بعید است که کسی در ایران از ماجرای آتشسوزی در ساختمان پلاسکو و فروریختن آن باخبر نباشد. فرویختن آوار بر سر آتشنشانان و کارگران ساختمان پلاسکو و سوختن آنان در آتش، قلب همه مردم ایران را به درد آورده است. در رسانههای مختلف از این حادثه دلخراش به عنوان یک فاجعه یاد میشود، اما فاجعه بزرگتر سپرده شدن مسئولیت شهرداری و مسئولیت بحرانهای شهری به دست کسانی است که عقل سلیم از قرار داشتن آنها در این مسئولیتها حیران و شرمسار است.
حادثه ساختمان پلاسکو، جدای از ابعاد انسانی که بیشک آنرا تبدیل به یک موضوع ملی میکند، به خودی خود یک آتشسوزی و فروریختن یک ساختمان فرسوده در یکی از شهرهای ایران است و از همین جهت مسئولیت مستقیم آنرا متوجه مسئولان شهری میکند. اما چه کسانی در زمان وقوع چنین حوادثی وظیفه کنترل بحران، رفع خطر، جبران خسارات و استفاده از تجربیات حادثه در آینده را بر عهده دارند؟
در همه کشورهای دموکراتیک و شبه دموکراتیک جهان، مسئولیت چنین حوادثی بر عهده آتشنشانی، شهرداری، شورای شهر و پلیس است اما در ساختار جمهوری اسلامی در عمل، نهادها و ارگانهایی مانند سپاه، ارتش، بیترهبری، وزارت اطلاعات و غیره کنترل بیشتری در تصمیمگیرها و مدیریت چنین حوادثی دارند.
آتشنشانی برای برداشتن آوار جرثقیل سنگین ندارد و سپاه بعد از دو-سه روز از گذشت حادثه جرثقیلهای خود را اعزام میکند، سردار وحید نماینده ویژه رهبری وارد صحنه میشود و صبح روز بعد اطراف محوطه با گونیهای پلاستیکی آبی رنگ پوشانده میشود تا در هنگام بیرون آمدن اجساد سوخته آتشنشانان و کارگران، عکسی از آن منتشر نشود. فرمانده ارتش در بازدید از محل حادثه میگوید که به بیمارستانهای ازتش در تهران آماده باش داده شده است. شهرداری مانع حفر تونلهای جانبی توسط اداره آب و فاضلاب میشود. مرجعی که معلوم نیست کیست، تصمیم میگیرد از ورود خبرنگاران به محل حادثه جلوگیری کند و یگان ویژه فقط به خبرنگار صدا و سیما و خبرگزاریهای وابسته به سپاه و نهادهای امنیتی مانند فارسنیوز اجازه میدهد در محل حادثه حضور داشته باشند.
برخی مسئولان
سوابق سردار سعید شریفزاده، رئیس آتشنشانی تهران که پرسنل شجاع و زحمتکش آن قربانی نبود تجهیزات مناسب آتشنشانی و سوء مدیریت شدهاند، بسیار درخشان و آرامشبخش است: رئیس آگاهی تهران بزرگ، مسئولیت فرماندهی در دوران جنگ، مسئولیت فرماندهی در نیروی انتظامی، ریاست دانشکده علوم جنایی نیروی انتظامی! اینکه آتش و آتشنشانی چه ربطی به جنگآوری و پروندههای سرقت و جرایم دیگر دارد مشخص نیست.
سوابق شهردار تهران که خود به اندازه فیلمنامه یک سریال بسیار بلند و غمانگیز، مفصل است. در رویکرد امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی ایران، کارنامه و سوابق قالیباف کاملا مناسب مدیریت پایتخت است. رئیس ستاد مقابله با قاچاق کالا و ارز، از فرماندهان دوران جنگ ایران و عراق، فرمانده نیروی هوایی سپاه، فرمانده نیروی انتظامی، فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا سپاه و همه نوع پست امنیتی و نظامی دیگر.
