علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)
جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  

علی شاکری زند

قبلاً گفته‌بودیم که گرچه این حادثه علل گوناگون و متعدد داشته اما در میان آنها برخی اصلی و عمده بوده‌اند، و بدون آگاهی از آنهاست که نمی‌توان وقوع آن را فهمید؛ دلائلی که بدون حتی یکی از آنها جنگ درنمی‌گرفت؛ یعنی عللی که باید پیش از هر عامل دیگری شناخت. 

برای این منظور و دستیابی به حقیقت در مسائل تاریخی معاصر وسائل و راههای دیگری هست که بیشتر جنبه‌ی استقرائی دارد تا استنتاجی. این راه‌ها شامل تحقیق در روابط میان حوادث و علل و زمان رخ دادن آنهاست بدانگونه که دستگاه‌های متعدد ثبتِ‌خبر دوران ما در اختیارمان گذارده‌اند. کسانی که بر اساس دلائلی صرفاً قیاسی آن اتهام صدبار ناروا را به شاپور بختیار وارد می کنند البته، و به طریق اولی، زحمت رجوع به این دلائل استقرائی را نیز به خود نمی‌دهند، و با توسل به استناج‌هایی سطحی تنها در گمراه‌ساختن دیگران می‌کوشند. اما، در راًس دلائل مورد  نظر ما دو گروه دلیل وجود دارد.

نخست اینکه جنگی چنان پردامنه و چنان بلندپروازانه که با هدف جداکردن خاک استان زرخیز خوزستان از کشور پهناور و پرجمعیت ایران صورت گیرد "نه کاری است خُرد" که یک روزه بتوان آن را تدارک‌دید. تحقیقات درباره‌ی مقدمات وسیع تعرض ارتش صدام حسین به ایران نشان‌می‌دهد که تدارکات آن از بیش از یک سال پیش از آغاز حمله شروع‌ شده‌بوده‌است.

تعرض وسیع ارتش صدام به ایران در روز 22 سپتامبر 1980 آغاز شد. در زیر خواهیم دید که در ماه های پیش از شروع این تعرض وسیع صدام حسین در تماس‌هایی میان نمایندگان عراق و جمهوری اسلامی و در پاسخ به سؤال نمایندگان او درباره‌ی پایبندی رژیم جدید ایران به قرارداد الجزیره درباره‌ی شط‌العرب بنا به دستور آیت‌الله خمینی ایرانیان از اظهار تعهد این حکومت نسبت به آن معاهده خودداری‌کرده‌بودند و صدام نیز که از تحریکات عمال آنان در میان شیعیان عراق، چنانکه خواهیم‌گفت، به‌سختی برآشفته‌بود پس از اندک‌‌زمانی به این نتیجه رسید که بهترین بهانه برای تجاوز به ایران را به‌دست‌آورده‌است.

درطول این سال، یعنی 1359، بنا به گفته‌ی آقای حسین زاهدی به نقل از خاطره‌ای از قول مهندس بازرگان، آقای دعایی سفیر ایران در عراق به شخصیت های شورای انقلاب مانند مهندس بازرگان و آیت‌الله ﻤﺣﻤ۔د بهشتی خبر‌می‌دهد که صدام حسین از تحریکات عوامل تهران به سختی شاکی است و خواستار مذاکره‌ی دوستانه‌ای است که به این اختلافات خاتمه‌دهد. این موضوع با حضور هر سه نفر نامبرده نزد خمینی برده‌می‌شود. اما او در برابر توضیحات آن سه  دایر بر اینکه اگر صدام در شرایط کنونی به ایران حمله‌کند ما از لحاظ نظامی و بین‌المللی در موضع ضعیف‌تری قرار‌داریم و این وضع برای کشور خطرناک است، هر بار می گوید «محلش نگذارید»، و در برابر اظهار دعایی که می‌گوید با این وضع من نمی‌توانم به بغداد برگردم به او می‌گوید «وظیفه‌ی شرعی است و خواهید‌رفت» و چنانکه رسم او بود با گفتن آخرین سخن از اطاق خارج‌می شود.

حتی به‌طوری که پایین‌تر بر اساس منبع موثق‌تری خواهیم‌دید، در حقیقت بحث حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به اطلاعاتی که دولت موقت در اختیار داشته از اولین ماه‌های تشکیل آن دولت در هیأت دولت و در شورای انقلاب مطرح‌بوده و خمینی نیز از آن کاملأ اطلاع‌داشته‌است.

حال آنکه در آن ماه‌ها شاپور بختیار در مخفیگاه خود در ایران به‌سر‌می‌برد و چنانکه خود در کتاب یکرنگی تصریح‌کرده‌است و منابع دیگر نیز آن را تاًیید‌می‌کند، دوران اختفاءِ او در کشور شش ماه به‌طول انجامیده‌است، زیرا وی نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در پاریس را در روز 31 ژوییه برگذار‌می‌کند. به این حساب فعل و انفعالات میان دو دولت ایران و عراق که به حمله‌ی عراق می‌کشد در زمانی آغاز‌شده‌بود که دست شاپور بختیار در مخفیگاه از همه جا کوتاه‌بوده‌است! دکتر بختیار شش ماه پس از به قدرت رسیدن آیت‌الله خمینی موفق شد تا با یک گذرنامه‌ی فرانسوی و، تا جایی که همه‌ی قرائن حکم‌می‌کند، و شرح آن نیز در بخش یکم این نوشته آمد، با کمک سرویس‌های دولت فرانسه، خاک کشور را ترک کرده رهسپار پاریس گردد. او به تازگی فعالیت های سیاسی خود برای اتحاد هواداران دموکراسی را آغاز‌می‌کرد که در ژوییه‌ی 1980 در خانه‌ی مسکونی‌اش هدف سوء‌قصد کوماندوی آدمکشان انیس نقاش که طی آن یک همسایه‌ی فرانسوی و یک ماًمور پلیس فرانسه کشت‌‌شدند واقع‌گردید.

حال به تاًیید دقیق‌تر و صریح‌تر اطلاعاتی می‌پردازیم که در بالا از قول آقای حسین زاهدی نقل‌شد.

الف ـ گواهی‌های ابراهیم یزدی

ابراهیم یزدی در پاسخی که در انتقاد به یکی از مقالات محقق آمریکایی، پروفسور گازیوروسکی، داده درباره‌ی علل و ریشه‌های حمله‌ی نظامی عراق به ایران اطلاعات زیر را در اختیار خوانندگان خود می‌گذارد.

او نخست توضیح‌می‌دهد که موضوع آنچه از آن به عنوان رابطه [دولت موقت] با ماًموران آمریکایی سخن‌رفته، ‌ و توجیه آن، چیست و می گوید:

«طبیعی است که نمایندگان اعزامی امریکا به ایران با رئیس دولت و وزیر خارجه که مسئول نهاد دیپلماتیک کشور هستند دیدار کنند و درباره موضوعات مورد علاقه طرفین مذاکره کنند. اما مذاکره با رئیس شورای انقلاب و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، آنهم بدون اطلاع و هماهنگی با دولت، نامتعارف است.»

«آیا در اسناد سفارت امریکا در تهران، جمع آوری شده توسط دانشجویان خط امام درباره دیدار آقای کیو با آقای دکتر بهشتی هم گزارشی وجود داشته است که بنا به ملاحظاتی منتشر نشده است؟ چرا منتشر نشده است؟ (...)»

وی سپس اضافه می کند

 «... همانطور که در بخش دوم توضیح داده‌ام اطلاعات ما از تدارکات دولت عراق برای حمله به ایران ازاین خبر به مراتب بیشتر بود و آقای خمینی و اعضای شورای انقلاب هم از این اطلاعات آگاه بودند. نکته مهم و قابل توجه این است که عراق نزدیک به یک سال بعد از استعفای دولت موقت به ایران حمله کرد...»

« بخش دوم توضیحات من درباره دیدار جورج کیو به همراه یک آمریکایی دیگر در دفتر نخست وزیری در زمان آقای مهندس بازرگان و با حضور آقای مهندس امیر انتظام به شرح زیر است:

