در ساعت ۱۰:۵۰ شب چهاردهم اردیبهشت ۱۳۴۰ (۱۹۶۱)، ژنرال چستر کلیفتن (Chester Victor Clifton)، مشاور نظامی ارشد جان اف. کندی رئیس‌جمهور وقت آمریکا برای تحویل یک گزارش محرمانه که تازه از تهران رسیده بود به دیدن کندی می‌رود که می‌بیند رئیس‌جمهور خوابیده است. دریاسالار آرلی برک (Arleigh Burke) فرمانده عملیات نیروی دریایی آمریکا توصیه کرده بود این گزارش فورا به رؤیت رئیس‌جمهور برسد. ژنرال کلیفتن و دریاسالار برک تصمیم می‌گیرند که رئیس‌جمهور را فعلا بیدار نکنند مگر اینکه خبر حساس دیگری از تهران برسد. یادداشت کوتاهی از کلیفتن در روز بعد روی این گزارش محرمانه ضمیمه شده است که می‌گوید: ” رئیس‌جمهور، ضمیمه را در ساعت ۹:۳۰ خواند”.

این گزارش چهارصفحه‌ای که می‌بایست در اولین فرصت به رؤیت رئیس‌جمهور آمریکا می‌رسید، جزو مجموعه‌ای از اسنادی است که توسط کتابخانه جان.اف.کندی در بوستن از طبقه‌بندی خارج شده و در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. این گزارش با شرح وقایع سه روز پیشتر یعنی دوازده، سیزده و چهارده اردیبهشت در پی اعتصاب سراسری معلمان دبستان‌ها و دبیرستان‌ها شروع می‌شود. در این گزارش بعد از اینکه به تعداد تظاهرات کنندگان که از ۴۵۰۰ نفر شروع شده و به ۵۰۰۰۰ تن رسیده اشاره می‌کند، از کشته شدن یک نفر، دستگیری چندین نفر و زخمی شدن چند پلیس خبر می‌دهد. در ادامه‌، گزارش به دعوت اعتصاب جبهه ملی اشاره می‌کند و می‌گوید باید توجه مخصوص به دعوت جبهه ملی به تظاهرات بر سر مزار نریمان، وزیر امور مالیه مصدق در پانزده اردیبهشت شود. گزارش از “شاهدان محلی” نقل می‌کند که باید این شورش‌ها را از شورش‌های دانشجویی گذشته جدی‌تر گرفت.

از سمت راست: رابرت مک نامارا، وزیر دفاع آمریکا، کندی، رئیس جمهوری آمریکا و محمدرضا شاه پهلوی، ۱۳ آوریل ۱۹۶۲، کاخ سفید − زمانی که دیگر نگرانی‌های آمریکا درباره وضعیت ایران برطرف شده است.

وقایع ۱۲ تا ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۰

در روز دوازده اردیبهشت ۱۳۴۰، در اعتراض به سطح حقوق، معلمان تصمیم به اعتصاب گرفته و در میدان بهارستان به اعتراض تجمع کردند. در درگیری معلمان با نیروهای امنیتی، معلم جوانی به نام ابوالحسن خانعلی با شلیک مستقیم رئیس کلانتری بهارستان، سرگرد ناصر شهرستانی به قتل رسید.

دو روز قبل که معلمان در باشگاه مهرگان تصمیم به اعتصاب گرفته بودند، همزمان جهانشاه صالح، وزیر فرهنگ دولت شریف‌امامی، لایحه تعرفه جدید حقوق فرهنگیان معروف به “اشل حقوق معلمان” را تقدیم مجلس کرد بود. پیکر خانعلی در روز سیزده اردیبهشت تشییع شد و معلمان در قطعنامه پایانی گردهمایی خواستار استعفای دولت شریف‌امامی شدند.

چهاردهم اردیبهشت شریف‌امامی در پی سوالات نمایندگان مجلس شورای ملی، به اعتراض، مجلس را ترک کرده و استعفای خود را برای شاه فرستاد. جمعه پانزدهم اردیبهشت دکتر علی امینی با شاه دیدار کرده و شاه پیشنهاد تشکیل کابینه را به وی می‌دهد. شنبه شانزدهم اردیبهشت شریف‌امامی به کاخ مرمر رفته و رسما استعفای هیات دولت را تقدیم شاه می‌کند.

همین روز علی امینی در دیداری با شاه درخواست انحلال مجلس را کرده که مورد پذیرش شاه قرار می‌گیرد. محمد درخشش نماینده فرهنگیان و رئیس باشگاه مهرگان که در جریان این اعتراضات یک بار هم دستگیر شده بود، نهایتاً به عنوان وزیر فرهنگ کابینه امینی انتخاب شد.

گزارش سفارت آمریکا از تهران به نقل از وابسته نظامی سفارت می‌گوید که ارتش به حالت آماده‌باش درآمده است، اگرچه به نظر نمی‌آید هیچ‌کدام از نیروها به سوی معلمان اعتصاب‌کننده شلیک کنند. گزارش سپس به نقل از ارتشبد فتح‌الله مین‌باشیان، (از فرماندهان نیروی زمینی ارتش) می‌گوید که تیپ تحت امرش بلافاصله بصورت آماده‌باش درآمده است. گزارش می‌افزاید: مین‌باشیان به وابسته نظامی آمریکا گفته است که به استثنای نیروهای تیپ تحت امر وی که با احتمال بیشتر از پنجاه درصد به دستور آتش عمل خواهند کرد، بقیه نیروها چنین نخواهند کرد. او معتقد است تا آنجا که نیروهایش آماج سخنرانی‌هایی درباره حقوقشان و شرایط زندگی‌شان نباشند، وفادار باقی خواهند ماند. اما اگر مورد خطاب سخنرانان قرار بگیرند ممکن است از فرمان آتش سرپیچی کنند. وی احتمال انتشار نارضایتی در میان نیروهای ارتش را بسیار جدی خواند.

در انتها، این گزارش نتیجه می‌گیرد که فردا، پانزدهم اردیبهشت، روز حساسی برای رژیم خواهد بود. اگر تظاهرات مهمی دوباره برگزار شود و نیروهای امنیتی از شلیک به سوی مردم خودداری کنند، رژیم شاه با تهدیدی جدی مواجه خواهد شد.

دو گزارش

از این گزارش دو نسخه در اسناد از طبقه بندی خارج‌شده کتابخانه جان.اف.کندی وجود دارد. در یک نسخه بخش‌هایی از گزارش که به نام مین‌باشیان و تیپ تحت امرش می‌پردازد سیاه شده و در نسخه دیگر تمام جزئیات قابل خواندن است.

گزارش دیگری از تهران در پانزدهم اردیبهشت به واشنگتن مخابره شده که از آماده‌باش نیروهای پلیس و ارتش و نیروهای ویژه از ساعت ۷:۳۰ صبح و گسترش اعتصاب به وزارتخانه‌های دادگستری، بهداشت، تلگراف و راننده‌های اتوبوس و تاکسی و همینطور بازاریان خبر می‌دهد.

از بررسی اسناد از طبقه‌بندی خارج‌شده کتابخانه کندی، اینطور برمی‌آید که دولت کندی آماده اجرای یک مداخله نظامی در ایران بوده است و به همین دلیل به دقت اوضاع ناآرام پایتخت را زیر نظر داشته است. آمریکایی‌ها حتی احتمال عکس‌العمل روس‌ها در قبال دخالت نظامی آمریکا در ایران را از نظر دور نداشته و در آنصورت طرح اعلان جنگ عمومی در خاورمیانه را هم آماده اجرا داشته‌‌اند. در تاریخ پانزده اردیبهشت ۱۳۴۰ ژنرال ارل ویلر (Earle Wheeler)رئیس ستاد ارتش آمریکا “خلاصه‌ای ازطرح‌های قابل اجرا در ایران” را در نامه‌ای برای ژنرال کلیپتن فرستاده است. این نامه سه ضمیمه چند صفحه‌ای دارد:

۱.   خلاصه طرح احتمالی برای ایران

۲.   خلاصه طرح خروج از ایران

۳.   خلاصه طرح دفاع اضطراری برای خاورمیانه

ضمیمه شماره یک هدف طرح احتمالی برای ایران را “برای حمایت و/ یا برقراری دولتی دوست با ایالات متحده و/ یا برای حفاظت از اتباع ایالات متحده و منافعش و اتباع و منافع دیگر کشورها” توصیف می‌کند.