سردار دکتر خلبان باقر قالیباف که خود را سرباز نظام و ولایت میداند و او را رضاخان حزب اللهی میخوانند در راس مدیریت شهری قرار گرفته است که حداقل دو برابر کشورهایی مانند نروژ جمعیت دارد. او در رویای رسیدن به پست ریاستجمهوری است و به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، شهر تهران را گروگان خود نگه داشته است تا به رویای خود برسد.
در سال ۱۳۹۲ فایل صوتی سخنرانی او در جمع اعضای بسیج منتشر شد که در آن با افتخار از سوار شدن بر موتور هزار و چوب زدن مردم در کف خیابان سخن میگوید: «آنجایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زنها هستیم. افتخار هم میکنیم». همچنین او خودش و سردار قاسم سلیمانی را نویسنده نامهای معرفی میکند که در آن محمد خاتمی از طرف سپاه تهدید به کودتای نظامی شد.
قالیباف اهل دزدیهای کوچک نیست. فساد اقتصادیاش نیز همچون رویاهایش بزرگ و کلان است. در پرونده املاک نجومی با حمایت شورای شهر تهران و قوه قضائیه، نزدیک به یک و نیم میلیون متر مربع آپارتمان و زمین را به همفکران و همکاران خود بخشیده است. در این فساد بزرگ از اعضای شورای شهر تهران تا تعاونیهای وابسته به قوه قضائیه و نیروی انتظامی سهمشان را از سفره انقلاب گرفتهاند. آنقدر پشتش گرم است که دادستان تهران شخصا پیگیر بازداشت منتشر کننده نامه سازمان بازرسی کل کشور مبنی بر تخلف آشکار شهرداری بوده است. با پشتیبانی نیروی انتظامی با قمه و چماق به کارواش حمله میکند ولی مورد موآخده قرار نمیگیرد. گاه و بیگاه خبر حمله مامورانش به دستفروشان منتشر میشود ولی گویی قالیباف و ماموران تحت امرش در هر خلاف و فسادی از مصونیت کامل قضایی برخوردار هستند.
شورای شهر تهران که وظیفه نظارت بر شهرداری را دارد در تسخیر ورزشکارانی چون رضازاده، عباس جدیدی، علیرضا دبیر، هادی ساعی؛ و خوانندگانی همچون مختاباد است. مهدی چمران بر ریاست آن تکیه زده و اعضای خانواده اعضایی مانند الهه راستگو با قالیباف و شهرداری قراردادهای اقتصادی چند میلیارد تومانی دارند. یکی دیگر از اعضای آن نیز همیشه در حال چرت زدن است. درست در چنین موقعیتی است که پلاسکو آتش میگیرد، فرو میریزد و آتشنشانان فداکار ایرانی بدون بودجه و تجهیزات قتلعام میشوند.
سانسور دیگر اثر چندانی ندارد
مردم میپرسند که در کشوری که حکومتش آنقدر پول دارد که دکل نفتی گم میشود و تا چند سال کسی نمیفهمد و دلالی مانند بابک زنجانی میتواند ۲,۷ میلیارد دلار پول نفت را برای خودش بردارد و بیش از ۱۶ میلیارد دلار صرف خرید هواپیمای مسافربری میشود چرا چند صد میلیون دلار ناقابل صرف خرید تعدادی هلیکوپتر آتشنشانی نمیشود؟
ایران هرچه نداشته باشد بجایش دانشجو و تحصیل کرده دانشگاهی دارد. تعدادی زیادی از تحصیلکردگان ایرانی از ایران مهاجرت کردهاند اما هنوز با درد و اندوه اخبار بد ایران را پیگیری میکنند. استفاده از شبکههای اجتماعی به شدت رواج یافته و کاربران اینترنت در ایران استاد دور زدن فیلترینگ شدهاند. مردمی که سالهاست در فضای خفقان و سانسور زندگی میکنند تشنه به دست آوردن اخبار هستند. سپر سانسور حکومت بیاثر شده است. ظرف چند ساعت عکس و توضیح چندین مدل هلیکوپتر و تجهیزات پیشرفته آتشنشانی به همراه نام شرکت سازنده، قیمت و ویژگیهای آنها بین کاربران ایرانی دست به دست میشود. واکنش مردم مثل همیشه حسرت عمیق و فحشهای عمیقتر به مسئولین نظام است.
