در چاهی که نخواهیم افتاد
شهنام شرقی
چندین سال است که در زمینهی رسیدگی و خدمت به وضع سالمندان در این کشور (سوئد) فعالیت داشته و تجربیات فراوانی اندوختهام. زندگی در کنار سالخوردگان و زنان و مردان بازنشسته از تمام گروههای اجتماعی، مخصوصاً کارگران سالهای ۱۹۵۰ به بعد همانها که برای آبادی این سرزمین پنجه در پنجهی کوه و یخ، این کشور را ساختند، در من نیز سختجانی را نهادینه کرده است.
اینان همگی در شرایطی، سالهای پایان عمر را سپری میکنند که شایستهی سازندگان سوئد نیست. خمیرهی کار در چین و چروک پوست تک تک آنان از زن و مرد حکایت از گذشتهای پر فراز و نشیب دارد.
ثمرهی برفی که بر موی و ابروی آنان جا خوش کرده را نسل امروز میچشد . بی آن که نیم نگاهی به آنان داشته باشد. چه در بخش خصوصی و چه بخش دولت سوئد. تمام احزاب این کشور اعم از راست تا سوسیال دمکرات در حد احتیاجات اولیه اینان اقدام نمودهاند بطوریکه با مرور روزنامهها نیز در مییابیم که خود دولت هم به این امر واقف است. لازم به ذکر است که طبق آمارهای دولتی بیش از ۲۰۰ هزار نفر از بازنشستگان سوئد زیر خط فقر به سر میبرند.
در رابطه با کمکهای ظاهراً انسانی به بعضی از کشورهای آفریقایی و دیگر کشورهایی که به نظر دولتمردان نیاز به این مساعدتهای بشردوستانه دارند، باید متذکر شد که با همین نگاه نیز میبایست به بنیانگذاران جامعهی کنونی سوئد نگریسته شود و بودجهی بیشتری به این موضوع اختصاص یابد تا اینان به آنچه انجام دادهاند افتخار کنند. نه این که با هر کدام که صحبت میشود در جواب بگویند: از عمری که در این راه گذاشتهایم چندان هم خشنود نیستیم. در زمانی که از آنها پرسیده میشوند چرا خشنود نیستید؟ و چرا از وضع خود راضی نیستید، به قوانین تصویب شده در پارلمان اشاره میکنند.
یکی از این قوانین تصویب شده، حکایت از آن دارد که کسانی که به مدت ۴۰ سال در کشور سوئد زندگی و کار کردهاند میتوانند از مزایای کامل بازنشستگی دولت استفاده کنند. حال پرسش اصلی از قانونگذاران این است: تکلیف جمع کثیری از پناهندگان و مهاجرینی که میباید پس از ۴۰ سال کار و زندگی در این کشور بازنشسته شوند، چیست؟ آیا وضعیتی که آنها با آن روبرو هستند در نظر گرفته شده است؟ آیا آنان با تبعیض روبرو نیستند؟
پناهندهای که در سن ۳۵ یا ۴۰ سالگی پا به این سرزمین گذاشته و سالها در کشور خود به کار و فعالیت مشغول بوده، ۴۰ سال هم میبایستی در این کشور کار کند تا بتواند از مزایای بازنشستگی استفاده کند.
به احتمال زیاد او نمیتواند در ۸۰ سالگی نشان بازنشستگی را برگوشهی یقه کت خود نصب کند و یا استفاده چندانی از مزایای آن کند. در ثانی با وضعی که در حال حاضر بازنشستهها با آن دست به گریبانند سی چهل سال دیگر قطعاً وضع بازنشستهها، مهاجرین و پناهندگان وخیمتر از امروز خواهد شد.
در کنار این لازم است به پذیرش پناهندگان سوری، عراقی، افغانی و ... در ردههای سنی مختلف نیز نگاهی انداخته شود.
هم اینک بر اساس آمار ارائه شده از سوی دولت با یک حساب سرانگشتی به ازای هریک از آنان در ماه دولت کنونی دهها هزار کرون «از مسکن و لباس و پول تو جیبی بگیر تا سرپرست و کفیل و مترجم و وکیل و .... » هزینه میکند. کاری نداریم که سازمانهای و نهادی جهانی برای قبول آنان به دول مختلف فشار میآورند یا نه و اشاره نمیکنم به این که آیا از طریق قبول آنان این نهادهای جهانی کمکی به دول مورد بحث میکنند یا خیر. ولی در نگاه اول میتوان به این موضوع اشاره داشت که جوامع اروپایی به اینان به عنوان نیروی کار ارزان نگاه میکنند، و ضمن آموزش، آنها را در حیطههای گوناگون به کار خواهند گمارد.
چه ضمانتی وجود دارد که این نیروی کار با ساخت سلاحهای مخرب به دست خود، سینه هموطنان خود در آینده نه چندان دور را نشانه نرود؟
چه ضمانتی به این جوانان آواره داده خواهد شد که از فردای جذب در بازار کار همچون همکاران سوئدی خویش به دست صاحبان سرمایه استثمار نشوند؟!
نه صدراعظم آلمان و نه نخستوزیر انگلستان، و نه حزب سوسیال دمکرات و نه حزب کارگر و نه سوسیالیستهای فرانسه ، دلسوز مردمان بی خانمان و آوارهگان کشورهای ویرانی که بذر جنگ در کشورشان توسط همین کشورهای اروپایی پاشیده شده نیستند. این کشورها میکوشند تا انواع بحرانها را از خود دور کنند و در دامان دیگری بیاندازند.
این صرفاً نمایش مضحکی است از روبنای جوامع دمکراتیک! پس و پشت این سیاستها چنگالهای کارتلها و تراستهایی نهفته که به این سادگی نمیتوان به طرحی که برای بخش اعظم منطقه «خاورمیانه و بخش اوراسیا» در آستین دارند، پی برده شود.
منبع:پژواک ایران