احمد رأفت – کیهان لندن : وضعیت جسمانی احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی– سوئدی که به اتهام جاسوسی و دست داشتن در ترور دانشمندان هستهای به اعدام محکوم شده است، از سوی خانواده او نگرانکننده اعلام شده است.
احمدرضا جلالی که به عنوان پژوهشگر و کارشناس مدیریت پزشکی در بحرانهای طبیعی، با دانشگاههای پیهمونت شرقی در ایتالیا، دانشگاه بروکسل در بلژیک و دانشگاه کارولینسکا در سوئد همکاری داشت، در جریان سفری به ایران به دعوت دانشگاه تهران، در اردیبهشت ۱۳۹۵، بازداشت و ۱۲ بهمن همان سال در دادگاهی بدون حضور وکیل به اعدام محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را در ۲ آبان ۱۳۹۶ تائید کرد.
خطر اعدام فراقانونی
ویدا مهراننیا، همسر احمدرضا جلالی که در سوئد اقامت دارد، به کیهان لندن میگوید: احمدرضا با وجود اینکه مدتهاست در اعتصاب غذا نیست، ۲۵ کیلو وزن کم کرده. وزن او که هنگام دستگیری ۸۲ کیلو بود به ۵۷ کیلو کاهش پیدا کرده و مشکلات گوارشی بسیار دارد که غذا خوردن و نوشیدن مایعات را هم برای او غیرممکن کرده». نجیبه مرتضوی، مادر این پزشک میگوید نامههای او به دادیار پرونده که شخصی به نام حاجی مرادی است، برای پیگیری وضعیت سلامتی پسرش بیپاسخ ماندهاند. پس از «خودکشی»های اخیر در زندانها که باید از آنها با عنوان «اعدام فراقانونی« نام برد، نگرانی خانوادههای زندانیان سیاسی و عقیدتی افزایش یافته است. نجیبه مرتضوی میگوید: «از هم اکنون میگویم که پسرم به هیچ وجه قصد خودکشی ندارد». مادر این پزشک زندانی میافزاید: «میخواهند پسرم از بیماری در زندان بمیرد تا هزینههایی که اعدام او میتواند برای نظام داشته باشد را نپردازند».
نامه به حسن روحانی
احمدرضا جلالی اخیرا نامهای خطاب به حسن روحانی نوشته که در آن به نحوه دادرسی پروندهاش اعتراض کرده است. او با تکیه بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که وظیفه پاسداری از حقوق شهروندان را به رئیس جمهور واگذار میکند، از حسن روحانی میخواهد ترتیبی دهد تا کارشناسان بیطرف کلیه اسناد و مدارک پروندهاش از جمله اوراق بازجویی، بازپرسی و دادگاه را بررسی کنند. احمدرضا جلالی در همین نامه از حسن روحانی میپرسد «آیا قابل قبول است که حفاظت اطلاعات به پزشکی که از ده سال قبل ساکن خارج از کشور بوده، اجازه دستیابی به اطلاعات حساس و طبقهبندی شده را بدهد؟» ویدا مهراننیا میگوید «این نامه احمدرضا چون نامههای قبلیاش، و همچنین نامههای من و مادرش به قوه قضائیه، تا کنون بیپاسخ مانده است».
ویدا مهراننیا در ادامه گفتگو با کیهان لندن ضمن تاکید بر بیگناهی همسرش میافزاید: «ما هنوز امیدواریم که این حکم لغو شود و آنها به اشتباه خود پی ببرند، اگرچه متاسفانه در جمهوری اسلامی ایران خیلیها بیگناه بودند و حکمشان به اجرا درآمده است». همسر این پزشک نیز شکی ندارد که «برای احمدرضا پرونده سازی کردهاند. ابتدا اتهام جاسوسی زدند، بدون ارائه هیچ مدرکی، و بعد هم گفتند در ترور دانشمندان هستهای دست داشته است. در این رابطه نیز نتوانستند هیچ مدرکی در دادگاه ارائه دهند».
فشارهای بینالمللی
وکلای احمدرضا جلالی در پیامد تائید حکم از سوی دادگاه تجدیدنظر، تقاضای اعاده دادرسی کردهاند. همسر این پزشک ایرانی– سوئدی به کیهان لندن میگوید: «تقاضای اعاده دادرسی وکلای احمدرضا بهخاطر غیرعادلانه بودن روند محاکمه چه در دادگاه بدوی و چه تجدید نظر است، اگرچه خوشبین نیستند که پاسخ مثبتی دریافت کنند و تغییری در این پرونده دیده شود». ویدا مهراننیا البته امیدوار است که «فشارهای استادان و نهادهای دانشگاهی، دولت سوئد و اتحادیه اروپا بتواند موثر واقع شوند و احمدرضا هرچه زودتر آزاد شود و به آغوش خانواده بازگردد».
سوئد در روزهای گذشته تقاضای شهروندی احمدرضا جلالی و خانوادهاش را پذیرفت. ویدا مهراننیا در این رابطه میگوید «ما قبل از سفر احمدرضا به ایران و بازداشت او این تقاضا را ارائه داده بودیم و این مساله ربط مستقیمی به پرونده او ندارد. البته امیدواریم که تغییری در وضعیت همسرم بهوجود آورد زیرا دولت سوئد معتقد است که این حکم در مورد شهروندش نباید به اجرا گذارده شود و باید لغو شود». ویدا مهراننیا در ادامه ابراز امیدواری میکند که دیپلماتهای سوئدی بتوانند به وضعیت احمدرضا جلالی رسیدگی کنند، اگرچه «تا کنون اجازه ملاقات با او را به مقامات کنسولی سوئد در تهران ندادهاند.»
فرزندان احمدرضا جلالی نیز از این وضعیت صدمه کمی ندیدهاند. ویدا مهراننیا میگوید «پسرم که اکنون چهار سال دارد دو سال است پدرش را ندیده و مقامات زندان اجازه تماس تصویری نمیدهند». دختر نوجوان احمدرضا جلالی نیز که وابستگی بسیاری به پدرش دارد، از این دوری نه تنها صدمه روحی بلکه جسمی نیز دیده است: «دخترم مشکل تیروئید پیدا کرده و پزشکان معتقدند بیرابطه با وضعیت پدرش نیست. دخترم وابستگی بسیاری به احمدرضا دارد، هر روز پدرش او را به مدرسه میبرد و به خانه میآورد و این دوری روح و روان دخترم را که برای بازگشت پدرش روزشماری میکند، بهم ریخته است.»