تیغ آگاهی عمومی جامعه، برنده است
یک شهروند سالخورده که هر از گاهی نگاهی به عملیات آواربرداری میکند میگوید:«طبق بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرادی، اخطار به ساختمانهای پر خطر وظیفه شهرداری است و اگر مشکلی به وجود آمده باشد خود شهرداری باید مشکل را حل کند.» شنیدن شماره دقیق ماده و تبصره قانون شهرداری از زبان یک شهروند عادی عجیب است ولی عجیبتر آن است که دور روز بعد از دست به دست شدن این قانون بر روی گوشیهای تلفن همراه، عاقبت دادستان کل کشور نیز با استناد به همین قانون مسئولیت فاجعه پلاسکو را متوجه خود شهرداری میداند.
از نظر شهرداری و شورای شهر تهران در ماجرای پلاسکو از مردمی که اجتماع کردهاند و از دولت گرفته تا بنیاد مستضعفان و قوه قضائیه، همگی مقصر هستند؛ همه به جز خود شهردار و شهرداری!
بعضی از شهروندان گویی برای مناظره با شخص قالیباف خود را آماده شده باشند برای هر ادعایی که امثال قالیباف، چمران و طلایی مطرح کردهاند پاسخهای حاضر و آماده دارند. بعضی از آنها حتی برای جمع شدن خودشان در اطراف محل حادثه هم دلیل دارند. یک شهروند ۲۷ ساله و بسیار تنومند با صدایی بلند اما خسته میگوید: «هی میگویند مردم جمع شدند. من بیکار نیستم اینجا وایسادم. ما اینجا کار میکردیم ایستادیم اینجا که این مسئولینی که میان اینجا مصاحبه میکنند بهشون بگیم تکلیف ما چی میشه. مجبوریم بیاستیم اینجا. برویم خانه چکار کنیم؟» او میپرسد: «مردم نهایتا صد متر جلوی ماشین آتش نشانی بودند. اصلا فرض کن همه بیشعور؛ باشعورها نبودند که ببینند اینجا چه ترافیکی شده بود. جایی مثل تهران با این ترافیک چرا یک هلیکوپتر ندارد که از بالا آب بپاشه؟ آتش خاموش شد. همه شاهد بودند آتش خاموش شد. وقتی ساختمون ریخت دوباره آتش گرفت. شهرداری میگه نامه اخطار داده بودیم. به خدا دروغ میگه. هیشکی خبر نداشته. من از مالکین پرسیدم هیشکی خبر نداشته. میگن هیئت مدیره باید میگفته. این حرفه آخه؟ شهرداری از کاسب عوارض میگیره یا از هیئت مدیره؟ »
کارمند یک صرافی میپرسد: «چرا وقتی شهرداری میخواهد جایی را خراب کند با بلدوزر و مامور میروند و کارشان را انجام میدهند ولی اینجا نمیتوانند؟ جناب، باور نمیکنید یک خانم با دو بچه آمده بودند توی پیادهرو، کنار همان موتوری؛ با هیچکس حرف نمیزدند جز ماموران آتشنشانی. سه نفر گریه میکردند. هر مامور آتشنشانی میآمد اینطرف دختر معصوم روی پنجه بلند میشد که ببینند پدرش است یا نه. من میخواستم بروم خانه راستش حوصله این اتفاقات را ندارم ولی پاهایم بیحس شده بود. دعا میکردم خدایا منتظر هر کسی هستند زنده بیاید. میخواستم بروم ولی دلم نمیگذاشت.» او اضافه میکند: «بعضیها سلفی میگرفتند؛ رفته بودند روی ماشین آتشنشانی، کارهایی که درست نبود ولی شما بعضی چیزها را ندیدید. مامور نیروی انتظامی آمده بود مردم را متفرق کند یک پیرمرد دستش را گرفته بود و بلند داد میزد یا امام رضا بچههای مردم نمیرند؛ نجاتشان بده. مامور نیروی انتظامی خشکاش زده بود نمیدانست چه بگوید.»
