PEZHVAKEIRAN.COM سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید
 

سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید
با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . 

بصیرنصیبی

اگر بخواهيم برای نهایت شقاوت وبيرحمی وجنايت رژيم های سرکوبگر در دنيای معاصر نمونه ای ارائه دهيم بي شک رژيم جمهوری اسلامی جای نخست را خواهد داشت . با اينکه برخی چنين تصور می کنيم که دنيا از جنايات اين رژيِم آگاه است اما واقعيت امر چنين نيست ميزان اطلاع دنيا از اين جنايت ها هرگز با ابعاد آن هماهنگ نبوده است. ما خود نيز فراموش کاريم ورژیم بابهره از ذهن فراموشکارما، در نقش های متفاوت بازی می کند ، یک روز ماسکی به چهره می گذارد و می شو د رهبر تمدن های جهان! وروز دیگرماسک از چهره برمی دارد، دوباره به جلد اصلی اش رهبری جنایتکاران جهان- بر می گردد.

با کمی تامل درمی يابيم که فيلمسازان ايرانی در تبعيد مي توانستند توجه بیشتری به اين امر مهم یعنی فاش کردن جنایت های سياهترين دوران تاريخ معاصر ايران نشان دهند ، اما چرا در این مورد کم کاری شد؟

 اول بگویم برای ساختن يک فيلم سياسی سازنده بايد توانايی ساختن اين گونه آثار را داشته باشد ،به دليل اين که يک فيلمساز به تبعيد آمده نمی توان به این نتیجه رسیدکه وی حتما شناخت وتسلط برای تهیه یک فيلم سياسی را هم دارد.البته سینمای سیاسی هم تعریف ومعنای تثبیت شده ای ندارد، شرایط فرهنگی ، محیط رشد سینماگر، شرایط جهانی ، میتواند در خلق یک فیلم سیاسی اثر بگذارد.وقتی شم تحاری تهیه کنندگان بزرگ  متوجه اشتیاق عامه به اینگونه فیلم ها شد، سینمای سیاسی/ تجاری نیز رشد کرد، سینمای پروپاکاندا/ سیاسی مانند آثار لنی ریفنشتال در آلمان نازی هم مسئله مهمی است که بایددر بحث جداگانه ای به آن پرداخت. نمی شود از سیاست در سینما وسینمای سیاسی نام برد اما اشاره ای به «رزمناو پاتمکین» اثر کارگردان بزرگ روس «آیزنشتاین »نداشت.هرچند دهها کتاب به ربان های مختلف برای بررسی وتحلیل کارهای ایزنشتاین نگارش یافته است. فیلم صامت رزم ناو، را ایزنشتاین به یاد انقلاب 1905ودر سال 1925 می سازد که محتوای آن براساس یک واقعیت تاریخی شکل گرفته است- شورش ملوانان بر علیه دولت روسیه تزاری، اما تماشای آن در دوران ما هم هنوز اثرگذار است،« ایزنشتاین» فیلمساز وتئاتر ساز ، عضو حزب کمونیست شوروی بود اما تاثیری فراتر از برنامه یک حزب پشتوانه آثار اوست. او از شوروی بیرون رفت به کشورهای اروپایی سفر کرد با بسیاری از بزرگان علم وادب دیدار داشت، آلبرت انیشتن ، برشت،رنه کلر ، ژان کوکتو،پیراندولو ،جمس جویس و...) حتا به امریکا سفر کرد وبا استقبال «چارلی چاپلین»، «ژوزف فون اشترنبرگ» و«مارلین دیتریش» مواجه شدودر هولیود فیلم« زنده باد مکریک »را ساخت که در نهایت کار را از دستش گرفتند وبه شیوه ای که خودشان دوست داشتند مونتاز دوباره کردند ونمایش دادند. حتا در داخل شوروی هم مخالفت های بسیاری با او می شد اورا به فرمالیستی متهم می کردند ،چرا که ایزنشتاین به فرم در سینما اهمیت می داد واز فرم آگاهانه در خدمت محتوا بهره می گرفت.هر چند سخت است که یک فیلمساز وابسته به حزب کاملا مستقل از تصمیمات حزبی رفتار کند. ایزنشتاین هم در سال 1927 مشغول مونتاز فیلم اکتبر  بود که «تروتسکی »از کمیته مرکزی اخراج وتبعید شد. با این اتقاق ایزنشتاین قسمت های مربوط به وی را از اثر مشهورش« اکتبر» حذف کرد. با نقل گفته کوتاهی از وی دنباله بحثمان را پی میگیریم.

«رفتن به خارج دست کم این حسن را دارد که یک شهروند شوروی می تواند خود را خارج از محدوده انقلاب بیازماید»

 در ایتالیا ودر زمان تسلط ناری ها ساختن فیلم هایی که به مذاق موسولینی ،همزاد هیتلرخوش نمی آمد امکان ساخت علنی نداشت ،اما بعد از سقوط نازیسم است که علاوه بر ایجاد سینمای نئورئالیسم فیلمسازانی چون «آنتونیونی» مارکسیست امکان کار می یابند وفیلم مهم قله زابروسکی خلق می شود،ذر آلمان آقای گوبلز حتا فیلم «وسوسه دکتر مابوز» فریتس لانگ که سیاسی هم نیست را تحمل نمی کند وفریتس لانگ به فرانسه وبعد به امریکا به تبعید میرود؛ فیلمسازان فرانسوی هم بعد از آزادی فرانسه از اشغال است که بطوز علنی ونه درگروه های زیر زمینی، در جو سیاسی سالهای 60 حضورفعال دارند. گروه گودار /تروفو که درنشریه «کایه دو سینما» گرد آمده بودند نه تنها فیلم هایشان مایه سیاسی داشت بلکه رفتارشان هم به شدت با خواست های دولت در تضاد بود، اعتصابات سال 67 مصادف شده بود با برگذاری جشنواره کن ،در آن شرایط ، پلیس به شدت دانشجویان را سرکوب میکرد ،فستیوال کن میخواست بدون توجه به این رفتار به کار خود ادامه دهد، گروه گودار به مسئولین اخطار دادند که به خاطر همبستگی با دانشجویان، جشنواره را برگذار نکنند اما مسئولین هنر را برکنار ار مناقشات سیاسی دانستند، اما« گودار»و«تروفو» در یک اقدام به یاد ماندنی در روز افتتاخ جشنواره خودشان را به چلچراغ کاخ وصل کردند وجشنواره را به تعطیل کشاندند. همانگونه که گفتیم تحث تاثیر جو و قضای آن دوران بیشترآثار گودار به خصوص فیلم مشهور«پی یروی دیوانه» زیر بنای سیاسی داشت اما نحوه بیان گودار واکثر فیلمسازان فرانسوی متفاوت است با کارهای فیلمسازان کشور های امریکای لاتین که برای ساختن فیلم سیاسی بهای سنگین تری می پرداختند. زندان وشکنجه وبازداشت پاسخ ندای آزادی خواهی اینان بود .بیانیه سینماگران معترض آرژانتینی نحوه تفکر اینان را توضیح می دهد. اینها در بیانیه شان میگویند:

«وجود یک سینمای انقلابی بدون پژوهش وآزمون، بدون خطر ومبارزه ممکن نیست دوربین یک سینماگر انقلابی به گونه تیر یک مبارز مسلح است، او یک چریک سینماست که خود را به خطر می اندازد»هر چند گویا این جمله هم از گفته های گودار باشد:

« دوربین اسلحه ایست که درهر ثانیه 24 تیر شلیک می کند»

کودتا های نظامی پی در پی در بولیوی، آرژانتین، برزیل که هزاران قربانی داشت، سرنوشت مردم ستم کشیده امریکای لاتین را به هم نزدیک کرد وسینمای معترض این کشور ها نیز تصویری گویا از درد مشترک کشورهای معروف به جهان سوم را به دنیا ارائه دادند.«ساعت کوره ها» (1966)ساخته «فرناندو سولاتاس»و«یوگنیتو »کارگردانان آرژانتینی مبارزات کارگران آرژانتینی را روی پرده می آورد. و« خوزه سان خینس »در فیلم معروف خود «دشمن مردم» بررسی زندگی ودرد های مردم در یک دهکده پرویی  را دست مایه اثرخود قرار می دهد. در فیلم دشمن مردم به شیوه دیگر فیلمهای سینمای امریکای لاتین وبه ربان سیاسی ،امپریالیست امریکا ، دشمن اصلی است .  همچنین «سر زمین موعود»اثر کارگردان مشهور شیلیایی« میگوتیل لتین »سرکوب قیام دهقانان توسط ارتش انگلیس را مینمایاند. «گلوبرروشا»سینماگر خلاق برزیلی واز پیشگامان سینمای نوی برزیل در سال 1966از کشور خود تبعید شدو کار فیلمسازی اش را در افریقا واروپا ادامه داد .گلوبر روشا در باره واکنش خشونت آمیز در برابر حکومت های سرکوبگر می گوید:

«مهم ترین واکنش فرهنگی یک انسان گرسنه ،خشونت است خشونت رفتار طبیعی انسان گرسنه است»

 اینان قبل ازآغار سالها ی تبعید تجربه های گرانقدری را در زمینه سینمای سیاسی اندوخته بودندبه خصوص در شیلی به هنگام دولت ملی آلنده سینماگران توانستند  جبهه فیلمسازان انقلابی زا بنا نهند این فیلمسازان علاوه براینکه از توانایی واستعداد سینما بهره داشتند، در شرایط به شدت سیاسی زیسته بودند ودانش شناخت ودرک مسایل سیاسی را داشتند. وقتی دولت آلنده باکودتای امریکایی، سرنگون شدو ژنرال پینوشه قدرت را بدست گرفت .اکثرسینماگران مترقی وناسازشگر خاک شیلی را ترک گفتند وبه تبعید آمدند ،اینان اندوخته های پرباری را پشتوانه خود داشتند. اما شرایط ما متفاوت بود ،در رژیم گذشته امکانی برای ایجادورشد سینمای سیاسی فراهم نمی شد. فیلمهایی  که در رژیم پهلوی توقیف شده اند بیشتر فیلمهای اجتماغی / انتقادی بودند که چون ساواک نسبت به آنها حساسیت نشان می داد این فبلمها، سیاسی قلمدادمی شدند. فیلمهایی مثل،« آرامش در حضور دیگران»( ناصر تقوایی)« مرثیه»( امیر نادری) «دایره مینا»( داریوش مهرجویی )«اون شب که بارون آمد» (مستند طولانی کامران شیر دل)و...

در 5سال دوم کار« سینمای آزادایران» که یک جنبش فراگیر شده بودیم. ساواک نسبت به کار گروه ما به شدت حساس شد. در حمله ای گسترده،15 فیلم گروه مااز آن جمله فیلمهای آن مرد اسب دارد( ناصر غلامرضایی)، کلاغ پر ( سینمای آزاد مشهد)، پاپلی جان( رسول نجفیان)،خانه ام ابریست(ابراهیم حقیقی)،24 ساعت خواب وبیداری(بر اساس قصه صمد بهرنگی)،آن سوی آتش (کیانوش عیاری) رابرای بررسی بردندوفیلمهای آن مرد... وآن سوی آتش را هرگز برنگرداندند. در این مورد هم درکتاب دهسال سینمای آزاد ایران شرح داده ام.

من در اینجا نمیخواهم، سانسور در رژیم پهلوی را بررسی کنم، در پژوهش مفصلی که با عنوان سانسور فیلم در ایران نوشته ام به تفصیل به این امر مهم پرداخته ام( کتاب با اجازه آقای فلینی) بطور خلاصه بگویم ، شورای سانسور فیلم وزارت فرهنگ وهنر که یک کارشناس امنیتی هم در آن حضور داشت، نسبت به چند مورد حساس تربود ، نمایش صحنه هایی که در آن فقز وخرابی را نمایش می داد وآنجه از دیدگاه مامورین سانسور اهانت به خانواده سلطنتی وتوهین به دین مبین اسلام تلقی می شد. پس وقتی شرایط به گونه ایست که در فیلمی یک ساختمان مخروبه، تحمل نمی شود چطوز موقعیتی فراهم می شود که در بسترآن سینمای سیاسی به مفهوم درست آن ایجاد شود؟ اما سانسور در جمهوری اسلامی ابعادی چنان گسترده یافته که در بسیاری از زمینه ها نه فقط از سانسور زمان شاه بلکه وحشتناکتر از دوران تسلط هیتلر است. یک فیلم را در اداره سانسور وزارت ارشاد توقیف کردند می دانید دلیل اداره سانسور چه بود؟«نگاه نا نجیبانه دوربین به زن بار دار»

 در این شرایط است که خانم تهمینه میلانی ادعا می کند، یک فیلم سیاسی ،فیلمی در باره سرکوب های دانشجویی ی حکومت اسلامی ساخته است ( نیمه پنهان)واداره سانسور آخوندها به آن مجوز پخش !داده ،چه برای اکران وچه برای  انتشار در شبکه ویدیوئی. اما در حکومت خمینی وهر رژیم سرکوبگر دیگر امکان ساخت فیلم سیاسی علنی وجود ندارد، فیلم خانم میلانی هم یک کار شبه سیاسی است در خدمت سیاست های رژیم اسلامی که در جای دیگر این بخث بار دیگر بدان اشاره خواهیم داشت. بهر حال فیلمسازان ما که شرایط حکومت خمینی را تاب نیاورند واز ایران رانده شدند، پیش زمینه وتجربه ای برای ساخت فیلم های سیاسی نداشتند. جوانانی که در زمان شاه گرایش سیاسی داشتند بیشتر درچند مدرسه سینمایی پراکنده بودند. عباس سماکار، طیفور بطحائی، رضا علامه زاده،کرامت دانشیان، اینها هم جوانان پر شوری بودند که در مدرسه تلویزیون وسینما آموزش می دیدند.به جای اینکه در اجتماع بمانند وکار سینما را تجربه کنند، اسیر زندان شدند، علامه زاده البته قبل از زندان، راهی یافت به سوی سینمای حرفه ای ودو فیلم سینمایی هم با بازی تقی مختار ساخت، که هیچ کدام موفق نبود .

کرامت دانشیان را به همرا ه خسرو گلسرخی به جرم !استقامت وپایداری به جوخه اعدام سپردند ودیگر اسیران هم که در روزهای آغاز انقلاب از زندان رها شدند، فعالیت هایشان ازجو بشدت سیاسی محیط تاثیر گرفته بود. هرچنذ در همین دوران هم علامه زاده دنباله کار فیلمسازی اش را رها نمی کند. برای اینکه از موضوع زیاد دور نشویم این دوره را به سرعت طی می کنیم و میرسیم به زمانی که آنها هم به تبعید آمدند.

 عباس سماکار یک فعال سیاسی است که در زمینه های ادبی . فرهنگی ،تحقیقی هم کوشا است. خاطرات زندانش را در کتابی با عنوان «من هم شورشی هستم» با قلمی شیرین وبیانی صا دق بررسی می کند.اما فعالیت های سینمائیش محدود تر بوده است.طیفور با حفظ مواضع سیاسی اش بدون کوچکترین توهم نسبت به باندها وجناح های جکومتی فکرش را متمرکز کرده روی آموزش سینما به جوانان ورضا علامه زاده که فعالیت هایش در زمینه کار عملی در سینما گسترده بود در شرایط تبعید وخیلی زود به کارهای سینمایی ادامه داد ،میزان کارهای علامه زاده به حدی رسیده است که بشوذ کارهای دوران تبعیدش را ارزیابی کرد. یک عادت در اکثر ما هست،تصور می کنیم که مثلاچون فلان مقاله ویا فلان فیلم را علیه رژیم ساخته ایم ونوشته ایم پس این کار ما ،تا پایان عمر تضمینی برای حقانیت ما ست .هیچ کس احازه ندارد رفتار واعمال بعدی ما را زیز ذره بین ببرد در صورتیکه اتفاقا عکس قضیه صادق است ،هرچه ما مواضع سیاسی قاطع تری داشته باشیم توقع از ما بیشتر است ومسئولیت ما فراتر. من هنوز برای رفتار ، کارها وکتاب های علامه راده در تبعیدالبته تا قبل ار نزول خاتمی شارلاتان، تعریف و تمجید مسعود بهنودونبوی،هوشنگ اسدی، سازگارا ار او وستایش خود او ار گنجی ونظایرش،ارزش قایلم، هرچند علامه زاده یکی دوسال قبل از نزول خاتمی وبا ساختن فیلم «موج وآرامش »به تدریج از مواضع رادیکالش فاصله گرفت. با اینکه خودش در کتاب «از دور بر آتش» کیارستمی را کسی دانسته بود که درک نا شریفی از رئالیست دارد ودرکتاب« سراب سینمایی اسلامی ایران» زد وبند رژِیم با فستیوال ها  واستفاده سیاسی از سینما را شکافته بود با اینکه کیارستمی با صراحت جایزه نخل طلا را امکانی دانست که ترور رژیم در میکونوس را به سایه برد. علامه راده دست او را فشرد واین موفقیت را به او تبریک گفت وازکتاب سراب.. تفسیری دیگرگونه ارائه دادکه ربطی به محتوای کتابش ندارد. به هر حال بحث ما اینبار برر سی کارهای علامه زاده نبست اما ساخت گزارش سیاسی/ مستند «جنایت مقدس» نقطه عطفی است در کارنامه سینمایی علامه زاده (این فیلم وفیلم کوتاه« چند جمله ساده »از نظر پرداخت و ساختمان سینمایی بهترین کار های علامه هستند) جنایت مقدس ،گزارشی تکان دهنده است که جنایت های کلیت رژیم را نشانه می گیرد. حکومت آدمخوار ،جناح خوب وبد، تند رو وکند رو ندارد، این فیلم برنامه ریزی رژیم برای ترور مخالفان خارج شده از ایران را با دقت می شکافد وعریان می کند. من خودم پخش آلمان فیلم را بعهده گرفتم و نسخه ای از فیلم را توسط کانون پناهندگان سیاسی برلین برای دادگاه ترورمیکونوس ارسال کردیم.

امابحث اینبار ما مربوط است به فیلمهایی که در ارتباط با زندان و شکنجه وسنگسار در زندانهای جمهوری اسلامی ساخته شده است. گفتیم که ساختن فیلم سیاسی، خود نیاز به آگاهی های سیاسی دارد وچون سینمای سیاسی در ایران امکان رشدوگسترش نداشته است محدود هستند فیلمسارانی که در گذشته در ایران کار کرده اند وقادر به ساختن فیلم های سیاسی در تبعید هم باشند. اما جا داردابتدا وقبل از اینکه به فیلم های مرتبط با زندان درسالهای تبعید نگاهی گذرا داشته باشیم به« پرویز صیاد» وفیلم فرستاده اش که تم سیاسی هم دارد اشاره ای داشته باشیم.

پرویز صیاد بعد از مدتی که در تبعید زندگی می کند کارهای گذشته اش را از سر میگیرد. او یک سینماگروتئاترساز در تبعید است اما وظیفه دیگری هم بعهده دارد، مقابله با آدمخوارانی که زادگاهش را به اشغال خود در آورده اند . اواز معدود صدا هایی است که در امریکا در برابر صادرات فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی همچنان سخت ومقاوم ابستاده است.فیلم فرستاده ساخته وی کاری است که خوب پرداخت شده ووجود فیلمسازی مسلط پشت دوربین به خوبی حس می شود. این فیلم با موفقیت در جشنواره ها(برای نمونه جایزه اول جشنواره لوکارنورا بدست آورد)وکانال های تلویزیونی نمایش داده می شود. آن زمان هنوز رابطه اقتصادی ج. اسلامی با آخوندها به استحکام امروز نبود وگاه فیلمهای تبعیدیان هم راه به جشنواره ها داشتند، اما به تدریج این دایره بسته وبسته تر شد. فیلم دوم صیاد «سرحد» حتا نتوانست یک نمایش کامل پیدا کند، هزینه فیلم آنقدر سنگین بود که صیاد را از ادامه فیلمسازی حرفه ای در تبعید باز داشت.

 اما مسایل دیگری هم در مورد کند کاری در این زمینه ودر سالهای تبعید دخالت داشت که به آن موارد هم اشاره خواهیم کرد.

