احمد خاتمی، امام جمعه تهران، گفته است آنهایی که در تظاهرات اعتراضی دی‌ماه بر حکومت شوریدند، مستحق اعدام هستند.

در عین حال در شبکه‌های اجتماعی مدام کامنت‌ها و نمادهایی را می‌بینیم که در آن خواست اعدام خامنه‌ای و دیگر سران رژیم مطرح شده است.

در زمینه عکس: تماشاچیان یک مراسم اعدام، در سمت چپ: احمد خاتمی، امام جمعه تهران که علاقه خاصی به اعدام دارد.

در زمینه عکس (مونتاژ): تماشاچیان یک مراسم اعدام، در سمت چپ: احمد خاتمی، امام جمعه تهران، که علاقه خاصی به اعدام دارد.

رژیم کشتار” عنوان شایسته‌ای برای نظام ولایی است. هرگاه این نظام در حل مشکلاتش وامی‌ماند به “اعدام” متوسل می‌شود، چه در عرصه سیاست، چه در عرصه امنیت اجتماعی.

اما این رژیم چگونه بر سر کار آمد؟ با اتکا بر خیزش مردمانی که یکی از شعارهای اساسی‌شان این بود: … اعدام باید گردد!

اکنون در روزهای سالگرد انقلاب به سر می‌بریم. نیکوست این شعار رایج در آن را هم به خاطر آوریم: … اعدام باید گردد!

انقلاب بهمن منتقدان فراوانی یافته است. اکثر آنانی که از رژیم روی‌گردان شده‌اند، از انقلاب هم اظهار پشیمانی می‌کنند. از شعار “اعدام باید گردد” هم؟

چگونه می‌توان “اعدام باید گرددِ” انقلاب ۱۳۵۷، “اعدام باید گردد” طبق فتوای امام جمعه تهران، و مقوله کانونی “اعدام” در نظام قضایی جمهوری اسلامی و همچنین نظام شاهنشاهی را از هم تفکیک کرد؟ و نیز چگونه می‌توان اینها را تفکیک کرد از مقوله “اعدام انقلابی” در قاموس فداییان خلق و مجاهدین خلق در پیش از انقلاب و پس از آن؟

“اعدام” مقوله مرکزی سیاست در ایران است.

اگر نخواهیم در سطح قضایا باقی بمانیم لازم است از جمله با نظر به موضع‌گیری نسبت به مقوله  “اعدام”، دسته‌بندی‌های سیاسی را مشخص کنیم.

مخالفت با اعدام دفاع از “حق زندگی” است و حق زندگی، حق نفس کشیدن، بر حق آزادی بیان و هر حق دیگری مقدم است.

مخالفان شکنجه فراموش نکنند: حرف آخر در شکنجه، اعدام است.

امروز در نهایت به این مسئله می‌رسیم: کسانی که ممکن است به تماشای مراسم اعدام بروند و همان کسان در تظاهرات علیه رژیم شرکت کنند. آیا این دو کار نقیض یک‌دیگر نیستند؟

آیا گروه‌های سیاسی آزادی‌خواه به این تناقض به عنوان “مسئله” می‌نگرند، آن هم مسئله‌ای کانونی؟