PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ / Thursday 28th March 2024

پاسخ به سؤالات سایت گزارشگر در ارتباط با خیزش مردم ایران
ایرج مصداقی


۱- هم اینک مطرح می‌شود که «عبور از موسوی اجتناب ناپذیر است»، با توجه به رویدادهای اخیر، نظر شما در این مورد چیست؟

در مرحله کنونی موسوی بهانه است. مردم به این بهانه از شکاف پدیده آمده استفاده کرده و به خیابان آمده‌اند. باید تلاش کرد این شکاف بیشتر شود. ملاحظه کردید موسوی از مردم نخواست که به خیابان‌ها بیایند و یا تظاهرات کنند این کارها به ابتکار مردم انجام گرفت. عبور از موسوی به موقع انجام خواهد گرفت. به نظر من در حال حاضر نبایستی در این کار تعجیل کرد.

۲- با در نظر گرفتن این که موسوی همواره تأکید بر حفظ نظام داشته و دارد، آیا ایشان دارای این ظرفیت هست که بتواند با رهبری جنبش سبز، ایران را به آزادی برساند؟

خیر او چنین ظرفیتی ندارد. جنبش فعلاً‌ در یک دوران گذار به سر می‌برد. اما نگاه‌ها به خاطر نبودن یک آلترناتیو فعلاً‌ متوجه موسوی است. او تنها چیزی است که در دسترس است. اما قطعاً‌ او نمی‌تواند ایران را به آزادی برساند. در این رابطه نبایستی توهم داشت. اگر جنبش پیش برود آن وقت موضوع فرق خواهد کرد. الان با توجه به امکاناتی که در دسترس است بایستی موضع‌گیری کرد.

۳- چه راهکارهایی را برای تشکیل شورای حمایت از جنبش خونین مردم و یا هر نهاد هدایت گر دیگر پیشنهاد می‌کنید؟ فکر می‌کنید در عین حال واکنش نیروهای مختلف شرکت کننده در این خیزش‌ها، نسبت به این راهکارها چیست؟

یک چشم مردم و نیروهای داخل کشور به فعالیت‌های هموطنان در خارج از کشور است، تردیدی نیست که حمایت پرشور ایرانیان از خواسته‌های آنان در خارج از کشور باعث امیدواری و انگیزه گرفتن آن‌ها در داخل کشور می‌شود. رابطه متقابل بین داخل و خارج از کشور است. همانطور که خیزش مردم در داخل کشور خارج از کشور را به حرکت در می‌آورد، حرکت‌های خارج از کشور نیز روی این خیزش در داخل کشور مؤثر است. تظاهرات سراسری ۲۵ ژوئیه در ۱۱۰ شهر دنیا اقدام درستی بود که پیام جنبش داخل کشور را یک بار دیگر به دنیا رساند و خواست مردم داخل و خارج از کشور را نشان داد. اما به قول معروف به هزار و یک دلیل امکان تشکیل چنین نهادهایی در حال حاضر در خارج از کشور میسر نیست. من حتی به آن فکر هم نمی‌کنم.

چون زمینه مادی تشکیل چنین نهادی نیست برای همین بعد از گذشت یک ماه و نیم از خیزش و مقاومت مردم می‌بینیم که خبری از آن نیست... هر نوع کوششی در این زمینه نیز با شکست مواجه می‌شود.

در صورت تشکیل فرضی هم موفقیتی حاصل نمی‌کنند. به صورت مکانیکی و با جمع شدن چند نفر و یا چند جمع کوچک و یا اعلام یک فراخوان که نمی‌شود شورا و ... تشکیل داد. صدها از این کمیته‌ها در خارج از کشور تشکیل شده است که کوچکترین موفقیتی نداشته‌اند. مطمئناً تشکیل این نهاد‌ها مورد توجه نیروهای شرکت کننده در خیزش‌های داخل کشور قرار نخواهد گرفت.

۴- با توجه به سرکوب‌های اخیر و حضور احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور، چه راهکارهایی را برای مردم و به ویژه خارج از کشوری‌ها ارایه می‌دهید که مانع حضور وی بر مسند ریاست جمهوری باشد؟ لطفاً این راه‌کارها در مورد مردم ایران و خیل گسترده تبعیدیان و مهاجران ایرانی بیان کنید.

به نظرم مقابله با کودتا و تلاش برای ممانعت از نشستن احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری می‌تواند هدف مرحله‌ای مردم ما باشد. در خارج از کشور ما  نمی‌توانیم کاری کنیم که مانع حضور احمدی نژاد بر مسند ریاست جمهوری شود. این کار در صورت موفقیت در ایران انجام می‌گیرد. چون خارج تابعی از داخل کشور است. حتی نحوه تنظیم رابطه دولت‌های غربی را نیز تا حدی جنبش داخل کشور تعیین می‌کند.

از نظر من در حال حاضر کودتا بطور نسبی موفق شده است و فعلاً‌ کودتاچیان در حال تثبیت قدرت خود هستند.  احمدی‌نژاد به طور مادی رئیس جمهور خامنه‌ای شده است. مراسم تحلیف او علیرغم تحریم گسترده نیروهای مخالف تا دو هفته دیگر برگزار می‌شود. یعنی بطور رسمی او رئیس جمهوری نظام ولایت فقیه می‌شود مگر این که اتفاق ویژه‌ای بیفتد که قابل پیش‌بینی نباشد. نشان دادن عدم مشروعیت او امری ثانوی است که بایستی در تحقق آن بکوشیم. بایستی احمدی‌نژاد را از کرسی‌ای که بر آن جلوس کرده پایین کشید. این بعهده مردم ایران در داخل کشور است. بدون مبارزه مردم در داخل ما کار چندانی از پیش نمی‌بریم. ما می‌توانیم به عنوان پشتیبان صدا و خواست  مردم را پژواک دهیم.

خارج از کشور زمین بازی ماست. حاکمیت رژیم در این‌جا نیست. زندان و شکنجه و  اعدام در کار نیست. ما بایستی مانع از حضور احمدی نژاد و اعضای دولت او در خارج از کشور شویم. خواست دستگیری احمدی‌نژاد به عنوان جنایتکار علیه بشریت و اعضای دولت او که می‌توان برایشان پرونده‌ی قضایی تشکیل داد و یا شاکی خصوصی پیدا کرد بایستی عمومی شود. در این راستا باید کار کنیم.

با توجه به حساسیت افکار عمومی در غرب و انزوای سیاسی رژیم زمینه مناسبی برای طرح دعاوی حقوق بشری علیه عوامل سرکوب وجود دارد.

از این گذشته ما در کشورهای مختلف می‌توانیم فشار سیاسی وارد کنیم تا دولت‌های اروپایی و آمریکایی نتوانند به رژیم نزدیک شوند.

نهادهای دانشجویی، انجمن‌های زنان، کانون‌های مستقل فرهنگی و اجتماعی می‌توانند در کشورهای مختلف با نمایندگان مجلس دیدار کنند. از آن‌ها بخواهند که دولت‌هایشان را تحت فشار قرار دهند. ایرانیان عضو احزاب‌ اروپایی می‌توانند از طریق فشار روی احزابشان این کار را پیش ببرند. افکار عمومی غرب را بایستی فعال کرد تا با فشار آن‌ها دولت‌ها نتوانند به رژیم نزدیک شوند.

از طریق پارلمان اروپا می‌توان فشار وارد کرد. تظاهرات و اکسیون چنانچه با فشار سیاسی توأم نشود تأثیر محدودی دارد. بایستی مانع از فعالیت لابی رژیم در اروپا و آمریکا شد. 

در شرایط حال حاضر به جای این که نیرویمان را صرف این کنیم که دیگری را از حرکت باز بداریم بایستی نیرویمان را صرف این کنیم خطی را که درست می‌دانیم پیش ببریم. نیروهایمان نبایستی هرز برود.

باید مانع از ایجاد مراوده بین دولت‌های اروپایی و آمریکایی و رژیم شد. شعار تحریم  اقتصادی رژیم بایستی به خواست عمومی تبدیل شود. روابط اقتصادی بین رژیم و دولت‌های غربی از دو جهت به ضرر مردم ایران و جنبش است.

منافع و روابط اقتصادی غرب با رژیم و میلیاردها دلار درآمد حاصله از آن مانع از پیشرفت جنبش خواهد شد. دولت‌های غربی به خاطر همین منافع هم که شده چشم بر روی نقض حقوق بشر خواهند بست. با رژیم زد و بند خواهند کرد. نمی‌شود با رژیمی میلیاردها دلار رابطه اقتصادی داشت و آنوقت رابطه‌ی سیاسی نداشت. رابطه سیاسی برای پیشبرد رابطه‌ی اقتصادی است. وگرنه کدام آدمیزادی است که از دیدن قیافه‌ی کریه احمدی‌نژاد خوشش بیاد. نمی‌شود این دولت‌ها میلیاردها دلار قرارداد سالیانه داشته باشند و از سوی دیگر  انتظار داشته باشیم رئیس کشور و یا وزرای آن را به کشورشان راه ندهند و یا به جرم جنایت‌ علیه بشریت دستگیرشان کنند. همین رابطه‌ی اقتصادی مانعی می‌شود برای پیشرفت سیاست ما.

از سوی دیگر میلیاردها دلار درآمد نفتی را احمدی نژاد و خامنه ای بسته‌اند به خیک بسیج و لباس شخصی و کمیته امداد و سپاه پاسداران و ...

صدها میلیارد درآمد ارزی دست رژیم برای اعمال سیاست‌هایش در داخل و خارج باز گذاشته است. در این روزها بی‌عقلی و به سیم آخر زدن خامنه‌ای و احمدی‌نژاد را دیده‌‌اید. دستیابی این دولت و این رژیم به سلاح اتمی وضعیت را برای همه ما و مردم ایران بدتر از پیش می‌کند.

بعضی برای مخالفت با تحریم عراق را مثال می‌زنند. هیچ‌ چیز عراق به کشور ما شبیه نبود ونیست. ما با یک جنبش به پا خاسته در اقصی نقاط کشورمان روبرو هستیم. خود رژیم از بالا شقه شده است. کدام یک از این پارامتر‌ها در عراق بود؟ تازه در همان عراق تحریم‌ها کارساز بود، در همان چند ماه اول صدام حسین تمام قطعنامه‌های بین‌المللی را پذیرفت و اجرا کرد. اما دولت‌های غربی راضی به حکومت او نبودند. صورت‌ مسئله اساساً‌ فرق می‌کند. تحریم‌ها به خودی خود رژیمی را ساقط نمی‌کنند. اما خیزش عمومی و تضادهای لاینحل جناح‌های رژیم در این شرایط به همراه تحریم اقتصادی می‌تواند رژیم را زمین‌گیر کند.

این تحریم‌ها رژیم را با بحران بیشتری مواجه می‌کند. معلوم است در جناح‌های رژیم موضوع تدبیر و مدیریت خامنه ای به عنوان ولی فقیه بیش از پیش زیر سؤال می‌رود. شکاف عمیق‌تر می‌شود. مردم همه چیز را از چشم رژیم و به ویژه احمدی نژاد و خامنه ای می‌بینند. تبلیغات رژیم مطمئناً‌ اثری نخواهد داشت. بازار و نمایندگان بورژوازی تجاری حامی احمدی نژاد با بحران روبرو می‌شوند. مردم هم برای مدتی با مشکل مواجه شوند مگر همین الان که به خیابان می‌روند و جوانانشان کشته می‌شوند بها نمی پردازند؟ مگر همین الان که هزاران نفر از جوانان میهن در زندان‌ها و زیر شدیدترین شکنجه‌ها هستند بها نمی‌پردازند؟ با این منطق باید از مردم هم خواست به خانه ‌هایشان بروند تا دچار مشکلی نشوند.

زیمنس و نوکیا یک سیستم شنود به رژیم فروخته‌اند، عده‌ای شعار می‌دهند که زیمنس و نوکیا را به خاطر این که با رژیم معامله کرده‌اند تحریم کنید، کالای روسی و چینی را تحریم کنید، آنوقت نوبت خود رژیم که می‌شود با آن همه جنایتی که مرتکب شده مخالف تحریم می‌شوند! وقتی رژیمی نامشروع است، معامله با آن هم نامشروع است. همکاری با آن هم نامشروع است. مردم در داخل کالایی را که تلویزیون تبلیغ می‌کند تحریم می‌کنند. چون تلویزیون را نامشروع می‌دانند. ما باید تکلیف خودمان را با خودمان مشخص کنیم. اگر رئیس جمهور نامشروع است، امضایی که پای قرارداد می‌کند هم نامشروع است. یک بام و دو هوا نمی‌شود.

 

۵- چرا تاکنون اپوزیسیون داخل و خارج کشور نتوانسته‌اند یک شورای حمایت از خیزش‌های مردمی و جنبش اجتماعی ایران تشکیل دهند تا بتوانند این جنبش را هدایت کنند؟

برای این که زمینه‌های مادی انجام این کار را ندارند. برای این که پایگاه بالفعلی در داخل کشور ندارند. ارتباط منطقی بین داخل و خارج از کشور نیست. پایگاه نیروهای اپوزیسیون در داخل کشور بالقوه است و بالفعل نیست. رژیم در داخل کشور اپوزیسیونی باقی نگذاشته است. افراد خوشنامی مثل فروهر را نیز به آن طرز فجیع همراه همسرش کشتند. چرا که چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردند.

بنا بر این نبایستی انتظار داشت در داخل کشور یک عده از کارافتادگان سیاسی که در سن بازنشستگی هستند کاری از پیش ببرند. تازه بعضی‌هایشان که سابقه‌ی خوبی هم ندارند. زمینه هم ندارند. آیا کسی به جریانی که رهبرش ابراهیم یزدی است اعتماد می‌کند؟

در خارج از کشور هم بخشی از چهره‌هایی را که می‌توانستند در چنین شرایط‌هایی با حمایت بین‌المللی مطرح شوند ترور کردند.

آن‌هایی که هستند نیز یا چنان متفرق هستند و یا چنان غرق در اوهام و یا بسته به لحاظ سیاسی که عملاً نمی‌توانند نقشی بازی کنند. اقبال عمومی هم نسبت به افراد و چهره‌‌های سیاسی و احزاب و گروه‌ها نیست. چهره‌ی وجیه‌المله‌ای نیست که جلو دار شود. برای همین آن‌ها نمی‌توانند نقش رهبری اپوزیسیون را به عهده بگیرند. اپوزیسیونی که نتواند گرایشات و تمایلات گوناگون مردم ایران را در بر بگیرد موفقیتی ندارد.  

۶- بصورت عمومی نظر و طرز برخورد نیروهای شرکت کننده در این خیزش‌ها نسبت به یکدیگر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟‌

در داخل کشور طرز برخورد نیروهای شرکت کننده با یکدیگر خوب و قابل قبول است برای همین می‌بینید که شعارهای مختلفی در تظاهرات‌ها مطرح می‌شوند که هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند. مردم بطور نسبی به همدلی و بلوغ سیاسی رسیده و همدیگر را تحمل می‌کنند، کسی از دیگری نظر سیاسی‌اش را نمی‌پرسد همین که طرف به خیابان آمده و شعار علیه رژیم می‌دهد کافیست که همدیگر را تحمل کنند.