ساختن اينگونه فيلمها امکانات وسيعتری ميخواهد وفراهم آوردن سرمايه نيز خود مسئله کم اهميتی نيست -همین فیلم های ساخته شده هم به شدت از کمبود امکانات رنج می برند-هر چه فضاهای باز سازی شده به شرایط واقعی نزدیک تر باشد، تاثیر فیلم بر تماشاگر بیشتر خواهد بود. بله در سینما می شود حتا« کشتی تایتانیک »را دوباره ساخت وبعدغرقش کرد اما بودجه عظیم سرمایه داران امریکایی پشت سر آنگونه طرح ها وبرنامه هاخوابیده است.پس یک فیلمساز در تبعید یا باید ار کمک های محدود موسساتی که به فیلمهای تجربی وغیر تجاری یاری می رسانند بهره بگیرد، یا به امکانات تلويزيون ها يی که با کمک دولت اداره می شوند متکی شود، اين تلويزيون ها هم با سياست روز دولت همراه هستند وسياست کنونی کشورهايی که با ج.ا ارتباط دارندهم حفظ حکومت وچپاول مردم ماست و امکان نخواهند داد تا چنين فيلمهايی که مردم دنیا را نسبت به رفتار های اين جانيان آگاه می نمايد ساخته شودو رشد کند واگر حتا سرمایه ای از طریق همت جمعی فراهم وفیلمی ساخته شود، مسئله پخش فیلم ،مسئله کم اهمیتی نیست چون اگر چنین فیلمی نتواند بطور وسیع پخش شود تاثیر ش هم محدود تواند بود. به غیر ازکانال های تلویزیونی ،یکی از مجراهایی که می تواند به پخش وسیع تر فیلم کمک کند، فستیوال های پر محاطب نطیر کن ،ونیز وبرلین است،این جشنواره ها سالهاست آلوده به مقاصد سیاسی شده اند، فیلم های سینمای معترض را پس می زنند وفیلمهای سینمای جمهوری اسلامی را ارج میگذارند. تا آن حد که «هوشنگ گلمکانی» سردبیر مجله فیلم چاپ تهران به صراحت گفت:

« ما در فستیوال کن سهمیه داشتیم» اما از دو،سه سال پیش که اروپا وامریکا با جمهوری اسلامی اختلاف اتمی پیدا کرده اند، در دو دوره اخیر کن وبعد برلین وچندی قبل ونیز ولوکارنو همه فیلم های فستیوالی ج.ا را تا بهبود رابطه مردود کرده اند.تنها در این شرایط است که فیلم پرسپولیس «مرجان ساتراپی» امکان می یابد که درفستیوال کن به داخل مسابقه راه یابد وبعدموفقیتی کسب کند. اما برخی از فیلمهای سینمای در تبعید که فیلمساز خلاقی از فیلمسازان نسل جوان پشت دوربین بوده با پشتوانه توانایی سازنده اش توانسته است در همین شرایط هم بسیاری از سد ها را بشکند . «مسعود رئوف» سازنده فیلم در ختی که به یاد می آورد وموفقیت های بسیاری که این اثر وی کسب کرد شاهد این نظر ماست. همچنین ساختن یک فیلم که محتوایش مرتبط با زندان است بدون کمک وهمدلی زندانیان امکان پذیر نیست.اکثراین ز ندانیان ممکن است از مواضع سازمانی سابق خود جدا شده باشند اما به آرمان های انسانیشان پایبندندودر برابر رژيم فعلی مواضع سخت وقاطع دارند ودر اين موارد هم همراه هستند وياری دهنده، اماپراکندگی جغرافیایی ودور بودن از هم ،صدای این مبارزان را کم طنین کرده بود که باید امیدوار بود برگذاری سمینارهایی با حضور زندانیان سیاسی نظیر گرد هم آیی کلن،برای پر کردن این خلاءوهمبستگی کارساز اینان موثر افتد.

وقتی بخواهیم دلایل چند سال رکود فیلمسازی در تبعید را بررسی کنیم علاوه برموارد فوق بایددر منش ورفتار خود نیز تامل کنیم.تا خرداد 76 سینمای در تبعید با همه نشیب وفرازهایش به راه خود ادامه میداد ،علاوه بر گذاری جشنواره سینمای در تبعید سوئد، که جشنواره مادر محسوب میشود، در زاربروکن آلمان نخستین سمپوزیوم سینمای ایران در تبعید در ابعاد گسترده ،برگذار شد ودر شهرهای کلن، مونیخ، فرانکفورت،هایدلبرگ، هامبورک،هانوفر،نیز فیلمهای سینمای در تبعید امکان نمایش وبررسی یافته بود.

اما سینمای در تبعید مدتی دچار سستی شد واین اتفاق با شگردجدید رژیم و روی کارآوردن خاتمی شارلاتان مرتبط بود. بخشی از فیلمسازان در تبعید که قبل از این نسبت به رژیم وکلیت آن مواضع سخت داشتند ، یک باره ودر یک چشم بر هم زدن محو کلام ورفتار وخنده های نمکین آخوند مکار شدند، هر کدام سعی می کردندبه نوعی خودشان را  به بخش خوب حامیان ولایت فقیه پیوندبزنند، چند تایی که مشکل عمده ای نداشتند وصدای دوران تبعیدشان، چنان پر طنین نبود تاباندهای داخل علیه شان موضع بگیرند بی سر وصدا رفتند، فیلمنامه شان را تسلیم وزارت سانسور کردندو کارشان را درحکومتی که تا چند ماه قبل دیکتاتور ارزیابی اش می کردندآغاز نمودند،اما همه متقاضیان را رژیم در آغوش پر مهر! خود نپذِیرفت، چرا که برای کسب اجازه ورود وکارکسانی که صدای مخالفتشان پر طنین تر بود نیاز به تفاهم هر دو باند شبه اصلاح طلب و ضد اصلاح طلب بود. عدم رضایت هر کدام از باندهای مافیایی کار مسافر را دچار اختلال می کرد.اما اینان که با چنین روحیه ای به باند دوم خرداد پیوسته بودند،اگر هم پشت مرز ماندند ،ماندنشان در اینجا، برگشت به مواضع سابقشان معنا نمی داداینان حرکتشان از سقوط کلیت حکومت اسلامی به انتقاد از دولت مهر ورز امام زمان تغیر جهت داده است.