۱ـ «ابتدا قبل از هر چیز لازم می‌دانم پیش زمینه‌های ذهنی و منطق آقای مهندس بازرگان را در مورد کسب اینگونه اطلاعات که در نهایت به آن دیدار منجر شد، توضیح بدهم. اگرچه انقلاب پیروز شده بود اما سرتاسر کشور در آتش ناامنی و ناآرامی می‌سوخت. در هر گوشه کشور به نام‌های مختلف، درگیری‌های مسلحانه علیه دولت و حکومت مرکزی ادامه داشت.... دولت، ابزارنظامی و اطلاعاتی لازم برای مقابله با این شورش‌ها را نداشت. ارتش در تقابل با انقلاب شکست خورده بود. نه روحیه و آمادگی مقابله با شورش‌ها را داشت و نه دولت موافق استفاده از ارتش برای مقابله با شورش‌ها بود. نیروی پلیس هم در شرایط مشابهی قرار‌داشت. دولت برای حفظ امنیت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد. اما بنا به عللی که جای بحث آن اینجا نیست، شورای انقلاب که بر طبق اساسنامه مصوبش، حکم قوه مقننه موقت را داشت، در اواخر اسفند ۵۷ یا اوائل فروردین ۵۸، طی مصوبه‌ای، مدیریت سپاه را از دولت گرفت و تحت نظر یکی از اعضای روحانی شورا قرار داد. به این ترتیب دولت فاقد کمترین امکانات برای حفظ نظم و امنیت چه در داخل مرزها و چه در مرزها در برابر خطرات ملموس و آشکار خارجی بود. در آن تاریخ من به عنوان وزیر خارجه عضو شورای امنیت ملی ایران بودم. درآن شرایط بحرانی و از هم‌گسیختگی گسترده امور، آقای مهندس بازرگان مطرح کردند که چون ما فاقد امکانات نظامی و امنیتی برای مقابله با تحریکات هستیم و از طرفی روس‌ها مدعی هستند که عوامل امریکا، اسرائیل و انگلیس، در این تحریکات دست دارند، از آن‌ها بخواهیم هر نوع اطلاعاتی که دارند، به مصداق: لا لحب علی بل لبغض معاویه، در اختیار دولت ایران بگذارند. با همین منطق، دولت امریکا که مدعی بود روس‌ها با تحریک و حمایت از سازمان‌های چپ و کمونیستی در این ناآرامی‌ها دست دارند، می‌خواست که اطلاعات خود را در اختیار ایران بگذارد. اما روس‌ها بر خلاف امریکایی‌ها، هیچ واکنش مثبتی به درخواست ایران نشان ندادند. شاید علت این بود که انقلاب ایران در اوج جنگ سرد پیروز شده بود. در افغانستان یک دولت کمونیستی بر سر کار بود و شوروی در افغانستان حضور نظامی داشت. در خاورمیانه، سوریه و عراق دو متحد نظامی شوروی بودند. نیروهای شوروی در شاخ آفریقا و یمن جنوبی نیز فعال بودند. درحالیکه شوروی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تاثیراتش بر جمهوری‌های مسلمان‌نشین آسیای مرکزی و قفقاز نگرانی شدید داشت و از حمایت ایران از مجاهدین افغان به شدت ناراحت بود.»

۲- «تا آن جا که من به یاد دارم، دیدارمن با مامورین امریکا در ۳۱ مرداد ۱۳۵۸  در دفتر آقای مهندس بازرگان و با حضور آقای مهندس امیر انتظام، اولین و تنها دیدارم با این افراد بوده است. حضور من در این جلسه به درخواست آقای مهندس بازرگان بود. در این دیدار آقای کیو و همراهش دو موضوع را مطرح کردند.

«اول نشان دادن عکس‌های هوایی از جابجایی نیروهای زرهی عراق از مرزهای غربی عراق و اردن به مرزهای جنوب شرقی نزدیک به ایران بود و نتیجه گرفتند که عراق خود را برای حمله به ایران آماده می‌کند.»

و البته خوانندگان ما توجه دارند که این تاریخ، یعنی ۳۱ مرداد ۱۳۵۸، حدود 20 اوت 1979، یعنی یکسال و نیم پیش از حمله‌ی وسیع عراق و کمتر از سه هفته پس از خروج شاپور بختیار از ایران است!
«دوم اطلاعاتی از فعالیت‌های موشکی شوروی در پایگاه‌های ترکمنستان که نه به ایران مربوط بود و نه مورد علاقه ایران. هیچگونه صحبتی درباره به راه‌اندازی مجدد پایگاه‌های شنود در خراسان و مازندران عنوان نشد.»

۳- « دو مأمور امریکایی بعد از پایان گزارش، دفتر آقای مهندس را ترک کردند. آنگاه آقای مهندس، نظر آقای مهندس امیر انتظام و مرا درباره این گزارش جویا شدند. خلاصه آنچه گفتم این بود که اطلاعاتِ داده شده خیلی حساس و مهم نیست. بر خلاف نظر نویسنده محقق مقاله، اطلاعات در مورد احتمال حمله عراق به ایران، برای ما چندان تازه و جالب نبود. شاید در پاسخ به پیگیری‌های آقای مهندس امیر انتظام با ارائه این اطلاعات، خواسته‌اند واکنش ما را به این نوع روابط ارزیابی کنند. اطلاعات خود ما از تحرکات عراق در مرزهای ایران به مراتب بیشتر از آن عکس‌های هوایی بود. بر اساس تجارب سایر انقلابات جهان، حمله عراق به ایران را ما خود پیش‌بینی کرده بودیم. اما آن را قابل پیشگیری هم می‌دانستیم. و خط مشی دولت بازرگان در رابطه با عراق پیش گیری از حمله بود. تحریکات عراق علیه ایران در مرزهای غربی کشورمان از همان روزهای بعد از پیروزی انقلاب، شروع شد. در اسفند ۵۷ یا اوائل ۵۸ سفیر عراق در ایران به دفتر نخست وزیر احضار شد و پس از مذاکرات مفصل با او و اقداماتی که او بعد از این دیدار انجام داد، دولت عراق طی یادداشت رسمی به دولت ایران، مسئولیت بمباران دهات مرزی ایران را پذیرفت و ضمن عذرخواهی، آمادگی خود را برای جبران خسارات اعلام کرد. از طرف دولت ایران، آقای دکتر جمشید حقگو استاندار آذربایجان غربی و از طرف دولت عراق، استاندار سلیمانیه مامور شدند و از دهات آسیب‌دیده بازدید و خسارات وارده را ارزیابی کردند. آقای دکتر حقگو گزارش مفصلی از این اقدامات دادند. به رغم نابسامانی‌ها و آشفتگی‌ها، دولت ایران از دو منبع از اقدامات و تدارکات عراق علیه ایران مطلع می شد.»

بر این اساس چنین به نظر می آید که دولت عراق در این زمان از در صلح و آشتی درآمده بوده است. اما شاید نیز این رفتار صدام حسین برای به خواب کردن دولت تهران برای کسب وقت به منظور تدارکات نظامی مفصل برای حمله ی وسیعی بوده که بیش از  یک سال پس از آن انجام می دهد. 

ابراهیم یزدی  سپس چنین ادامه می دهد :  

«آقای دعایی سفیر ایران در عراق بسیار فعال و با گروه‌های مخالف صدام در ارتباط تنگاتنگی بود و از طریق آن‌ها اطلاعاتی به دست می آورد و به تهران گزارش می‌داد. در زمان شاه افسران شیعه عراق با ایران همکاری می کردند. ساواک برخی از چوپانان محلی را که در مرز ایران و عراق رمه‌داری می‌کردند، استخدام کرده بود. این رمه‌داران برای چرای گوسفندان خود به طور مرتب و تقریباً آزاد بین دو مرز تردد می‌کردند. افسران عراقی اطلاعات خود را در پاکتی سربسته به این چوپانان می‌دادند و آن‌ها، آن را در داخل مرز ایران به اولین پاسگاه ساواک تحویل می‌دادند و مسئول ایستگاه، آن را به تهران می‌فرستاد. بعد از انقلاب که این نظم بر هم خورد، ترتیبی داده شد که افسران عراقی اطلاعات خود را مستقیماًبه سفیر ایران درکویت - آقای دکتر شمس اردکانی – می‌دادند. همین افسران بودند که یک یا دو ماه قبل از آغاز جنگ، تاریخ، محل و زمان حمله عراق به ایران را گزارش دادند.»[ت. ا.]

اینجا هم خواننده توجه دارد که سخن از آمادگی عراق برای حمله، از یکی‌ـ‌دو‌ ماه پیش‌تر، بوده ‌است، و نه از تصمیمی در روزهای آخر و به توصیه‌ی مخالفان جمهوری اسلامی !

ابراهیم یزدی چنین ادامه می دهد:

« آقای دعایی در چند نوبت به ایران آمدند و از برنامه‌های صدا و سیمای ایران در رابطه با عراق به سختی گله وآن‌ها را خطرناک توصیف کردند و حتی در یک نوبت، از شدت هیجان گریه کردند. فقط دولت نبود که از تحرکات عراق خبر داشت. هم اعضای شورای انقلاب و هم رهبری اطلاع داشتند. بنابراین اطلاعاتی که آقای کیو و همراهش در مورد عراق به ما دادند، خبر چندان مهمی که برایمان تازگی داشته باشد و لازم باشد فوراً آن را به همه خبر دهیم، تلقی نشد.» [ت. ا.]

پروفسورگاسیورسکی که ابراهیم یزدی این توضیحات را در پاسخ به او نوشته‌بود، خود نیز در مقاله‌ای زیرعنوانطرح نوژه و سیاست‌های ایران، ضمن شرح حوادث مربوط به آن طرح می‌نویسد:

«ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه وقت، طی‌ مصاحبه خود با نویسنده در ۲۳ جون [؟]۱۹۹ در تهران، گفت که تا اکتبر ۱۹۷۹ [نزدیک به یک سال پیش از حمله‌ی وسیع عراق !] دولت ایران از طریق منابع اطلاعاتی‌ خود با خبر شده بود که عراق در تدارک حمله به ایران است. همچنین طی‌ یک مصاحبه محرمانه با یک افسر بلند‌پایه‌ی سیا، او به نویسنده گفت [کذا، در ترجمه؛ همچنین یک افسر بلند‌پایه‌ی سیا طی‌ یک مصاحبه محرمانه به نویسنده گفت] که سازمان سیا از طریق منابع خود واقف بود که عراق در حال تدارک حمله به ایران است، که متعاقباً حکومت ایران را در جریان میگذارد. بازرگان طی‌ شهادت خود در محاکمه عباس امیر انتظام، ادعای افسر سیا را تأیید کرد (۱۸ مارس ۱۹۸۱ برابر با ۲۸ اسفند ۱۳۶۰). یادداشت شماره ی 11 مقاله ی ذکرشده.»

و در همانجا نیز یادآوری می‌کند که :

«...همانگونه که پیش‌تر بحث شد، عراق یک سال قبل از این ماجرا [نوژه] خود را برای حمله به ایران آماده کرده بود، در جولای ۱۹۸۰ روابط دو کشور رو به وخامت گذاشته بود. بسیاری از ناظرین وقت بر این عقیده بودند که خصومت عراق با جمهوری اسلامی بیشتر ناشی از رشد اسلام رادیکال بود.»

تا اینجا از وجود نقشه و تدارکات درازمدتِ عراق برای حمله به ایران، که احتمالاً و در صورت در پیش‌گرفتن سیاست مسالمت‌جویانه‌ای از سوی جمهوری اسلامی می‌توانست معلق و سپس متروک گردد، آگاه‌شدیم. حال باید ببینیم که چه عواملی موجب شد که عراق از راه مسالمت دورتر و در تصمیم خود راسخ‌تر گردد. این عوامل سیاست خارجی خمینی در جهت عدم تمکین به تعهدات دوجانبه‌ی گذشته‌ بود.

ب ـ سیاست خارجی خمینی،

 سبب اصلی حمله‌ی عراق به ایران

اما جزئیات رفتار "دیپلماتیک" رهبر انقلاب اسلامی در آغاز مناسبات جمهوری او با عراق از قول آقای دکتر منصور فرهنگ نماینده‌ی اسبق جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد از هر چیز دیگر خواندنی‌تر و آموزنده‌تر است. از قول این استاد علوم سیاسی در آمریکا و دیپلمات سابق جمهوری اسلامی در بی بی سی فارسی  روز سی‌ام شهریور1389 درباره‌ی علل اصلی در‌گرفتن جنگ میان ایران و عراق چنین می‌خوانیم :

« واقعیت امر این است که مسئولان اصلی آغاز و ادامه‌ی جنگ صدام حسین و آیت‌الله خمینی بودند و منطق آنان در این کارزار بدان حد متاثر از مطلق‌اندیشی و اقتدار بلامنازع بود که در پیگیری اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود هرگونه قربانی انسانی و هزینه‌ی مادی را توجیه می‌کردند.»

« گویا آیت الله خمینی بعد از نقض دیرینه ترین سنّت بین الملل، یعنی مصونیت دیپلماتیک، شرم داشت که برای شکایت از تجاوز عراق به همان نهادی متوسل‌شود که قطعنامه هایش را برای آزادی گروگان‌ها نادیده‌می‌گرفت.» [ت. ا.]

وی همانجا زیر عنوان « خاطره‌ای برای ثبت در تاریخ» چنین اضافه می کند:

« در اواخر ماه اوت سال ۱۹۷۹ ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی برای شرکت در کنفرانس کشورهای غیرمتعهد عازم کوبا بود و از این جانب دعوت کرد که به‌عنوان مشاورش با او همراه شوم.»

«در این کنفرانس، ایران تنها کشوری بود که وزیر خارجه نمایندگی آن را بر عهده داشت. هیأت نمایندگی دیگر کشورها را رؤسای جمهور یا نخست وزیران برعهده‌داشتند.»

«زنده‌یاد مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، به دلیل کسالت یا گرفتاری، قادر به‌شرکت در این همایش نبود و از وزیر خارجه خواسته‌بود که به‌نمایندگی او در کنفرانس شرکت‌کند. قبل از ترک تهران، وزارت خارجه قرار ملاقات‌هایی با سران برخی کشورها برای هیأت نمایندگی ترتیب‌داده‌بود، از جمله ملاقات با هیأت نمایندگی عراق به‌رهبری صدام حسین.»

«برای این‌گونه ملاقات‌های رسمی، دیپلمات‌های مطلع و کارشناسان، روابط دو کشور را مطالعه‌می‌کنند تا اعضای هیأت نمایندگی خود را برای برخورد با مسایل و موضوعات مورد‌توجه آماده‌کنند.

«در این راستا، موضوع احتمالی در گفت‌و‌گو با هیأت نمایندگی عراق این بود که «اگر از ما سئوال‌شود که چرا جمهوری اسلامی موضع خود را درباره‌ی عهدنامه‌ی الجزایر[کذا؛ الجزیره] اعلام نمی کند، پاسخ ما چه خواهد بود.»

«قرارداد الجزایر به اختلافات بر سر مرزهای زمینی و مرزهای مشترک آبی دو کشور در شط‌العرب پایان‌داد و ایران و عراق تعهد‌کردند که اجزاءِ قرارداد را تفکیک‌ناپذیر بدانند و برای بهبود روابط دو کشور کوشا‌باشند.»

«همه‌ی کارشناسان و دیپلمات‌های ایرانی و خارجی آشنا با مشکلات دیرینه‌ی مرزی دو کشور بر این باور بودند که قرارداد الجزایر پاسخگوی خواست ایران در تثبیت خط "تالوگ" (عمیق ترین بخش رودخانه) به عنوان مرز آبی دو کشور در شط‌العرب است و فراست حکم می کند که ایران قرارداد الجزایر را بپذیرد.»

«باید در اینجا اشاره‌کنم که روز ۱۳ فوریه ۱۹۷۹ عراق جمهوری اسلامی را به‌رسمیت شناخت و با ارسال پیامی برای دولت ایران اظهار امیدواری کرد که از این پس روابط دو کشور خوب و شفاف باشد.»

«دولت بازرگان نیز از پیام عراق استقبال‌کرد و آقای عباس امیرانتظام به عنوان سخنگوی دولت از "روابط برادرانه‌ی دو کشور" سخن‌گفت.»

«نیازی به توضیح نیست که در این مورد نیز دولت بازرگان توانایی عمل به خواسته‌هایش را نداشت و آیت‌الله خمینی نه تنها با برقراری رابطه عادی با عراق مخالف بود، بلکه از طریق تبلیغات رسمی و غیررسمی و تماس و کمک به روحانیون حامی خود در عراق در پی براندازی رژیم صدام حسین بود.»

«به‌بیان دیگر آیت الله خمینی انتظار داشت که در عراق حرکتی شبیه حرکت ضد‌ِشاه در ایران آغاز‌شود و روحانیون شیعه را به حاکمیت برساند. باید تذکر دهم که آیت‌الله خمینی برای پیگیری این خواست، برنامه‌ی استفاده از نیروی نظامی نداشت و فکر می‌کرد که تبلیغات و حمایت مادی و سیاسی از رهبران شیعه‌ی عراق "نتیجه‌ی دلخواه به بار خواهد آورد."»

«دو روز قبل از ترک ایران به سوی کوبا، ابراهیم یزدی برای خداحافظی از آیت‌الله خمینی و آگاهی از نظر او درباره‌ی قرارداد الجزایر به قم رفت.»

«اینجانب نیز در این سفر همراه آقای یزدی بودم و در ملاقات با آیت‌الله خمینی حضور داشتم.

«من شاهد بودم که آقای یزدی پس از توضیح کوتاهی درباره‌ی اهمیت قرارداد الجزایر و مثبت‌بودن آن برای ایران، از آیت‌الله خمینی سؤال کرد که "چنانچه عراقی ها در طی ملاقاتی که در کوبا با آنها خواهیم‌داشت جویا‌شوند که آیا ما قرارداد الجزایر را می پذیریم یا خیر، پاسخ ما چه باید باشد؟" آیت‌الله خمینی مکث کوتاهی کرد و گفت: "نه بگویید آری، نه بگویید نه."»

«حالت چهره‌ی آقای یزدی بعد از شنیدن این "راهنمایی" بیانگر تعجب و نگرانی او از برخورد آیت‌الله خمینی با مسائل سیاست خارجی کشور بود، ولی مطلق‌اندیشی و غرور آیت الله خمینی اجازه‌نمی‌داد که ابراهیم یزدی با او وارد بحث شود و خطرات بی‌اعتنایی به منافع ملی و مصلحت‌اندیشی در امور کشور‌داری را به‌نقد بکشد.»

«هنگام بازگشت از قم به تهران از آقای یزدی سؤال کردم که آیت‌الله خمینی با چه حساب و منطقی از تأیید قرارداد الجزایر امتناع‌می‌کند؟ پاسخ او این بود که آیت‌الله خمینی هیچ توجهی به محتوا و اهمیت قرارداد و پیامدهای مبهم گذاشتن موضع ایران ندارد، بلکه در ذهن او این نکته حاکم است که شاه و صدام حسین ـ دو مردی که مورد نفرت او هستند ـ این قرارداد را امضا کرده اند و لذا تأیید آن برای آیت‌الله خمینی اکراه‌آور است.»

«در ملاقات ما با صدام حسین و وزیرخارجه‌اش سعدون حمّادی در کوبا، سوال پیش‌بینی‌شده مستقیم و غیرمستقیم مطرح شد و پاسخ آقای یزدی این بود که دولت موقت بازرگان اختیار تصمیم‌گیری در اینگونه مسائل را ندارد و هر وقت که نوشتن قانون اساسی خاتمه‌یابد و مجلس و رییس جمهور و نخست‌وزیر انتخاب‌شدند جمهوری اسلامی موضع خود را درباره‌ی قرارداد الجزایر اعلام‌خواهد‌کرد.»

«در اینجا باید اشاره‌کنم که ملاقات دو‌ساعته‌ی ما با صدام حسین و گفت‌و‌گوهای بعدی با سعدون حمّادی مرا متقاعدکرد که صدام از مقبولیّت انقلاب ایران در میان شیعیان عراق نگران و معتقد‌بود که برقراری رابطه‌ی عادی با ایران به‌صلاح او و رژیم بعث است و آینده‌ی حکومت او را تأمین‌می‌کند.»

«اولین عکس‌العمل آیت‌الله خمینی به تجاوز عراق و اشغال خاک ایران در روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ این بود که: "دزدی آمده‌است، سنگی انداخته و فرار‌کرده‌است و دیگر قدرت اینکه تکرار‌بکند انشاء‌الله ندارد. من به ملت ایران سفارش‌می‌کنم که خونسردی‌شان را حفظ‌کنند."»

«حدود ده روز بعد از حمله عراق و روشن شدن این فاجعه که "دزد" توانایی ادامه‌ی جسارت خود را دارد، وزارت خارجه ایران اعلامیه‌ای منتشر‌کرد که طی آن دولت عراق به‌تجاوز و نقض قرارداد الجزایر متهم‌شده‌بود.»

«من با یاد‌آوردن راهنمایی "نه بگویید آری، نه بگویید نه" کنجکاو شدم بفهمم این اعلامیه به‌دستور چه کسی تهیه و منتشر‌شده‌است.»

«در تماس تلفنی با فردی در دایره‌ی حقوقی وزارت امور خارجه مطلع شدم که آیت‌الله خمینی شخصاً دستور‌داده که وزارت خارجه با انتشار اعلامیه‌ای، عراق را ناقض قرارداد الجزایر اعلام‌کند.»

با همه‌ی این اطلاعات، چه درباره‌ تدارکات درازمدت عراق از یک طرف، و چه درباره‌ی انواع تحریکات خمینی علیه این کشور و به‌منظور تسویه‌ی حساب کینه‌توزانه‌ی شخصی وی با صدام حسین از طرف دیگر، آیا هنوز جایی برای تردید در مسئولیت تام و تمام خمینی در برافروختن آتش درگیری نظامی میان ایران و عراق و کشاندن صدام بیخرد به سوی جنگی طولانی و خان‌ومان‌سوز با ایران باقی‌می‌ماند ؟ و آیا نهایت غرض‌ورزی و فریبکاری نخواهد‌بود که در معرفی شخص دیگری جز خمینی به عنوان محرک صدام به این جنگ کوشش‌کنیم ؟

 

علل واقعی جنگ ایران و عراق

 و

افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران

بنا به

توصیه‌ی شاپور بختیار

 

 

بخش چهارم :

موضع شخص بختیار؛

شعبده‌ پیرامون به‌اصطلاح اسرار

 اسناد وزارت خارجه‌ی انگلستان

علی شاکری زند

علل واقعی جنگ ایران و عراق و

افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران  به توصیه‌ی شاپور بختیار

بخش سوم :

جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران

 

قبلاً گفته‌بودیم که گرچه این حادثه علل گوناگون و متعدد داشته اما در میان آنها برخی اصلی و عمده بوده‌اند، و بدون آگاهی از آنهاست که نمی‌توان وقوع آن را فهمید؛ دلائلی که بدون حتی یکی از آنها جنگ درنمی‌گرفت؛ یعنی عللی که باید پیش از هر عامل دیگری شناخت. 

برای این منظور و دستیابی به حقیقت در مسائل تاریخی معاصر وسائل و راههای دیگری هست که بیشتر جنبه‌ی استقرائی دارد تا استنتاجی. این راه‌ها شامل تحقیق در روابط میان حوادث و علل و زمان رخ دادن آنهاست بدانگونه که دستگاه‌های متعدد ثبتِ‌خبر دوران ما در اختیارمان گذارده‌اند. کسانی که بر اساس دلائلی صرفاً قیاسی آن اتهام صدبار ناروا را به شاپور بختیار وارد می کنند البته، و به طریق اولی، زحمت رجوع به این دلائل استقرائی را نیز به خود نمی‌دهند، و با توسل به استناج‌هایی سطحی تنها در گمراه‌ساختن دیگران می‌کوشند. اما، در راًس دلائل مورد  نظر ما دو گروه دلیل وجود دارد.

نخست اینکه جنگی چنان پردامنه و چنان بلندپروازانه که با هدف جداکردن خاک استان زرخیز خوزستان از کشور پهناور و پرجمعیت ایران صورت گیرد "نه کاری است خُرد" که یک روزه بتوان آن را تدارک‌دید. تحقیقات درباره‌ی مقدمات وسیع تعرض ارتش صدام حسین به ایران نشان‌می‌دهد که تدارکات آن از بیش از یک سال پیش از آغاز حمله شروع‌ شده‌بوده‌است.

تعرض وسیع ارتش صدام به ایران در روز 22 سپتامبر 1980 آغاز شد. در زیر خواهیم دید که در ماه های پیش از شروع این تعرض وسیع صدام حسین در تماس‌هایی میان نمایندگان عراق و جمهوری اسلامی و در پاسخ به سؤال نمایندگان او درباره‌ی پایبندی رژیم جدید ایران به قرارداد الجزیره درباره‌ی شط‌العرب بنا به دستور آیت‌الله خمینی ایرانیان از اظهار تعهد این حکومت نسبت به آن معاهده خودداری‌کرده‌بودند و صدام نیز که از تحریکات عمال آنان در میان شیعیان عراق، چنانکه خواهیم‌گفت، به‌سختی برآشفته‌بود پس از اندک‌‌زمانی به این نتیجه رسید که بهترین بهانه برای تجاوز به ایران را به‌دست‌آورده‌است.

درطول این سال، یعنی 1359، بنا به گفته‌ی آقای حسین زاهدی به نقل از خاطره‌ای از قول مهندس بازرگان، آقای دعایی سفیر ایران در عراق به شخصیت های شورای انقلاب مانند مهندس بازرگان و آیت‌الله ﻤﺣﻤ۔د بهشتی خبر‌می‌دهد که صدام حسین از تحریکات عوامل تهران به سختی شاکی است و خواستار مذاکره‌ی دوستانه‌ای است که به این اختلافات خاتمه‌دهد. این موضوع با حضور هر سه نفر نامبرده نزد خمینی برده‌می‌شود. اما او در برابر توضیحات آن سه  دایر بر اینکه اگر صدام در شرایط کنونی به ایران حمله‌کند ما از لحاظ نظامی و بین‌المللی در موضع ضعیف‌تری قرار‌داریم و این وضع برای کشور خطرناک است، هر بار می گوید «محلش نگذارید»، و در برابر اظهار دعایی که می‌گوید با این وضع من نمی‌توانم به بغداد برگردم به او می‌گوید «وظیفه‌ی شرعی است و خواهید‌رفت» و چنانکه رسم او بود با گفتن آخرین سخن از اطاق خارج‌می شود.

حتی به‌طوری که پایین‌تر بر اساس منبع موثق‌تری خواهیم‌دید، در حقیقت بحث حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به اطلاعاتی که دولت موقت در اختیار داشته از اولین ماه‌های تشکیل آن دولت در هیأت دولت و در شورای انقلاب مطرح‌بوده و خمینی نیز از آن کاملأ اطلاع‌داشته‌است.

حال آنکه در آن ماه‌ها شاپور بختیار در مخفیگاه خود در ایران به‌سر‌می‌برد و چنانکه خود در کتاب یکرنگی تصریح‌کرده‌است و منابع دیگر نیز آن را تاًیید‌می‌کند، دوران اختفاءِ او در کشور شش ماه به‌طول انجامیده‌است، زیرا وی نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در پاریس را در روز 31 ژوییه برگذار‌می‌کند. به این حساب فعل و انفعالات میان دو دولت ایران و عراق که به حمله‌ی عراق می‌کشد در زمانی آغاز‌شده‌بود که دست شاپور بختیار در مخفیگاه از همه جا کوتاه‌بوده‌است! دکتر بختیار شش ماه پس از به قدرت رسیدن آیت‌الله خمینی موفق شد تا با یک گذرنامه‌ی فرانسوی و، تا جایی که همه‌ی قرائن حکم‌می‌کند، و شرح آن نیز در بخش یکم این نوشته آمد، با کمک سرویس‌های دولت فرانسه، خاک کشور را ترک کرده رهسپار پاریس گردد. او به تازگی فعالیت های سیاسی خود برای اتحاد هواداران دموکراسی را آغاز‌می‌کرد که در ژوییه‌ی 1980 در خانه‌ی مسکونی‌اش هدف سوء‌قصد کوماندوی آدمکشان انیس نقاش که طی آن یک همسایه‌ی فرانسوی و یک ماًمور پلیس فرانسه کشت‌‌شدند واقع‌گردید.

حال به تاًیید دقیق‌تر و صریح‌تر اطلاعاتی می‌پردازیم که در بالا از قول آقای حسین زاهدی نقل‌شد.

الف ـ گواهی‌های ابراهیم یزدی

ابراهیم یزدی در پاسخی که در انتقاد به یکی از مقالات محقق آمریکایی، پروفسور گازیوروسکی، داده درباره‌ی علل و ریشه‌های حمله‌ی نظامی عراق به ایران اطلاعات زیر را در اختیار خوانندگان خود می‌گذارد.

او نخست توضیح‌می‌دهد که موضوع آنچه از آن به عنوان رابطه [دولت موقت] با ماًموران آمریکایی سخن‌رفته، ‌ و توجیه آن، چیست و می گوید:

«طبیعی است که نمایندگان اعزامی امریکا به ایران با رئیس دولت و وزیر خارجه که مسئول نهاد دیپلماتیک کشور هستند دیدار کنند و درباره موضوعات مورد علاقه طرفین مذاکره کنند. اما مذاکره با رئیس شورای انقلاب و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، آنهم بدون اطلاع و هماهنگی با دولت، نامتعارف است.»

«آیا در اسناد سفارت امریکا در تهران، جمع آوری شده توسط دانشجویان خط امام درباره دیدار آقای کیو با آقای دکتر بهشتی هم گزارشی وجود داشته است که بنا به ملاحظاتی منتشر نشده است؟ چرا منتشر نشده است؟ (...)»

