PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 20th April 2024

از رباعی‌ها
اسماعیل وفا یغمایی


سماعیل وفا یغمائی

این کاغذ و این قلم بفرمان خداست

این شعر از اوست گر چه در دفتر ماست

ای ننگ خداوند، خدایت، مومن!!

وی وای  خدا!اگر خدای تو خداست

**

جز«داعش»و«القاعده»و «شخص امام»

کو خربزه ای ز باغ «حاجی اسلام»

گفتی که: «عزیز گشته پنهان »گفتم:

ما تجربه کردیم!! بر او هم سه سلام

**

«چنگیز» نماد مهر در پیش خدات

«تیمور»،خجسته – چهر در پیش خدات

بالله که ز «هیتلر»منم شرمنده

در پهنه ی این سپهر در پیش خدات

**

این «جنده – سرا» که نام او هست بهشت

وین «دوزخ گندیده» چو معمارش زشت

پهنای جهان توست ای مومن خوب

گیرم تو به مسجدی و یا دیر و کنشت

**

از «هول عذاب» و «شوق جاوید شدن»

بر گردن خود چو گاو افکنده رسن

ای بیخرد ار خدا و دینت این ست

لعنت ز چه میکنی تو بر اهریمن

**

گویند که عیب در مسلمانی ماست

ویران شده اسلام ز ویرانی ماست

ای یاوه که وارونه سخن سرکردند

چون زاده ی اسلام مسلمانی ماست

**

«اسلام عزیز» و «حضرت استعمار»

ز«ایران و ز ملتش» بر آورده دمار

آن یک به جهانی ز جهالت پر بار

این یک بنمود جیب خود را سرشار

**

فرزند جهانم و هر آنکو که در آن

اعجاز ظهور و پویش کون و مکان

اندر رگ من تپد هزاران خورشید

من در تپشم در رگ هر کاهکشان

**

پرورده مرا جهان! چرا ترسم از او

با اویم و بوده ام! چه میپرسم از او!

او زنده ی جاوید و در او مرگ و حیات

افزون نکند، نه نیز چیزی کم از او

**

وقتی که بود خواهرک من «ناهید»

وقتی که برارکم جناب «خورشید»

وقتی که جهان تمام فامیل من است

ای شیخ بگو من ز چه خواهم ترسید

**

این زلف تو آن آتش آغازین بود

سرشار ز عطر لاله و نسرین بود

می بوسمت و لب جهان می بوسم

کز این همه راه قصد و مقصد این بود

 

15 نوامبر2016 میلادی

اسماعیل وفا یغمائی



منبع: پژواک ایران