 در این دوران ،ضربه ای که متوجه سینمای در تبعید شد فقط از زاویه اینگونه فیلمسازان نبود بلکه رفت وآمد ایرانیان قبلا پناهنده به جمهوری اسلامی هم در خنثاشدن جو اپوزیسیون دخالت داشت ودارد. بر اساس این ضرب المثل -سری که درد نمی کندچرا دستمال ببندیم- مسافران دارالخلافه ازمحافل ،جلسات و برنامه هایی که اسم ونام تبعید را با خود داشت ویا محتوای برنامه مرتبط بود به رفتار ها وجنایت ها ی جمهوری اسلامی  دور شدند، در عوض برنامه های ارسالی از جمهوری اسلامی با رونق بسیار همراه شد. با اینکه براساس ماده 5 فرمان نامه وزارت ارشادخروج هر نوع فیلم از جمهوری اسلامی به خارج به قصد شرکت در جشنواره ها، کانون های فرهنگی، هفته های فیلم، قبلا در شورایی ویژه مرکب از نماینده واواک، نماینده وزارت ارشاد، وبنیاد فارابی به دقت بررسی می شود ودر صورت مناسب بودن محتوای آن برای صدور اجازه خروج می گیرد. اما ما دلمان را خوش کردیم که در فلان فیلم ارسالی جمهوری اسلامی، فلان صحنه، فلان جمله گفته می شود که نیشی علیه ج.اسلامی در خود دارد. اما چرا این نوع فیلم ها اجازه خروج میگیرد ؟چون که رژیم میخواهد از سینما استفاده سیاسی ببرد وبرای این منظورنمایش فیلمهای غیر سیاسی ویا فیلمهایی به ظاهر سیاسی وشبه انتقادی در محافل وجشنواره ها در نهایت به نفع رژیم وتبلیغات خارج از کشوری اش تمام می شود. سال گذشته در جشنواره زنان کلن ،خانم تهمینه میلانی یک هفته بعد از شرفیابی به حضور رهبر جنایتکاران جمهوری اسلامی( برای شرکت در این برنامه، هیچ اجباری در کار نبوده وچندین نام سرشناس سینما که حضور نیافتند برایشان مانعی ایجاد نشد،اما شرکت در این شوی سیاسی ی پیوستگی رهبر وسینماگران ،البته امتیاز های ويژه ای داشت که خانم میلانی از آن بهره مند شده اند) به داوری این جشنواره دعوت شدند،من نمیخواهم به فیلمها ورفتار های این خانم بپردازم که اینجا، جایش نیست اما چون فیلمی که برای ایشان موقعیت ساخت «نیمه پنهان» بود که در ارتباط با سرکوب های سالهای 60 ساخته شده است ومحتوای این فیلم با بحث ما بی ارتباط نیست، اجازه میخواهم چند سطری از بحثمان را به این فیلم خانم میلانی اختصاص دهم.

وقتی خانم میلانی فیلم فریب دهنده نیمه پنهان را ساخت دهان ما از تعجب باز ماند- کسی از خودش نپرسید که چطور فیلمی که ماجرای قلع وقمع وسرکوب وحشیانه وجنایت های سالهای آغاز انقلاب را مینمایاند ازسد اداره سانسور جمهوری اسلامی که مو را از ماست می کشدبی مانع می گذرد و اکران می گیرد وحتا قبل از اکران در جلسه خصوصی مقامات جمهوری اسلامی برایش کف می زنند؟در حالیکه ما همچنان به ستایش این خانم ادامه می دادیم مردم داخل با هوشیاری ای فراتر از ما با فیلم برخوردی سرد کردند .البته خانم میلانی هم 5 روزدربازداشت بود،چندتا فضول مثل من هوشدار دادند که وقتی این خانم را به خاطر فیلمی که ساخته دستگیر می کننداگر کلکی در کارشان نیست چرا خود فیلم را از روی اکران بر نمی دارند ؟عجب دمکراسی نابی در ج. اسلامی بر قرار است؟ یک هفته سرگرمی ما شده بود نامه نگاری و اعتراض به این نابخردان که فیلمساز فمینیست !ما را اسیر کرده اند. اما هنوز ما از سرگرمی دفاع از ایشان اشباع نشده بودیم که خانم آزاد شدند آنهم با وثیقه وزارت ارشاد اسلامی! و توصیه ویژه رهبر!. کمی که به خود جنبیدیم معلوم شد که ای دل عافل انگار بازهم گول شگردهای آخوندها را خوردیم چرا که همین خانم هفته بعد از زندان 5 روزه اش برای شرکت در مراسم بزرگداشتش به سوی امریکا ی قبلاجهانخوار! پرواز فرمود، آخر خود این خانم هم که در مصاحبه با روزنامه ملیت چاپ ترکیه به صراحت گفته بود که هماهنگ با ضوابط جمهوری اسلامی فیلم می سازد(تا آنجا که من می دانم در امریکا فقط پرویز صیاد جلوی این فیلم وشگرد رژیم ایستاد) به هر حال منتقدی با نام شهرام خرازیها در نشریه همبستگی داخل ایران فیلم نیمه پنهان را کپی استرلیزه شده بایکوت مخملباف دانست که ده سال بعد ساخته می شود، محتوای وپیام اصلی بایکوت را که می دانید -گروه های چپ زیاده روی کردند ورژیم هم به ناچار سرکوبشان کرد-به همین سادگی!! در فیلم ضد انسانی وضد چپ محسن مخملباف، زندانیان عادل آباد شیراز را به زور اسلحه حکومت به بازی در فیلم بایکوت کشاندند و نام آنان را در تیتراژ فیلم زِیر عنوان تواب قید کردند،این زندانیان علیه این رفتار به سازمان ملل شکایت کردند بی آنکه دادرسی به فریاد شان توجه کند.

اما چرا سینمای تبعید تبدیل شد به سینمای برون مرزیان ایرانی،سینمای خارج از کشور ویا خیلی که بخواهند تند روی کنند می گویند سینمای مهاجران.آیا این دو واژه یک معنا رادارد؟ پس چرا قبل از اتفاق فرخنده !خرداد 76این دو ،معنای متفاوت داشتند؟ نه جانم ،طباخ ماهری که ایرانی برون مرز، مقیم خارج ،مهاجر، تبعیدی وپناهنده را با سفیران هنری جمهوری اسلامی ودوزیستیان،بنیاگذاران سپاه پاسداران،دانشحویان تحکیم وحدت وحوزه،دنپالچه های ولایت فقیه زیر عنوان ملی / مذهبی،و...را در دیگی ریخت میدانست چه آشی دارد می پزد، دست پخت چنین آشپزی، همین می شود که می بینیم، بی پرنسیبی، زخم خوردگان سانسور ،همنشین سانسور چیان شدن، مبارزان علیه جنایت کاران را کنار دلالها وکارچاق کن ها وحامیان جنایت نشاندن.

 ایا ما تنها کشوری هستیم که اسیر یک حکومت سرکوبگر شده ایم؟ هنوز که زمانی از دوران آلمان هیتلری نگذشته است ایاتبعیدیان حکومت هیتلر کارهایشان در کنار کارهای فرستادگان هیتلر ارزیابی می شد ؟اگر جشنواره ای به طور مثال در امریکا که اکثر گریختگان رژیِم هیتلری در آن پناه گرفتند برگذار می شد وخانم لنی ریفنشتال را بعد از شرفیابی به حضور پیشوا برای داوری ارسال می کردند، ایافیلمسازان وبازیگران وهنرمندان ضد فاشیست تبعیدی هم شرکت کننده در آن رویدا دبودند؟

بله به تدریج واژه درد سر ساز تبعید از ذهن ها دور.وواژه مهاجر را که بار سیاسی آخوند آزار ندارد جانشینش می شود. درزمان هیتلر هم انگار همین بساط برقراربوده است،« برتولت برشت» در سروده مشهور خود مهاجران می گوید:

 

به ما نام مهاجرداده اند آنان.

چه‌بی‌ربط است اين نام.

مهاجرآنست، كه ترك وطن گويد.

ولی ما با رضای خويش، قدم دراين راه ننهاديم.

تا ازنو ميهنی جوئيم.

كه شايد هم، اگرشد، تا ابد، آنجا بمانيم.

گريزانيم وسرگشته

ما را تاراندند ازآنجا.

اينجا

كجا؟

 كی؟ زادگاه ما تواند گشت، هرگز.

اين دياری كه، گيرم ، پذيرا گردد ما را.

 

اگر بخواهیم تفاوت معنای این دو واژه را دریابیم حتا میتوانم به فرهنگ متداول ودر دسترس همگان (عمید) هم مراجعه کنیم. (مهاجر، کسی که از شهر ووطن خود به شهر یا کشور دیگری برود وآنجا سکونت کند/ تبعید، نفی بلد کردن، کسی را از شهر بیرون کردن،به جای دیگر فرستادن.

جشنواره جهانی سینمای در تبعید سوئد که به همت« حسین مهینی» بر پا شده سالها تحت فشار بود تا اسم جشنواره را تغییر دهد اما با مقاومت مهینی ویارانش این نام در عنوان جشنواره حفظ شدوامسال شاهد برپایی هشتمین دوره این رویدادمهم جهانی هستیم( درشهر پاریس هم از 4 سال پیش به کوشش «جواد دادستان» جشنواره سینمای ایران در تبعید برگذار می شود)سر انجام اینکه سینمای ایران در تبعید دوران بحرانی اش را از سر می گذراند. فیلمسازان نسل سوم جای خسته شدگان را می گیرند اما این فاصله ،لطمه های فراوان به تداوم فیلمهایی که محتوایشان با زندان، مسایل مربوط به حقوق بشر، شکنجه،سنگسارودیگر رفتار های غیر انسانی رژیم عمامه داران ارتباط داشت وارد آورد.

در اين نوشتارما از فیلمهایی صحبت می کنيم که اکثرا با ياری وحضور زندانيان سابق امکان ساخت يافته اند.در این بررسی گرایش سازمانی سازندگان وموضع کنونیشان مد نظر نیست.بلکه توجه مابه محتوی فیلمهاست وارزش هایی سینمایی این آثار .ممکن است فیلمهای دیگری هم در این زمینه ها ساخته شده باشد که چون من دسترسی به این گونه فیلمها نداشته ام دراین گزارش هم در باره شان حرفی نزده ام . فبل از اینکه به فیلم هایی که ارتباط مستقیم با زندان دارد برسیم ،به دو فیلم که مجازات وحشیانه سنگسار را مطرح می کنند اشاره ای داشته باشیم.

1/ سنگسار (ک: مهناز تمیزی. مدت32 دقیقه، داستانی، 16 میلیمتری) این فیلم را «مهناز تمیزی» بعد از اتمام مدرسه سینمایی می سازد.

سیروس وشبنم دستگیر می شوند وشبنم را جلوی چشم معشوقش سنگسار میکنند. سیروس موفق می شود که از زندان وسپس از ایران بگریزدوخود را به هلند برساند،اماخاطره دردناک سنگسارشبنم لحظه ای سیروس را آرام نمی گذارد تا آن حد که ایجاد رابطه عاطفی با زنان دیگر هم برای سیروس نا ممکن شده است. فیلم در کلوب های سینمایی وجشنواره ها نمایش های متوالی وموفقیت آمیر داشته است وتاثیرش در رسوایی ماهیت واقعی ارتجاع مذهبی مهم بوده است .نمایش سنگ خشم آخوندها را برانگیخت و واکنش جمهوری اسلامی را باعث شد.

2/رقص با ملافه سفید.( کارگردان: عیسا وندی. بازیگر:فاطمه گوشه)

این فیلم را من در دوره هفتم جشنواره سینمای در تبعید گوتنبرگ دیدم، قصه این فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی شکل گرفته است. فاطمه یک نقاش است که صمیمی ترین دوستش را سنگسار می کنند. این اتفاق هیچگاه از ذهن او دور نمی شود در زندگی عادی ودر کارهای نقاشی دوران تبعیدش اثر میگذاردودایم خاطره های دردناک گذشته بیاد ش می آید .فیلم ملافه... را می توان یک کار تجربی / سیاسی دانست که متفاوت است با دیگر کارهایی که در این زمینه داشته ایم.محتوای انسانی ، ترکبیب بندی زیبای صحنه ها، دقت وتوجه به جزئیات صحنه. از رقص... یک اثر خوب ساخته است.

درادامه بحثمان می رسیم به فیلمهای  مرتبط بازندان

3/فصل سرد(ک: محمد عقیلی. 20 دقیقه) محمد عقیلی را از سالها قبل می شناختم همراهم در سینمای آزاد در ایران بود. وقتی اوو خانواذه اش هم به سوئد آمدند، عقیلی کار فیلمسازی اش را با پشتکار در تبعید آغاز وادامه داد . عقیلی از نخستین سینماگرانی است که فیلمش مستقیم با زندان در جمهوری اسلامی مرتبط است. ماجرای این فیلم در باره موقعیت یک متقاضی پناهنذگی سیاسی است که قبلا اسیر زندانهای جمهوری اسلامی بوده است ودر سوئد دراردوگاههای پناهندگی به سر میبرد ،ذهن او به گذشته برمی گردد وخاطره سالهای زندان را زنده می کند. عقیلی چند سال است که بیشتر وقتش صرف برنامه سازی رادیو استکهلم می شود و متاسفانه از فیلمسازی فاصله گرفته است.

4/چشم در برابر چشم(ک: منصور قدر خواه.90 دقيقه زبان آلمانی)  

اين تنهافيلم بلند سينمايی است که محتوای آن در ارتباط با شکنجه وتجاوز در زندان است. يک خانواده که به آلمان پناهنده شده اند با فرزندانشان در خانه پناهندگان بسر می برند، مرد خانواده در شهر با شکنجه گر خود وخانواده اش بر خورد می کند واين را برای زنش که او هم در زندان مورد تجاوز وشکنجه قرار گرفته وپدر زن خود که وی نيز همرا ه آنان در زندان بوده وشکنجه شده ومجبورش کرده اند شاهد تجاوز شکنجه گر به دخترش باشد ، تعريف می کنند اما اين دو اين اتفاق را نمی پذيرند وآنرا توهم می پندارند اما اين واقعيت است ،مرد اسلحه ای ميخرد و مرد شکنجه گر را تعقيب می کند سرانجام به دامش می اندازد ودر آخرين لحظه فيلم در می يابيم که مرد از کشتن اسير خود که همان شکنجه گر باشد صرف نظر می کند.این فیلم را zdf  برنامه 2 تلویزیون آلمان تهیه کرده(این کانال تلویزیونی سالهاست دیگر ار این نا پرهیزی ها نمی کند) وعلاوه برنمایش چند باره آن در تلویزیون در چند شهر آلمان نیز به روی اکران آمده است ودر کلوب های سینمایی نمایش های متوالی داشته است.

