PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 29th March 2024

در رثای کسی که به جای حکومت بر سرهای بالای دار، بر قلب‌های مردم حکومت کرد
ایرج مصداقی


با این که سن و سالی از او گذشته بود اما مرگش را باور نمی‌کنم. من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی‌کنم. با آن که هیچ قرابت سیاسی و ایدئولوژیکی با آیت‌الله منتظری نداشتم اما از سال ۶۷ به بعد نمی‌توانستم او را دوست نداشته باشم. او با سادگی‌ و صداقتش خود را به من تحمیل می‌کرد. او با پایمردی‌اش بر اصولی که محترم می‌شمرد مرا وا داشت که به او احترام بگذارم.

سال‌هاست که هر اتفاقی مرا به گونه‌ای به گذشته پیوند می‌دهد. به سال ۶۳ و زندان قزلحصار باز می‌گردم.

ما را مجبور می‌کردند که به برنامه‌های آموزشی رژیم که از طریق ویدئو مرکزی پخش می‌شد گوش فرا دهیم.

گوش دادن به خزعبلات سخنرانان چیزی نبود جز کشیدن سوهان بر اعصاب و روانم. گاه فکر می‌کردم با ضربآهنگ هر کلمه پتکی بر سرم فرود می‌آید.

تنها کلاس تفسیر نهج‌البلاغه آیت‌الله منتظری و توضیحات تاریخی او بود که چنین تأثیری روی من نداشت. با آن که شنیدنش اجباری بود و ملال‌انگیز اما برایم در حکم شکنجه نبود. نمی‌دانم چرا؟ اما می‌دانم اگر با خبر می‌شد که با زور و اجبار پای صحبت‌اش نشسته‌ایم حتماً واکنش نشان می‌داد.

همان موقع هم به صداقت او باور داشتم، این را از کلامش و نگاهش احساس می‌کردم، برای همین بود که چند ماه بعد راضی شدم که در ده‌ها صفحه رنجی را که بر زندانیان سیاسی رفته بود برایش بنویسم و از طریق نماینده‌اش به دستش برسانم.

 

آن روزها هیچ‌گاه به مخیله‌ی عقلم هم خطور نمی‌کرد با فاصله‌ی عظیم دیدگاهی که بین من و آیت‌الله منتظری بود در مرگش این گونه غمگین شوم. باور نمی‌کردم مرگش، منی را که این همه داغ‌ از نظام جمهوری اسلامی دیده‌ام تکان دهد.

 

شاید غم از دست دادن عزیزانم در کشتار ۶۷ و به میدان آمدن یک تنه‌ی او، در زمانه‌ای که مرگ از در و دیوار می‌بارید این گونه شأن و منزلت او را در ذهن من بزرگ کرده است.

نمی دانم شاید این تعلق خاطر به خاطر حقی است که بر گردن من و ما دارد.

شاید خروش و فریاد او بر سر خمینی وقتی بی محابا از زندان‌ها می‌گفت و حقوق زندانیان را بر می‌شمرد او را تا این حد در دل من جای داد. فراموش نمی‌کنم که او در نامه‌اش به خمینی که مراد و مرشدش بود نوشت:

 

آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر ان در رژیم شاه نشده است؟

آیا می‌دانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مُردند؟

آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان، بعدا ناچار شدند حدود 25 نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟

آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟

آیا می‌دانید در زندان جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟

آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رائج است؟

آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه های بی رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده اند و کسی به داد آنان نمی‌رسد؟

آیا می‌دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت فقط با فحش و کتک بوده؟

آیا می‌دانید روحانی و روحانیت در نظر مردم مورد تنفر واقع شده است؟

آیا می‌دانید از بس دزدی و اختلاس و مخصوصا با لباس پاسدار و کمیته زیاد شده مردم احساس امنیت جانی و مالی نمی‌کنند؟

آیا می‌دانید در خارج کشور بیش از دو میلیون ایرانی اواره اند و بسیاری از دختران به فحشا و خودفروشی افتاده اند و ایران و ایرانی را در خارج بی اعتبار کرده اند؟

آیا می‌دانید مواد مخدر در کشور بیداد می‌کند و اعدام‌ها و زندانها و جزیره بی اثر شده است و غالبا معلول فقر و بدبختی است؟

به مسئولین و رسانه های گروهی سفارش فرمائید حتی المقدور از دروغ گفتن در گزارش‌ها و خبرها و وعده ها بپرهیزند که مردم نوعا می‌فهمند و برای جمهوری اسلامی شکست است.

اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بی رویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی به رغم مخالفت با آنها و ناهماهنگی بین دادگاهها و احکام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون این که اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحت کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه های طاقت فرسا رو به افزایش است. آمار زندانیان به حدی است که بسا در یک سلول انفرادی پنچ نفر باید با وضع غیر انسانی بمانند حتی به آنها نوعا امکانات نماز خواندن هم داده نمی‌شود.

 

کتاب خاطرات ایت الله منتظری ، چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا– پیوست 128 و 143)

 

او مهر محکمی بر جنایت و شقاوت یک رژیم ضدبشری زد و مشروعیت آن را زیر سؤال برد این چیزی بود که خمینی برنتابید.

ما دوره‌ای را به خاطر می‌آوریم که خمینی از ماه به چاه رفت. و آیت‌الله منتظری که سوژه‌ی جوک‌های مردم بود در دلشان رخنه کرد و بزرگ شد و عزیز شد. راز این ماندگاری و آن سیرقهقرایی چیست؟

 

همه‌ی ما می‌دانیم آیت‌الله منتظری در جریان کشتار ۶۷ می‌توانست سکوت کند و بعد از مرگ خمینی ردای ولایت فقیهی را بپوشد و بر قدرت تکیه زند. مشاورانش او را به سکوت و چشم‌پوشی بر این جنایت می‌خواندند. اما او حق و عدالت را قربانی مصلحت گرایی سیاسی نکرد. به خاطر همین، امروز کشوری در سوگ او فرو می‌رود. کشوری که نمی‌خواهد در زیر سایه‌ی سنگین احکام دینی زندگی کند! کشوری و مردمی که «جمهوری ایرانی» را فریاد می‌کنند.

 

چه جنایت‌ها و توطئه‌ها که شیخ محمد یزدی، شیخ احمد جنتی، محمدی ری‌شهری، شیخ مرتضی مقتدایی که روزی جیره‌خوار آیت‌الله منتظری بود و دیگر رجالگان دربار خامنه‌ای در حق ایشان نکردند. به یاد داریم دری نجف‌آبادی‌ها و احمد خاتمی‌ها بخاطر پشت کردن به آیت‌الله منتظری و پابوسی درگاه قدرت به آلاف و الوف رسیدند.

 

بزرگی آیت‌الله منتظری تنها در دفاع از حقوق مخالفانش که یکی از آن‌ها من بودم، نبود. او تنها سیاست‌مدار ایرانی است که مسئولیت هر خطایی را که مرتکب شده بود پذیرفت و از خود انتقاد کرد. او توجیه نکرد، مسئولیت را به دوش دیگران نیانداخت، هر جا که لازم بود خود قدم به میدان گذاشت و پیش از همه طلب استغفار کرد و مردم به گوش جان صدای او را شنیدند. او از این منظر بود که در ۲۲ بهمن ۱۳۶۷ به صراحت گفت:

 

بعد از ده‌سال باید عملکرد خود را حساب کنیم ... باید حساب کنیم در ظرف این دهسال که جنگ را به ما تحمیل کردند آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه، دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آنها پیروز از کار درآمدند. چقدر نیرو از ایران و از دست ما رفت و چقدر جوانهائی از دست دادیم که هر کدام یک دنیا ارزش داشتند و چه شهرهایی از ما خراب شد. باید اینها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهی کرده ایم اینها توبه دارد و اقلا متنبه شویم که بعدا تکرار نکنیم . چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم. اینها راه عاقلانه تری داشته و ما سرمان را پایین انداختیم و گفتیم همین است که ما می گوئیم بعد هم فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. باید بفهمیم که اشتباه کرده ایم و بعد بگوئیم خدایا و ای ملت ایران ما اینجا اشتباه کرده ایم ...

ما در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم که می دانستیم نمی توانیم آنرا انجام دهیم...

 

او تنها سیاست‌مدار ایرانی بود که ساده ترین پرسش‌ها را نیز بی پاسخ نمی‌‌گذاشت. هرکس از او پرسشی کرد پاسخی شنید. حتی اگر این پرسش‌ها از سوی مخالفانش مطرح شده ‌بود. او پاسخ کتبی دوستان عزیزم همنشین بهار و مهدی اصلانی را هم داد. هر دوی آنها در زمره‌ی مخالفان ایشان بودند. این در حالی است که رهبران گروه‌های سیاسی ایرانی خود را ملزم به پاسخگویی حتی به سؤالات اعضا و دوستان و هواداران و متحدانشان هم نمی‌دانند.

 

او تنها سیاستمدار ایرانی بود که از مردم جدا نشد و با مردم زیست. با آنان به درشتی سخن نگفت و هیچ‌کس در محضرش احساس ترس و واهمه نکرد. هیچ کس از گفتن واقعیت به او دچار تزلزل و تردید نشد. هیچ‌ چیز زندگی او وقتی که قائم مقام رهبری بود و هنگامی که شهروندی ساده به شمار می‌رفت تغییر نکرد.  او تلاش کرد هرچه را تبلیغ می‌کند، هرچه را که بر زبان می‌آورد، در عمل بدان وفادار بماند. این وجه ممیزه او با دیگران بود.

 

همین ویژگی‌ها بود که او را نزد مخالفانش نیز محبوب کرده بود. او که از بنیانگذاران یک نظام ضدبشری بود به مدد سادگی و صفا و صداقت مثال زدنی‌اش در حالی که هیچ ‌آبرویی برای نظام باقی نمانده بود، در دل مردم رسوخ کرد و آبرو یافت. او به سادگی راه ماندگاری را به همه‌‌ی ما و همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند از تاریخ درس بگیرند نشان داد.

 

در این روزهای سرنوشت ساز، بر کروبی و موسوی و خاتمی و دیگر همراهانشان واجب است به جای شرکت در مراسم تشییع جنازه ‌آیت‌الله منتظری و صدور اطلاعیه‌های رنگارنگ و پیشی گرفتن از یکدیگر به مسئولیت تاریخی خود در قبال برکناری ایشان از قدرت بیاندیشند و از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی کرده به جبران مافات بپردازند. چرا که آن‌ها بودند که زمینه به قدرت رسیدن خامنه ای را فراهم کردند.

به خاطر داشته باشند آنها در طول ۲۰ سال گذشته حتا حاضر نشدند از باب «صله رحم» و عیادت هم از ایشان  دیدار کنند. یادمان هست که خاتمی هنگامی که به ریاست جمهوری رسید حتی پاسخ پیام محبت‌آمیز ایشان را نیز نداد.

 

دو دهه تبلیغات لجام گسیخته دستگاه فاسد ولایت و حصر خانگی نه تنها باعث انزوای آیت‌الله منتظری نشد بلکه وسیله‌ای شد برای محبوبیت روزافزون ایشان. تاریخ پس از این از آیت‌الله منتظری بسیار خواهد گفت.  

 

آیت‌الله منتظری در راه احقاق حقوق مردم در مقابل خمینی و خامنه‌ای ایستاد و تعارفات معمول را کنار گذاشت. از آن‌جا که می‌دانست ولایت فقیه شتری است که خود به پشت بام برده، در سال‌های آخر عمر تلاش کرد مسئولیت این اشتباه بزرگ تاریخی را بپذیرد و در پایین آوردن شتر ولایت از بام قدرت از هیچ کوششی دریغ نکرد. او از این که به عنوان رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی شورای نگهبان و نظارت آن را بر گرده‌ی مردم ایران سوار کرده پوزش خواست. او تا آن جا پیش رفت که دم زدن از ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک اعلام کرد.

 

او نه امروز که در سال ۷۶ رو در روی خامنه‌ای ایستاد و بی‌پروا صلاحیت مرجعیت و فتوا دادن او را زیر سؤال برد و پنج سال حصر خانگی را به جان و دل خرید. این گونه بود که آیت الله منتظری عزیز مردم شد. او در خطابه‌ای تاریخی که مشروعیت دستگاه ولایت را زیر سؤال می‌برد با جسارت گفت:

 

حالا صرفنظر از مساله رهبری، مرجعیت را چرا دیگر؟ ‌شما که در شأن و حد مرجعیت نیستید. من قبلاً هم به ایشان تذکر دادم، در شرف فوت مرحوم آیت‌الله اراکی بود، من به وسیله‌ی آیت‌الله مؤمن راجع به چند چیز برای ایشان پیام دادم. این صورت متن پیام است، به دست ایشان هم رسیده است، بند هفتم آن را می‌خوانم، به ایشان پیام دادم: « مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته نشود و حوزه‌های علمیه جیره‌خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است، و هرچند ایادی شما تلاش‌کنند جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام (ره) را پیدا نمی‌کنید. نگذارید قداست و معنویت حوزه‌ها با کارهای دیپلماسی ارگان‌ها مخلوط شود. تیپ فلان چه حقی دارد بیاید در قم یک عده بچه راه بیندازد و حوزه را به هم بزند؟ به مصلحت اسلام و حوزه‌ها و جنابعالی است که دفتر شما رسماً اعلام کند:‌چون ایشان کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند از جواب دادن مسائل شرعی مذورند و از حال به بعد جواب مسائل شرعی داده نمی‌شود و رسماً مراجعات علمی و دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کما فی‌السابق به حوزه ها ارجع دهید. این پیام تاریخش ۱۲ آبان ۷۳ است وقتی که تازه آقای اراکی را برده بودند بیمارستان، و خود آیت‌الله مؤمن به من گفت یکی از ‌این آقایان که می‌رود در دفتر ایشان در قم می‌نشیند و مسائل را مطابق نظر آقای خامنه‌ای جواب می‌دهد به ایشان گفتم که ایشان که رساله ندارد، شما چگونه فتاوا را بر طبق نظر ایشان جواب می‌دهید؟ گفت ما روی تحریر امام جواب می‌دهیم گفتم مردم آخر مساله ایشان را می‌خواهند، گفت: می‌گویند ایشان فتوایش فتوای امام است، ما روی تحریر امام جواب می‌دهیم. خوب این معنایش مبتذل کردن مرجعیت شیعه نیست؟ این که آمدند در شب بعد از فوت آیت‌الله اراکی، عده‌ای بچه راه انداختند در خیابان جلوی جامعه مدرسین، مثل همین الان که راه می‌اندازند، بعد هم سه چهار نفر از تهران آمدند و اصلا (کسانی که ایشان را می‌گفتند) هفت هشت نفر بیشتر نبودند و به زور هفت نفر را به عنوان مرجع گفتند که ایشان را هم جزو کنند. در صورتی که ایشان در حد فتوا و مرجعیت نیست. بنابر این مرجعیت شیعه را مبتذل کردند.

صفحات ۶۲۸ و ۶۲۹ خاطرات آیت‌ الله منتظری چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

 

آیت‌الله منتظری وقتی خاتمی و کروبی و امثالهم خامنه‌ای را باروی اسلام و خط قرمز نظام معرفی می‌کردند و چشم بر اعمال جنایتکارانه خامنه‌ای و باند تبهکارش می‌بستند با صراحت عنوان کرد:

 

این را هم به شما بگویم این که می‌گویند: «خط قرمز» این خط قرمز که مرتب می‌گویند، خط قرمز خدا و پیغمر (ص) و امام معصوم (ع) است. غیر از این‌ها خط قرمز نیست.

 

صفحه‌ی ۶۲۸ خاطرات آیت‌ الله منتظری چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

 

آیت‌الله منتظری با زیر سؤال بردن چنین منطقی بود که پرده از استدلال‌های سخیف جیره‌خواران بیت رهبری برداشت و گفت:

 

در منطق آقایان ولایت فقیه یعنی غارت اموال و شکستن و پاره کردن کتاب‌ها و حتی قرآن کریم، ولایت فقیه یعنی تصرف غاصبانه در خانه و ملک دیگران، ولایت فقیه یعنی اهانت به حوزه‌های علمیه و علما و فقه و علم و بی احترامی به همه مقدسات. خوب شد نمردیم و ثمره ولایت فقیه آقایان را برای چندمین بار لمس کردیم.

... این ولایت فقیه چماقی و آمیخته با غارت و فحاشی برای آقایان مبارک باد. و بر حسب اخبار واصله موثقه آتش بیار معرکه رئیس قوه قضاییه که باید مظهر قانون و عدالت باشد بوده است.

 

صفحه‌ی ۶۲۹ خاطرات آیت‌ الله منتظری چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

 

در شش ماه گذشته آیت‌الله منتظری با وجود کسالت و ناخوشی، لحظه‌ای از خروش نایستاد؛ خامنه ای و حکومت کودتا را نامشروع خواند؛ اطاعت از فرامین او و حکومت کودتا را معصیت دانست و ایستادگی در مقابل آن‌ها را از واجبات. 

 

هنوز یادمان نرفته که او در غائله‌ای که خامنه‌ای بر سر پاره کردن عکس خمینی به پا کرده بود چگونه آگاهانه و مسئولانه به میدان ‌آمد و ضمن زیر سؤال بردن معصومیت و قداست خمینی، اشتباهات او را متذکر شد و بساط شعبده بازی خامنه‌ای را جمع کرد.

 

آیت‌الله منتظری در حالی که در بستر بیماری و مرگ بود دچار تزلزل نشد، خواسته‌های مردم را تقلیل نداد و شجاعانه گفت که «سطح مطالبات مردم از ابطال انتخابات فراتر رفته است.»

 

او در شش ماه گذشته هیچ‌گاه در مقابل شعارهای مردمی نایستاد. دم از وحدت جناح‌های قدرت نزد و سیاستمداران را به مماشات و عقب نشینی فرا نخواند.

او در همان سال ۷۶ در ابتدای به قدرت رسیدن خاتمی نیز نسبت به سازش او با خامنه‌ای هشدار داد :

 

من یکی از اشکالاتم به آقای رئیس جمهور آقای خاتمی واقعا این است. من پیغام هم دادم نمی‌دانم به ایشان گفته‌‌اند یا نه. البته ایشان با من ارتباط ندارند. اما من اول که انتخاب شدند برایشان پیام دادم، بعد هم به ایشان پیام (شفاهی) دادم که این طور که پیش می‌روید نمی‌توانید کار کنید، یک نفر رئیس دولت اگر وزرایش ، استاندارهایش، با او هماهنگ نباشند یک قدم نمی‌تواند بردارد. من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم می‌رفتم پیش رهبر می‌گفتم :‌شما مقامت محفوظ ، احترامت محفوظ ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند. به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون همه می‌دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان و همه شخص‌ دیگری را تأیید می‌کردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند. معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می‌گویید قبول نداریم، ایشان قاعده‌اش این بود. می‌رفت پیش مقام رهبری می‌گفت شما احترامت محفوظ ، ۲۲ میلیون به من رأی دادند، از من انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من، در استاندارهای من دخالت بکنید، افرادی را به من تحمیل کنید من نمی‌توانم کار بکنم. بنا بر این من ضمن تشکر از مردم استعفا می‌دهم. به مردم هم می‌گویم: ایهااناس می‌خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این صورت عمل نماید.

