PEZHVAKEIRAN.COM بهایی بود، کشتیمش تا بهشت را برای هفت نسل‌مان بخریم
 

بهایی بود، کشتیمش تا بهشت را برای هفت نسل‌مان بخریم

 


زنگ خانه را که می‌زنند، مادر پیرش که در طبقه پائین سکونت دارد، بدون هیچ سوال و جوابی در را باز می‌کند، فکر می‌کند حتما یکی از اقوام و دوستان به دیدنش آمده‌اند اما وقتی خبری نمی‌شود با تلفن با طبقه بالا؛ منزل پسرش تماس می‌گیرد و می‌گوید که در را باز کرده اما کسی داخل نیامده.

پسرش؛ فرهنگ امیری، برای پرس وجو از این که چه کسی زنگ خانه مادرش را زده، بیرون می‌رود اما چند دقیقه بعد دختر و همسر فرهنگ امیری صدای ناله بلند او را می‌شنوند و وقتی خودشان را به در می‌رسانند با پیکر خونین  او رو به رو می‌شوند. غوغا می‌شود،  دختر دنبال کسی که با پدرش حرف می‌زده می‌کند و آنقدر جیغ می‌کشد که با کمک همسایه‌ها طرف را دستگیر می‌کنند. یک نفر از پشت چاقو را به پهلوی پدرش فرو کرده و یکی دیگر از رو به رو به صورت و شکم او ضربه زده، نیم ساعت بعد اورژانس می‌رسد اما فرهنگ امیری جان سپرده است.

دو نفری که با چاقو به او حمله کرده‌اند، برادر هستند و در برگه بازجویی‌ها نوشته‌اند: «او بهایی بود ما کشتیمش تا بهشت را برای هفت نسل‌مان بخریم.»

فرهنگ امیری ساکن یزد بوده و روز گذشته جامعه جهانی بهایی درباره قتل او در یزد به خاطر بهایی ستیزی هشدار داده است. او شصت و سه ساله  و بازنشسته بوده و به گفته اطرافیانش قاتلین را اصلا نمی‌شناخته، با هیچ کس نه خصومتی داشته و نه از دین و دیانت بهایی حرفی می‌زده و تبلیغ می‌کرده، او همیشه به نزدیکانش سفارش می‌کرده که به جای تبلیغ زبانی، با رفتارتان دیانت بهایی را تبلیغ کنید.

این دومین بار است که مادر فرهنگ امیری داغ یکی از نزدیکانش را به خاطر اعتقاد به دیانت بهایی می‌بیند. خانواده پدری فرهنگ امیری، مسلمان زاده بوده‌اند که سال‌ها پیش به آئین بهایی رو آورده‌اند و خانواده مادری‌اش زرتشتی زاده‌هایی بوده‌اند که اعتقاد بهایی را انتخاب کرده‌اند. آن‌ها تاوان این انتخاب را پس داده‌اند. پدر فرهنگ امیری بیشتر از شصت سال پیش همراه شش نفر از نزدیکانش در روستای هرمزک یزد به دست مسلمانان متعصب آن دوره کشته می‌شود. آن زمان فرهنگ امیری سیزده ماهه، برادر بزرگترش پنج ساله و مادرش یک دختر بیست و یکی دو ساله بوده است.

در دیانت بهایی به افرادی که در روستای هرمزک به دست مسلمانان متعصب کشته می‌شوند، شهدای سبعه هرمزک می‌گویند. سال 1334،‌ اهالی روستای هرمزک همگی بهایی بوده‌اند از چند روز قبل مسلمانان متعصب روستاهای اطراف به آن‌ها اعلام جنگ می‌کنند و روز حادثه با تبر، داس، چاقو و ... به روستایشان می‌روند. تعداد کسانی که به روستا حمله کردند، زیاد بوده است، درگیری می‌شود و مهاجمان هفت نفر را می‌کشند. این هفت نفر که به شهدای سبعه معروفند، همگی از نزدیکان فرهنگ امیری بوده‌اند. عمو، دایی، پدر، پسرعموها و ...