در توضیح عملیات آمده است که این عملیات یک عملیات هوابرد و آبی – خاکی برای امن کردن فرودگاه مهرآباد به عنوان پایگاه‌ برای اقدامات دیگر خواهد بود. بعد از تصرف مهرآباد، برای حفاظت از اتباع ایالات متحده و دیگر کشورهای منتخب و منافع ایالات متحده، حمایت {این قسمت سیاه شده} یک دولت دوست و برقراری قانون و نظم لازم، عملیات به دیگر مناطق تهران گسترش پیدا خواهد کرد. در صورت نیاز بعد از آن با هماهنگی نیروهای محلی عملیات به دیگر مناطق و تآسیسات اساسی گسترش پیدا خواهد کرد.

در ادامه این سند، بخش‌های بزرگی سیاه شده و همچنان در شرایط طبقه‌بندی‌شده به سر می‌برند. بعد از آن جزییات نظامی بیشتری از عملیات و نیروی‌های درگیر ذکر می‌شود.

ضمیمه بعدی به دو طرح تخلیه (خروج) از ایران می‌پردازد: تخلیه غیرنظامی و تخلیه نظامی. این سند محل و نوع وابستگی تعداد ۵۱۸۸ نفر آمریکایی‌ که در صورت لزوم باید از ایران تخلیه می‌شدند را اینگونه فهرست کرده است: تهران ۳۶۷۰ نفر، اصفهان ۳۱۶ نفر، خرمشهر ۱۱۳۰ نفر، مشهد ۵۷ نفر و تبریز ۷۸ نفر. از این تعداد ۱۲% کارکنان وزارت دفاع، ۱۷% بستگان کارکنان وزارت دفاع، ۸% کارکنان دیگر سازمان‌های دولتی، ۱۴% بستگان این افراد، ۴۲% آمریکایی‌های مقیم ایران، کمتر از ۱% جهانگرد و بستگان ابتاع خارجی و ۶% دیگر اتباع خارجی را تشکیل می‌دادند.

در ادامه‌ی این اسناد برای اجرای این عملیات فرضیاتی به شرح زیر درنظر گرفته شده است:

۱.   اگر در حین این عملیات نیروهای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی وارد درگیری جدی شوند، طرح اعلان جنگ عمومی پیگیری خواهد شد.

۲.   نیروهای آمریکایی مورد مخالفت جدی نیروهای نظامی ایران قرار نخواهند گرفت.

۳.   “عناصر انقلابی”، دستکم در ابتدای عملیات، مورد حمایت آشکار نیروهای خارجی قرار نخواهد گرفت.

۴.   مجوز تردد در “شط العرب” {این قسمت سیاه شده} گرفته خواهد شد.

نگرانی و سوءظن

اگرچه بر اساس این اسناد نمی‌توان نتیجه گرفت که دولت کندی طرحی برای براندازی شاه داشته است اما با توجه به نگرانی آمریکا و تعقیب ساعت به ساعت حوادث پایتخت در پی اعتراضات معلمان، یک فرضیه می‌تواند این باشد که دولت کندی نگران سرنگونی دولت شریف‌امامی و برقراری یک دولت چپگرا در پی این اعتراضات بوده و این طرح مداخله نظامی، برای اجرا در چنین شرایط احتمالی طراحی شده بوده است.

به نظر می‌آید شاه و نزدیکانش ترس جدی‌تری از کندی داشته‌اند. شریف‌امامی اعتراضات معلمان که منجر به سقوط دولتش شد را متهم به تحریکات و حمایت نیروهای خارجی کرده است. او به پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد گفته است که وقتی از بانک ملی در مورد پول‌های ریخته شده به حسابی که درخشش برای کمک به این جنبش باز کرده بود، استعلام کرده، به جز یک قلم کمک صد هزار تومانی از کمک‌های خرد معلمان خبری نبوده است. وی همینطور مدعی است که در روز تشیع جنازه خانعلی، سرتیپ حسن علوی‌کیا (معاون امنیت داخلی ساواک) به او تلفن کرده و گزارش داده که یک افسر خارجی سوار بر جیپ با افراد حاضر در جمعیت تماس می‌گیرد. شریف‌امامی مدعی است دستور توقیف این شخص را داده اما وی هیچگاه توقیف نشده است. هوشنگ نهاوندی که پیش از انقلاب وزیر عمران و آبادانی، وزیر علوم و مدتی هم رئیس دانشگاه تهران بود در مصاحبه‌ای که با او داشتم به من گفت که “باشگاه مهرگان که مرکز ثقل این نابسامانی‌های فرهنگیان بود، علناً از طرف مقامات آمریکایی پشتیبانی می‌شد”. اگرچه هنوز سندی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد.