وی سپس اضافه می کند

 «... همانطور که در بخش دوم توضیح داده‌ام اطلاعات ما از تدارکات دولت عراق برای حمله به ایران ازاین خبر به مراتب بیشتر بود و آقای خمینی و اعضای شورای انقلاب هم از این اطلاعات آگاه بودند. نکته مهم و قابل توجه این است که عراق نزدیک به یک سال بعد از استعفای دولت موقت به ایران حمله کرد...»

« بخش دوم توضیحات من درباره دیدار جورج کیو به همراه یک آمریکایی دیگر در دفتر نخست وزیری در زمان آقای مهندس بازرگان و با حضور آقای مهندس امیر انتظام به شرح زیر است:

۱ـ «ابتدا قبل از هر چیز لازم می‌دانم پیش زمینه‌های ذهنی و منطق آقای مهندس بازرگان را در مورد کسب اینگونه اطلاعات که در نهایت به آن دیدار منجر شد، توضیح بدهم. اگرچه انقلاب پیروز شده بود اما سرتاسر کشور در آتش ناامنی و ناآرامی می‌سوخت. در هر گوشه کشور به نام‌های مختلف، درگیری‌های مسلحانه علیه دولت و حکومت مرکزی ادامه داشت.... دولت، ابزارنظامی و اطلاعاتی لازم برای مقابله با این شورش‌ها را نداشت. ارتش در تقابل با انقلاب شکست خورده بود. نه روحیه و آمادگی مقابله با شورش‌ها را داشت و نه دولت موافق استفاده از ارتش برای مقابله با شورش‌ها بود. نیروی پلیس هم در شرایط مشابهی قرار‌داشت. دولت برای حفظ امنیت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد. اما بنا به عللی که جای بحث آن اینجا نیست، شورای انقلاب که بر طبق اساسنامه مصوبش، حکم قوه مقننه موقت را داشت، در اواخر اسفند ۵۷ یا اوائل فروردین ۵۸، طی مصوبه‌ای، مدیریت سپاه را از دولت گرفت و تحت نظر یکی از اعضای روحانی شورا قرار داد. به این ترتیب دولت فاقد کمترین امکانات برای حفظ نظم و امنیت چه در داخل مرزها و چه در مرزها در برابر خطرات ملموس و آشکار خارجی بود. در آن تاریخ من به عنوان وزیر خارجه عضو شورای امنیت ملی ایران بودم. درآن شرایط بحرانی و از هم‌گسیختگی گسترده امور، آقای مهندس بازرگان مطرح کردند که چون ما فاقد امکانات نظامی و امنیتی برای مقابله با تحریکات هستیم و از طرفی روس‌ها مدعی هستند که عوامل امریکا، اسرائیل و انگلیس، در این تحریکات دست دارند، از آن‌ها بخواهیم هر نوع اطلاعاتی که دارند، به مصداق: لا لحب علی بل لبغض معاویه، در اختیار دولت ایران بگذارند. با همین منطق، دولت امریکا که مدعی بود روس‌ها با تحریک و حمایت از سازمان‌های چپ و کمونیستی در این ناآرامی‌ها دست دارند، می‌خواست که اطلاعات خود را در اختیار ایران بگذارد. اما روس‌ها بر خلاف امریکایی‌ها، هیچ واکنش مثبتی به درخواست ایران نشان ندادند. شاید علت این بود که انقلاب ایران در اوج جنگ سرد پیروز شده بود. در افغانستان یک دولت کمونیستی بر سر کار بود و شوروی در افغانستان حضور نظامی داشت. در خاورمیانه، سوریه و عراق دو متحد نظامی شوروی بودند. نیروهای شوروی در شاخ آفریقا و یمن جنوبی نیز فعال بودند. درحالیکه شوروی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تاثیراتش بر جمهوری‌های مسلمان‌نشین آسیای مرکزی و قفقاز نگرانی شدید داشت و از حمایت ایران از مجاهدین افغان به شدت ناراحت بود.»

۲- «تا آن جا که من به یاد دارم، دیدارمن با مامورین امریکا در ۳۱ مرداد ۱۳۵۸  در دفتر آقای مهندس بازرگان و با حضور آقای مهندس امیر انتظام، اولین و تنها دیدارم با این افراد بوده است. حضور من در این جلسه به درخواست آقای مهندس بازرگان بود. در این دیدار آقای کیو و همراهش دو موضوع را مطرح کردند.

«اول نشان دادن عکس‌های هوایی از جابجایی نیروهای زرهی عراق از مرزهای غربی عراق و اردن به مرزهای جنوب شرقی نزدیک به ایران بود و نتیجه گرفتند که عراق خود را برای حمله به ایران آماده می‌کند.»

و البته خوانندگان ما توجه دارند که این تاریخ، یعنی ۳۱ مرداد ۱۳۵۸، حدود 20 اوت 1979، یعنی یکسال و نیم پیش از حمله‌ی وسیع عراق و کمتر از سه هفته پس از خروج شاپور بختیار از ایران است!
«دوم اطلاعاتی از فعالیت‌های موشکی شوروی در پایگاه‌های ترکمنستان که نه به ایران مربوط بود و نه مورد علاقه ایران. هیچگونه صحبتی درباره به راه‌اندازی مجدد پایگاه‌های شنود در خراسان و مازندران عنوان نشد.»

۳- « دو مأمور امریکایی بعد از پایان گزارش، دفتر آقای مهندس را ترک کردند. آنگاه آقای مهندس، نظر آقای مهندس امیر انتظام و مرا درباره این گزارش جویا شدند. خلاصه آنچه گفتم این بود که اطلاعاتِ داده شده خیلی حساس و مهم نیست. بر خلاف نظر نویسنده محقق مقاله، اطلاعات در مورد احتمال حمله عراق به ایران، برای ما چندان تازه و جالب نبود. شاید در پاسخ به پیگیری‌های آقای مهندس امیر انتظام با ارائه این اطلاعات، خواسته‌اند واکنش ما را به این نوع روابط ارزیابی کنند. اطلاعات خود ما از تحرکات عراق در مرزهای ایران به مراتب بیشتر از آن عکس‌های هوایی بود. بر اساس تجارب سایر انقلابات جهان، حمله عراق به ایران را ما خود پیش‌بینی کرده بودیم. اما آن را قابل پیشگیری هم می‌دانستیم. و خط مشی دولت بازرگان در رابطه با عراق پیش گیری از حمله بود. تحریکات عراق علیه ایران در مرزهای غربی کشورمان از همان روزهای بعد از پیروزی انقلاب، شروع شد. در اسفند ۵۷ یا اوائل ۵۸ سفیر عراق در ایران به دفتر نخست وزیر احضار شد و پس از مذاکرات مفصل با او و اقداماتی که او بعد از این دیدار انجام داد، دولت عراق طی یادداشت رسمی به دولت ایران، مسئولیت بمباران دهات مرزی ایران را پذیرفت و ضمن عذرخواهی، آمادگی خود را برای جبران خسارات اعلام کرد. از طرف دولت ایران، آقای دکتر جمشید حقگو استاندار آذربایجان غربی و از طرف دولت عراق، استاندار سلیمانیه مامور شدند و از دهات آسیب‌دیده بازدید و خسارات وارده را ارزیابی کردند. آقای دکتر حقگو گزارش مفصلی از این اقدامات دادند. به رغم نابسامانی‌ها و آشفتگی‌ها، دولت ایران از دو منبع از اقدامات و تدارکات عراق علیه ایران مطلع می شد.»

بر این اساس چنین به نظر می آید که دولت عراق در این زمان از در صلح و آشتی درآمده بوده است. اما شاید نیز این رفتار صدام حسین برای به خواب کردن دولت تهران برای کسب وقت به منظور تدارکات نظامی مفصل برای حمله ی وسیعی بوده که بیش از  یک سال پس از آن انجام می دهد. 

ابراهیم یزدی  سپس چنین ادامه می دهد :  

«آقای دعایی سفیر ایران در عراق بسیار فعال و با گروه‌های مخالف صدام در ارتباط تنگاتنگی بود و از طریق آن‌ها اطلاعاتی به دست می آورد و به تهران گزارش می‌داد. در زمان شاه افسران شیعه عراق با ایران همکاری می کردند. ساواک برخی از چوپانان محلی را که در مرز ایران و عراق رمه‌داری می‌کردند، استخدام کرده بود. این رمه‌داران برای چرای گوسفندان خود به طور مرتب و تقریباً آزاد بین دو مرز تردد می‌کردند. افسران عراقی اطلاعات خود را در پاکتی سربسته به این چوپانان می‌دادند و آن‌ها، آن را در داخل مرز ایران به اولین پاسگاه ساواک تحویل می‌دادند و مسئول ایستگاه، آن را به تهران می‌فرستاد. بعد از انقلاب که این نظم بر هم خورد، ترتیبی داده شد که افسران عراقی اطلاعات خود را مستقیماًبه سفیر ایران درکویت - آقای دکتر شمس اردکانی – می‌دادند. همین افسران بودند که یک یا دو ماه قبل از آغاز جنگ، تاریخ، محل و زمان حمله عراق به ایران را گزارش دادند.»[ت. ا.]

اینجا هم خواننده توجه دارد که سخن از آمادگی عراق برای حمله، از یکی‌ـ‌دو‌ ماه پیش‌تر، بوده ‌است، و نه از تصمیمی در روزهای آخر و به توصیه‌ی مخالفان جمهوری اسلامی !

