نامه محمد نوری زاد به دونالد ترامپ
محمد نوری‌زاد

 

doylkjh5uuj_small.jpgیک: با صمیمانه ترین درودها، وازقلمِ شوخِ ایرانیانِ نیک سخن، به شما شادباش و سپاس می گویم که در سخنِ تاریخیِ خود، آراستگیِ فرهنگی و مدنیِ مردمانِ ایران را از حاکمانِ "همه چی مال منه" گویِ حاکم بر ایران جدا فرمودید. راستی تا یادم نرفته بپرسم: مگرنه این که شما چهل و پنجمین رییس جمهور آمریکا هستید؟ پس یک درخواست. چی؟ بیایید و: یک چهل و پنج روزِ ناقابل، به سپاه و اطلاعات و بیت رهبریِ آوار بر ایران مهلت بدهید و دست از تحریم شان بدارید. واسه چی؟ منظوردارم البته. بعدِ این چهل و پنج روز، اگرسپاه و بیت رهبری در خطِ مردم قرار نگرفتند و برگشتند به خطِ " منم که زیاد میدونم و منم که به این زودی هام سیرنمی شم" خب، هرجور که باب میل شماست، تحریم شان کنید و به سیخ شان بکشید. اگر ما جلویتان را گرفتیم که: نکنید!؟

دو: دراین چهل و پنج روز اما چه باید بکنند حضرات؟ می گویم. اما پیش از آن بگویم که این جماعت و جنابانِ آیت الله ها، چهل و پنج سال تمام مرتب به گوش ما زمزمه کردند که: کورش کبیر، همان ذوالقرنین است. یعنی برای ما ایرانیان یک کورش باقی مانده بود از همه ی غارت ها، که آن را هم این جماعت مصادره کردند. درعوض ما چی گفتیم؟ گفتیم باشد. کورش، همان ذوالقرنین. قبول؟ گفتند قبول. صلح برقرار شد. جوری که آنها هی می گفتند ذوالقرنین و ما یواشکی می گفتیم کورش. به یک جورهمزیستیِ مسالمت آمیز دست یافتیم سرجمع. مثل روزهای اول انقلاب که صدا وسیمای ولایی می گفتش: تیم فوتبال پیروزی، مردم هم یواشکی می گفتند: پرسپولیس!

سه: حالا چرا لبِ حضراتِ ولایی ازشنیدنِ اسم ها و شخصیت ها و مکان های ایرانی تبخال می زند و بدن شان کهیر؟ واسه این که: " میخ شیعه رو بر فرق عالم می کوبیم" گویان، گمان شان بر این است که با هر ایران ایران گفتنِ مردم، یکی از ستون های اسلام اسلام حضرات تَرَک بر می دارد و کاربه قحطیِ لقمه های ولایی می انجامد. خلاصه رفته رفته وزنِ یواشکی گفتنِ مردم از یک طرف و درشت گویی های بیت رهبری از طرف دیگر، جا عوض کرد. یعنی چطورشد؟ کورش برگشت به پاسارگاد و پیروزی رفت و گم شد و پرسپولیس برگشت به جای خودش!

چهار: حضرتِ مستطاب ترامپ، چهل و پنجِ روزناقابل دست نگه دارید و سپاه و بیت رهبری را تحریم نکنید. تا ببینیم: برادران ولایی، با توصیه ی شخصِ رهبر، درست همسنگ راهپیمایان اربعین، و با پول مردم بینوای ایران، آیا به راهپیمایان پاسارگاد - که بقول خودشان مزار ذوالقرنین است - احترام می گذارند و پاهای تاول زده و کت و کول شان را ماساژ می دهند و لقمه بر دهانشان می گذارند و با شربت های جوربجورسیرابشان می کنند و رختخوابِ نرم برایشان پهن می کنند یا نه!؟

پنج: اگر دیدیم بیت رهبری و برادران بسیجی و دیگرانی از این دست، راه گشودند برمردمی که به شوقِ ادبِ بزرگ وبی نظیر کورش به پاسارگاد می روند - و نه به زیارتِ سنگ و قبرواستخوانش - ، و راه برهمان ادبِ بزرگ کورش که برچیدن هرچه بردگی و خاکساری های غیر انسانی است، گشودند، خب شما هم دست از سرِ تحریمِ شان بردارید فعلاً تا اطلاع ثانوی!

شش: اگر دیدیم نخیر، بازداستانِ اسلام و ایرانِ آقایان بالا گرفت ونگرانی ازلقمه های ولایی به میان آمد و راههای پاسارگاد را بستند و با شوکر و باطوم وسیم خارداربه استقبال مردم آمدند، این شما و این سپاه و بیت رهبری. تحریم شان کنید هرجور که دلتان می خواهد. هرچه باداباد ! چنان تحریم شان کنید که رنگِ طلایی ازسرِ قپه های سردارانِ سیری ناپذیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپّرد و عمامه ی حضراتِ ولایی: زرد شود! گفته باشیم خلاصه!

