PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

هوشنگ عیسی بیگلو- آقای وکیل - روح انسانی
سعید جمالی


 

نوجوانی بودم که به زندان افتادم. بعد از مراحل بازجوئی به زندان قصر، بند موقت، که در کنار بندهای زندانیان عادی بود منتقل شدم. همه بچه ها شاد و سرزنده بودند...

هوشنگ یا همان آقای وکیل آن دوران چهره شاخص تری داشت، میزان فعالیت و تحرکش، راه رفتن سریع، سبیل بلند، لهجه ترکی و ادای کامل کلمات، سن و سال، تحمل شکنجه های زیاد و.... "ظاهر" او را برجسته میکرد.... اما این روح بلند و انسانی این مرد بود که به همه چیزش معنا میداد. با سوابق و لواحقی که او داشت میشد که "کس" دیگری باشد، اما شکسته نفسی، گرمی و مهربانی، توجه و گوش دادن به دیگران، نرمی و لطافت رابطه اش با دیگران، احترامی که برای همه قائل بود و.... آنقدر برجسته بود که او را "هیچ" میکرد..... آنقدر که میتوانستی از راه نرسیده در وجودش غرق شوی، نیازبه هیچ آداب و تکلفی نبود، برای نزدیک شدن به او نیاز به عبور از هیچ مانعی نبود، احساس "لحظه" درنگ نمیکردی....

نمیدانم! اما اصلا دوست ندارم از مقاومت او در برابر شکنجه و انواع  و اقسام بازجویان و زندانبانان سخنی بگویم، آن روح انسانی آنقدر خیره کننده بود که نباید او را اینگونه "مخدوش" کرد.... در آن روزگار پرفتنه خط و خط کشی ها، آب زلالی بود که بر سر و روی همه ریخته میشد و التهاب زخمهای جانکاه را "مرهم" میشد.

او را نباید "تمجید" کرد نه او نیاز به آن ندارد و نه نیازی به اینکار است، او را باید "تعریف" کرد. باید به او نگاه کرد و "گفت". از تبار "پیام آوران" بود، همه کارها و زندگی و منش اش "درس" بود. اگر همه ما و همه "مدعیان" نظری به او، به اخلاق و رفتار و منش اش کنند "راه" مسالمت را باز خواهند یافت و چه چیز ضروری تر از آن.

دوست داشتم و در انتظار بودم تا باری دیگر و بعد از سالیانی دور، آغوش پر محبتش را ببوسم.....

سعید جمالی

شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۳ -  ۳ ژانویه ۲۰۱۵



منبع: پژواک ایران