آزاده نامداری، مجری ۳۳ ساله تلویزیون ایران، با انتشار فیلم‌ها و عکس‌هایی در شبکه‌های اجتماعی که او را بدون حجاب و در حال نوشیدن الکل در یک پارک (احتمالا در سوییس) نشان می‌داد، بار دیگر به یک موضوع روز اجتماعی تبدیل شد: فاش‌شدگی ریاکاری یک چهره مشهور، تزویر در زندگی ایرانیان، حریم خصوصی و حجاب اجباری، زیر-موضوعاتی روزمره و جذاب برای افکار عمومی در ایران.

آزاد نامداری به دلیل «چادری بودن» مورد توجه ویژه رسانه های اصولگرا بود

ماجرای آزاده نامداری هر چند در اظهارنظرهای گروهی از نمایندگان افکار عمومی در شبکه‌های اجتماعی با مساله حریم خصوصی پیوند خورده، اما پیش از هر چیز یک مساله عمومی است.

آزاده نامداری حتی پیش از آنکه یک چهره مشهور تلویزیونی باشد، یک شهروند ایرانی و یک زن است که زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش، تابع ساختار ایدئولوژیکی است که جمهوری اسلامی برای شهروندان ایرانی تعریف کرده.

از این رو، در شرایطی که یکی از موضوعات داغ اجتماعی بحث «حریم خصوصی شهروندان» است، در کشوری که مقام‌های پلیس، روحانیون و حاکمان، هفته‌‌هاست درباره «خصوصی نبودن فضای داخل خودروها» بحث می‌کنند و سال‌هاست به حریم خصوصی شهروندان در خانه‌ها، مهمانی‌های خصوصی و …، تجاوز می‌شود و باورها و اعتقاداتشان زیر تیغ گزینش و حراست است و حتی بابت نحوه حضورشان در کشورهای دیگر تحت فشار قرار می‌گیرند، وضعیت آزاده نامداری یک وضعیت «عمومی» است که این تصور را به وجود می‌آورد: او هم یک قربانی، مانند سایر شهروندان است و نمی‌توان او را محل نقد قرار داد.

داخل خودروی شخصیمون حریم عمومیه.ولی داخل پارک عمومی قدم زدن وآبجوخوردن حریم خصوصی میشه.چقدربوی تعفن وکثافت میدن اینا نامداری

 

 

اما آنچه که آزاده نامداری را به عنوان یک زن و یک شهروند از بقیه جدا می‌کند و افشاگری درباره او را به محل بحث درباره اخلاقی بودن یا نبودن فاش سازی اطلاعات درباره او می‌کند، جایگاه اجتماعی اوست به عنوان مجری رسانه رسمی جمهوری اسلامی؛ آن هم نه یک مجری عادی که مانند همه شهروندان درگیر سطحی روزمره از ریاکاری باشد، بلکه به عنوان یک چهره تبلیغی و نماد «حجاب اجباری» و ارزش‌های اسلامی مورد نظر جمهوری اسلامی. او چهره یک قربانی را به نمایش می‌گذارد که «بی‌تقصیر» نیست.

صدا و سیما در ایران، نه یک رسانه عادی که یک نهاد قدرت است و سیاست‌های آن از سوی بالاترین مقام مملکت یعنی رهبر جمهوری اسلامی تعیین می‌شود.

از سوی دیگر، این مجری جوان از آغاز با پوشش خود به محل توجه تبدیل شده است: دختر جوانی که از شهرستان به آنتن ملی رفته، چادر ملی را به عنوان پوشش رسمی و مورد تایید حکومت تبلیغ کرده، در مصاحبه‌هایش بر قصد خود برای نشان دادن چادر ملی به عنوان پوششی شیک و جوان پسند برای نسل جوان تاکید کرده و با افتخار از «چادری شدن» بینندگان برنامه‌هایش حرف زده، به پیشینه خانوادگی خود در چادری بودن افتخار کرده و حتی آشکارا گفته که او با هماهنگی مدیران ارشدش، خط سیری ویژه در زندگی حرفه‌ای‌اش طی کرده و مثلا کوشش کرده چادر رنگی را به یک پوشش عمومی تیدیل کند اما در نهایت زمان را برای این کار مناسب ندیده است (مصاحبه او را با روزنامه وطن امروز در این لینک بخوانید).