اما در خارج از کشور وضع به این گونه نیست. در داخل مردم شعار مرگ بر خامنه‌ای و مرگ بر دیکتاتور را به سادگی می‌دهند. در همه تظاهرات‌ها این شعارها شنیده می‌شود. در خارج از کشور هستند افرادی که در هیئت «لباس شخصی» هرجا که دستشان برسد کسانی را که چنین شعارهایی می‌دهند به «پلیس» معرفی می‌کنند. در سایت‌هایشان مقاله می‌نویسند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر خامنه‌ای» و مرگ بر... را تحت عنوان «خشونت کلامی»! محکوم می‌کنند. از چنین مقاله نویس‌هایی چنان اعمالی بدیهی است. با افتخار از این یاد می‌کنند که جلوی حضور این یا آن تظاهر کننده را گرفته‌ اند. این افراد همان‌هایی هستند که در روزهای سیاه دهه‌ی ۶۰ در کنار جنایتکاران قرار داشتند و به خشن‌ترین حکومت در تاریخ معاصر امداد می‌رساندند. امروز به گونه‌ای دیگر بر چهره‌ی مردم وجنبش آن‌ها چنگ می‌کشند. 

در داخل مردم علیرغم این که دیدگاه های مختلف دارند با هم متحد هستند و در کنار یکدیگر مبارزه می‌کنند. چون دشمن به طور مادی در مقابلشان حضور دارد و به سرکوبی همه آن‌ها صرفنظر از این که چه عقیده‌ای دارند می‌ پردازد. این افراد را به هم نزدیک می‌کند. ما زندان هم که بودیم همین پیوستگی بود، چون دشمن در مقابلمان بود. در خارج از کشور چنین نیست. دشمن بطور مادی حضور ندارد بنا بر این نیروهای سیاسی متفرقند و به جان هم می‌افتند.

۷- آیا فکر می‌‌کنید، جناح‌های مختلف حکومتی در پی آمد راهکارهای مختلف نیروهای شرکت کننده در خیزش‌ها، عکس‌العمل‌های مختلفی ارائه خواهند داد و یا این که همانند گذشته سعی خواهند کرد که به یک پارچگی نسبی دست یابند؟ در این میان آیا نیروهای سرکوب‌گر متصل به جناح‌های مختلف حکومتی به روش‌های مختلفی دست خواهند زد؟

یکپارچگی امکان ندارد، اگر داشت که تا همین الان به وجود آمده بود. الان یک ماه و نیم از شروع جنبش می‌گذرد و هر روز تفرق در جناح‌های رژیم بیشتر شده است. الان یک جناح از رژیم خود یک پای موضوع است، رهبران این جناح دستگیر شده‌اند. اتفاقاً به خاطر همین شکاف است که امکان برگزاری تظاهرات ۳ میلیون نفری به وجود آمده و دست رژیم را برای سرکوبی تمام عیار بسته است.

فرق این بار با دفعات قبل در همین است. شما در جنبش ۱۸ تیر ملاحظه کردید که بلافاصله همه جناح‌های رژیم پشت هم رفتند و خاتمی خود هدایت بخشی از سرکوبی را به عهده گرفت و از مردم خواست که دور معترضین را خالی کنند تا نیروهای سرکوبگر به کارشان با سرعت بیشتری ادامه دهند. اما این بار چنین امری تحقق نیافته و بعید است در آینده نیز تحقق یابد. درگیر شدن جناح‌های مختلف حکومت دست‌شان را بسته است. حتی در بین کودتاچیان هم تفرق هست. محسنی اژه‌ای مخالف پخش اعترافات است در حالی که بخشی به سرگردگی تائب فرمانده بسیج و جنتی و ... خواهان پخش آن هستند. ناهماهنگی به برکناری‌اش انجامید. فعلاً دستگاه سرکوب زیر نظر دفتر خامنه‌ای اداره می‌شود و خامنه‌ای و مجتبی فرزندش فرامین‌‌شان را از طریق غلامحسین محمدی گلپایگانی و علی اصغر ‌حجازی صادر می‌کند. همچنین کمیته‌ای مشترکی از اطلاعات سپاه پاسداران، ناجا و وزارت اطلاعات تحت نام «پلیس امنیت» تشکیل شده است که فرامین خود را برای اجرا به مرتضوی می‌دهد.  

اما بخشی از حامیان احمدی‌نژاد نیز دچار تزلزل شده‌اند و در توانایی خامنه‌ای برای مدیریت بحران تردید دارند.

ایرج مصداقی

۵ مرداد ۱۳۸۸

 



منبع: گزارشگر