قتل های زنجیره ای وزارت اطلاعات در اندیمشک و شهرهای دیگر

در بحبوبه قیام سراسری و قبل از 20 دی ماه یکی از زندانیان سیاسی آزاد شده (که از اقوامم بود) بنام محسن حامدی(که به محسن سگوند شناخته می شد) ناپدید شد و پس از چند روز جسد او در خانه اش در حالی توسط جوانان اقوام پیدا شد, که صورتش قابل تشخیص نبود, دستش سوخته و روی سرش هم اثرات ضربه بود...اما مانند تمام صحنه سازی قتل های اخیر در زندان و بیرون زندانها, محسن در حالی پیدا شد که با لباس سیویل مناسب مهمانی یا خرید بیرونی و... در رختخواب پیدا شد!, پزشکی قانونی بدستور اطلاعات اندیمشک بلافاصله مرگ او را سکته اعلام کرد!(مانند تمام قتل های اخیر در زندانهای ایران), و زمانی که خانواده و اقوام درخواست کالبد شکافی کردند, به بهانه ی اینکه کالبد شکافی شش ماه بطول می انجامد, و همچنین با تهدید مانع از ادامه پیگیری این موضوع شدند و نهایتا در تاریخ 24 دی ماه پیکر او تشییع و به خاک سپرده شد. محسن حامدی در سال 60 دستگیر و به سلول 6 ردیف قدیم زندان یونسکو منتقل شد, وی هم سلولی من بود, محسن به همراه احمد آسخ, جمال آرام و ...(که از جوانهای شورشی و با معرفت شهر بودند, از همان ابتدای فاز سیاسی از تمام میزهای کتاب و دختران و پسران نشریه فروش در مقابل گشت های ثارالله و ...دفاع می کردند, و همواره با نیروهای مسلح و چماقداران خمینی جلاد در خیابانها درگیر می شدند, جمال آرام از اولین شهدای آزادی اندیمشک پیش از شروع سی خرداد بود, و احمد آسخ هم پس از دوبار دستگیری نهایتا در جریان قتل عام به ستارگان کهکشان آزادی میهن پیوست...(در کتاب "گُل های نسرین در خارستان" از جمال و احمد نیز یاد کرده ام), اما سرنوشت برای محسن قهرمان تقدیر دیگری رقم زد, وی پس از آزادی برای سالیان زیادی تحت فشار مستمر, احضار و بازجوئی و نهایتا سالیان زیادی تبعید به بندرعباس بود...در جریان قیام سراسری دی ماه گذشته, محسن نیز علنا شروع به شعار دادن و مرگ بر خامنه ای و... در خیابانها کرده و..., چند بار به وی اخطار داده بودند, و نهایتا پس از چند روز ناپدید شدن, وی زمانی که برادر و اقوام محسن از روی دیوار به خانه ی وی وارد شدند, جسد او را بظاهر در حال استراحت پیدا کردند...یادش بخیر و جاودان


هفته ی پیش نیز در ادامه قتل های زنجیره ای جوانان قیام در شهرهای میهن, یکی از جوانان شورشی شهر بنام سجاد رشیدی باز هم توسط نیروهای اطلاعات سپاه و البته این بار بصورت علنی به قتل رسید. نیروهای اطلاعات که برای دستگیری برادر سجاد به خانه ی آنها رفته بودند, انتظار چنین جسارت و مقاومتی را نداشتند, سجاد با اشراف به سر به نیست کردنهای مستمر جوانان قیام در دزفول و شهرهای دیگر, برای ممانعت از دستگیری برادرش با تیم دستگیری اطلاعات سپاه درگیر شده و به گفته ی شاهدان عینی سه تن از آنها را گوشمالی داده است, اما نفر چهارم که فاصله گرفته است با سلاح به سر او شلیک می کند و سجاد در جلوی چشمان خانواده اش بر خاک می افتد...پیکر سجاد قهرمان هم همین جمعه گذشته بیست بهمن توسط اقوام و مردم اندیمشک تشییع و بخاک سپرده شد.

در روزهای گذشته و در امتداد کشتار کارگران بیکار در زمستان و بهار 59 (که رژیم مدعی شد توسط سازمانهای سیاسی هدف قرار گرفته اند و سپس هوشنگ رستمی, شاکری, محمدرضا رستمی و اسنفدیاری را نیز با همین اتهام در سال 59 و 60 تیرباران کردند), در امتداد جنایات آشکار سر به نیست کردن های جوانان قیام در تظاهرات اخیر سراسری در دزفول و اندیمشک و شهرهای دیگر, همچنانکه در باره موارد مشابه با وقاحت آخوندی اعلام کرده که آنها معتاد یا مواد فروش یا ...بوده اند و خودشان را خودکشی کرده اند!, این بار مدعی شده است که سجاد و برادرش مال خر از دزدهای دیگر بوده اند و...

بی تردید رژیم جنایتکاران حاکم بر میهن رفتنی است, و آن روز دور نیست, به امید تحقق بهاران آزادی مردم و میهن, و به عدالت سپرده شدن تمامی آمران و عاملان کشتار فرزندان ایران

 

 

منبع:پژواک ایران