تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
محمودرضا گران
مقدمه: واکنشها به مقاله پیشین نگارنده از سطح گفتوگوهای مرسوم گذشت و در سطحی فراتر، بهگوش جامجمنشینان رسید بهطوریکه بلافاصله و در اولین فرصت پخش زنده تلویزیونی، آقایان عامل و پیرایرانی، واکنشهایی صریح به انتقادهای مطرحشده نشاندادند و ضمنا پوزش خواستند از بینندگان. ضمن تقدیر از ایندو بزرگوار، این نکته را نباید از خاطر بُرد که قصد نگارنده، مطلقا وادارکردن گزارشگران مذکور به اینکار نبوده
و نیست و در ادامه و در همین مقاله با آدرسهای مشخص، بازهم خواهیم نوشت که: آقایان عامل و پیرایرانی مدتهاست تمام شدهاند. دوستان دیگری نیز نسبت به بعضی عبارات بهکار رفته دچار وسواسها و پرسشهایی شدهبودند از جمله املای صحیح "کجدار و مریز" و یا چرایی استفاده از واژه ابتذال. مریز در عبارت ذکر شده بهمعنای نریز است و این فرق میکند با واژۀ مریض. شبیه اینکه بهفردی گفتهشود لیوانی را کج نگهدارد، بهطوریکه محتویات آن نریزد. درخصوص ابتذال هم تعریف سادهاش در نگاه راقم این سطور ایناست: هرگونه عدمانطباق بین محتوا و ساختار. براین اساس مشخص است که اثری هنری شامل موسیقی و یا فیلم علیرغم بهکارگیری محتوایی نازل- همچون پورن و یا بهکارگیری الفاظ چالهمیدانی- مبتذل نیست اگر قواعد و اصول فیلمسازی، ترانهسرایی و آهنگسازی، بههنگام باشد و صحیح. نیازی به توضیح نیست که بر ایناساس، فردی که یکسر در اثرش «درس اخلاق» میدهد اما خود به آنچه که میگوید باورمند نیست، تقیه میکند و دروغ میگوید اثرش مبتذل است مثل رضا گلزار بازیگر که چشمدرچشم دروغ میگوید، مثل مسعود دهنمکی چماقدار که ردای کارگردانی سینما بر تناش کردهاند، مثل یغما گلرویی ترانهسرا و مترجم که ابایی ندارد تا عملۀ ظلم باشد و در همینحال و در عین ریاکاری، جایزه فلان جشنواره را نمیپذیرد و یا امیرعباس فخرآور نویسنده کتاب رفیق آیتالله که از فرط خود بزرگبینی، یادآور نقش مشقاسم داستان معروف داییجان ناپلئون است
آقایان عامل و پیرایرانی در تلاشی یکسر از سرِ استیصال، نهایت تلاششان را کردهاند تا بلکه آبرفته را به جوی برگردانند اما در یک کلام، لپکلام را درک نکردهاند، یا درک کردهاند اما صرفنمیکند چراکه با قبول واقعیت موجود، کمترین انتظار از ایندو، آناست که جلوی دوربین، از پایان کار خود بگویند و بروند بهدنبال زندگی. در مقاله پیشین، تعمدا به اشتباههای فاحش در طرز تلفظ حضرات وارد نشدهبودیم و بهطور تیتروار و گذرا اشارهای کردیم، حالا پیرایرانی با ندیدن تمام آنچه که مستند و بی هیچ حرف پسوپیش مطرح شد در مقام توضیح، به صنعت آشنای ماستمالیزاسیون پناه بردهاند. او با اشاره به تلفظ نام الیاسبک، فاتحانه لبخند میزند و ریشۀ این نام را آذری مینامد و اینکه اگر گفته شده الیاسبَی، نباید خرده گرفت از ایشان! در پاسخ آقای پیرایرانی باید گفت که اولا اسم را به زبان مبداء نمیبرند چراکه زبان انگلیسی، زبان معیار و بینالمللی است و ثانیا شما نام کوچک شخص که ایلیاس است و فامیلیاش بِکبولاتوف را بازهم اشتباه تلفظ میکنید و هنوز متوجه نیستید که بِک را به نام کوچک چسباندهاید و اسمی جدید خلق کردهاید! اسم را باید براساس آنچه که در سالن برگزاری مسابقات، تلفظ میکنند، در رادیو و تلویزیون هم عینا بهکار برد. شما و همکارانتان هیچگونه استقلالی ندارید و تمام آنچه که مورد استفاده شماست از منبع سایت فدراسیون کشتی است که از طریق خبرگزاریها و روزنامهها به شما منتقل میشود و چنانچه در روز اول، مترجمی اشتباه کند، تا آخر همگی به همان مسیر ادامه میدهید. از این نمونهها فراوان است و فقط به دو مورد اشاره میکنیم: نام محمدعیسی حاجیف تلفظ غلط نام ماگومدعیسی گادژیف بود که از سال ۲۰۰۱ بر سر زبانها افتاد و همین الگو برای گادژیمورات گاتسالوف هم بهکار رفت و اسم او شد حاجیمراد. شما هنوز نمیدانید که اگر دوحرف انگلیسی ت و س باهم بیایند، حرف ت خوانده نمیشود و بههمین دلیل است که سالهاست ختیگ سابولوف را بهغلط ختاگ تِسابالوف مینامید. مشکل اینجاست که تلفظهای غلط شما برای خودتان و بینندگان غیرحرفهای، مهم نیست اما در فشار خردکنندۀ لحظات پیشاز شروع مسابقه و برای نوجوان و جوانی نوپا و میدانندیده، باعث دردسر میشود و او که انتظار دارد تا نامی که میشناسد را بشنود، وقتی چنین اتفاقی نمیافتد، دچار استرسی فزاینده و کنترلنشده میشود و بعضا فکر میکند نوبتاش فرا نرسیده درحالیکه نام حریف را صدا زدهاند و او همچنان مبهوت است. شما با روانشناسی ورزشی و این قبیل جزئیات بیگانهاید، دغدغهای در این موارد ندارید و نمیشود برایتان بیشتر توضیح داد که بهقول معروف: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
و اما شروعکنیم به هنرنماییهای اخیر. آقای پیرایرانی در زمان نمایش سکوی توزیع مدال وزن ۵۷کیلوگرم، اصرار داشت که بگوید این سکوی وزن ۶۵ کیلوگرم است. این نشان میدهد ایشان اصولا گئورگی ادیشیراشویلی و زائور اوگویف را نشناخته و بدتر اینکه دقت نکرده که نفراتی که قاعدتا باید بر سکوی وزن ۶۵کیلو بایستند از قهرمانان مطرح و شناختهشده هستند که نفر اولش حاجی علیف باید باشد که هر بینندۀ سادهای هم او را میشناسد چراکه با مسعود اسماعیلپور و بهنام احسانپور مسابقه داده و بردوباخت داشته است. بر فرض که پیرایرانی ادیشیراشویلی را نشناخت - که البته اینهم توجیه مناسبی نیست و این کشتیگیر باتجربه سال پیش نفر اول اروپا شده بود- وقتی حاجی علیف روی سکو نیست، آیا نباید تردید کرد که این سکوی وزن ۶۵کیلو نیست؟ و اگر گزارشگری بدون مراجعه به کاغذ و یادداشت خود نتواند حتی یک کلمه حرف بزند و حاجی علیف دارندۀ سه مدال طلای جهان و نفر سوم المپیک را نشناسد، آیا بهتر نیست که عذر او را خواست و به جامجم راهاش نداد! چندسال پیش در سریالی بهیاد داریم که قهرمان داستان میگفت: من بد نبودم، فقط اشتباهی بودم. پیرایرانی یقینا اشتباهیترین فردیاست که در بخش تصویری رسانه ظاهر شده هرچند تهیهکننده جدید برنامه روحپهلوانی نیز، در شمار همین قماش است. این شاید به شوخی شبیه باشد که در هنگام مراسم توزیع مدالهای وزن ۶۵کیلوگرم، ایلیاس بکبولاتوف -که از شکستاش در فینال و در آخرین ثانیه مقابل حاجی علیف نارحت بود- بهروی سکو نرفت و بهجای او عبدالسلام گادیسوف قهرمان و نایبقهرمان سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ دنیا در وزن ۹۷کیلو بهروی سکو رفت اما جناب پیرایرانی اینرا هم متوجه نشد! نشناختن گادیسوف که نبرد حماسی او با رضا یزدانی در المپیکلندن، اشک شوق بر گونۀ هر کشتیدوستی نشاند واقعا شگفت است صرفنظر از اینکه حتی جثه بزرگتر او به نسبت ۶۵کیلوییها هم اصلا بهحساب نیامد در دستگاه دو گزارشگر حاضر در استودیو. کشوری بهنام اسلونی هم وجودخارجی ندارد، موردی که آقای عامل پس از گذشت چهاردقیقه از زمان مبارزه، اشتباهاش را تصحیح کرد و تشخیص داد که بگوید اسلواکی و البته تصحیح نکرد درخصوص اسلوونی. داستان شِوِیلی گفتنهای ایشان هم یکی داستانیاست پرآبچشم. پیرایرانی لااقل اسامی گرجیها را درست میگوید و با سکون بر روی حروف ش و واو، همانکه نوشته میشود را تلفظ میکند اگرچه پیرایرانی نام ویاتکوفسکی اوکراینی را به غلط کوتوکوفسکی تلفظ کرد و «دایرۀ زون» هم اشتباه دیگریاست که نباید توسط جوانترها بهکار برده شود. صحیحاش ایناست که بگوئیم دایرۀ کنار تشک و اگر علاقه به استفاده از واژههای غیرایرانی داریم همان زون کافیاست. هادی عامل نام کوچک موسلماف ملیپوش آذریها در وزن ۷۰کیلوگرم را اشتباها ماگومد گفت اما هیچکس تا پایان گزارش او را تصحیح نکرد که بگوید: مورتازعلی. در همین مسابقه ردهبندی، لحظهای که موسلماف با اجرای کمرگیری و حریف اوکراینی در تلاش برای بدلکاری، مبادرت به اجرای دوکتسالتوی ناقص کرد، گزارشگر همهجا حاضر سیمایمیلی اجرای فن را «پیچکمر» تشخیص داد که تحقیقا نادرست است. پیرایرانی در لحظه اجرای فن ناگی مجارستانی برابر بورکا از مولداوی، اشتباهی بزرگ مرتکب شد و اجرای دوخم و متعاقبا سرزیربغل را ندید و گفت «دوخم میگیرد و با اجرای "میانکوب"...». اینرا اساتید فنوبند کشتی در کتب خود ننوشتهاند و لازماست تا دوره آموزش تکنیک را نزد استاد پیرایرانی بگذرانند تا بیاموزند که برای تکمیل اجرای فن دوخم، میتوان میانکوب را اجرا کرد! این جمله حضرتاستاد هم بینظیر است: «حالا ناگی از مجارستان، صاحب مدال برنز میشود علیرغم مدالهای دیگری که داشتهاست تا بهحال». پیرایرانی تبحری واقعا بینظیر دارد در بیان جملاتی که هیچ ربطی به موضوع ندارد و بهاصطلاح جملاتی است "پُرکننده" که گویندگان و متکلمین یاد میگیرند در مواقعی که حرف مهمی برای گفتن ندارند، از آن استفاده کنند تا منبرشان، پرو پیمان جلوه کند. او با کاربرد «بههرحال»، «بههرشکل»، «بههر طریق» و ... هربار ۴ثانیه وقت میکشد و لابد اینرا بهحساب زرنگی خود میگذارد که برای "نگفتن" حقوق میگیرد و به ریش جوانترهایی میخندد که اگر در یک آزمون، با او مسابقه بدهند، بهجای برد ۰-۱۰، او را ۰-۱۰۰ شکست خواهندداد. جناب پیرایرانی وقتی به یاد مجاریها میافتد هم کاملا بهصورت گزینشی عمل میکند و از میزبانی رقابتهای قهرمانیجهان در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۱۳ میگوید اما هیچ یادی نمیکند از سالهای ۱۹۸۵ و ۲۰۱۶، لابد به این دلیلکه ایشان فقط سالهای حضور خود را در شمار مسابقات محسوب میکنند و سایر سالها را قابل شمردن نمیدانند. اینکه چطور ممکن است گویندهای بگوید: «امیدواریم از تماشای مسابقات، حتما راضی بودهباشید» هم نشان از کمی سواد دارد چراکه نمیشود هم امیدوار بود و در همانحال یقین داشت. نکتهای آزارنده در گزارشهای هادی عامل خودنمایی میکند و آن اینکه او جابهجا به مسلمانبودن آدم برکت سرمربی روستبار ترکیه اشاره کرده و یا از مسافرت عبدالرشید سادولایف روس به حج عمره میگوید. در واقع بازکردن پای باورهای شخصی افراد در گزارش ورزشی، کاریاست غیرحرفهای که در دنیا مطرح نمیشود. انسانها صرفنظر از باورمندی غیرمذهبی و یا مذهبیشان، در میدان ورزش، صرفا باید با معیارهای همان رشته، اندازهگیری شوند و ارزشگذاری. پرداختن دائمی به امورشخصی و حریم خصوصی افراد، توی ذوق بینندهای میزند که امکان تماشای مسابقات ورزشی، به سایر زبانها و شبکههای تلویزیونی را دارد و در مقام مقایسه، این امتیازی محسوب نمیشود برای گزارشگر مگر اینکه با اینکار، بخواهند نزد مدیران بالادستی اعتبار کسب کنند. فردوسی اوموداُف سرمربی ۴۱ ساله تیمملی آذربایجان که بنا بهگفته جناب عامل «اصالتی داغستانی دارد» ریشهای قزاق-آذری دارد. سرمربی آذریها که نزدیک به یکدهه کار کرد و از اهالی داغستان بود نامش سایپولا آبسیاداف است که دوسال میشود که مشغول بهکار نیست و دستیار او -فردوسی اوموداف- جایش را گرفتهاست. هرچقدر نگارنده این سطور به صحنه اجرای فن یکخم و درختکن ولادیسلاو بائدسایف روس در فینال وزن ۹۷کیلوگرم دقت میکند، متوجه نمیشود که کجای اجرای این فن، «شبیه به زیردوخم رسول خادم در سال ۱۹۹۴ مقابل داگلاس امریکایی است»؟ شیوۀ زیرگیری بائدسایف، واردشدناش به بدن حریف، استفادهاش از قدرت سرشانهها در لحظه کشیدن و پرتاب، بهرهگیریاش از اهرم پاها برای لیفت، قرار دادن سر به زیر دیافراگم حریف، همهوهمه کپیبرداری شده از زیر یکخم سرتوهای رضا یزدانی است در سال ۲۰۱۱. هنری که او بهمدد هوش بسیار و البته بهرهگیریای فنی از تجربه موفق علیاصغر بذری به آن مزین شد و ایرادی مهم را از کشتیاش رفع کرد و توانست خم مخالف هر حریفی را بگیرد. آقای عامل شوربختانه در دامنزدن به باورهای عوامفریبانه هم یدطولایی دارد و از جمله گفتهاست: «گنو پتریاشویلی با دندۀ شکسته در لیگ جهانی برای ایران کشتی گرفت». این حرف و مشابه آن هیچ پایه و مایه علمی ندارد چراکه انسانی که دندهاش شکسته باشد، توان