مکتبی که مارتین و گاندی، تولستوی، نلسون ماندلا و.... . برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی ها برگزیده اند امروز مورد توجه بسیاری از متفکران خشونت پرهیز قرار گرفته است و این همان چیزی است که می توان ان را " نافرمانی مدنی" نامید. می خواهم پس از حدود 4 ماه که از تحصن های روزهای شنبه و دوشنبه می گذرد به این سئوال که چرا و با چه هدفی اینکار را انجام می دهید پاسخ دهم.
ما چند نفر بودیم حدود انگشتان یک دست، وقتی به سالن مراجعان دادگاهِ انقلاب اوین راهمان ندادند، تصمیم گرفتیم برای اعلام خواستهایمان در بیرون از ساختِمان دادگاه ( روزهای شنبه از ساعت 10 تا 12 صبح ) و روزهای دوشنبه جلوی ساختمان لاستیک دنا از ساعت 10 تا 12 صبح ) بایستیم . وهرکس با نوشتن خواست ها یا بقول مارتین لوترکینگ " رویا" های خود بر روی کاغذ و در دست گرفتن آن دادخواهی کند . آن جمعیت چند نفره امروز از صدها نفر میگذرد و روز به روز بر تعداد دادخواهان افزوده می شود . پلیس و ماموران امنیتی حتی این عمل دور از خشونت را که همراه با سکوت است برنمی تابند و موانع زیادی برایمان فراهم می کنند و گاهی به خشونت از سوی پلیس منجر می گردد . در تاریخ ما شاهد بودیم که مارتین لوترکینگ و گاندی و بسیاری از پیروان مکتب مبارزه ی بدون خشونت (نافرمانی مدنی) جان خود را در این راه فدا کردند، اما پس از مرگشان اهداف آنها تا حد زیادی به تحقق پیوست ما به پیروی از این انسانهای بزرگ با تمام مخالفت خوانی ها چه در داخل کشور چه خارج کشور قصد داریم " رویا " های خود را اعلام کنیم و اگر مانع اینکار شدند، مطمئناً راه دیگری را برمی گذینیم، و رویاهای خود را پی گیری می کنیم . اما رویاهای ما چیست ؟
1 – در 37 سال حکومت جهل و جور و خیانت کافی است, ما آزادی، دموکراسی و نقد حاکمیت و یک انتخابات آزاد زیر نظر سازمان های حقوق بشری جهانی که هرکس شناسنامه ی ایرانی دارد بتواند درآن آزادانه شرکت کند و نظر خود را در مورد آینده ی ایران ابراز دارد را از رویاهای خود می دانیم به این گفته ی برتولت برشت ایمان داریم تا نگویید پس کی ؟
" پسر گفت: من آموختم که چگونه آب در طی سالها صخره های سنگی را می شوید و می برد، به عبارت دیگر تصلب در نهایت بازنده است " (8)
2 – ما این رویا را در سر می پرورانیم که هیچ کس را بخاطر اندیشه و اعتقاداتش چه سیاسی و چه مذهبی نمی توان دستگیر و زندانی کرد، هیچ کس را نباید بخاطر وابستگی به سازمان و حزب و گروه سیاسی بازداشت و تحت توهین و شکنجه قرارداد , باید همه ی زندانیان سیاسی آزاد گردند و عاملین دستگیری ها، شکنجه ها و کشتارهایی که در این 37 سال صورت گرفته مورد تعقیب و محاکمه قرار گیرند و حکم عادلانه در مورد انها صادر گردد. باید عاملین به سرقت بردن جوانان ( مانند سعید زینالی و صدها جوان دیگر) شناسائی و اقرار کنند چه بلایی بر سر آنها آورده اند . باید زنان زندانی بویژه آنها که مانند خانم نرگس محمد ی بیمار هستند هرچه زودتر آزاد گردند .
