ملی یعنی حاصل جمع آزادی و استقلال
روزبه سامانیان
درین روزها در داخل ایران با هرکس که برخورد میکنم و باب سخن را میگشایم، سریعا صحبتهایمان متوجه مواضع اخیر دولت آمریکا میشود. از خارج از کشور آگاهی ندارم اما در داخل کشور همهجا سخن از استعمالِ نامِ جعلی برای خلیج همیشه فارس توسط رئیسجمهور ایالات متحدهی آمریکا است. با خودم میگفتم که ای کاش این آقای رئیسجمهور ترامپ هرگز این نام جعلی را برای خلیج فارس به کار نمیبرد. نه این که به دنبال «حمایت» او از «مردم ایران» علیه رژیم اسلامی باشم، مطلقا چنین چیزی در میان نبوده. ای کاش رئیسجمهور آمریکا این سخن را نمیگفت تا آنگاه میتوانستیم مزدورانِ آن دولت اجنبی را بهتر بشناسیم. چرا که اکنون دیگر آنها خودشان را نشان نخواهند داد و ما یک فرصت طلایی را برای شناسایی آنها از دست دادیم.
سخن را با این میآغازم که ما برای سعادت ایران نیازمند یک مبارزهی به تمام معنا ملی (مردمی) و وطنی (میهنی) هستیم. مبارزهی وطنی بدین معنا که برای سعادت همهی مردم ایران باشد و میان مردمِ این کشور هیچگونه تبعیضی نشناسیم. واژگان «ملی» و «مردمی» برخلاف آنچه بعض ناآگاهان از زبان فارسی مدعی هستیم، مترادف یکدیگرند.[1] «ملت» در سدهی اخیر با واژهی «مردم» مترادف گردیده و واژهی «ملی» یک مفهومِ خاص سیاسی پیدا کرده است. بهر آن که یک دولت یا جمعیت (حزب) یا شخصیت سیاسی، «ملی» شناخته شود، باید دو شرط را که هردو به یک اندازه ضروری و مهم هستند و نمیتوان یکی را بر دیگری مقدم دانست، داشته باشد:
1) مبتنی بر آزادی و مردمسالاری باشد. شاخص خوبی که متفکرین برای راستیآزماییِ حکومت در ربط با ادعاهایش مبنی بر مردمسالاری ارائه دادهاند آنست که همهی ارکان حکومت در هرلحظه پاسخگو به مردم باشند و مردم کشور بتوانند به نحوی مسالمتآمیز مسئولینِ حکومت را نصب، نقد و عزل کنند. این البته لازم است اما کافی نیست. متفکرین گفتهاند نظام باید از حقوق اقلیتها پاسداری کند و این سخن حکیمانهای است.
2) از جمیعِ جهات در استقلالِ آن کمترین تردیدی نباشد و خود نیز استقلال کشور را پاس دارد. استقلال کشور بدین معناست که در حاکمیتِ ملیِ کشور هیچ قدرت خارجی شراکت ندارد و این ملت نه بر دیگر ملل دنیا سلطه میجوید و نه سلطهی قدرتها و دُوَلِ استعماری را میپذیرد.
بنابرین، به شکلی فشرده میتوان گفت «ملی» همانا حاصل جمع «آزادی و استقلال» است. هردو شرطِ ملی بودن به یک اندازه ضروری و مهم هستند و نقض هریک ازین دو شرط به سلبِ وصفِ «ملی» و تحصیلِ وصفِ «ضدملی» میانجامد.
اکنون میخواهیم دربارهی اوضاع گروههای سیاسی خارج از کشور سخن بگویم و نسبت میان آنها و دو شرطی که برشمردیم را بسنجم. دربارهی شرط «آزادی» همان بهتر که هیچ نگویم، چه این گروههای سیاسی خارج از کشور را به دقت بررسی کردم و آشکارست که بدون استثنا دیکتاتور هستند. مخالفت این حضرات با نظام جمهوری اسلامی ایران نه به خاطر دموکرات بودن و آزاده بودن ایشان، بلکه بدان جهت است که دستی در قدرت ندارند. این حضرات به چیزی کمتر از قدرت مطلق راضی نمیشوند. از یاد نبریم که متفکرین گفتهاند قدرت با فساد همراه است و قدرت مطلق همواره به فساد مطلق میانجامد.
اما اوضاع ایشان در موضوعِ «استقلال» به چهسان است؟ بگذارید نخست تعریفی از استقلال برای یک حزب سیاسی به دست دهیم. در تعریف استقلال برای کشور گفتیم که هیچ قدرت خارجی در حاکمیتِ ملی کشور شراکت ندارد. بنابرین، میتوانیم برای احزاب بگوییم که زمانی دارای استقلال هستند که در ربط با مسائل کشور به هیچ قدرت خارجی تحت هیچ شرایطی (ولو اضطراریترین و بحرانیترین شرایط) رجوع نکنند. رجوع به قدرت خارجی به معنای نقض استقلال و به طریق اولی مایهای برای سلبِ وصفِ «ملی» و تحصیلِ وصفِ «ضدملی» است.
با دقتِ نظر واژهی «رجوع» را گفتم و این واژه به معنای وابستگیِ مالی نیست. وابستگیِ مالی که آشکارا نقض استقلال است. مقصودم از واژهی «رجوع» هرگونه تماس با اجانب است به هر شکلی که باشد. رجوع به دولِ بیگانه به معنای آنست که حزب از خود ملت ایران قطع امید کرده است و چشم امید خود را به اجانب دوخته است. این دیکتاتورهای خارج از کشور هدفِ خود را «سرنگونیِ رژیم» بیان میدارند. این امر کوتاهمدت است. گروهی که درین امر کوتاهمدت استقلال کشور را نقض کند، شک نکنید برای درازمدت، نظامی که روی کار میآورد مطلقا مستقل نخواهد بود. همچنان که با این انتقادناپذیری که از خود نشان میدهند، شکی نیست که دولتِ مطلوب اینان دموکرات هم نخواهد بود. به بیان بهتر: هردو شرط ملی بودن را نقض میکنند و به راستی که وصفِ «ضدملی» به ایشان نیک میچسبد.
باری، اکنون میگویم که ای کاش رئیسجمهور ترامپ به عنوان رئیس دولت آمریکا هرگز آن نامِ جعلی را برای خلیج فارس به کار نمیگرفت تا ما میدیدیم گروههای سیاسی چه واکنشی نسبت به این مواضعِ اخیرِ او نشان میدادند. آن وقت بود که باید میدیدیم چه کسانی از روآوردنِ دولتِ آمریکا به مردم ایران سخن میگفتند. اینگونه میتوانستیم کسانی را که یک قدرت خارجی را در مسائل ایران موثر میدانند، بهتر بشناسیم و از ایشان بیزاری بجوییم. پس حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388، گروهی از مردم شعار میدادند «اوباما، اوباما، یا با آنها یا با ما». این شعار (همانگونه که رئیسجمهور اول ایران ابوالحسن بنیصدر نیز به درستی تصریح کرد) همانا نقض استقلال کشور ایران بود. صحیح آن بود که گفته شود «نه با آنها، نه با ما». اینست معنای استقلال برای یک حزب سیاسی. اگر این شرط تحقق یافت، یکی از شروطِ مبارزهی ملی تحقق یافته است و شک نکنید به سود کشور است. شاید در کوتاهمدت به دلیل پافشاری بر اصول (به طور اعم) و اصلِ مبارزهی ملی (به طور اخص) شکست بخوریم، اما یقین داشته باشید که در درازمدت پیروزی از آن کسانی است که با اصول پیش میروند و به تعبیر نخستوزیر ملی ایران زندهیاد محمد مصدق، «باد شمال و جنوب» آنها را «نمیلرزاند» و در «درجهی ایمانشان» تاثیری ننماید. این همان چیزی است که زندهیاد خلیل ملکی آن را «نیروی سوم» نامیده بود و ما آن را به عنوان یکی از دو شرطِ مبارزهی ملی میدانیم.
روزبه سامانیان
24 مهرماه 1396
[1] «ملت» تا قرن سابق به معنای «دین و مذهب» بوده است و در سدهی اخیر به معنای «مردم» درآمده است. واژهی «خلقی» که توسط بعض جوانانِ آرمانخواهِ خیالپرداز که قادر به دیدنِ واقعیات نبودند و در عالم رویا میگذشتند، در سال نخست انقلاب در زبانها رایج شد نیز همین معنا را مدنظر داشت. رجوع شود به: یادداشتها و سخنانِ همایون کاتوزیان دربارهی معنای «ملی» در کتاب «استبداد، دموکراسی و نهضت ملی» و نیز مقدمهی او بر کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی».
منبع:پژواک ایران