ابراهیم یزدی چنین ادامه می دهد:

« آقای دعایی در چند نوبت به ایران آمدند و از برنامه‌های صدا و سیمای ایران در رابطه با عراق به سختی گله وآن‌ها را خطرناک توصیف کردند و حتی در یک نوبت، از شدت هیجان گریه کردند. فقط دولت نبود که از تحرکات عراق خبر داشت. هم اعضای شورای انقلاب و هم رهبری اطلاع داشتند. بنابراین اطلاعاتی که آقای کیو و همراهش در مورد عراق به ما دادند، خبر چندان مهمی که برایمان تازگی داشته باشد و لازم باشد فوراً آن را به همه خبر دهیم، تلقی نشد.» [ت. ا.]

پروفسورگاسیورسکی که ابراهیم یزدی این توضیحات را در پاسخ به او نوشته‌بود، خود نیز در مقاله‌ای زیرعنوانطرح نوژه و سیاست‌های ایران، ضمن شرح حوادث مربوط به آن طرح می‌نویسد:

«ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه وقت، طی‌ مصاحبه خود با نویسنده در ۲۳ جون [؟]۱۹۹ در تهران، گفت که تا اکتبر ۱۹۷۹ [نزدیک به یک سال پیش از حمله‌ی وسیع عراق !] دولت ایران از طریق منابع اطلاعاتی‌ خود با خبر شده بود که عراق در تدارک حمله به ایران است. همچنین طی‌ یک مصاحبه محرمانه با یک افسر بلند‌پایه‌ی سیا، او به نویسنده گفت [کذا، در ترجمه؛ همچنین یک افسر بلند‌پایه‌ی سیا طی‌ یک مصاحبه محرمانه به نویسنده گفت] که سازمان سیا از طریق منابع خود واقف بود که عراق در حال تدارک حمله به ایران است، که متعاقباً حکومت ایران را در جریان میگذارد. بازرگان طی‌ شهادت خود در محاکمه عباس امیر انتظام، ادعای افسر سیا را تأیید کرد (۱۸ مارس ۱۹۸۱ برابر با ۲۸ اسفند ۱۳۶۰). یادداشت شماره ی 11 مقاله ی ذکرشده.»

و در همانجا نیز یادآوری می‌کند که :

«...همانگونه که پیش‌تر بحث شد، عراق یک سال قبل از این ماجرا [نوژه] خود را برای حمله به ایران آماده کرده بود، در جولای ۱۹۸۰ روابط دو کشور رو به وخامت گذاشته بود. بسیاری از ناظرین وقت بر این عقیده بودند که خصومت عراق با جمهوری اسلامی بیشتر ناشی از رشد اسلام رادیکال بود.»

تا اینجا از وجود نقشه و تدارکات درازمدتِ عراق برای حمله به ایران، که احتمالاً و در صورت در پیش‌گرفتن سیاست مسالمت‌جویانه‌ای از سوی جمهوری اسلامی می‌توانست معلق و سپس متروک گردد، آگاه‌شدیم. حال باید ببینیم که چه عواملی موجب شد که عراق از راه مسالمت دورتر و در تصمیم خود راسخ‌تر گردد. این عوامل سیاست خارجی خمینی در جهت عدم تمکین به تعهدات دوجانبه‌ی گذشته‌ بود.

ب ـ سیاست خارجی خمینی،

 سبب اصلی حمله‌ی عراق به ایران

اما جزئیات رفتار "دیپلماتیک" رهبر انقلاب اسلامی در آغاز مناسبات جمهوری او با عراق از قول آقای دکتر منصور فرهنگ نماینده‌ی اسبق جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد از هر چیز دیگر خواندنی‌تر و آموزنده‌تر است. از قول این استاد علوم سیاسی در آمریکا و دیپلمات سابق جمهوری اسلامی در بی بی سی فارسی  روز سی‌ام شهریور1389 درباره‌ی علل اصلی در‌گرفتن جنگ میان ایران و عراق چنین می‌خوانیم :

« واقعیت امر این است که مسئولان اصلی آغاز و ادامه‌ی جنگ صدام حسین و آیت‌الله خمینی بودند و منطق آنان در این کارزار بدان حد متاثر از مطلق‌اندیشی و اقتدار بلامنازع بود که در پیگیری اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود هرگونه قربانی انسانی و هزینه‌ی مادی را توجیه می‌کردند.»

« گویا آیت الله خمینی بعد از نقض دیرینه ترین سنّت بین الملل، یعنی مصونیت دیپلماتیک، شرم داشت که برای شکایت از تجاوز عراق به همان نهادی متوسل‌شود که قطعنامه هایش را برای آزادی گروگان‌ها نادیده‌می‌گرفت.» [ت. ا.]

وی همانجا زیر عنوان « خاطره‌ای برای ثبت در تاریخ» چنین اضافه می کند:

« در اواخر ماه اوت سال ۱۹۷۹ ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی برای شرکت در کنفرانس کشورهای غیرمتعهد عازم کوبا بود و از این جانب دعوت کرد که به‌عنوان مشاورش با او همراه شوم.»

«در این کنفرانس، ایران تنها کشوری بود که وزیر خارجه نمایندگی آن را بر عهده داشت. هیأت نمایندگی دیگر کشورها را رؤسای جمهور یا نخست وزیران برعهده‌داشتند.»

«زنده‌یاد مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، به دلیل کسالت یا گرفتاری، قادر به‌شرکت در این همایش نبود و از وزیر خارجه خواسته‌بود که به‌نمایندگی او در کنفرانس شرکت‌کند. قبل از ترک تهران، وزارت خارجه قرار ملاقات‌هایی با سران برخی کشورها برای هیأت نمایندگی ترتیب‌داده‌بود، از جمله ملاقات با هیأت نمایندگی عراق به‌رهبری صدام حسین.»

«برای این‌گونه ملاقات‌های رسمی، دیپلمات‌های مطلع و کارشناسان، روابط دو کشور را مطالعه‌می‌کنند تا اعضای هیأت نمایندگی خود را برای برخورد با مسایل و موضوعات مورد‌توجه آماده‌کنند.

«در این راستا، موضوع احتمالی در گفت‌و‌گو با هیأت نمایندگی عراق این بود که «اگر از ما سئوال‌شود که چرا جمهوری اسلامی موضع خود را درباره‌ی عهدنامه‌ی الجزایر[کذا؛ الجزیره] اعلام نمی کند، پاسخ ما چه خواهد بود.»

«قرارداد الجزایر به اختلافات بر سر مرزهای زمینی و مرزهای مشترک آبی دو کشور در شط‌العرب پایان‌داد و ایران و عراق تعهد‌کردند که اجزاءِ قرارداد را تفکیک‌ناپذیر بدانند و برای بهبود روابط دو کشور کوشا‌باشند.»

«همه‌ی کارشناسان و دیپلمات‌های ایرانی و خارجی آشنا با مشکلات دیرینه‌ی مرزی دو کشور بر این باور بودند که قرارداد الجزایر پاسخگوی خواست ایران در تثبیت خط "تالوگ" (عمیق ترین بخش رودخانه) به عنوان مرز آبی دو کشور در شط‌العرب است و فراست حکم می کند که ایران قرارداد الجزایر را بپذیرد.»

«باید در اینجا اشاره‌کنم که روز ۱۳ فوریه ۱۹۷۹ عراق جمهوری اسلامی را به‌رسمیت شناخت و با ارسال پیامی برای دولت ایران اظهار امیدواری کرد که از این پس روابط دو کشور خوب و شفاف باشد.»

«دولت بازرگان نیز از پیام عراق استقبال‌کرد و آقای عباس امیرانتظام به عنوان سخنگوی دولت از "روابط برادرانه‌ی دو کشور" سخن‌گفت.»

«نیازی به توضیح نیست که در این مورد نیز دولت بازرگان توانایی عمل به خواسته‌هایش را نداشت و آیت‌الله خمینی نه تنها با برقراری رابطه عادی با عراق مخالف بود، بلکه از طریق تبلیغات رسمی و غیررسمی و تماس و کمک به روحانیون حامی خود در عراق در پی براندازی رژیم صدام حسین بود.»

«به‌بیان دیگر آیت الله خمینی انتظار داشت که در عراق حرکتی شبیه حرکت ضد‌ِشاه در ایران آغاز‌شود و روحانیون شیعه را به حاکمیت برساند. باید تذکر دهم که آیت‌الله خمینی برای پیگیری این خواست، برنامه‌ی استفاده از نیروی نظامی نداشت و فکر می‌کرد که تبلیغات و حمایت مادی و سیاسی از رهبران شیعه‌ی عراق "نتیجه‌ی دلخواه به بار خواهد آورد."»

«دو روز قبل از ترک ایران به سوی کوبا، ابراهیم یزدی برای خداحافظی از آیت‌الله خمینی و آگاهی از نظر او درباره‌ی قرارداد الجزایر به قم رفت.»

«اینجانب نیز در این سفر همراه آقای یزدی بودم و در ملاقات با آیت‌الله خمینی حضور داشتم.

«من شاهد بودم که آقای یزدی پس از توضیح کوتاهی درباره‌ی اهمیت قرارداد الجزایر و مثبت‌بودن آن برای ایران، از آیت‌الله خمینی سؤال کرد که "چنانچه عراقی ها در طی ملاقاتی که در کوبا با آنها خواهیم‌داشت جویا‌شوند که آیا ما قرارداد الجزایر را می پذیریم یا خیر، پاسخ ما چه باید باشد؟" آیت‌الله خمینی مکث کوتاهی کرد و گفت: "نه بگویید آری، نه بگویید نه."»

«حالت چهره‌ی آقای یزدی بعد از شنیدن این "راهنمایی" بیانگر تعجب و نگرانی او از برخورد آیت‌الله خمینی با مسائل سیاست خارجی کشور بود، ولی مطلق‌اندیشی و غرور آیت الله خمینی اجازه‌نمی‌داد که ابراهیم یزدی با او وارد بحث شود و خطرات بی‌اعتنایی به منافع ملی و مصلحت‌اندیشی در امور کشور‌داری را به‌نقد بکشد.»

«هنگام بازگشت از قم به تهران از آقای یزدی سؤال کردم که آیت‌الله خمینی با چه حساب و منطقی از تأیید قرارداد الجزایر امتناع‌می‌کند؟ پاسخ او این بود که آیت‌الله خمینی هیچ توجهی به محتوا و اهمیت قرارداد و پیامدهای مبهم گذاشتن موضع ایران ندارد، بلکه در ذهن او این نکته حاکم است که شاه و صدام حسین ـ دو مردی که مورد نفرت او هستند ـ این قرارداد را امضا کرده اند و لذا تأیید آن برای آیت‌الله خمینی اکراه‌آور است.»

«در ملاقات ما با صدام حسین و وزیرخارجه‌اش سعدون حمّادی در کوبا، سوال پیش‌بینی‌شده مستقیم و غیرمستقیم مطرح شد و پاسخ آقای یزدی این بود که دولت موقت بازرگان اختیار تصمیم‌گیری در اینگونه مسائل را ندارد و هر وقت که نوشتن قانون اساسی خاتمه‌یابد و مجلس و رییس جمهور و نخست‌وزیر انتخاب‌شدند جمهوری اسلامی موضع خود را درباره‌ی قرارداد الجزایر اعلام‌خواهد‌کرد.»

«در اینجا باید اشاره‌کنم که ملاقات دو‌ساعته‌ی ما با صدام حسین و گفت‌و‌گوهای بعدی با سعدون حمّادی مرا متقاعدکرد که صدام از مقبولیّت انقلاب ایران در میان شیعیان عراق نگران و معتقد‌بود که برقراری رابطه‌ی عادی با ایران به‌صلاح او و رژیم بعث است و آینده‌ی حکومت او را تأمین‌می‌کند.»

«اولین عکس‌العمل آیت‌الله خمینی به تجاوز عراق و اشغال خاک ایران در روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ این بود که: "دزدی آمده‌است، سنگی انداخته و فرار‌کرده‌است و دیگر قدرت اینکه تکرار‌بکند انشاء‌الله ندارد. من به ملت ایران سفارش‌می‌کنم که خونسردی‌شان را حفظ‌کنند."»

«حدود ده روز بعد از حمله عراق و روشن شدن این فاجعه که "دزد" توانایی ادامه‌ی جسارت خود را دارد، وزارت خارجه ایران اعلامیه‌ای منتشر‌کرد که طی آن دولت عراق به‌تجاوز و نقض قرارداد الجزایر متهم‌شده‌بود.»

«من با یاد‌آوردن راهنمایی "نه بگویید آری، نه بگویید نه" کنجکاو شدم بفهمم این اعلامیه به‌دستور چه کسی تهیه و منتشر‌شده‌است.»

«در تماس تلفنی با فردی در دایره‌ی حقوقی وزارت امور خارجه مطلع شدم که آیت‌الله خمینی شخصاً دستور‌داده که وزارت خارجه با انتشار اعلامیه‌ای، عراق را ناقض قرارداد الجزایر اعلام‌کند.»

با همه‌ی این اطلاعات، چه درباره‌ تدارکات درازمدت عراق از یک طرف، و چه درباره‌ی انواع تحریکات خمینی علیه این کشور و به‌منظور تسویه‌ی حساب کینه‌توزانه‌ی شخصی وی با صدام حسین از طرف دیگر، آیا هنوز جایی برای تردید در مسئولیت تام و تمام خمینی در برافروختن آتش درگیری نظامی میان ایران و عراق و کشاندن صدام بیخرد به سوی جنگی طولانی و خان‌ومان‌سوز با ایران باقی‌می‌ماند ؟ و آیا نهایت غرض‌ورزی و فریبکاری نخواهد‌بود که در معرفی شخص دیگری جز خمینی به عنوان محرک صدام به این جنگ کوشش‌کنیم ؟

 

علل واقعی جنگ ایران و عراق

 و

افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران

بنا به

توصیه‌ی شاپور بختیار

 

 

بخش چهارم :

