PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 20th April 2024

آی دزد آی دزد
محمدرضا روحانی


 

شير نر و كلاهبردارى 

در تاريخ ٢٤ ژانويه ، موجود غايب ومفقودالاثرى از طرف كمیسيون تروريزم وضد امنيت شوراى ملى مقاومت ايران مطلبى انتشار داد . اين نوشته قطعاً اثر بديع شخص شخيص رهبر عقيدتى، فرمانده كل ارتش آزادى بخش و مسئول شوراى ملى مقاومت ايران آقاى مسعود رجوى است  .                

http://www.hambastegimeli.com/home/%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7/55068

امروز نگارنده حال و حوصله رفتن توى دهن هیچ نوع شيری را ندارد. در اين نوشته فعلاً به طرح چند سؤال اكتفا مى شود . خوب توجه كنيد كه من به صفات مذموم شير اشاره اى ندارم . اما شير شناسان مى دانند كه شير نر غالباً در  خواب است يا چرت مى زند. وقتى بيدار مى شود واحساس گرسنگی مى كند خشمگين است، نعره مى كشد تا شير ماده برايش غذا فراهم كند. يكى از دوستان دامپزشک من مى گفت شير نر را تيمار مى كنند، به كار نمى كشند، مزاحم خوابش نمى شوند تا فربه، قوى جثه، سالم و زور مند باشد و هنگام دفاع آماده انجام وظيفه . من بارها توصيه كردم كه با توجه به اخلاقيات شير نر به ويژه رفتار خشن و پدر سالارانه او نسبت به همنوعانش ، لقب مسئول شورا را عوض كنيد. لابد زیبنده انقلابيون نيست كه حرف ليبرالها را بشنوند . نتيجه آن كه امروز براى انجام تعهدات مالى خود شرط مى كنند كه «از برخى كلمات مانند شير.... كلاهبردار.... و غيره استفاده نشود» آیا كسى مى داند چرا كلمه شير با هر صفتى ، مرادف كلاهبردار شده است؟ 

http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.fr/2015/01/blog-post_28.html

دعواى اصلى 

١٥ خرداد ١٣٩٢ كه آقاى دكتر كريم قصيم  و نگارنده در يك يادداشت محترمانه خطاب به خانم وآقاى رجوى به كوتاهى و در يك جمله ١٦ كلمه اى به نداى وجدان خود پاسخ داده و از شوراى ملى مقاومت استعفا داده ايم  . 

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=27378

از آن روز تا به امروز حدود ٦٠٠ روز مى گذرد. علاوه بر صدور حكم غيابى ٤٨ ساعته كه به امضاى بيش از ٥٠٠ نفر قاضى جامع الشرايط از سراسر جهان رساندند. يك حكم تفضيلى ناب ٥٦ صفحه اى هم صادر فرمودند. 

http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=11321

http://www.hambastegimeli.com/home/%DA%AF%D8%B2%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/42765-2013-06-30-20-17-09

٦٠٠ روز است كه با انواع سايت ها ، تلويزيون، جلسات بزرگ وكوچك ، ملاقات هاى خصوصى ، كال كنفرانس ، در ميتينگ ها ، تحصن ها ، اعتصاب غذاها، سخنرانى ها ، فيلم، و كاريكاتور ، تار و طنبور، كنسرت و آواز دشمنى كرده اند . مخاطب نامه غايب است.

ديگران كه اصلاً طرف سخن ما نمى توانند باشند. به پاسخگوئى نيابتى پرداختند. 