بدون وجود پدر، فرهنگ امیری و برادرش کودکی سختی را پشت سر می‌گذرانند اما به سن نوجوانی که می‌رسند، وارد بازار کار می‌شوند، مغازه عینک فروشی در بازار کار می‌کنند و کم کم آنقدر راه می‌افتند که خودشان یک مغازه راه می‌اندازند و بعد یک مغازه را به دو شعبه تبدیل می‌‌کنند. انقلاب که می‌شود، یک روز صبح وقتی مثل همیشه به مغازه می‌روند، متوجه می‌شوند مغازه پلمپ شده، هر چه دوندگی می‌کنند به جایی نمیرسند. این بار تصمیم می‌گیرند همه پس اندازشان را جمع کنند و کار حمل و نقل راه بیاندازند. اول یک کامیون بنز خاور می‌خرند، بعد به کامیون بزرگ تر و تریلی، با شرکت‌های حمل و نقل کار می‌کنند، چند تکه زمین و خانه هم می خرند اما اموال شان یک‌بار دیگر مصادره می‌شود.

فرهنگ امیری باز هم دست از کار برنمی‌دارد. روی تکه زمین کوچک شان در اطراف روستای هرمزک یزد، کشاورزی کوچکی راه می‌اندازد. فرهنگ امیری، دو دختر و دو پسر دارد. یکی از پسرها دو روز پیش از حادثه قاتلان را دیده است.

در گزارشی که جامعه جهانی بهائیان درباره قتل فرهنگ امیری ارائه داده، آمده: « یک روز پیش از قتل آقای امیری دو مرد به خانه او سر زدند و خواستار خریداری وانت او شدند. پسر آقای امیری به آنها گفت از برنامه فروش اتومبیل بی خبر است اما آن دو اصرار کردند و وقتی پسر آقای امیری خواستار شماره تماس آنها شد، بهانه هایی آوردند و آنها را ترک کردند. آن دو نفر روز بعد بازگشتند و مقابل خانه آقای امیری با او وارد گفت و گو شدند و به فاصله کوتاهی بعد از آن صدای فریاد آقای امیری به گوش اعضای خانواده اش رسید.»

گزارش جامعه جهانی بهائیان از قتل این شهروند بهایی نشان می‌دهد که قاتلان با  نقشه قبلی دست به قتل زده‌اند اما بعید است مجازات قصاص یا دیه برای آن‌ها در نظر گرفته شود. آن‌ها مسلمانانی هستند که یک غیر مسلمان را کشته‌اند.

 از نظر فقه اسلامی غیر مسلمانان به دو دسته کافر ذمی و کافر حربی تقسیم می‌شوند. دفتر آیت الله خامنه‌ای تفاوت این دو نوع را اینطور توضیح داده: « کافر ذمی کسانی هستند از اهل کتاب (یعنی مسیحی ها و یهودی ها و زردشتی ها )که در کشور اسلامی و در پناه اسلام زندگی می کنند و بر علیه مسلمانان اقدامی خصمانه انجام نمی دهند. جان و مال و ناموس اين دسته از كفّار، محفوظ است و مسلمانان موظّفند آن را محترم بشمارند. اما اگر همین کفار (اهل کتاب ) در کشور اسلامی باشند ولی در ذمه و پناه اسلام نباشند و بنای ستیز و توطئه بر علیه اسلام و مسلمانان داشته باشند، ذمی نیستد و اصطلاحا به اینها کافر حربی می گویند. در مورد سایر کفار (غیر اهل کتاب) تصمیم گیری راجع به آنها که در پناه اسلام باشند یا نباشند به عهده حاکم اسلامی یعنی فقیه جامع الشرایط (ولی فقیه) است.»

فقهای شیعه، به طور مطلق می‌گویند مسلمان به عوض کافر کشته نمى‌شود، مگر مسلمانی که به کشتن کافر ذمی عادت داشته باشد. اگر مسلمان به کشتن کافر، عادت نداشته باشد، قصاص نخواهد شد ولی بنابر نظر مشهور، در مقابل کشتن کافر ذمی، محکوم به پرداخت دیه و مجازات تعزیری می‌گردد، البته در مقابل کشتن کافر غیر ذمی علاوه بر این‌که قصاص منتفی است، دیه نیز از او منتفی خواهد بود.

از مرگ فرهنگ امیری یک ماه هم نگذشته و تحقیقات و بازپرسی در این باره ادامه دارد اما نزدیکان این خانواده امیدی به رسیدگی عادلانه ندارند. درست مثل همه این ‌سال‌ها که دنبال پرونده‌ها دویده‌اند و به نتیجه نرسیده‌اند، از پلمپ مغازه‌ تا مصادره اموال و حالا حرف جان شان است اما باز هم امیدی ندارند.

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران