دلایل و نتایج پروسه‌ی استعمارزدایی در دوران پساجنگی

پیشگفتار

در متن پیش روی مختصراً پرداخته خواهد شد به روند الغاء استعمارگری قدرت های اروپایی در دوران پساجنگی و نیز نتایج آن، ‌که منتهی گردید به پایه گذاری دولت-ملت های جدید در مناطقی که خود پیش‌تر مستعمره بودند. همچنین در ابتدا باید متذکر گردید که منظور از استعمارگری در این متن، عمدتاً اصطلاح کولونیالیسم  بوده، اَشکال دیگر دخالت قدرت های خارجی را در کل سوژه قرار نداده، مشخصاً به استعمارزدایی در فضای پس از جنگ جهانی دوم یعنی از اواسط دهه چهل تا دهه ی هفتاد قرن بیستم میلادی پرداخته و از همین روی در متن اشاره ای آنچنانی به مناطق تحت نفوذ امریکا در امریکای لاتین و اقمار شوروی نشده است؛ و نیز فاکت های ذکر شده در این نوشتار مبتنی است بر فصل بیست و سومِ کتاب "تاریخِ اروپا در جهان مدرن"  به قلم رابرت روزول پالمر ، جوئل کولتون  و لوید کرامر .

به عنوان پیش زمینه ی تاریخی بحث باید اذعان نمود که در قرن نوزدهم میلادی، عمده ی قدرت های بزرگ اروپایی درگیر مستعمره سازی در بیرون از جغرافیای سیاسی خویش بودند؛ اینجا سخن از اروپایی درمیان است که در آن مدل سیاسی دولت-ملت تثبیت گشته، بازار مصرف داخلی اش اشباع گشته و تولیدش برای کسب هرچه بیشتر سود دچار کمبود منابع طبیعی گردیده، پس در پی رقابت برای کسب منابع طبیعی بیشتر، بازار برای فروش کالاهای خویش و کسب نیروی کار ارزان تر ابتدا به رقابت اقتصادی در اروپا و دیگر نقاط جهان پرداخته، این رقابت را سیاسی نموده و نهایتاً در پی تنش و تضاد های آنتاگونیستیِ در نتیجه ی رقابت واحد های انحصاری سرمایه که خود را در قالب دولت-ملت های اروپایی متشکل نموده بودند، وارد دوجنگ عظیم جهانی گشت. اما همین وضعیت در سراسر نیمه دوم قرن بیستم، یعنی پس از جنگ جهانی دومی به سمت الغاء استعمارگری (به عنوان یک مدل مدیریت جهانی قدیمی) پیش رفته که مورد بحث متن پیش روی است.

یک روش برای پی بردن به این حقیقت تاریخی، یعنی پیشبرد برنامه ی استعمارزدایی، تعداد فزاینده ی کشورهای در حال پیوستن به سازمان ملل از فردای جنگ جهانی دوم است. به سال 1945 سازمان ملل دارای 51 کشور عضو بوده، اما این تعداد هم‌اکنون به تعداد 193 کشور عضو در سال 2016 رسیده است که عمده ی آن‌ها کشورهای آسیایی و آفریقایی ای هستند که پیش‌تر به‌عنوان مستعمره شناخته می شدند.

اما برنامه ی استعمارزدایی درنتیجه‌ی روند توسعه و یک همکاری در درجات مختلف در سطوح جهانی و ملی رخ‌داده یا به بیان دیگر این برنامه در نتیجه ی تضادی بود فی مابین قدرت های بزرگ نوین و نیروی محلی با قدرت های بزرگ تا آنزمان موجود. در این نوشته در ابتدا بر تغییرات رخ‌داده در برنامه های جهانی در فردای جنگ جهانی دوم پرداخته و بعدتر به چگونگی حرکت این روند در حیطه ی ملی و عواقب و نتایج آن  نظر افکنده خواهد شد.

 

اين مطلب در فرمت PDF ثبت شده است و با برنامه‌ي Acrobat Reader باز مي‌شود.
براي خواندن آن اينجا را کليک کنيد

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران