آغاز دوره پایانی جمهوری اسلامی ایران
علی فکری

 

کافیست نگاهی گذرا به خبرها داشته باشیم در اینصورت جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که جمهوری اسلامی دوره پایانی خود را آغاز کرده است. اگر دوران حاکمیت نظام اسلامی را به سه دوره آغازین، میانی و پایانی تقسیم کنیم، می توان هر یک از این دوره ها را با چند ویژگی توضیح داد. ویژگی های دوره آغازین به شرح زیر می باشد. یک سرکوب خشن و سازمان یافته نیروهای سیاسی مخالف. دو سرکوب گرایشات پیشرو مدنی مانند زنان و کارگران ترقی خواه. سه تولید مفاهیمی مانند حمایت از طبقات ضعیف و مبارزات ضد امپریالیستی، و تکیه بر باور های دینی مردم.
 
خصوصیات دوره میانی

ما شاهد بودیم که از سال هفتاد و شش تا نود و دو نظام اسلامی در کنار سرکوب گسترده مخالفان اقدام به ساختن مفاهیم تازه ای مانند اصلاحات سیاسی با هدف ایجاد امید در میان مردم نا رازی کرد. اقدامی که با وجود مخالفت نیروهای برانداز با استقبال وسیعی در بین مردم مواجه شد. پس از رویداد های سال هشتاد و هشت دیگر جناح اصلاح طلب هم قادر نبود تا با تکیه به دستگاه مفهوم سازی خود دست به بسیج توده ای بزند. هرچند که آنها در سه انتخابات اخیر توانستند از پشتیبانی نسبی رای دهندگان برخوردار باشند، اما این بار نه با تکیه بر مفاهیم امید بخش، بلکه با هراس افکنی از مخاطرات پیش رو بود که هواداران خود را به نفع روحانی به میدان می آوردند. برای کسانی که تحولات را از نزدیک دنبال می کردند پر واضح بود که اینگونه بسیج اجتماعی را نمیتوان در دراز مدت پی گرفت. به گمان من بن بستی که از سال نود و دو آغاز شده بود پس از اعتراضات دی ماه خود را آشکار کرد. چنان که در نوشته پیشین هم نشان دادم هر دو جناح حاکمیت اکنون در بن بست مطلق به سر می برند و از آن مهمتر دستگاه بروکراسی حاکم کاملا کارایی خود را از دست داده و اینک چیزی از نظام کنونی باقی نمانده، مگر دستگاه سرکوبی که رو به زوال دارد. نظام اسلامی درحالی با شتاب بسوی فروپاشی می رود که هیچ بدیل قدرتمندی بیرون آن وجود ندارد، و همین فقدان بدیل است که ما را بر آن می دارد، که بجای سخن گفتن از سرنگونی رژیم از فروپاشی آن سخن بگوییم. فروپاشی که می تواند ایران را با مخاطرات پر شماری روبرو کند. بدون شناخت این مخاطرات نمیتوان در این تیره راه یک قدم هم برداشت. برای کسانی که طالب یک تحول دموکراتیک هستند نحوه سقوط رژیم کمتر از سقوط آن اهمیت ندارد. من بر این باورم که شیوه مبارزه ما و نحوه تغییر نظام سیاسی حاکم مسیر آینده ایران را ترسیم خواهد کرد. همانگونه که می توان از دو نیرو استمرار طلب درون نظام اسلامی سخن گفت می توان از دو طیف برانداز خارج از نظام نیز گفتگو کرد. در یک نگاه کلی می توان اپوزیسیون جمهوری اسلامی را به دو طیف عمده تقسیم کرد. هرچند که درون هر یک از آنها گرایشات گوناگونی وجود دارد.
دسته نخست را می توانیم اپوزیسیون اقتدار گرا و یا خشونت طلب و دسته دوم را اپوزیسیون دموکراتیک نامگذاری کنیم. من بر این باورم که از همین امروز هواداران دموکراسی سکولار باید با روشن کردن برنامه خود برای آینده و متمایز کردن شیوه مبارزاتی خود، نه تنها مرز بندی تیز با جریانات استمرار طلب، بلکه مرز بندی روشن با جریانات اقتدار گرا نیز داشته باشند. من بر این نظرم که ما در آینده نزدیک شاهد گسترش اعتراضات خیابانی و اعتصابات سراسری در ایران خواهیم بود و آن را باید به عنوان یگانه راه عبور بدون خشونت از نظام اسلامی به رسمیت شناخته و تمام کوشش خود را معطوف به تقویت این جنبش بکنیم. وظایف ما در شرایط کنونی.. یک همانگونه که گفته شد دامن زدن به مقاومت مدنی بدون خشونت یکی از وظایف پیش روی ما می باشد. دوم کوشش بمنظور پیشبرد گفتمان ها ای مانند انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس موسسان ، و یا همه پرسی تغییر رژیم در ایران! سه ضمن مخالفت با حمله نظامی احتمالی و تحریم اقتصادی علیه مردم، با جدیت از تحریم نهاد های سرکوبگری مانند سپاه و صدا و سیمای رژیم باید پشتیبانی کرد و مرعوب جریانات استمرار طلب نشد. این قبیل اقدامات می تواند از سویی به همگانی شدن جنبش شتاب داده و از سویی دیگر تجزیه اصلاح طلبان را نیز شتاب بیشتری ببخشد. همچنین ما با در پیش گرفتن این رویکرد علاوه بر هم گرایی بیشتر در میان اپوزیسیون دموکراتیک می توانیم جریانات اقتدار گرا مخالف رژیم را وادار به تجدیدنظر در رفتار خود و یا منزوی کنیم.

منبع:پژواک ایران