قضاوت با شما
م-ت اخلاقی
در سایت "یوتوب" و همچنین در سایت دریچه زرد، سخنی از آقای اسماعیل وفا یغمائی را تحت عنوان"جناح سوّم" مشاهده و تا آخر آنرا شنیدم.از آنجائی که عادت و شیوه ام اینست که تقریبا تا آنجائی که زمان اجازه دهد به اکثر سایتها سر یا سرکی می کشم،از راست راستش گرفته تا چپ چپش(اگر چپی مانده باشد). به سایت"آفتابکاران" یکی از سایتهای اصلی سازمان رجوی هم سری زدم.
در سایت آفتابکاران به مطلبی برخوردم از آقای محمد اقبال برادر خونی(شیری) در حال،وبرادر"خونی-عقیدتی" خانم عاطفه اقبال در مقطع خونین سالهای دهۀ ١٣٦۰ که این برادر و خواهر از دست خمینی ملعون چه رنجها که متحمل نشدند،تحت عنوان " :
« اسلحه خلق ما به سينه خائنان هميشه غرنده باد :پاسخ من به همه خائنان و مزدوران وزارت بدنام در خارجه ».
در این مطلب نوشته شده توّسط برادر خونی خانم عاطفه اقبال ایشان از خواهرش تحت عنوان
" و آن خائن ديگر (ماماچه پلید حیوان لیبرتی) " نام برده و یاد شده است .
مطلب آقای محمد اقبال را از سایت آفتابکاران کپی(رونوشت) کرده و در زیر آورده ام(همراه با آدرس منبع) :
اسلحه خلق ما به سينه خائنان هميشه غرنده باد :پاسخ من به همه خائنان و مزدوران وزارت بدنام در خارجه:محمد اقبال
همانها كه با پشت كردن به مقاومت به جاى رژيم، رهبرى اين مقاومت خونبار و اعضاى آن را نشانه گرفته اند و مى گيرند…
همين شعار ۳۹ سال پيش است
در حالى كه ملت ايران در تماميت خود به حركت درآمده است و مى رود كه تومار ديكتاتورى پليد تروريستى مذهبى حاكم بر ميهنمان را در هم بپيچد، يك خائن (تو اب تشنه به خون) سؤال مى كند «در تجمعات اعتراضی شرکت کنیم یا نکنیم؟» و نظر مى دهد كه هشدار «اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی که قاعدتاً به بولتنهای محرمانهی امنیتی و اخبار پشت پرده دسترسی دارد… كه دود اين حوادث به چشم [تظاهر كنندگان] خواهد رفت… واقعى است» و « بخشی از شعارهای داده شده در تجمعات مالباختگان» را «نیز انحرافی» دانسته و در آخر حرف اصلى خود را براى حفظ نظام پليد ولايت فقيه بالا مى آورد و «نظر» مى دهد كه «در شرایط ایران، هرگونه شعار علیه روحانی و دولت وی انحرافی است و از سردادن آن بایستی شدیداً پرهیز کرد»!!!
و آن خائن ديگر (ماماچه پلید حیوان لیبرتی) سوزش خود را از موضعگيرى هاى دولت آمريكا و رييس جمهور آن، با آنچنان «پيف پيف»ى آشكار مى كند كه بوى گندش همه جا را برمى دارد و برملا مى كند كه سوزشش حتى از سوزش روزمره رژيم كه حسرت دوران مماشات خيانتكارانه اوباما را مى خورد بيشتر است. و همراه با انتشار پستى از يك موضعگيرى كاخ سفيد منتشره در صفحه من (و با عكس و تفاصيل) در صفحه خودش هرچه لوش و لجن در چنته دارد عليه رهبرى مقاومت بيرون مى ريزد و گويى كه با دسته كورها طرف است از جمله عنوان مى كند كه: «دریغ از انعکاس یک ویدئوی خیزش مردم در ایران! » (در صفحات مقاومت!!) «كه تاكنون تا همین چندی پیش تمامی مبارزه شان بر علیه مخالفان خودشان بود» (منظورش مزدورانى همچون خودش و همان خائن اولى يك اسيكزوفرنيك نورسيده ديگر (سیامک نادری) كه همراه با بقيه خائنان لانسه اش مى كنند و ديگر خائنانى است كه اسامى بخشى شان در مقاله «يك اسكيزوفرنى اپيدميك و واگيردار» رفت)، و سپس مجاهدان آلبانى را هدف قرار داده و آنان را «در آلبانی زمینگیر شده» خطاب مى كند.
من البته در همان مقاله اشاره ىى به تهديدات امنيتى در آلبانى عليه مجاهدان اشرفى كرده بودم. امروز هم قريب به ۳۰ شخصيت برجسته آمريكايى جزئىات بيشترى از اين تهديدات و فعاليتهاى عناصر وزارت اطلاعات رژيم در آلبانى را برشمردند كه يادآورى مقدمات حملات به اشرف در دوران اوباما است…
حالا اين پليدكان و خائنان البته كه حق دارند، واضح است كه حق دارند، سخت وحشت كرده اند،
بيشتر بترسيد، بيشتر بلرزيد
روز حسابرسى نزديك است، خيلى نزديك، آن چنان كه ديگر پشيمانى سودى ندارد
سرنوشت مزدوران ساواك رژيم شاه را به خاطر بياوريد، عقوبتى بسيار شديدتر برايتان در راه است
ملت شريف ايران به خوبى سره را از ناسره تميز خواهند داد
تك به تكتان را همچون عناصر گشتاپوى هيتلرى، در هركجاى جهان كه باشيد خواهند يافت تا پاسخگوى خيانتهايتان باشيد
من اسناد اين خيانتها را گردآورى كرده ام و براى اثبات خائن بودنتان در مراجع صالحه، ارائه خواهم كرد
محمد اقبال
نتیجه : آقای محمد اقبال از آنجائی که نمیدانم از کجا به او تضمین داده اند که بعد از سقوط جمهوری نکبت اسلامی قرار است"جمهوری دمکراتیک اسلامیش" به حاکمیت برسد، در رابطه با خواهرش همان حکم یعنی اعدام را به جرم توهین به"امام" ببخشید به ر هبری مسعود صادر نموده است است که ملا حسنی در رابطه با فرزند ش رشید باز به جرم توهین به رهبری "امام "خمینی .