3 – ما این رویا را در سر می پرورانیم که حکم اعدام باید لغو گردد و اینکار غیر انسانی و مشکل افرین که تجربه نشان داده است بر خلافکاریها می افزاید و خانواده های بسیاری را به فقر و فساد می کشاند نباید ادامه یابد، بخصوص صدور حکم اعدام برای دگر اندیشان که حاکمیت ظالمانه (نظام ولایی ) را بر نمی تابند و ظلم و بیدادگری را که بنام اسلام جنایت های ضد بشری خود را توجیه می کند . نظامی که اندیشمندان را که خلاف نظر حاکمیت می اندیشند به شکنجه و اعدام محکوم می کند از جمله مصادیق بزرگ این کار خلاف حقوق بشر و جنایت کارانه محکومیت متفکر کم نظیر استاد طاهری می باشد که ماههاست زیر حکم اعدام به سر می برد، ما ضمن تایید گروه ( لگام ) که در راه مبارزه یا اعدام تلاش می کند اعلام می کنیم این رویای بزرگ را تا تحقق کامل آن درسر می پرورانیم و از هر محکوم به اعدامی یا هر اتهامی دفاع می کنیم.
4 – ما در این رویائیم که این همه کشت و کشتار در جهان از جمله کشورمان پایان یابد و دیگر شاهد آوارگی میلیونها انسان شامل زن و مرد و کودک، سالخورده , مریض نباشیم . ما فرار سالی حدود 150 هزار انسان تحصیل کرده و فرهیخته از کشورمان را نمی توانیم تحمل کنیم تا مشتی لمپن و ادمکش بر سرزمین هایمان مسلط گردند و هر بلایی بر سر ملت بیاورند. ما کشتارهای بی رحمانه از جمله فرستادن موشک به سوی عده ای زن و مرد بی سلاح و بی گناه ایرانی را تحمل نمی کنیم و این اعمال را جنایت علیه بشریت دانسته و به شدت محکوم می کنیم و خواهان به محاکمه کشیدن عاملین این جنایات هستیم.
5 – ما در این رویائیم که دزدان بیت المال را هر کسی هستند، در بیت رهبری، درسپاه، ارتش، بسیج، مجلس، ادارات دولتی، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی، نیروهای انتظامی و در هرجای دیگر به محاکمه کشند و آنها را به سزای اعمالشان برسانند.
6- ما در این رویاییم که هیج کس را نمی توان ممنوع الخروج یا ممنوع ورود به کشور خود نمود (10) اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید " هر کس حق دارد هر کشور را از جمله کشور خود را ترک کند و نیز حق دارد ه به کشور خود باز گردد. (ماده 13)
ما تجمع کنندگان روزهای شنبه و دوشنبه همانگونه که پیش قراولمان لوترکینگ،گاندی و ... جان خود را بر سر عقیده نهادند، چنین خواهیم کرد تا رویاهایمان تحقق یابد .
این نوشته را با چند جمله از بزرگانیکه برای نجات انسانها می اندیشیدند پایان می دهم:
" دراطاقی که عده ای با یکدیگر توطئه ای برای سکوت دارند، گفتن حقیقت مانند شلیک گلوله است " (8)
چلاد میلوش"
شما در مقایسه با آنها بسیار کوچک هستید، آنها همیشه بالاتر از شما می ایستند روی پله، کرسی خطابه، روی سکو، با این همه کافی است فقط یک لحظه ترسیدن را متوقف کنید، بگذارید این طوری بگویم، شروع کنید که کمی کم نر بترسید، آن وقت به این نتیجه می رسید که این آنها هستند که بیشترین هراس را دارند . " (9)
استانیسلاو بارانجاک
گردانندگان "نظام ولایی" بدانند و مطمئن باشند تجمع همراه با سکوت, و عمل خشونت آمیز از سوی حاکمیت همیشگی نیست , بترسید از روزیکه معلوم گردد این روش مبارزه پاسخگوی رویاهایمان نیست .(11)
(1) مقدمه ی فریدون حاجتی بر کتاب مارتین لوتر کینگ (ص4)
(2) از نا فرمانی مدنی تا بد فرمانی مدنی , عمار ملکی ص 49
(3) منبع پیشین ص 50
(4) منبع پیشین ص 51
(5) منبع پیشین ص 52
(6) منبع پیشین ص 54
(7) منبع پیشین ص 54
(8) کتاب کنش های کوچک ایستادگی ص 11
(9) منبع فوق ص 149
(10) ماده 13 اعلامیه حقوق جهانی حقوق بشر
(11) اصول متعدد اعلامیه جهانی حقوق بشر از حمله ماده های 28و 29


