شعارهای رکیک در تظاهرات‌های ایران بیانگر چیست؟

شعار های رکیک! نمایانگر ورود انبوه طبقه سه جامعه به صحنه انقلاب است. بسی مبارک باشد!
ما رو نزن با باتون! شاید باشیم باباتون!
این یکی از انبوه شعارهای رکیکی است که این روز ها در اعتراضات گفته می شود. عده‌ای این گونه شعارها را حمل بر بی ادبی معترضین می کنند ولی اینگونه نیست. وقتی طبقه سه و یا طبقات پایین جامعه وارد عرصه انقلاب می شوند زبان و فرهنگ لغات خیابانی را نیز همراه خود می آورند. نباید انتظار داشت که یک کارگر فقیر همان رفتاری را داشته باشد که یک دانشجو دارد. اگر دانشجو با زبان فاخر می گوید ما خواهان قطع سیطره روحانیت از منابع اقتصادی هستیم، کارگر این را در شعار :
نون مونده نمی خوایم
آخوند کونده نمی خوایم!
مطرح می کند.
یا اگر هنرمندان ما از سانسور و محدویت هنری می نالند. طبقه سه همین را با شعار
تفریح خوب نداشتیم
کون سپاه گذاشتیم!
پاسخ می دهد.
این تفاوت رفتار انقلابی حتی در عرصه درگیری های خیابانی هم خود را نشان می دهد. دانشجو وقتی خیلی خلاف بکند فریاد بزند بی شرف بی شرف! ولی کارگر یک تکه نبشی آهنی بر می دارد و چنان تو کمر گارد ویژه می زند که قطع نخاع می شود! و یا آن پیرزن نظام آبادی تخم دار! شمشیر بر می دارد و وسط خیابان نفس کش می طلبد تا این شعار را جامه عمل بپوشاند:
اونی که به ما میگه مگس
خایه داره قد عدس!
یا طبقه فقیری که روز و شب در حال دویدن به دنبال یک لقمه نان است، دق و دلی خود را با این شعار خالی می کند:
دویدم و دویدم
اخوندها رو گاییدم!
طبقه ای که نان شب ندارد بخورد و خوردن پسته را در خواب هم نمی بیند، عقده خود را اینگونه خالی می کند:
از آسمون پسته میاد
آخوند خارکصته میاد!
که بگونه‌ای به حجم عظیم ۵۰۰ هزار نفری طبقه زالوی روحانیت هم اشاره دارد و ما بجای نان اخوند داریم.
عقده فقر غذایی خود را اینگونه هم نشان می دهد. طبقه‌ ای که باقالی پلو با گردن برایش یک رویاست!
باقالی پلو با گردن
بسیجیا رو کردن!
در این شعار بطور بطنی این را مطرح می سازد که اگر باقالی پلو با گردن می خواهی باید اول بسیجی ها را صاف کنی!
وقتی می گوید بسیجی وامونده
نصف باتوم جا مونده!
به تداوم انقلاب اشاره دارد. یعنی من در میدانم و تا کار را به اتمام نرسانم ول نمی کنم. و یا در :
بسیجی جیره خور
آخرشه خوب بخور!
پایان نکبت بار رژیم را نوید می دهد.
قشر گرسنه ای که حتی شعار هایش هم رنگ غذایی دارد و پیتزا و ساندویچ برایش یک خوراک شاهانه محسوب می شود و کی شود یک پولی از یکجا بدست آورد و ناپرهیزی کرده و پیتزایی بخورد! هرج و مرج اقتصادی در جامعه‌ای که سگ صاحابش رو نمی شناسد را با:
پیتزا تو ساندویچی‌؟
کص ننه ات بسیجی!
یا
سبزی پلو با ماهی
کص ننه ات سپاهی!
نشان می دهد. او مدتهاست سبزی پلو و ماهی نخورده و سپاه را مسوول آن می داند.
او نظام حکومتی را اخته ای می داند که قادر به حفظ نظم موجود نیست. با بهره وری های اقتصادی کوتاه مدت، آینده خود را اخته کرده است لذا می گوید :
گولم زدن با ساندیس
یهو دیدم دولم نیست!
او عامل بدبختی مملکت را قشر روحانیت و آخوندها می داند و می گوید هدف اصلی آنها باید باشند و به زیبایی می گوید:
نه راست می ریم نه دولا
کیرم تو فرق ملا!
کیر در اینجا به معنای قدرت قهری و فاعلیت بی چون و چرا و فرق به معنای ماهیت ایدئولوژیک حکومت که در مغز آخوند تبلور یافته است می باشد. پیروزی کیر بر مغز آخوند بی چون چراست!
او به قدرت خود ایمان دارد و ضمن تحقیر دستگاه سرکوب در دل آنها رعب و وحشت می اندازد که عاقبت این سرکوب بچه گانه خوب نیست.
سپاهی ساچمه زن
زانو بزن ساک بزن!
زانو زدن به معنای تسلیم حقیرانه و نجات خود به هر قیمتی حتی مکیدن آلت تناسلی انقلابیون است!
و یا
ما را نزن با باتون
شاید باشیم باباتون!
که بصورت ملموسی به نیروی سرکوب یادآوری می کند که ما از یک تخمه هستیم و چرا به هموطن خود حمله می کنی؟
و یا :
درخت به این تناوری
همه اش تو کون رهبری!
که یک حاضر جوابی عالی و دندان شکن و بلکه جو شکن به مزخرفات رهبر بود که او را حتی در میان هوادارانش با خاک یکسان کرد! و از این بهتر نمیشد.
همانگونه که می بینیم این شعارها بر خلاف ظاهر خود، از مفاهیم بطنی بسیار بالایی برخوردار هستند ولی با زبانی ساده، قاطع، صریح، و شوکه کننده بیان شده اند. این پیوند مفهومی طبقه متوسط جامعه با طبقه سه است. طبقه‌ متوسط مغز و فرمان و طبقه سه، عامل اجرای انقلاب است. بدین لحاط باید به این شعارها احترام هم گذاشت. این نوشته در پی این نیست که فرضا دانشجویان و یا معلمین هم شعار رکیک بدهند نه منظور این است که مردم را راحت بگذاریم و بگذاریم تا با توجه به شرایط زمانی و مکانی خود تصمیم بگیرند. اگر در جنوب شهر تظاهرات می کنید این گونه شعارها می تواند خیلی موفق باشد. به تعبیر دیگری طبقه سه موتور انقلاب و طبقه متوسط فرمان آن و فرهنگیان و دانشگاهیان و هنرمندان و روشنفکران مغز راننده ماشین انقلاب هستند. هر کدام اینها در جای خود در حال انجام وظیفه مهم خود هستند. و همگی باید پاس داشته شوند. انقلاب یک امر درهم است، همانگونه که وقتی میوه می خرید آنرا درهم می فروشند. یعنی اجازه جدا کردن به شما نمی دهند. اصلا قرار نیست یک انقلاب شیک باشد. در آن فحش و خونریزی و نا امنی هم هست. ولی در مجموع، بهای آن یک میلیونیوم ضرر استمرار حکومت خامنه‌ای هم نیست.

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران