جمانه حداد. چند شعر- برگردان: بابک شاکر

 
 

 
 

  شهادت مي دهم ماه جاذبه سينه هاي يك زن را ندارد
اين رودخانه را روان كن
هيچ آبي شهد اين رودخانه را ندارد
دستانم را بگير
هيچ جاي خورشيد حرارت دستان يك مرد را ندارد
«جمانه حداد» یکی از نام های تاثیرگذار و جهانی ادبیات وفرهنگ عرب به شمار می رود. او درسال 1970 در لبنان متولدشد. ازجمله شاعران نوگرا و مدرن درشعر عرب و یکی از بزرگ ترین ژورنالیست های فرهنگی عرب است که سال ها علاوه بر شعر و ترجمه در حوزه روزنامه نگاری فرهنگی آثار ماندگاری

را به جا گذاشته است. «جمانه حداد» مسئول بخش فرهنگی مجله "النهار" لبنان است. همچنین عضو هیئت امنای جایزه "بوکر عربی" است. او شاعری است که ساختارهای معنایی معاصر عرب رابه هیچ وجه رعایت نمی کند و به قول خودش ترجمه ی آثار ادبی جهان دریچه ی تازه ای ازتجربه ی ادبی را در اختیار او قرارداده است تا حدی که توانسته آن ها را با سنت شعری عرب آمیخته و شعر جمانه را خلق کند. مفاهیم اروتیک و ساختارشکنانه نیز از جمله مولفه های اصلی شعر او است.                                                                                                     

1

_____

 

به من ايمان بياور

 در يك لحظه مي توانم

 تنها يك لحظه

خورشيد را به آغوشت بياورم

 و ماه را به اتاقت

 به من ايمان بياور

 معجزه من

 آغوش، زني است به طعم درياها

چيزي كه هيچ بهشتي ندارد
_____ 
2

_____

 

تو معاشقه نمی دانی

اندام مرا پادشاهان بزرگ دنیا لمس کرده اند

موهایم درون تمام شعرهای تاریخ جاری است

لب هایم آنقدر خون ریخته است تاکنون که بارها پیامبران منعش کرده اند

و خدا در هر پیامش آن را گناه کبیره دانسته است

آویزان شدن را در چوبه دار آموخته ای

چه می دانی چطور می شود برگردنم آویزان شوی

سینه هایم بزرگ ترین شیاطین را فرشته کرده است

ماه را کشیده روی زمین

قیصر را خواب ربوده است ....

تو معاشقه نمی دانی

دستی بزن به این موهایم

ببین کفر مطلق است

بنوش کمی از لبانم

جهنمی است از حرارت و درد

تو معاشقه نمی دانی

_____

3

_____


من زنداني بند توأم 

من افتخار مي كنم به زيستن در اين تن

در اين تن، دموكراسي حرام است

آزادي بيان معنايي ندارد

بند و حبس و مرگ موهبت الهي است

در اين تن

همه قيام كردند

و به تو اقتدا مي كنند

اين خودكامگي ضرورت است

 ____
4

_____

 

به اين سيب لب نزدي 

يادت بماند

دربهشت خدايم چيزي بهتر نمي دهد

اين پيراهن را بالا بزن

شهادت مي دهم ماه جاذبه سينه هاي يك زن را ندارد

اين رودخانه را روان كن

هيچ آبي شهد اين رودخانه را ندارد

دستانم را بگير

هيچ جاي خورشيد حرارت دستان يك مرد را ندارد

 
_____

5

_____

 

کنار لب های تو

ملکوت را به آغوشم دعوت کردم

به اندامم سوگند

به گیسوان بلندم

به لب های خونینم

به دست هایم سوگند

وقتی زیر تو افتادم

شیطان را فریب دادم

شیطانی که مقابل عریانی ام سجده کرد

و دیگر شیطان مقرب شد در این درگاه

به آغوشم بیا

اين جا حریم امن یک هم آميزي همیشگی است

می خواهم با صدای خودت بخوانی

خودت را به آغوش من
_____ 
6

_____

 

چه سکوت زیبایی دارد امشب

به من دست بزن

بگذار پیراهنم بریزد زیر پاهایت

به من دست بزن

بگزار خیس اشک هایت شود تنم

از این باغ پر از انگور

جام های سرشار از شراب ناب

یک جرعه بنوش

شاید در این دریای مست شناور شدی امشب

چه سکوت آرامی دارد امشب

و دست های تو

گرداگرد پشتم لمس می شود

از زبانت غفلت نکن

این آغوش بی رمز زبانت باز نمی شود
 
 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران