چپ نمایی و چپ گرایی (بنیان های نظری برای مبارزه ی چپ در ایران)
کورش عرفانی
نام کتاب: چپ نمایی و چپ گرایی (بنیان ها نظری برای مبارزه ی چپ در ایران)
نویسنده: کورش عرفانی ) korosherfani@yahoo.com(
ناشر: کانون گسترش آزادی (kanonazadi@hotmail.com (
تاریخ انتشار: دی 1387
آدرس کتاب روی اینترنت: www.korosherfani.com
* *
در حالیکه بسیاری فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را در اوایل دهه ی نود قرن گذشته، ضربه ای به چپ در سطح جهانی می دانند، نگارنده جزو کسانی است که معتقدند این رخداد سبب شد که سوسیالیسم ناراست و ناکارآ رو به اضمحلال رود و در مقابل، شرایط برای ظهور یک سوسیالیسم واقعی فراهم شود. اما این جایگزینی به آسانی روی نداد و نمی دهد. از همان فردای این فروپاشی، بسیاری از روشنفکران و چپ گرایان معتقد، کاری عظیم را آغاز کردند تا بتوانند روایتی اصیل و نوین از نگرش مارکسیستی را به جهانیان ارائه دهند.
با وجود سماجت برخی از تشکل های سنت گرای چپ، درمناطق مختلف جهان، برای بازتولید صرف دانش مارکسیستی و لنینیستی کلاسیک، جریان پوینده ای که در این میان شکل گرفت تلاش کرد با اتکای به برخی از اصول پایدار– والبته نه ابدیِ- مارکسیسم به پردازش نگاه نوینی بر جهان همت کند. نگاهی که در آن، جهان و جامعه نه به سیاه و سفید سرمایه داری و پرولتاریا، بلکه به طیف وسیعی از رنگها تقسیم می شد که در پس آن، مکانیزم های پیچیده ی استثمار مادی و فکری بشریت توسط نظام (سیستم) سرمایه داری آرایش و پنهان شده بودند.
اما تلاش برای دیدورزی نوین بر مارکسیسم این بار با مانع جدیدی برخورد می کرد که نه از جانب جبهه ی دشمن که از جانب خود نیروهای چپ می آمد. نازایی سوسیالیسم شورویایی سبب شده بود که در اردوگاه چپ یک پدیده ی ضد چپ شکل گرفته و نهادینه شده باشد و آن همانا همسویی و هم جهتی نیروهای به ظاهر کمونیست با سیستمی بود که آنها قرار بود سرنگونش کنند. آری، در سایه ی سال ها شبه مارکسیسم بی کنش و گفتارگرا و لاف زن، چپ نمایی جای چپ گرایی را گرفته بود. دهها حزب «کمونیست» و «سوسیالیست» در اروپای غربی به جزیی نهادینه از ابزارهای سیستم برای تامین بقای خود تبدیل شده بودند. به همین دلیل نیز آنچه آنها را از احزاب راست سرمایه داری متمایز می کرد نه عملکرد و دیدگاه های زیربنایی آنها، بلکه به طور صرف برخی از مسائل شکلی و شعارهای روبنایی بود.
بدین ترتیب، چپ، به نسبت آنچه مارکس و نظریه پردازان مارکسیست اصیل، مانند روزالوگزامبورگ باور داشتند، در سایه ی درنیافتادن عینی با بنیادهای نظام سرمایه داری، خود در این نظام حل شده و به طور عملی به ابزاری در خدمت نظم حاکم تبدیل شده بود. چپ، به چپ همراه سیستم تبدیل شده بود، زیرا آبشخور آن برای سالها، نظام حاکم بر شوروی بود که خود جزیی از نظام سلطه ی جهانی و نوعی سرمایه داری دولتی بود که با نظام سرمایه داری خصوصی در یک وجه شراکت کارکردی و تجانس ماهوی یافته بود: هر دو نظام اراده ی آزاد انسان ها را نفی می کردند؛ یکی به اسم مصالح خلق و دیگری به اسم منافع سیستم. هر دو انسان را استثمار می کردند، یکی به نفع حزب، دیگری به نفع طبقه. هر دو به خواست توده ها بی اعتنا بودند، یکی برای حفظ «اردوگاه سوسیالیسم» و دیگری برای حفظ «دنیای آزاد».
در این میان آنچه قربانی می شد جریانات اصیلی بودند که می خواستند با اتکاء به درکی انسانی از مارکسیسم، اصل را بر انسان و نقش تعیین کننده و اصلی او در بطن هر جریان انقلابی قرار دهند. چنین چپ اصیلی زیر سایه ی هولناک فرهنگ «احزاب برادر» که خط فکری و سیاسی خود را از «حزب برادر بزرگ» می گرفتند، شانس پیشرفتی نداشتند. به همین دلیل نیز چپ رادیکال و کنش گرا، در کنار چپ حراف و در خدمت سیستم، به صورت حاشیه ای درآمد.
فروپاشی غول شوروی اما این فضای تاریخی را به وجود آورد که بتوان با زیر سوال کشیدن بی محابای محتوای نازا و سازشکارانه ی چپ غیرکنش گرا، راه را برای برداشتی اصیل و رادیکال از مارکسیسم بازکرد. در سایه ی محو اتحاد شوروی که «انترناسیونال» را فدای کنترل بین المللی کمونیسم در جهان کرده بود فضایی باز شد که در آن می شد به ریشه های روشمند مارکسیسم بازگشت و با تفسیری واقع گرا و پویا از آن، ماهیت و عملکرد چپ در خدمت سیستم را زیر سوال برد.
درپرتو تلاش های مستمری که در طول پانزده سال گذشته در این باره انجام شد شاهدیم که امروز و در آستانه ی بحران عظیم و پایدار سرمایه داری، روایت دیگری از چپ مد نظر نیروهای تغییرگرا در جوامع مختلف قرار گرفته است. رشد نیروهای به ظاهر «آنارشیست» که به روایتی کنش گرا از مارکسیسم باور دارند دلیلی بر این مدعاست. در فرانسه و نیز در سایر کشورهای اروپایی، در حالیکه احزاب چپ سنتی به سرازیری فروپاشی افتاده اند، یک جریان جوان و پویا از چپ در حال رشد است. این جریان، با شکستن مرزهایی که احزاب چپ سنتی برای عدم اصطکاک با سیستم مورد احترام قرار می دادند، در پی آن هستند تا سیستم را در دل شبکه ی کارکردی خود به چالش بطلبند. به همین دلیل نیز رهبران سیاسی سرمایه داری به شدت از رشد این گرایش چپ ضد سیستم نگرانند، زیرا این گرایش به سوی کنشگری میل دارد.
در ایران نیز جریانات چپ، به دنبال شکست انقلاب 57 و نیز فروپاشی شوروی، دو شوک تاریخی پیاپی را تجربه کردند. برخی از این تشکل ها با پناه بردن به دادها و باورهای خویش نتوانستند [یا نخواستند] به یک روایت روزآمد از دستگاه فکری خویش روی آورند. آنها تعصب را بر تفکر ترجیح دادند. برخی دیگر مانند حزب کمونیست کارگری به روایتی روی آوردند که آن قدر از اصول فاصله گرفت که به روایت سرمایه داری پسند چپ دچار شد و همان داده های مطلوب سیستم را با آب و رنگ رقیق چپ نما تولید کرد.
در حالی که اغلب تشکل های چپ ایران که یدک کش میراث نازای چپ حزب توده ای بودند نتوانستند نوآوری بخصوصی در عرصه ی عملی یا نظری داشته باشند، کوشش ها در عرصه ی فردی گسترش یافت و ما شاهد شکل گیری یک موج تولید فکری در این عرصه، از جانب اندیشه ورزان چپ ایران بودیم. رشد اینترنت فضای تازه ای به وجود آورد که در سایه آن، باروری و تولید افزایش یافت و فضایی برای به چالش طلبیدن اندیشه های کهن و طرح اندیشه های نو شد. فعالیت نشریاتی مانند «طرح نو» به دلیل محتوا و نیزدوام آن، به رغم کاستی هایش، در این راستا بسیار ارزشمند است. و نیز نشریات نوظهور اما پربار دیگری مانند «سامان نو» که، در صورت تداوم نشر و گسترش فرهنگ دمکراتیک درمدیریت آن، می تواند به مرجعی در این باره بدل شود. این دو تنها به عنوان نمونه ای ذکر شد و بی شک بیانگر تمامی تلاش هایی که در این زمینه شده و می شود نیستند.
* *
نگارنده به سهم خود از سال 80 خورشیدی به این سو مطاللب و نظرات خویش را پیرامون مسائل چپ در اینترنت منتشر ساخته است. تلاش من پیوسته بر تشویق آن بوده تا ضمن قدرشناسی از مبارزات و فداکاری های گذشته ی چپ ایران به بازنگری جدی در زیربناهای فکری و دیدگاهی آن بپردازیم تا بتوانیم این نیرو را به نیروی اصلی تاثیرگذار در آینده ی تاریخ ایران تبدیل کنیم. این بازنگری به معنای زیر سوال بردن باورها نیست به معنای تازه کردن باورها، به روز کردن آنها، انسجام بخشی به آنها، تقویت زیربناهای آن و بخصوص مستدل و منطقی ساختن آنهاست.