تا ششماه پيش ٤٥٠ مقاله نوشتند كه فهرست آن مقالات به همت آقاى ايرج مصداقى فراهم آمده است.

http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/g92_list_Maghalat_Siteha.pdf

اين لشكر كشى هاى «انقلابى و جوانمردانه » دليل دارد. نمى خواهند به نقد ها پاسخ گويند . دعاوى فرعى توسط ديگران طرح مى كنند. البته با چاشنى بند از بند كشيدن ووووووو

https://www.youtube.com/watch?v=BrfC0FD7faM

قصه هاى قديمى 

ريش و گيس بافتن هاى جديد هم دنباله همان بازيها ست. مى خواهند جواب خانواده ها را ندهند. فكر مى كنند با مهمانى به ٧٠٠ خارجى در ويلپنت از حمايت ملت ايران بى نيازند . اين سياست فاجعه بار بزرگترين جنبش تاريخ ما را به انزوا ، كاهش چشمگير نيرو وبدبختى هاى بزرگ و باور نكردنى مبتلا كرده است . امروز خانواده هائى كه با گوشت ، و پوست ، جان ومال خود در مبارزه شركت داشتند به انفعال و نفرت كشيده شده اند . وقتى دكتر قصيم فرياد مى كشيد اوضاع عوض شده باز هم به جاى تجديد نظر ، جدالهاى بى معنى را به جان منطق خير خواهانه مى انداختند . نمى خواهند حقايق را بپذيرند. وكى  بود كى بود من نبودم. 

آقاى رجوى مى داند كه من در خواست عضويت خود را در شورا مطرح نكردم . ايشان پيشنهاد كردند ومن پذيرفتم  « عضويت  من در شورا به پیشنهاد مسؤل شوراى ملى مقاومت بوده است ..... »نشريه مجاهد شماره ٣٩٨ صفحه ٣ 

عضويت من با استعفا از جبهه دموكراتيك ملى ايران در اسفند ٧٦ پايان يافت . در جلسه تيرماه -١٣٧٧ باز هم به در خواست  آقاى رجوى تقاضاى عضوت  در شورا را به عمل آوردم. آقاى رجوى از استعفاى قبلى من و آقاى دكتر قصيم از مسئوليت كمیسيون ها با خبر بوده وهستند ولابد اسناد آن را در اختيار دارند. آقاى رجوى مى داند وقتى مجاهدين در اوج احترام  اخلاقى و اقتدار مادى و تشكيلاتى بودند  ومرا به عنوان كانديداى مجلس بررسى پيش نويس نهائى قانون اساسى   (خبرگان بعدى ) از مازندران اعلام كردند من توسط زنده ياد پاکنژاد عذر خواستم . البته ديگرانى بودند كه براى اين موقعيت دست و پا مى شكستند. در حالى كه حقوقدانان آن زمان مجاهدين سرگرم وظائف ديگرى بودند من آن افتخار را داشتم كه از طرف جمعيت حقوقدانان ايران به بابل، شاهى ، گرگان بروم  واز حقوق هموطنان خود از جمله مجاهدين دفاع كنم . من آنچه كردم ومى كنم براى كسب وجاهت يا تقرب به قدرتى نيست . اطاعت از نداى وجدان و اداى دين است وبس. 

يك وظيفه ملى 

امروز هم با تأثر و اندوه به آقاى رجوى توصيه مى كنم در فكر نجات جان زندانيان ليبرتى باشند . ششصد روز همه امكانات  تشكيلاتى را صرف تهديد فيزيكى  و جنگ روانى عليه من  وما كرديد فعاليت هاى رسانه اى را با اقدامات براى فراهم شدن امكان خروج  زندانيان ليبرتى  مقايسه كنيد تا معلوم شود چه كرده ايد ؟ خوشبختانه هميشه زور نمى تواند جاى حق را بگيرد. جز تضعيف انجمن ها ، انفعال اعضا وبى آبرو كردن تشكيلات چه چیزی نصيب شما شد ؟ وقتى سناريوى بند از بند جدا کردن  را راه انداختيد به همه سفارش كردم كه شكايت نكنند وخونسرد باشند .اين اعمال آنها را مجددا روانه ليست سياه خواهد كرد وبهاى آنرا اسيران اشرف وزندانيان ليبرتى خواهند برداخت .اين مى تواند يك دام باشد تا دولتهاى پناهنده پذیر به بهانه وجود سازمانى كه  «بند از بند جدا» مى كند و در صدد كشتن مخالفان خود در اروبا مى باشد از پذيرش هموطنان ما خوددارى كند. هنوز مسئول كمیسيون « صلح » شورا حاضر نشد علناً از اين موضع گیرى خطرناك براى آينده زندانيان ليبرتى فاصله بگيرد.  