داستان ملّا حسنی امام جمعه آذرباییجان و اعدام پسرش" رشید" را از زبان خودش در زیر همراه با منبع در زیر می توان مشاهده کرد(لازم به یاد آوری است که این آخوند رمال در حال جزء اصلاح طلبان است،یعنی هم صفت اصولگرا را دارد وهم اصلاح گرا،مثل این داروهای مو زدای دو کاره که هم مو را از ریشه می کند و هم نرم کننده است) :
ماجرای اعدام رشید
پسر بزرگم، رشید با رژیم شاه سخت مبارزه میکرد. دوران ستمشاهی که در دانشگاه تهران تحصیل مینمود، یکی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا میآمد، در برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم نماز جمعهی بزرگآباد، تلاش میکرد و در فعالیتهای جنبی آن از قبیل: بیلزنی در باغات، شخم زدن، کمک به فقرا و مستمندان میکوشید. او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، به طوری که مسؤولیت شاخهی آذربایجان غربی بر عهدهی او بود. خیلی با او صحبت کردم تا در راهش تجدید نظر کند، ولی نکرد. در همان زمان انشعابی در میان اعضای این گروه پدید آمد و به دو گروه اقلیت و اکثریت منشعب شدند و اقلیتها به جمع گروهکهای سیاسی محارب پیوستند و جنگ مسلحانه بر ضد حکومت اسلامی آغاز کردند. الآن یادم نیست رشید جزو کدام یک از اینها شد، ولی به هر حال من احساس خطر کردم. تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم. نخست چند بار تذکر و تهدید انجام گرفت، ولی فایده نکرد. آن وقت نمایندهی مجلس و در تهران بودم. یک روز رشید هم به تهران آمده بود. جایش را شناسایی کردیم. در کمیتهی انقلاب تهران با آیتالله مهدوی کنی تماس گرفتم و گفتم یک موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یکی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها کردم. او از بچههای کمیتهی ارومیه بود و الآن به تجارت مشغول است. گفتم اگر مقاومت یا فرار کرد بزنید نگذارید فرار کند و اگر هم تسلیم شد، دستگیر کنید و به کمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر کردند. رشید چند روزی در کمیتهی تهران بود. بعد برای بازجویی و محاکمه به تبریز انتقال دادند. او چون محل فعالیتهایش، استان آذربایجان بود در این شهر محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا گردید. در مرحلهی اول، رشید را به دادستان وقت، حضرت حجةالاسلام سید حسین موسوی تبریزی تحویل داده بودند، او نیز وی را به یکی از دامادهایش که او هم قاضی بود، سپرد و حکم اعدام رشید را او صادر کرده بود. حتی بعد از اعدام جنازهاش را هم به ما تحویل ندادند.
وقتی خبر اعدام رشید را شنیدم، چون به وظیفهی خود عمل کرده بودم هیچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب با هیچ شخصی ولو پسرم باشد، شوخی ندارم و با هیچ احدی در این مورد عقد اخوتی هم نبستهام. هنوز هم اگر یکی از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبری، خدای ناکرده، فعالیت کند، همان کاری را خواهم کرد که با رشید کردم. حقیقت این است که رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی را مرتکب نشده بود، یا کسی را نکشته بود تنها جرمش این بود که گرایش شدید کمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام کسی نمیشود. حداکثر آن که باید به حبس ابد محکوم میگردید. متأسفانه قاضی پرونده، همین طور فلهای حکم صادر کرده بود. من آن وقت سرم خیلی شلوغ بود، به مسایل انقلاب در ارومیه و منطقه اشتغال داشتم، از طرفی چون پسرم بود نخواستم موضوع را دنبال کنم، گفتم: شاید سبب سوءتفاهم بشود و بنده معتقد هستم که قرار نیست انسان در این دنیا به همهی حق و حقوق خود دست پیدا کند. یک مقدارش هم باید به عالم آخرت بماند. اگر غیر از این بود که خداوند متعال دستگاه سؤال و جواب، میزان، پل صراط، بهشت و جهنم را خلق نمیکرد، بنابراین راه پرییچ و خمی در پیش داریم. بعد از چند سال، خیلی دلم میخواست، پروندهی رشید را میدیدم و مطالعه میکردم، هرچه خواستم امکانپذیر نشد و در اختیارم نگذاشتند. اخیراً شنیدم قاضی این پرونده شدیداً به فقر مالی و گرفتاریهای دیگر مبتلا شده است، دلم میخواهد او را پیدا میکردم و از مال و اندوختههای شرعی خودم به او کمک مینمودم.
منابع:
1-خاطرات حجتالاسلام حسنی، امام جمعه ارومیه(1384). عبدالرحیم اباذری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
http://old.irdc.ir/fa/content/19/print.aspx
گفتار آقای یغمائی تحت عنوان "جناح سوّم" را می توان در دو آدرس زیر مشاهده کرده :
https://www.youtube.com/watch?v=A-eV7AIqVuM
http://darichehzard.blogspot.ch/
قضاوت با شما .
م – ت اخلاقی
۲ بهمن ماه ١٣٩٦
۲۲ ماه ژانویه ۲۰١۸
منبع:پژواک ایران