از این لحاظ، او با یک کارمند عادی سازمان صدا و سیما که مجبور است در عین بی اعتقادی به حجاب، هر روز برای عبور از گیت ورودی روسری‌اش را جلو بکشد متفاوت است و ریاکاری‌اش نه در محدوده زندگی شخصی که در زندگی‌ حرفه‌ای‌اش بسط یافته و همین موضوع، خشم و واکنش بسیاری از مخاطبان او و کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخته تا جایی که افشاگری درباره او را مغایر نقض حریم خصوصی و تامین‌کننده منفعت عمومی بدانند.

به دروغ میگی چادر حجاب برتر ولی پات اونور آب که میرسه کشف حجاب میکنی، خوب حداقلش معلوم شد تو هم به حجاب اعتقادی نداری نامداری

 

 

حتی با در نظر گرفتن بحث‌هایی که درباره حریم خصوصی هم وجود دارد، انتشار عکس‌های این مجری تلویزیونی اخلاقی جلوه می‌کند. اینکه عکس‌های بی حجاب او در یک پارک عمومی گرفته شده و پارک اساسا یک فضای خصوصی به حساب نمی‌آید، یک بحث حاشیه‌ای است، اما دست کم برای بخش قابل توجهی از کسانی که این بحث برایشان جذاب است، افشای دورویی در جامعه ایران یک فضیلت اخلاقی و یک کنش سیاسی است: تلاشی برای تنویر افکار عمومی درباره آنچه در لایه‌های این نظام ایدئولوژیک برای تبلیغ حجاب می‌گذرد و نشانه‌ای از ناکامی سیاست‌هایی که مدیران نظام از معاون زنان دولت گرفته تا رییس پلیس، به آن اعتراف می‌کنند.

این موضوع در کنار فضیلت افشاگری درباره مسایل خصوصی سلبریتی‌ها و سیاستمداران بر اساس منفعت عمومی که موضوعی ظریف در روزنامه‌نگاری و نظام‌های قضایی است، افکار عمومی در ایران را در معرض این واقعیت قرار داده که مجری و کارگزار سیاست رسمی جمهوری اسلامی درباره حجاب و سبک زندگی اسلامی، خود باوری به آن ندارد و دانستن این موضوع برای سلامت اجتماعی و سیاسی جامعه مفید‌تر است تا پنهانکاری درباره آن.

یک منفعت قابل توجه دیگر در این افشاگری در تلاش محافظه‌کاران ایرانی برای پوشاندن ماجرا دیده می‌شود. در مواجهه با شوک ماجرا برای این گروه، یک اتفاق بدیع افتاده است: آنها برای چندمین بار مفاهیم مدرنی مانند حریم خصوصی و اختیار پوشش را وارد ادبیات خود کرده‌اند اما این بار نه برای رد این مفاهیم و مخالفت با آنها که برای توجیه جریان. بر این اساس در روزهای گذشته مطالب بسیاری از سوی این گروه در لزوم احترام به عقاید شخصی، حریم خصوصی، عدم برخورد سلبی و پلیسی و اختیاری بودن پوشش منتشر شده است.

فرمود:
اگر کار غلطش رو توجیه کرد، ازش بپذیر. 
اگر نتونست توجیه کنه خودت براش توجیه بتراش.

 

 

با وجود اینکه بحث درباره عواقب شخصی این افشاگری برای خود آزاده نامداری به عنوان یک شخص و فشار افکار عمومی بر او در کنار برخوردهای احتمالی نظام با او و سرنوشت شغلی و اجتماعی او یک موضع حساس اخلاقی است و ممکن است حجم فشارهای افکار عمومی بر او سنگین و ناعادلانه به نظر برسد، اما آزاده نامداری، حتی با وجود فاش شدن تزویرش، دست از بازتولید ادبیات نظامی که مجری آن است بر نمی‌دارد.

او در فیلمی که برای توضیح ماجرا منتشر کرده بر اینکه روسری‌اش یک لحظه افتاده و در کنار «محارم»ش بوده تاکید کرده و در درخواستی که در اینستاگرام خطاب به مردم منتشر کرده، باز بر همان ادبیات حکومتی سوار است: تاکید بر نقش مادری و طلب دعا: «من یک مادر هستم؛ از مردم عزیز التماس دعا و کمی تفکر و رافت دارم.»