موضع شخص بختیار؛

شعبده‌ پیرامون به‌اصطلاح اسرار

 اسناد وزارت خارجه‌ی انگلستان

منبع:پژواک ایران


علی شاکری زند

فهرست مطالب علی شاکری زند در سایت پژواک ایران 

*به مناسبت درگذشت دکتر محمـد مصدق، گاستون فورنیه  [2024 Mar] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ (بخش سوم)  [2024 Jan] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش بیستم)  [2024 Jan] 
*شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن  [2023 Dec] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»!  سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ [2023 Dec] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/بخش هجدهم- الف  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش شانزدهم  [2023 Oct] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش پانزدهم -ج  [2023 Sep] 
* برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پانزدهم ـ ب  [2023 Sep] 
* جمهوری اسلامی حکومتی مرده است! اما چرا برچیده‌ نمی‌شود؟ بخش اول: یک نظام رو به موت  [2023 Sep] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار (بخش پانزدهم ـ الف) بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Aug] 
*آخرین نخست وزیر نظام مشروطه ایران، متن سخنان علی شاکری زند بر مزار شاپور بختیار  [2023 Aug] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش چهاردهم  [2023 Jul] 
*دعوت پادشاه از شاپور بختیار برای دیدار با او برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش سیزدهم) [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش دوازدهم)  [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش یازدهم)، علی شاکری زند  [2023 Jun] 
*باز هم تشدید اعدام‌ها  [2023 Jun] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش دهم  [2023 Jun] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش نهم ـ ب)  [2023 May] 
*چگونه منشور ننویسیم!/ بخش دوم  [2023 May] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپوربخش نهم – الف بختیار*  [2023 May] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش هشتم ـ ب)  بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Apr] 
*همبستگی برای ایران استیا ایران برای همبستگی است؟  [2023 Apr] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*، بخش هفتم  - ب: اعلامیه‌ سه ماده‌ای کریم سنجابی در پاریس و ولایت فقیه خمینی [2023 Apr] 
*منشوری برای اهالی کره‌‏ی ماه  [2023 Mar] 
*برگهایی اززندگی سیاسی دکترشاپور بختیارـ بخش ششم  [2023 Mar] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پنجم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Mar] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش چهارم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Feb] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، بخش سوم: فعالیت در تجدید سازمان جبهه ملی ایران  [2023 Feb] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* (بحش دوم)  [2023 Jan] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار ـ جوانی، تحصیلات، مبارزه با نازیسم  [2023 Jan] 
*دولت موقت در تبعید و ضرورت حیاتی آن در شرایط کنونی  [2022 Dec] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر، مفهوم «ملت»، پادزهری در برابر واژه‌ ایدئولوژیک «امت اسلام» و فتیشیسم قومی (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر  [2022 Aug] 
*آیا جمهوری اسلامی مشروعیتی داشته که ازدست داده؟ غباربرانگیختن در مسیر حرکت واقعی [2022 Jul] 
* اتحادعملِ همه ی نیروهای ملی از مشروطه خواه تا جمهوریخواه  اسم رمز پیروزی اتحاد است [2022 May] 
*درباره ی نهضت مقاومت ملی ایران*  [2022 May] 
*خمینی چگونه به قدرت رسید؟ آیا این فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟ ضرورت بیان کامل حقیقت به جای حاشیه‌نویسی!   [2022 Apr] 
*منوچهر هزارخانی: مرگی از هر جهت اندوهبار  [2022 Mar] 
*آیا فدراسیون روسیه و اتحاد شوروی سابق ماهیتاً یکی نیستند؟   [2022 Mar] 
*پوتین اوکرایین و روسیه، همه چیز اینجا شروع می شود  [2022 Mar] 
*احیاءِ «عظمت گذشته ی» امپراتوری روس؟ کدام عظمت؟  [2022 Mar] 
* در حاشیه عملیات تروریستی اخیرِ داعش  [2022 Feb] 
*برای دوری از انحرافات و انشعابات در جبهه ملی ضرورت بازگشت به اصالت نهضت ملی  [2022 Jan] 
*اتحادعمل برای نجات کشور از زوال! * انتظار تا کی و برای چه؟  [2021 Dec] 
* راه انتخاب میان سلطنت مشروطه و جمهوری از دید شاپور بختیار  [2021 Oct] 
*بحران سیاسی کشور و راه اتحاد عمل همه ی ایراندوستان دموکرات، پیش بینی بختیار نزدیک است  [2021 Aug] 
*شاپور بختیار و توتالیتاریسم، گریزی به رساله ی دکتری او  [2021 Jul] 
* اثرات متقابل مخالفان فعال رژیم و مردم غیرمتشکل: یک فرآیند دینامیک  [2021 Jun] 
*سر و ته، یک کرباس  [2021 Jun] 
*نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ملی بخش سوم   [2021 Mar] 
* نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)  [2021 Mar] 
* به مناسبت ۲۲ بهمن ماه، نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ی ملی  [2021 Feb] 
*ملاحظاتی درباره‌ متن حقوقی امانتی استاد محمـدرضا شجریان  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟   [2021 Jan] 
*هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودند یتیم شدند  [2020 Nov] 
*رادیکالیزاسیون دینی جوانان پناهنده و نقش حس ملی  [2020 Nov] 
*دولت موقت و چارچوب قانونی کارهای آن  [2020 Oct] 
*«علوم اجتماعی اسلامی» چه صیغه ای است؟   [2020 Aug] 
*جمهوری اسلامی کابوسی باورنکردنی بیست ونهمین سالگرد قتل شاپور بختیار و دستیار وی سروش کتیبه  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش سوم: دیگرِ تجربه‌های عملی اپوزیسیون  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش دوم: کدام استثناء؟  [2020 Jul] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟   [2020 Jul] 
* آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک جمعی است (بخش دوم) • ضرورت قواعد مشترک همکاری و همگامی برای اپوزیسیون دموکرات ایران [2020 Jun] 
*آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک کار جمعی است  [2020 Jun] 
*ایران هرگز نخواهد مرد!   [2020 May] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار  [2020 Apr] 
*نمایش از این پس بی اثر «انتخابات»، پرده دری از فریب «اصولگرا ـ اصلاح طلب»  [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار* ۳۹ـ تدارکات و ترتیبات سالیوان برای ایجاد پیوند میان ارتش و نمایندگان خمینی   [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*  [2020 Mar] 
*بحثی در مقاله‌ی : خطای بختیار، پایان بازرگان  [2020 Feb] 
*تحریم انتخابات را به کارزار همصدایی علیه اساس رژیم و رفراندم برضد آن بدل کنیم   [2020 Feb] 
*منطق جمهوری اسلامی: تحریک دیگران؛ تحقیرشدن؛ واکنش به تحقیرشدن کشته شدن قاسم سلیمانی تحقیری بزرگ برای نظام و چالشی خطرناک برای کشور بود [2020 Jan] 
*تحریم یکصدای نمایش انتخابات: ضرورتی سیاسی، نه انتخاباتی!   [2019 Dec] 
*انبار باروتی بنام ایران  ضرورت حادهمآهنگی و آشتی میان همه ی هواداران حاکمیت ملی [2019 Nov] 
*شورای دوران گــُـذار یا مدیریت بی‍گــُـدار برای «اقوام و ملیت های ساکن ایران» !   [2019 Oct] 
* بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم (۲)  [2019 Sep] 
*بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم بخش یکم: مشروعیت نظام‌های سیاسی و رابطه‌ نهاد انتخابات با آن [2019 Sep] 
*بیست و هشت سال پس از قتل شاپور بختیار پراکندگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و راه پیروزی بر آن   [2019 Aug] 
* بحران در روابط ایران و آمریکا:‏ یا زمان قدرت نمایی شاگرد جادوگرها  [2019 Jul] 
* زند ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟  ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟ ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه بخش دوم ادعای درونی بودن اسلام و ...!  [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ‏ ایرانیت کدام است؟   [2019 Jun] 
*جمهوری اسلامی:‏ یک نظام تروریست، با همه‌ی اجزاء و بازوانش   [2019 Apr] 
*اتحادِ عمل آری؛ ‏ اما برای چه منظور؟ و از کدام راه؟   [2019 Apr] 
*جامعه‌ ایران از سر گندیده است  [2019 Mar] 
*این نظام رفتنی است ما نیستیم که می گوییم؛ آنها خود می دانند!  [2019 Feb] 
*در میان مخالفان جمهوری اسلامی اختلاف ها از کجا سرچشمه می گیرد؟  [2019 Jan] 
*ما نمی بایست سنگر قانون اساسی را رها می کردیم   [2019 Jan] 
*ملاحظاتی درباره ی رساله ی دکترای شاپور بختیار  [2018 Nov] 
*جمهوری، یا مشروطه ی پادشاهی؟ بحث بر سر چیست؟  [2018 Nov] 
* با اعتصاب عمومی نباید بازی کرد   [2018 Oct] 
* مجازات شلاق برای معلمان کشور !   [2018 Oct] 
*مرگ امیرانتظام فرصتی برای آب تطهیر بر سر انقلابیون دیروز و اصلاح‌طلبان امروز!  [2018 Aug] 
* اقتصادی ویران؛ نتیجه ی تحریم ها، یا اثر ورشکستگی به تقصیر   [2018 Aug] 
*آزادی گرفتنی است نه دادنی  [2018 Jul] 
*چرا جمهوری اسلامی رفتنی است وظیفه‌ی ما برای وقوع بهترین صورت این فرآیند چیست* [2018 May] 
*از بحث عدم‌ مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید (بخش دوم)،  [2018 Apr] 
*از بحث عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید  [2018 Mar] 
*همه‌پرسی، به چه منظور، چگونه، در چه زمان، و به دست کدام حکومت ؟   [2018 Feb] 
*جدایی دین از حکومت یا حکومتِ لاییک*  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری* بخش چهارم  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش سوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری ، بخش یکم  [2017 Dec] 
* افسانه‌ی حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به ‏ توصیه‌ی شاپور بختیار بخش چهارم   [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)  جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  [2017 Nov] 
* علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش دوم)  [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش یکم)  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـلاحات کاذب، بخش سوم: موضع نیروهای سیاسی دیگر  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـــلاحــات کاذب «تقسیم اراضی ... با تمرکز جمعیت می تواند عواقب وخیم‌تری...»   [2017 Oct] 
*دکتر مصدق ‏ و اصـلاحـات کاذب یا یکی از ریشه‌های عمده‌ی ضدِانقلاب‌اسلامی ‏  [2017 Oct] 
*از مرگ هیچکس شاد نباید شد اما...  [2017 Sep] 
* سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد بخش دوم   [2017 Jul] 
*سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد  [2017 Jul] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟ قسمت دوم  [2017 Jun] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟  [2017 May] 
* تحریم انتخابات ساده گیری مبارزه نیست ‏  [2017 May] 
*گفتید جمهوریت؟ کدام جمهوریت؟   [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ (بخش دوم)  [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ «انتخابات» کاذب را هرچه یکصدا تر تحریم کنیم ! [2017 Apr] 
*انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*   [2017 Apr] 
* ضرورت گام هایی کوتاه و سنجیده برای اتحاد آزادیخواهان واقعی  ورشکستگی اخلاقی کامل نظام حاکم و نشانه هایی از آغاز فروپاشی آن [2017 Mar] 
*کسانی که تروریست‌ها و خرابکاران را مردم می‌نامند! (بخش دوم)  [2017 Mar] 
* نوبت خطرکردن بختیار برای نجات کشور از سقوط در پرتگاهی که به سوی آن می رفت (بخش سوم)  [2017 Feb] 
*آیا نظام مشروطه منسوخ شده بود؟ جلوگیری از نخست ‌وزیری صدیقی و نوبت خطرکردن بختیار (بخش دوم)  [2017 Feb] 
* به مناسبت سی و هشتمین سال تشکیل دولت ملی بختیار ‏  [2017 Feb] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)  [2016 Oct] 
* نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)  [2016 Oct] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه بخش دوم   [2016 Sep] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه؛ به مناسبت بیست و پنجمین سال ‏ قتل شاپور بختیار  [2016 Sep] 
* منشاء هراس شدید نظام از مردم ! (بخش پایانی) بخش دوم  [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم ! بخش دوم، بهره ی الف   [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم !  نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند [2016 Jun] 
*رژیم راًی مردم را برای نمایش و کسب مشروعیت می خواهد  [2016 Feb] 
* در حاشیه ی عملیات تروریستی اخیرِ داعش   [2016 Jan] 
*نکاتی از زندگی خسرو شاکری زند و سبب درگذشت وی  [2015 Oct] 
*توسل به دروغ و فریب برای پوشاندن تسلیم به توافقنامه ای خفت بار  [2015 Apr] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف سکولاریسم نو(۳)  [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف   [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف «سکولاریسم نو»  [2014 Dec] 
*دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است  [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب (بخش دوم) چگونگی پذیرش تشکیل دولت ملی از سوی دکتر شاپور بختیار [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب  [2014 Jul] 
*ملاحظاتی پيرامون مقاله «بازرگان، روحانيت و بختيار»، بخش سوم (قسمت دوم)  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت؛ ملاحظاتی پیرامون مقاله‌‌‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱- بخش سوم تیرخلاص  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت- بخش دوم  [2013 Sep] 
*ملاحظاتی پیرامون مقاله‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱ بخش اول روحانیت درنهضت ملی [2013 Sep] 
*مصر بار دیگر به پا می خیزد با تهدید به نافرمانی مدنی در مصر اولین سنگر توتالیتاریسم اسلامگرا فرو می ریزد [2013 Jul] 
*درباره‌ی پرچم ملی ایران  [2013 Jan] 
*آیا صلحجویان نسل های جدید اسرائیل خواهند توانست ماجراجویی رهبران سنتی جنگ طلب خود را مهار کنند و از فکر حمله به ایران بازدارند   [2012 Apr] 
*پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی   [2011 Nov] 
*افشاء یک تحریف بزرگ تاریخی پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه‌ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی و عده ای از رهبران آن  [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  چه کسانی از نام مصدق و بختیار می ترسند و چرا؟ بخش دوم 2ـ دنباله ی" راه توده" و مصدق [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار (۲)  [2011 Aug] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  [2011 Aug] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصول کار و منش آنان (بخش دوم ـ ب)  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  بخش نخست ـ ب [2011 Mar] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن( بخش دوم)   تصفیه ها در جمهوری اسلامی از همان آغاز کار [2010 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن(٭)   [2010 Mar] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش دوم)  [2010 Jan] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش نخستین)  [2010 Jan] 
*چه کسانی از علائم شیر و خورشید پرچم ملی ایران می ترسند؟  [2009 Aug]