چاكر ولايت 

اين مقدمات هر كسى را به آن نتيجه مى رساند كه شما مشغول بحران سازى هستيد تا مسئله اصلى امروز يعنى نجات جان زندانيان ليبرتى  را با كمك همه ايرانيان بپوشانيد. 

و آن چنان كه شايسته انصاف وشرافت شماست من وما را خادمين بساط شاهانه ونطع شيخ ناميديد .

من به شما توصيه مى كنم نامه اى را كه به عنوان «حقير» به خامنه اى جلاد نوشته ايد را که از جمله دلايل استعفاى من  و ما از شورا بود بخوانيد  .    

http://vimeo.com/65949681                                                                      

وآن را با نوشته ها وفعاليتهاى ٢٠ ماه اخير من مقايسه كنيد تا هم به خوبى  « جاده صاف كن هاى كشتار » را بشناسيد هم آستان بوسان و «چاكران ولايت را » . داستان آی دزد  آی دزد را شنيده ايد؟ 

يك دزد 

من اين فرصت را به آقاى رجوى نويسنده اين لجن نامه مى دهم تا يك بار ديگر با دقت فراخوانى را كه به نام كمیسيون نوشته اند را بخوانند . غلط هاى اشكار انرا تصحيح كنند وباسخ دهند.

١- اين پولهائى كه اقاى رجوى با « سخاوت »ودر ديدار «خصوصى» تقسيم مى كردند از كجا امده است ؟ 

٢- پرداختها تحت جه عنوانى قرار داشت ، كمك،حقوق، هبه، وام، جايزه، هزينه ووووووو

 

٣- جه كسانى با چه ملاكى حق استفاده از اين وجوه را داشتند؟

٤- اين پول متعلق به چه شخص حقيقى يا حقوقى بوده است ؟ 

٥- چه مبلغ از اين پول مال مجاهدين وچه مبلغى متعلق به شوراست؟ 

٦- جمع ارقام مربوط به فتوکپى اسناد چرا تناسبى با كل رقم مورد ادعا ندارد؟

٧- در كدام سازمان سياسى در جهان چنين پرونده سازيهائى وجود داشته يا دارد ؟ 

٨- با توجه به اسناد وارقام صدها هزار دلارى مورد ادعاى شما در مورد شاعر مقاومت جناب اسماعيل يغمائى و مورد اخير اين مابه التفاوت هاى عجيب را چه كسى به جيب زده است ؟ 

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-67125.html

پند و ملال 

در انتظار پاسخ آقاى رجوى مى مانم . در برابر همه توطئه ها ، كينه ورزيها ، وتير هاى مسمومى كه براى من وما فرستاده است و خواهد فرستاد به ايشان اطمينان مى دهم كه اگر « بند از بند » ما باز كنيد ممكن نيست تسليم مانور هاى متقلبانه شويم . اين جمله هم يادتان باشد كه « وزن اشخاص در جامعه بقدر شدائدى است كه در راه مردم تحمل مى كنند.»

مى دانم كه « نرود ميخ اهنين بر سنگ» و از فردا توپخانه مباركه رهبر عقيدتى به فرمانده اى يعقوبى خوش سابقه شليک خواهد كرد اما خوب است فرزندان ما و آيندگان بدانند و آقاى رجوى از افتخار خراسان بزرگ، ابو عبدالله جعفر ابن محمد حكيم ابن آدم معروف به رودكى كه يكى از القاب او آفريننده دوستى بود بيتی را بشنود كه حدود ١٠٥٠ سال قبل سروده شد . 

زمانه گفت مرا خشم خويش نگهدار                 كرا زبان نه به بند است پاى در بند است 

ظاهراً من وما بايد كفاره گناهان خود را بدهيم . من باز هم به خير خواهى خود ادامه خواهم داد  . 

«تو خواه از سخنم پند گير يا كه ملال»             

 

ادامه دارد          ٣٠ ژانويه ٢٠١٥ 

 

 



منبع: پژواک ایران