با تقدیم شاخ گلی از گل های محمدی

منبع:پژواک ایران


محمد نوری‌زاد

*«پس از مرگ رهبر»، محمد نوریزاد   [2021 Sep] 
*۲۷ سوال محمد نوری زاد از خامنه ای   [2019 Jul] 
* خمینی باد کاشت، رضا شاه نهال   [2018 Dec] 
*نامه محمد نوری زاد به دونالد ترامپ   [2017 Oct] 
*نامه محمد نوری زاد به رهبر: ما اگر می رویم، شما بمانید  [2017 Apr] 
*نامه محمد نوری زاد به پادشاه عربستان سعودی  [2016 Aug] 
*آقای رییس و ساطورِ توی دستش   [2016 Aug] 
*اسلام واقعی و چیزی به اسم زباله  [2015 Dec] 
*در انتخابات شرکت می کنیم بشرطی که…  [2015 Dec] 
*سرشماری  [2015 Dec] 
*آقا جواد و رُخِ دیوانه!  [2015 Dec] 
*الم شنگه  [2015 Nov] 
*من سعید زینالی هستم ( داستان ربودنِ نوری زاد)  [2015 Nov] 
*واس ماس  [2015 Nov] 
*مالیخولیا  [2015 Nov] 
*می زنم به سیم آخر( نامه ای به پسرم)  [2015 Oct] 
*سیستم نجس  [2015 Sep] 
*دستگاه قضایی، محمود سهرابی و چاقو کش هایش!  [2015 Jun] 
*رهبر نیابتی   [2015 May] 
*عجب شنبه ای شد دیروز!  [2015 May] 
*سفینه هسته ای شدنِ نظام آخوندی به گِل تپید  [2015 Apr] 
*سی و دومین نامه ی محمد نوری زاد به رهبر؛ زهر که نه شربت سربکشید  [2015 Mar] 
*نوری زاد‏: هم اعدام کردند و هم ترسیدند!  [2015 Mar] 
*قدمگاه و جسم رنجور امیر انتظام + فیلم  [2014 Sep] 
*ما نمی گذاشتیم دوم خردادی ها روی کار بیایند  [2014 May] 
*در شیراز چه گذشت؟  [2014 May] 
*نامه ی سی و یکم محمد نوری زاد به رهبر: به شما هم آیا سفارش می دهند؟  [2014 May] 
*نامه ی سی ام محمد نوری زاد به خامنه ای   [2014 Jan] 
*نوری زاد و امیر انتظام  [2014 Jan] 
*«زن جوان هستم، شوهر ندارم، تلفن...»   [2014 Jan] 
*بدنه پاسداران نسبت به روال جاری سپاه معترض است  [2014 Jan] 
*دستهای خونین شریعتمداری  [2013 Nov] 
*آخر مگر کسی به عشق شلیک می کند بی انصافها؟   [2013 Nov] 
*رابطه‌ی ترورهای اخیر و سپاه پاسداران   [2013 Nov] 
*چرا نقد می کنم؟   [2013 Oct] 
*نامه ی بیست ونهم محمد نوری زاد به رهبر: غربتِ شادمانی های دمِ دست  [2013 Oct] 
*دکترملکی، وپوزشخواهی از یک مادر  [2013 Sep] 
*پوزشخواهی دکترملکی از « ترانه»ی محروم از تحصیل   [2013 Sep] 
*روحانى از سپاه می‌هراسد  [2013 Sep] 
*دیدار محمد نوری‌زاد با وزیر اطلاعات جدید  [2013 Sep] 
*بازنده اصلی فاجعه سوریه، ایران و شخص رهبر و پیروز آن، اسرائیل خواهد بود  [2013 Sep] 
*گام های لرزان روحانی   [2013 Aug] 
*بوسه برپای یک «بهایی» کوچک   [2013 Jul] 
*دو مجلس کوچک، دو شرم بزرگ  [2013 Jun] 
*رأی دادن یا رأی ندادن، مسئله این نیست! (محمد نوری زاد)  [2013 Jun] 
*تنها راه باقی مانده برای هاشمی  [2013 May] 
*ای کاش انقلاب نمی کردیم!  [2013 Jan] 
*رهبر چشم به راه شماست، داخل شوید!  [2012 Oct] 
*آقای آملی لاريجانی! شما نفر ششم دستگاه قضايی هستيد   [2012 Jul] 
*بلوغ، داشتن یا نداشتن، مسئله این است!  [2012 Apr] 
*نامه ای دیگر از محمد نوری زاد ؛ نامه ای به دخترم   [2011 Dec] 
*نامه پانزدهم نوری‌زاد به خامنه‌ای  [2011 Dec] 
*متن کامل نامه چهاردهم محمد نوری زاد به آیت الله خامنه ای  [2011 Dec] 
*نامه سیزدهم محمد نوری‌زاد به خامنه‌ای  [2011 Dec] 
*دواردهمین نامه نوری‌زاد خطاب به خامنه‌ای: جام زهر سربکشید! بیایید و جام زهری را که من برای شما تدارک دیده‌ام سربکشید  [2011 Nov] 
* شلم شوربا !  [2011 May] 
*اکنون من در زندان همین انقلابم! و شما در زندانی وسیع تر/ اف بر من اگر آینده ی انقلاب، در نگاه من، همین بوده باشد  دستمان تهی از رویاها و وعده های انقلاب است [2010 Dec] 
*گلها و سیم خاردارها ۸ (عبدالله مؤمنی)  [2010 Nov] 
*نامه نوری زاد به صادق لاریجانی  آیا دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کرده‌اند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلوده‌اند؟  [2010 Nov] 
*از این که به اسم دین، از دیوار اعتماد شما بالا رفتم، بالا رفتیم، و به اسم دین، ذخایر شما را به باد دادم، به باد دادیم، پوزش می‌طلبم  [2010 Nov] 
*محمد نوری زاد: وقتی “عبید زاکانی” برمسند قضاوت می نشیند  [2010 Aug] 
*روسپی های سرزمین من!  [2010 Aug]