در بسیاری از مقالات نگارنده این موضوع به بحث کشیده شده است. در کتابی با عنوان «انقلاب در انقلابی گری» که در اوایل امسال بر روی اینترنت منتشر شد، به بررسی و بازنگری برخی از مفاهیم زیربنایی مبارزات سیاسی ایرانیان پرداختیم. در کتاب جدید با عنوان « چپ نمایی و چپ گرایی» نگارنده به صورت مشخص تر و محدودتر به مفاهیم مبارزاتی چپ پرداخته است. بخش هایی از این کتاب قبلا به صورت مقالاتی در برخی از نشریات یا سایت های اینترنتی منتشر شده است. اما نگارنده آنها را در چارچوب انسجام محتوایی کتاب مورد بازبینی و تدقیق و تکمیل قرار داده است. فهرست مطالب این کتاب چنین است:
• مقدمه : بازشناسی چپ در ایران
• فصل نخست: تفاوت گذاری میان چپ نمایی و چپ گرایی
• فصل دوم: ضرورت خودنقدگری در مبارزه ی انقلابی
• فصل سوم: انقلاب شناسی: نقد دو مورد تاریخی برای درک یک مفهوم
• فصل چهارم : ریشه¬های اجتماعی سوسیالیسم (جامعه گرایی)تیجه گیری: محور چپ گرایی انسان است
در مقدمه ی کتاب موضوع و مسله ی ضرورت یک نگاه جدید، بومی و درونزا بر اصول کلی مارکسیسم طرح شده است تا بتوان به انطباق آن با واقعیت های تاریخی نوین ایران پرداخت. در فصل اول به بررسی معیارهایی نشسته ایم که اجازه می دهد چپ را از غیر چپ بازشناسی کنیم. در این بخش بر خصلت ضد سیستم یا همراه سیستم بودن جریان های چپ مطرح شده است و شاخص هایی برای تشخیص این دو نوع چپ ارائه شده است.
درفصل دوم به این خواهیم پرداخت که در گذراز چپ نمایی متداول به چپ گرایی کنش گرا چگونه می بایست از ابزار «خودنقدگری» استفاده کنیم و با تحلیل عملکرد گذشته ی خود، به درک و توان لازم برای دگرگون ساختن جنبه های نازا و ناکارآی وجود تاریخیِ فکری و مادی خویش بپردازیم.
فصل سوم به مقایسه ی انقلاب ایران و انقلاب روسیه و خصلت های ذاتی یک انقلاب، یعنی اجتماعی بودن و متکی بودن بر درک، خودآگاهی و خودسازماندهی توده ها، می پردازد. انقلاب به عنوان یک روند قدرت گیری برای توده ها نمی تواند موثر باشد مگر آن که در طول آن، توده ها درک کنند و بیاموزند که چگونه انقلاب را به ثمر رسانند و چگونه جامعه بعد از انقلاب را شکل داده و مدیریت کنند.
در فصل چهارم ضمن بررسی ویژگی های منطق حاکم بر جامعه ی طبقاتی و نظام سرمایه داری، به ذکر پدیدارشناسی سوسیالیسم (جامعه گرایی) پرداخته و توضیح خواهیم دید که دستیابی به جامعه ی ایده آل – از فردای انقلاب- تابع چه ویژگی ها و شرایطی خواهد بود. دستیابی به رهایی انسان از قید استثمار و استبداد جز از طریق روند کسب خودآگاهی توسط فرد فرد اعضای جامعه ناممکن خواهد بود. حذف استثمار در شکل مادی و روحی خویش گام اصلی انحلال جامعه ی طبقاتی و دستیابی به جامعه ای نوین است که در آن تعالی جمع در گرو تعالی فرد می باشد.
در نهایت و در بخش نتیجه گیری نیز به اهمیت بنیادین نقش انسان در فرایند چپ گرایی و انقلابی گری تاکید شده است. در آنجا ذکر شده است که اساس، موضوع و هدف انقلاب، انسان است.
این کتاب به این ترتیب می تواند برای کسانی جالب باشد که مایلند در ورای تاریخ وقایع نگارانه ی جنبش چپ با نگاهی ذات شناسانه به چپ در ایران بنگرند و با گذر از چپ نمایی آگاهانه یا ناخودآگاه، بنیان های نظری مستحکمی را برای چپ گرایی کنش ورز، تاثیر گذار و انسان مدار در ایران تدارک ببینند.
13 ژ انویه 2009
منبع:پژواک ایران