یک مأمور آتشنشان در فاصله چند متر پیادهروی خیلی سریع میگوید: «تجمع مردم در حوادث، هیچ کمکی نمیکند.» او اضافه میکند:«نیروها خسته شدهاند»، «جرثقیلها خیلی دیر رسیدند.»
خانمی تقریباَ سالخورده که تاکنون برای آتشنشانها چند نوبت غذا و آبمیوه آورده است خطاب به شهردار تهران میگوید:«آقای قالیباف شما آتشنشان هستی؟ آتش نشانی دوست داری؟ به تو چه ربطی دارد میآیی وسط و به این جوانها دستور میدهی؟ اینقدر حرصم گرفته از دستش که دوست دارم با دستای خودم خفهاش کنم. ایشالا داغی که روی دل مادر و زن و بچه این جوانها گذاشت روی دلش گذاشته شود.»
نمونههایی از اظهار نظرهای مردم
حجم اظهار نظرهای شهروندان تهرانی در مورد شخص قالیباف، شیوه مدیریت او در شهرداری و مسائل مربوط به فاجعه پلاسکو به قدری متنوع و انبوه است که خلاصه کردن آن در چند گزارش نیز کار سادهای نیست. به همین خاطر چارهای جز ذکر چند مورد از مهمترین صحبتها و انتقادات شهروندان، وجود ندارد.
− آقای قالیباف اگر پشت گوشت را دیدی ریاستجمهوری را هم میبینی. صدبار دیگر هم در انتخابات شرکت کنی مردم به تو رای نمیدهند.
− تخریب منازل مسکونی با بودلوزر و هجوم ماموران، یک ایرانی را یاد دوتا چیز میاندازد. یکی تخریب خانه فلسطینیها توسط نظامیان اسرائیل و یکی دیگر هم تخریب خانه مردم فقیر توسط عوامل شهرداری. اسرائیل و فلسطین با هم دشمن هستند که این کارها را میکنند. مسئولین کشور ما کارهایی که دشمنها با همدیگر میکنند را سر مردم خودمان پیاده میکنند.
− پول مردم بیچاره را میفرستند عراق و سوریه برای جنگ. چهارتا ماشین و نردبام بخرید برای آتشنشانی. تازه خودشان که جرات ندارند بروند حرم، افغانیهای زبان بسته را میفرستند تا بمیرند.
− هر دفعه دارد یکجایی ریزش میکند. بخدا قبل از اینکه زلزله بیاید و همهمان بمیریم همین شهرداری یکی، یکی ما را میکشد.
− فساد و استبداد در عربستان و سایر کشورهای منطقه نیز وجود دارد پس چرا ایران در بین همه آنها از عقبافتادهترین ساختارهای شهری برخوردار است. برای اینکه بخش عظیمی از این سرمایه صرف نهادهای مذهبی و تبلیغ دین میشود. بودجههای چند ده و چند صد میلیارد تومانی به نهادها و موسساتی تعلق میگیرد که مردم حتی یکبار هم اسم آنها را نشنیدهاند.
− ببین عزیزم، شهرداری یعنی دزدی؛ شهردار یعنی سردسته دزدها. پولهایی که باید برای امنیت مردم خرج شود بالا کشیدهاند.
− شهرداری شده است مثل دفتر نزولخوری. فقط پول میگیرد. پول داشته باشی و رشوه بدهی همه کارهایت را راه میاندازند. برای شهرداری مهم نیست که جان مردم در خطر باشد. دنبال پول جریمه هستند و کسی که در باغ سبز را نشان بدهد راحت برایش امضا میکنند.