نفسکشیدن از او سلب میشود و راهرفتن، سختترین کار دنیا. بیان چنین حرفهایی فقط میتواند خوشایند بینندهای باشد که به فکر ارضای هیجان لحظهای است و طبیعتا چنین احساسی، هیچ ردی از خود در گذر زمان بهجای نمیگذارد که بهچیزی بیارزد. اشتباه ایشان فقط بههمین موارد خلاصه نمیشود. تکرار اینکه «زامبولات تدیف سرمربی تیمملی روسیه، عنوان جهانی ندارد و یا اینکه او در مسابقات حرکات و رفتارهای بیاخلاقی از خود نشان داده» همگی حرف مفت است. تدیف تئوریسینیاست بسیار برجسته و کاردان که از اتوریته لازم برای تحت تأثیرگذاشتن داوران برخوردار است با اینحال او بیادب نیست، غروری پسندیده دارد و فقط حرفهای فکر میکند و عمل. آقای عامل که گفتهاند «تدیف در باکوی آذربایجان و از هشت وزن صاحب هفت مدال طلا شد» طبیعتا بهیاد ندارند که در سال ۲۰۰۷ مسابقات کشتی در هفت وزن برگزار میشد و از سال ۲۰۱۴ به هشت وزن تغییر کرد، وانگهی سرمربیای که چنین اقتدار کمتر دیدهشدهای در جهانکشتی از خود نشان داده، شایسته تحسین است و سزاوار احترام. نباید بهایندلیل که روسیه رقیب ایران است، دست به تخریب حریف زد که این بهدور از انصاف است. در رقابت ردهبندی وزن ۹۷کیلوگرم و در واپسین لحظات الیزبار اودیکادزه گرجی روی زیرگیری مِچِلیدزه اوکراینی و در حالت بغل تو بغل، مبادرت بهاجرای فن لنگ کرد و حریف را به پل برد و ضربهفنی کرد. آقای عامل این فن را «پیچکمر» دیدند که صحیح نیست. دست مجری فن کاملا و از "روی" دست حریف عبور کرده و پای او درگیر بود و بهفرض هم اگر زاویه دید دوربین برای تشخیص جای پا، مناسب نبود، پیچکمر را باید با عبور دست به "زیر" کتف حریف دراختیار گرفت. فرانک چامیزو کوباییالاصل تیمملی ایتالیا را کمتر علاقمندی است که نشناسد اما اگر تصور میکنید گزارشگر باتجربه و موسپیدکردۀ سیما، درخصوص او، دیگر اشتباه نمیکند، به خطا رفتهاید.«چامیزو از وزن ۶۵ کیلو و ناگهان بهوزن ۷۴ کیلو آمده» که صدالبته غلط است. چامیزو در المپیکریو در ۶۵کیلو سوم شد، در جهانی ۲۰۱۷ پاریس در وزن ۷۰کیلو قهرمان دنیا شد و سپس به وزن جدید آمد. آقای عامل به طریقۀ زیرکتفزدن حسن یزدانی، «سبک و صاحب سبک» یزدانی اطلاق کردهاند که اینهم اشتباهیاست فاحش. این تکه از کشتی حسن یزدانی در چارچوب «یک کلاس فنی» قابل ارزیابی است و نه «سبک». اصولا امروز و در جهان کشتی، نمیتوان به کشتیگیری عنوان «صاحب سبک» اطلاق کرد. دوران کشتیگیرانی همچون آرسن فادزایف، لوان تدیاشویلی، ماخاربک خادرتسف و رسول خادم سپری شده و حالا دیگر نشانی نیست از آن یلان دلاوری که تمام "کلاسهای فنی" را اجرا میکردند و «صاحب سبک» خوانده میشدند. و اما این جمله جناب عامل که فرمودند «کشور بلاروس، در شمال روسیه است» اسباب شوخی مخاطبان شد و تداعی خاطرهای که چند سال پیش در سخنرانی پرزیدنت احمدینژاد (با پوزش دکتر احمدینژاد) بیان شده بود: انگلیس کشور کوچکی است در غرب افریقا
منبع:پژواک ایران