صفحه‌ی ۶۲۷ خاطرات آیت‌ الله منتظری چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

 

خامنه‌ای عامل، دستگیری، شکنجه، زندان و حصر خانگی طولانی آيت الله منتظری و شاگردانش نیز  امروز با دیدن محبوبیت آیت‌الله منتظری به میدان آمده است. او که پیش از این رجاله گان گوش به فرمانش نقشه قتل آیت‌الله منتظری را کشیده بودند برای فریب افکار عمومی رذیلانه قلم به دست گرفته و به مناسبت وفات ایشان پیام می‌دهد. اما مردم ایران فراموش نخواهند کرد که آیت‌الله منتظری در مورد توطئه علیه جانش گفته بود:

 

به بهانه حمایت از ولایت فقیه جمعی از افراد بی منطق را به نام حزب‌الله به راه انداختند و به زور و تهدید و اغفال ، بعضی از محصلین بی گناه دبیرستان‌ها را هم با آنان همراه کردند، و در این میان همکاری بعضی از افراد اطلاعاتی با حمله کنندگان بسیار محسوس بود. در این میان اصرار داشتند به بهانه محافظت از من مرا از اطاق و کتابخانه و مزل شخصی خارج نمایند و ببرند و همه هستی مرا رد اختیار رجاله‌ها و غارتگران قرار دهند، و معلوم نبود مرا به کجا می‌خواستند ببرند. همین بی‌سیم به دست‌ها می‌خواستند برای این منظور درب خانه اندرونی را با دیلم از جا بکنند تا به من دسترسی پیدا کنند و به زور ببرند.

 

صفحه‌ی ۶۲۹ خاطرات آیت‌ الله منتظری چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

 

بگذار آخوندهای درباری چون مکارم شیرازی بر چهره‌ی او چنگ کشند. مردم تکلیف‌شان با آن ها که جز جیره‌‌خواری حکومت هنری ندارند مشخص است. مکارم شیرازی آن چه دارد از صدقه‌ سری چنگ کشیدن بر چهره‌ی آیت‌الله شریعتمداری که در دوران شاه ولی نعمت‌اش بود دارد. بی‌خود نیست که مرجع حکومتی شده است. مردم به خوبی سره از ناسره را تشخیص می‌دهند. بی‌خود نیست مردم فریاد می‌زنند، «این ماه، ماه خون است سید علی سرنگون است».

 

مردم بزرگ ایران بدون شک اشتباهات تاریخی آیت‌الله منتظری را به صداقت ایشان و پایداری‌شان بر استیفای حقوق مردم بخشیده‌‌اند. چنانکه زندانیان سیاسی دهه شصت، سکوت اولیه آیت‌الله منتظری بر جنایات و شقاوت و بیرحمی خمینی را به خاطر دفاع جانانه‌ی بعدی ایشان از حقوق‌شان فراموش کرده‌اند.

 

درست ۲۵ سال پیش ابتدا به نماینده‌‌ی ایشان و سپس برای خودشان نوشتم اگر امروز و در این دنیا دستم به شما نرسد فردای روزگار از شما نخواهم گذشت. امروز از صمیم قلب می‌گویم در غم از دست دادن او نشسته‌ام.

شما هم بیایید به احترام کسی که به قدرت نه گفت و در دفاع از حقوق مخالفانش دمی از پای ننشست؛

کسی که خمینی نتوانست او را به سکوت وادار سازد؛

کسی که تنهایی و تک صدایی او را از گفتن باز نداشت؛

کسی که حمله و هجوم اوباش خامنه‌ای و آخوندهای درباری نتوانست او را به سازش و مماشات بکشاند؛

و به احترام کسی که یک آن خانواده زندانیان سیاسی را تنها نگذاشت بایستیم، کلاه از سر برداریم و یک دقیقه سکوت کنیم.

 

ایرج مصداقی

 

۲۹ آذر ۱۳۸۸

 

Irajmesdaghi@yahoo.com

 

www.irajmesdaghi.com

 

 

 


 


 



منبع: پژواک ایران