هوشنگ نهاوندی در کتاب “آخرین روزها، پایان سلطنت و درگذشت شاه” به وجود یک طرح کودتای دولت کندی اشاره کرده بود. از نهاوندی پرسیدم چگونه به چنین اطلاعی دست یافته بوده است. نهاوندی گفت که بعدترها از افراد مختلف منجمله از امیر اسدالله علم، وزیر دربار شاه در اینباره شنیده بوده: “آن موقع خیلی جدی اعلیحضرت مرحوم و بعضی از مقامات ایرانی نگران این کودتا بودند و حتی در یک مسافرت رسمی اعلیحضرت دستور داده بودند به علم که مرتبا جریان را تعقیب کند و نگرانی این مسئله را داشتند.”

اگرچه نهاوندی و برخی پژوهشگران تاریخ، اطلاعات جسته و گریخته از این کودتا را مرتبط با طرح کودتای تیمور بختیار، اولین رئیس ساواک می‌دانند اما با بررسی اسناد دیگری از وزارت خارجه و کاخ سفید، به روشنی پیداست که اگرچه دولت کندی خود طرحی برای مداخله نظامی و تغییر دولت در ایران داشته، اما همزمان نگران ابتکار عمل تیمور بختیار هم بوده است و دقیقا به همین دلیل در همان زمانی که خود به طراحی این عملیات مشغول بوده است، شاه را از خیانت بختیار آگاه می‌کند. این درحالی است که حداقل از یک سال قبل از سفر بختیار به آمریکا که در آن قصدش برای کودتا را با رهبران سیا و وزارت خارجه درمیان گذاشت، سیا از نقشه‌های وی با خبر بوده است. در صورتجلسه ۱۸ فروردین ۱۳۳۹ شورای امنیت ملی آمریکا اشاره شده است که  “ژنرال بختیار همچنان مشغول فرمول‌بندی طرحی برای مدیریت شرایطی است که در آن شاه ناپدید شود. بعضی ناظران مدعی هستند که ژنرال بختیار در واقع مشغول طرحی برای سرنگونی شاه است.”

«برنامه اصلاحات امینی»

علی امینی در حضور شاه

یک سال بعد از قضایای اعتصاب فرهنگیان، در گزارشی از شورای امنیت ملی آمریکا آمده است که  آمریکا در جریان بحران اردیبهشت ۱۳۴۰ به تیمور بختیار بصورت خاص درباره هرنوع اقدام علیه حکومت هشدار داده بوده است. بعد از به قدرت رسیدن امینی، این نگرانی آمریکا از بابت اقدام برای سرنگونی دولت امینی ادامه پیدا می‌کند. تا جایی که در یادداشتی به تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۰ رابرت دبلیو کومر، از شورای امنیت ملی برای کندی می‌نویسد که “ما باید از برنامه اصلاحات امینی به شکلی مثبت اما حساب‌شده حمایت کنیم به طوریکه تا جایی که ممکن است موجب اعتراض فعال شاه نشود، همچنین مانع هرگونه کودتای نظامی علیه امینی شویم (مثلا توسط ژنرال بختیار)”

واضح است که استعفای شریف‌امامی، کنترل اعتراضات معلمان و اعلام نخست‌وزیری دکتر علی امینی که از حمایت آمریکا برخوردار بود، نیاز آمریکا به اجرای این طرح‌ها را عملا منتفی کرد. محمدرضا شاه پهلوی بعدها در کتابش “پاسخ به تاریخ‌” اولین ملاقاتش با کندی را به یاد می‌آورد: “من به خوبی نخستین ملاقاتم با کندی‌ها را در کاخ سفید به یاد دارم. ژاکلین کندی درباره برق حیرت‌انگیز چشم‌های امینی سخن گفت و اینکه چقدر امیدوار است که من او را نخست‌وزیر کنم. سرانجام امینی را منصوب کردم.”

دوازده اردیبهشت، روز کشته شدن ابوالحسن خانعلی، به درخواست معلمان روز معلم نامگذاری شد. این همان روزی است که بعد از انقلاب به مناسبت روز ترور مرتضی مطهری، همچنان به عنوان روز معلم گرامی داشته می‌شود.