زمینلرزه کرمانشاه فاجعهای عظیم است. در برخورد با آن نقشهای متفاوتی ایفا میشود که لازم است بر آنها دقت شود. این فاجعه در مورد مردم و حکومت چه به ما میآموزد؟
اگر از هر فاجعه تجربه بیاموزیم و بر احوال خود دقت کنیم کمتر غافلگیر میشویم و توان آن را مییابیم که حوادث را کنترل کنیم. فاجعه بزرگ درس نگرفتن از فاجعه است.
■ گفته میشود که مردم ایران خودخواه شدهاند و در این مملکت هر کس به فکر خویش است. این موضوع واقعیت ندارد و یا اینکه تمامی واقعیت نیست. همین روزها میبینم که مردم چه حد از خود گذشتهاند. همه از دل و جان کمک میکنند. مردم ایران در شرایط همیاری، در برخورد با فجایع یا در قیامها و مقاومتشان در برخورد با پدیده فاجعهبار استبداد بهترین خو و خصلت خود را به نمایش میگذارند.
■ اما مشکل ما این نیست که مردم فداکار نیستند، مشکل این است که انرژی برای همیاری و تغییر نهادی نمیشود تا تداوم یابد.
خواهیم دید که یکی دو هفته دیگر همه چیز فراموش میشود و صبر میکنیم تا فاجعهای دیگر رخ دهد. چرا مجموعهای از سازمانهای مردمنهاد درست نمیشود، مثلا به اسم “آمادگی برای زلزله”؟ کار این سازمانها باید این باشد که مردم را برانگیزاند که خود شبکههای آموزشی و تدارکاتی و همیاریشان را تشکیل دهند و در برابر اهمالکاریهای دولت بایستند.
■ حکومت آشفتگی و سوءمدیریت خود را به نمایش گذاشت. کاری که از رژیم خوب برمیآید سرکوب و آوازهگری ایدئولوژیکی است، اما در امور دیگر کار استبداد ندانمکاری است.
■ اما سوءمدیریت تنها به رژیم برنمیگردد. کار را به دست بهترین نیروی سیاسی هم بسپاریم، به احتمال زیاد شاهد آشفتگی و بیسروسامانی خواهیم بود.
مدیریت آموختنی است، بایستی برنامهریز و کنترلگر و زمانسنج بود. باید یاد گرفت با تقویم و ساعت کار کرد، باید یاد گرفت که فاکتورهای عینی و سخت را جدی گرفت، باید از رابطهبازی پرهیز کرد و به هیچ چیز و هیچ کس توکل نکرد. باید علیه کیش اعمال ولایت و تسلیم به ولی و تصور بری بودن رئیس از خطا بود.
■ باید از منش ملی “ماستمالی” کردن، اهمال کردن و گفتن این که “انشاءالله گربه است” پرهیز کرد. باور کنید که در ویرانی بناهای “مهر”، بیمارستانها و بناهای خود مردم، فقط دولت مقصر نیست. زنجیرهای از فساد و اهمال و ماستمالی کردن این وضع را ایجاد کرده که یک سرش در خود مردم است. مهندس طراح، مهندس ناظر، شرکت مجری و … اینها همه از مردماند و از دل بیت رهبری نیامدهاند. خودمان که شل و اهمالکار باشیم، دولت اهمالکار بدون برخورد با مشکل فرمانروایی میکند.
■ مشکل بزرگ ما مقصرتراشی است. هم اکنون فاجعه زلزله عرصهای را گشوده برای حمله ملت به دولت، و حمله این جناح به آن جناح.
با حمله به حکومت وجدان خود را آسوده نسازیم. اگر بخواهیم قوی شویم تا با استبداد دربیفتیم، باید اشکالهای خودمان را هم ببینیم. اگر فقط حکومت را عامل بدبختی و فلاکت بدانیم، هیچ تضمینی وجود ندارد که وضع عوض شود.
■ فریب حملات جناحها به همدیگر را نخوریم. مثلا در مورد “مسکن مهر” با صدای بلند باید از طرح مسکن اجتماعی دفاع کرد، و خواهان آن شد که کنترل توزیع، پیشرفت کار و کیفیت بر عهده نهادهای مردمی باشد.