کارهای مسعودرئوف وزندان

5/مسعودرئوف فيلمساز جوان وبا استعداد ايرانی.مقیم کاناداست. رئوف درفيلمی با نام پرنده که تنها فيلم نقاشی متحرکی است که محتوای آن با زندان پيوند دارد ،نامه يک فرزند برای پدر زندانی اش را تصوير می کند.اين اولين فيلم دوران دانشجويی مسعود رئوف است .رئوف به تدريج کارش رشد می کند او حالا از سازندکان شناخته شده فيلم های زنده ونقاشی متحرک است.

مسعود در فيلمی مستند به نام درختی که بياد می آورد( 50 دقیقه زیر نویس فارسی، زبان انگلیسی) چهره بدون رتوش حکومت اسلامی را می نماياند.فیلم همچنبن مروری گذرا دارد بر تاریخ  سیاسی ایران، مبارزات مصدق،  حوادث انقلاب ، ورود خمینی، مقاوت تاریخی زنان ایران در برابر ارتحاع مذهبی خمینی وحجاب ،شکنجه وزندان وتبعبد. زندانیان سابق که به کانادا رسیده اند حاطره هایشان را بارگویی می کند. در سکانس پایان همه آنها در میهمانی ای حضور دارند وزندگی ادامه دارد... وقتی حس مسئوليت انسانی با توانايی ها ی هنری آميخته شود نتيجه، کار باارزشی تواند بود، درختی... چنين اثری است .

این فیلم از لحاظ ارزش های سينمايی نيز اثری خوب وقابل تامل است. ساختمان سينمايی محکم؛ مونتاز خوب و تصوير برداری سنجيده درختی که... را به يک اثر ماندگار تبدلیل کرده است .

6/از اين فرياد به آن فرياد (ک: پانته آ بهرامی .تصوير بردار مهرداد30 دقيقه فارسی / زير نويس انگليسی )

پانته آبهرامی تهيه کننده وبرنامه ساز کانال باز تلويزيون دورتموند از چندسال پيش به تهيه فيلم مستند نيز روی آورده است وبا مستند هايش مسايل اجتماعی، مسايل خارجيان وپناهندگان ، تن فروشی در آلمان و... را مطرح کرده.اما یکی ازکار هایش که به گمان من بهتر از دیگر مستند هایش که من موفق به دیدنشان شده ام از کار در آمده است. «ازاین فرياد به آن فرياد» نام دارد. این فیلم در واقعيت پرتره ايست از سودابه اردوان

سودابه خود در مقدمه کتابش می نویسد:

«امروز بعد از پشت سر گذاشتن تمام نا ممکن ها اين کتاب به چاپ می رسد ونقاشی هايی که توانسته اند از دست نگهبانان وتوابان جان سالم بدر ببرند؛ رندگی خود را بيرون از زندان ادامه دهند»

 در این فیلم سودابه اردوان ،خود با آرامش و بدور از شعار وهيجان دوران 8سال زندان را مرور می کند .

7/بازگشت به وطن(ک: آرمان نجم. آلمان، برلین)مدت 12 ذقیقه گفتار آلمانی زبان فارسی.

بازگشت به وطن هرچند تصویری نزدیک به سرگذشت زهرا کاظمی دارد اما قصد سازنده ساختین فیلمی مطابق با زندگی این عکاس وخبرنگار که به وحشیانه ترین شیوه در زندان های جمهوری اسلامی به قتل رسید، نبوده است، بلکه می شوداین مسئله را تعمیم داد به رفتاری که جلادان با هر اسیری، مرتکب می شوند. فیلم با نمایی از آسمان یک شهر بزرگ که با صدای اذان وصدای پرواز هواپیما آمیخته است ،آغاز می شود ودر زیر زمینی که محل بازجویی وشکنجه زندانیان است وبا فیکس شدن نگاتیو تصویر بازجویان وشکنجه گران به پایان می رسد. در حالیکه برخی از فیلم ها از طولانی بودن بی جهت رنج می برند به نظر می رسد فیلم آرمان می توانست زمانی بیشتر داشه باشد تا دوربین وی فرصت می یافت روی حوادث صحنه، مکس بیشتر بنماید. اما در همین کار بسیار کوتاه، نحوه انتخاب کادر ها ،نور پردازی،ورنگ خاکستری فیلم که با محتوا هماهنگ است ، مشحص می کندکه آرمان با زبان سینما آشناست.

8 /شاهدان چشمبند زده( کانون زندانیان سیاسی در تبعیدسوئد،زبان فارسی /زیر نویس انگلِسی)

به نظر می رسد که چند فیلمبردار بطور مجزا با چند زندانی سابق مصاحبه هایی داشته اند واین گفتگو ها به هم ربط داده شده ویک کار گزازشی از آن ساخته اند. در شناسنامه فیلم روی نسخه dvd نوشته شده:

 تنظیم وویرایش رضا علامه زاده واین هر دو واژه تا کنون برای کار کتاب متداول بوده است نه فیلم ،اما در عنوان بندی فیلم ،علامه زاده را ادیتور یا همان تدوینگر معرفی می کند که واژه متداولی است برای کسی که با اتصال سکانس ها وصحنه هابه هم وایجاد ریتم مناسب ، فیلم را آماده نمایش میکند. در این گزارش چند زندانی سابق، پروانه، تهمینه،پیوند،بهاره،احمد، حمید،و...خاطره های دوران زندانشان را بازگو می کنند این فیلم هم به شیوه ای مونتاز شده که فیلم مهم مسعود رئوف درختی که  بیاد می آورد، را در ذهن نداعی می کند. شاهدان... هم یک راوی دارد، ناصر رحمانی نژاد راوی ای است که صحنه ها را بهم ربط می دهد،به هر حال حتا گفتگو بایک زندانی سیاسی هم خود یک سند است واین گزارش حاوی چندین گفتکو است و نمی تواند از این امتیاز بی بهره باشد. آنچه بیشتر زندانیان سابق در این کارو حلوی دوربین برآن انگشت می گذارند، علاوه برشکنجه های جسمی، شکنجه های روانی است، آنان تاکید می کنند:

 رژیم میخواست انسانیت را بکشد.

9/کریدور(ک:زهره نیریزی، انگلستان) 27 دقیقه زبان انگلیسی

این فیلم بازسازی خاطرات سازنده است که خود سالها اسیر زندان های جمهوری اسلامی بوده است. فیلم از پارکی در لندن آغاز می شود وخاطره های زندان، سازنده را می برد به سالهای قبل ، زندان زنان در جمهوری اسلامی، زایمان در زندان، رفتار پاسداران با زندانیان زن، بودجه این فیلم محدود بوده. محدودیت بودجه در باز سازی فضای فیلم هم اثر گذاشته است چون امکان ساخت دکور نبوده است . مکان هایی برای القاء فضای زندان انتخاب شده ممکن است از تاثیر عاطفی فیلم کم کند.اما بهرحال تهیه این فیلم به زبان انگلیسی اگر امکان پخش تلویزیونی پیدا کند می تواند گوشه های از رنج ودردی که برزنان مبارز روا داشته اند را برای جمع وسیع تری بنمایاند.

10/چند نمای ساده (ک: یوسف اکرمی 90 دقيقه فارسی / انگليسی )

تهيه اين فيلم 3سال کار وزحمت را به همراه داشته است جلب موافقت دهها زندانی سياسی که در شهر ها وکشور های ديگر پراکنده اند؛ ايجاد حس اعتماد درآنان؛که براحتی جلوی دوربين خاطره های دردناکشان را مطرح کنند؛ مصاحبه با کسانی که در سازمان ملل يا عفو بين الملل فعاليت کرده اند ؛همينطور بهره ازحضور چهره های شناخته شده جامعه ايرانی؛ کانادايی؛ استادان دانشگاه؛ نويسندگان وفعالان سياسی ؛در فيلم کار ساده ای نبوده است.چند تجربه نمایش این فیلم نشان می دهد صحنه های این فیلم در حدی کشش دارد که طولانی بودن فیلم  از تاثیر آن کم نمی کند.تصویربرداری ونور پردازی خوب از دیگر امتیاز های این فیلم است.

صحبت های آنان که در سياهچال های جمهوری اسلامی بسر برده اند تکان دهنده واثر گذار است ؛مينو يکی از مبارزان سياسی که خود راوی فیلم هم هست، از شهر محل تولدش سنندج می گويد؛ که چگونه مورد هجوم پاسداران رژيم قرار می گيرد. 7 هليکوپتربا خمپاره اندازبه شهر حمله می کنند مينوبه عنوان امدادگر در اطاق عمل بيمارستان کار می کند؛وشاهد است که چگونه بدن ها ی قطعه، قطعه شده بچه ها، زن ها ومردها ،پيرها وجوان ها را بايد جمع کند وبه باز ماندگانشان بسپارد./مينو به صراحت می گويد که چگونه شکنجه گرش با رفتار های جنسی ميخواهد شخصيت مبارزان را خورد کند, مينومی گويد:

شکنجه گر از يک طرف مرا با کابل می زد واز طرف ديگر با آلت تناسلی اش ور می رفت.

ديگر مصاحبه شوندگان مشاهدات دردناک ديگری را بيان می کنند تجاوز به زنان حتی مردان در زندان های جمهوری اسلامی؛ امری عادی است وقتی بازجويان تهديد می کنند که شب برخواهند گشت؛ زندانی معنی اين جملات را در می يابند وبسيار اتفاق افتاده که زندانیان برای رهايی از اين سرنوشت دست به خودکشی می زنند.

زندانيانيُ که بعد از شکنجه و تجاوز به جنون مبتلا شده اند رقم بالايی رااشغال می کنند

دختری را در 14 يا 15 سالگی د ستگير می کنند اورا در سلولی که از يک دستشويی کوچکتر بود، دوسال نگه ميدارند وقتی برش می گردانند که ديگر ديوانه شده بود.

شکنجه شده ای انگشتان پایش را نشان می دهد که مثل بيماری خوره زير شکنجه تحليل رفته است.

برای کسانی که از فرامين مذهبی سر پيشی کنند نيز شکنجه تجويز می شد 17 ضربه شلاق برای 17 رکعت نمازخوانده نشده.

11/ من عاشقانه زیستم محتوای فیلم جدید وطولانی(درحدود دوساعت)«پانته آ بهرامی» مربوط است به شکنجه وزندان ورفتار با زندانیان زن در زندان های مخوف جمهوری اسلامی ، شرح خاطره های زندانیان وفعالان سیاسی زن و موقعیت کنونی شان.نخستین نمایش این فیلم در دومین گردهم آیی زندانیان  سیاسی ذز کلن آلمان برگذار شد .

... معمولا نمایش نخست یک فیلم اهمیت ویژه ای دارد و حضور کارگردان و به خصوص تعیین یک وقت برای بحث وگفتگو با سازنده امری ضروری است. اما این نمایش در غیبت سازنده وبدون هیج توضیح در مورداین مسئله برگذار شد. اما زمان طولانی ممکن است برای پخش فیلمهایی این چنینی مشکل تولید کند. کانال های تلویزونی حتا اگر فیلمی را از نظر ارزش سینمایی هم بپذیرند برای نمابش یک فیلم طولانی به ندرت تمایل نشان می دهند. البته مستند های« مایکل مور» ویا «الیور استون» ویا... که از موقعیت وشهرت بین المللی برخوردارند راباید با معیار های دیگری سنجید. اما از جهتی دیگر طول زمان یک فیلم مربوط است به سازنده ، هیچکس نمی تواند، به سازنده امر ونهی کند که فیلم را کوتاه کن ویا بلند، سازنده خود مسئول حفظ ریتم وساختمان فیلم است. تجربه بیش از 30 سال کار من در سینما برایم مسلم کرده است که کارگردانهایی که خود مونتور فیلمشان بوده اند گاه حیفشان می آید تصاویر برداشته شده را کوتاه یا حذف کنند و به نوعی شیفته تصاویر گرفته شده می شوند. اما تماشاگر چنین شرایطی ندارد، او اگر نتواند با کار رابطه برقرار کند خسته می شودواگر هم در سالن بماند تمرکزش را از دست می دهد.اما من چون تمام فیلم «من عاشقانه ...»را ندیده ام نمی توانم در باره این فیلم نظر قاطع بدهم.                                                                                                                                        

 30 سال از عمر رژیم اسلامی گذشت اماماشین قتل وجنایت رژیم هرگزحتا لحظه ای توقف نکرده است ، آنچه ما می دانیم، آنچه در فیلمها، گزارش ها از جنایت های این پلیدان بگویند باز هم در مقابل فجایعی که ج. اسلامی مرتکب شده قطره ایست از دریای خونی که رژیم اسلامی براه انداخته است. آنگاه که این حکومت قرون وسطایی بدست مردم زجر کشیده ایران ساقط شود ایاهمراها ن وحامیان این باند و آن باند و روشنفکران  اخته بازخواست نخواهند شد؟ این گفته کاستیلو شاعر گواتمالایی رابه یاد بیاورید. آن روز که کشورمان همچون شعله ای مهجور فرو میمیرد شما کجابودید وچه می کردید؟

 

بصیر نصيبی 15 سپتامبر2007 زاربروکن/ آلمان

خلاصه این نوشتار در گردهم آیی زندانیان سیاسی در کلن آلمان خوانده شد. متن کامل در آرش 100 چاپ شد

 

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]