دکتر محمد ملکی -آبان 94

منبع:پژواک ایران


دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی

فهرست مطالب دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی در سایت پژواک ایران 

*به کدام گناه با مردم چنین کردند؟   [2019 Dec] 
*دادخواهی در مورد کشتار ۶۷  [2016 Sep] 
*خیمه‌شب بازی تکراری  [2016 Feb] 
*ماهم در سر رؤیایی داریم  تقدیم به اصحاب شنبه ها و دوشنبه ها [2015 Nov] 
*پیام دکتر محمد ملکی به معلمان آزاده و شرافتمند  [2015 Oct] 
*نظام ولایی؛ پدرخوانده‌ بنیادگرایی  [2015 Aug] 
*اعتراض شدید دکتر ملکی به ممنوع الخروجیش توسط سپاه: بگذارید برای وداع آخر به دیدار فرزندانم بروم  [2015 Jun] 
*نامه دادخواهی محمد ملکی به احمد شهید  [2015 Apr] 
*يكسال گذشت، ريشه مشكلات كجاست؟  [2014 Aug] 
*آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟  [2014 Apr] 
*اعدام در ملاء عام: جامعه را با خون و خشونت اداره می‌کنند   [2014 Mar] 
*نامه محمد ملکی به دکتر هانی یازرلو  [2014 Feb] 
*طلب مرگ بس است. زنده باد آزادی!  [2014 Feb] 
*دکتر ملکی خطاب به روحانی: دیگر طاقتم تمام شده، چرا وزارت اطلاعات دست از سر ما بر نمیدارد؟  [2014 Feb] 
*مشعل آزاديخواهی خاموش شدنی نيست  [2014 Jan] 
*در محکومیت کشتار انسان های بی دفاع  [2013 Sep] 
*کارکرد «جهل مقدس» در نظام های فاشيستی  [2013 Jul] 
*جنگ هشت ساله؛ نعمت یا نقمت؟ پژوهشی در مورد جنگ ایران و عراق ـقسمت اول  [2013 Feb] 
*دکتر محمد ملکی در نامه ای خطاب به خامنه ای خواهان استعفای او شد   [2012 Nov] 
*در نامه ای خطاب به سران شرکت کننده در اجلاس غیرمتعهدها در تهران- محمد ملکی: شما پای به سرزمینی نهاده اید که در شرایط دردناکی به سر می برد  [2012 Aug] 
*«برای دختر زجرکشیده ام، نرگس»  [2012 Jun] 
*(پيدايی و فرجام اصلاحات درون ساختاری)  [2012 May] 
*نامه محمد ملکی در اعتراض به دستگیری نرگس محمدی به دادستان تهران:  [2012 Apr] 
*آقایان، بس کنید!  سخنی با "داد"ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران [2012 Feb] 
*اخلاق، سیاست و انتخابات (۳)  نظری به انتخاب های انجام شده در نظام ولایی [2012 Feb] 
*چگونه خبرگان را به جای مجلس موسسان قالب کردند   [2012 Jan] 
*نامه دکتر محمد ملکی به احمد شهید  [2011 Sep] 
*دکترملکی در اعتراض به کشتار، شکنجه و بازداشت شهروندان دردادگاه شرکت نکرد  [2011 Aug] 
*۳۰ سال پس از آن فاجعه فراموش شده  [2011 Jun] 
*چرا این همه دشمنی با دانشگاه ها   [2011 Jun] 
*چه دير فهميدند! نگذاريد ديرتر شود  [2011 Jan] 
*از الله اکبر مقدس و انقلابی تا الله اکبر نامقدس و غیرانقلابی   [2009 Jul] 
*پيام دکتر محمد ملکي به استادان و دانشجويان  [2009 Jun] 
*جايگاه زنان و اقليت هاي مذهبي در قانون انتخابات نظام ولائي  [2009 May] 
*من راي ميدهم تا شما و همدستانتان را روي صندلي دادگاه رسيدگي به جنايت عليه بشريت بنشانند  [2009 May] 
*مصاحبه کمیته گزارشگران حقوق بشر با دکتر محمد ملکی   [2009 Mar] 
*اين کارها نشانه ضعف است يا قدرت؟  [2009 Jan] 
*نامه سرگشاده دکتر محمد ملکی به خانم شیرین عبادی درباره هجوم به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر  [2008 Dec] 
*خونی که ۵۵ سال است می جوشد  [2008 Dec] 
*آقای فرهاد رهبر دانشگاه پادگان نیست  [2008 Nov] 
*فرجامِ کار استبدادیان   [2008 Jul] 
*من یک استاد دانشگاه نیستم*؛ دکتر محمد ملکی  [2008 Jun] 
*نامه سرگشاده به آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای  [2008 May] 
*انتخابات در حکومت اسلامي  [2008 Apr] 
*اسلام مصادره شده  [2008 Feb]