− حالا درسته مردم الکی جمع شدند و شلوغ کردند ولی بخدا اگر همینها جمع نشده بودند هیچ کاری نمیکردند. از ترس همین مردم همین یک ذره کاری که کردند را کردند. وقتی تصادف میشه تا وقتی مردم جمع نشوند آمبولانس نمیاد. هر چندبار زنگ بزنی فایده نداره ولی وقتی مردم جمع میشوند پلیس میآید. آنها که بیسیم میزنند آمبولانس زود میآید.
− شهرداری برای جمع کردن دستفروشها یک سری آدم بیتربیت و بیخانواده را استخدام کرده که سوار ماشینهای شاسی بلند هستند. من میخواهم از آقای شهردار بپرسم که خریدن ماشین شاسیبلند برای این بیانصافها واجبتر است یا خرید تجهیزات آتشنشانی؟ همیشه میبینم اجناس این بندگان خدا را جمع میکنند و وسایلشان را با خودشان میبرند. یک خانمی که ده سال از من بزرگتر بود کنار خیابان لیف حمام و آدامس میفروخت. اینقدر وسایلش کم بود که گرفته بود دستش و روی زمین نبود. یکی از ماموران شهرداری که قیافه خشنی هم داشت وسایلش را گرفت و هر چقدر حرف بیتربیتی بود به این خانم زد. من رفتم جلو و اعتراض کردم که به من هم حرف بد زد. زنگ زدم ۱۱۰ گفتند حق ندارید در کار ماموران شهرداری دخالت کنید. ما مردم بیپناه هستیم. شخصیت و جان ما برای مسئولین ارزشی ندارد. پلیس و قوه قضائیه طرفدار ظالم است.
− برادر من، این ماجرا هم مثل همه اتفاقات دیگه تموم میشه و آب از آب تکون نمیخوره. چند وقت قبل زدند یک بدبخت زباله جمعکن را کشتند. چی شد؟
− یک فیلم از دزدی و زورگیری پخش شد سریع بازداشت شدند و اعدامشان کردند. میگفتند کمیته امدادی هستند و نفری ۱۷ هزار تومان گیرشان آمده. من عکسش را دیدم. قبل اعدام سرش را گذاشته بود روی شانه مامور اعدام و داشت گریه میکرد. آنها کسی را نکشته بودند؛ زورگیری کرده بودند. ماموران شهرداری آدم کشتند ولی اعدام نشدند. اگر اعدام کار درستی است چرا مردم عادی را اعدام میکنند ولی مامور شهرداری را اعدام نمیکنند؟
− قالیباف و اینهایی که در شورای شهر هستند مطمئن باشند انتخابات که بشود همه کنار میروند.
− هر وقت اتفاق بدی در کشور میافتد به خودم میگویم کاش کشور دیگری به دنیا آمده بودم. به جز چند کشوری که جنگ است هرجای دیگری را که نگاه میکنیم مردم زندگی خوب دارند. هر اتفاق بدی که در کشورهای دیگر میافتد زود تمام میشود ولی در کشور ما هر روز اتفاق وحشتناک میافتد. هیچ وقت تمام نمیشود.
− غیرت و شرف سگهای هلال احمر از مسئولین کشور ما بیشتر است. میگویند سگ نجس است ولی آدم نجس باشد بهتر از این است که خون مردم را در شیشه کند. مسئولان کشور ما برای مردم عراق و سوریه غیرتی میشوند ولی روی مردم کشور خودمان یک ذره غیرت ندارند.
− میگویند شهر را حراج کرده و همه داراییهای شهر را فروخته است. وقتی عوض شود مثل احمدینژاد گندش در میآید.
− قالیباف فامیل رهبر است. هیچ کس نمیتواند یقهاش را بگیرد و بگوید داری چه غلطی میکنی. ازش میترسند چون خیالش راحت است که فامیل رهبر است. مشکل ما خود رهبر است. اگر رهبر نباشد مردم میتوانند تظاهرات کنند ولی اگر الان تظاهرات کنیم همه را اعدام میکنند.