اگر چه این مزدبگیر مفلوک، بی ارزش تر از پرداختن است، و بقول بازرگان در مجلس ملایان، آنکه به ما نریده بود، همین پیر مفلوک وافوری بود، که ظاهراً پیش از آمدن به نمایش روحوضی سیمای بردگان، مدالش را هم گرفته و به سینه پر دود چسبانده، و احتمالا نشئه از زیادی کشی، به زیاده خوری افتاده بود، و مثل دن کیشوت به نیابت از رهبر تبهکار فراری و سخنگوی کانون های شورشی نروژ! فرمان ترور صادر می کرد...که بهترین توصیف از این همه چیز خورها! را مینا اسدی و سعید جمالی نوشته بودند: جاکش ها!

اما برای فهم این افسار پاره کردن رهبر فراری و  فرقه تبهکار رجوی، بایستی کمی به پیشینه ی این امر بپردازیم.

همانطور که می دانید، ابتدا امیر یغمائی(متخصص محیط زیست ساکن سوئد) بنا به اصول ابتدایی شهروندی و حقوق بشر، درخواست دیدار با مادرش در کمپ اشرف آلبانی را مطرح کرد، اما بدلیل اینکه زوج رجوی بیشتر از همه می دانند که اگر به دیدار اعضای خانواده های اسیران کمپ اشرف تن بدهند، نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان مخفی شده در گندآب جمکران، لذا با سیل اتهامات نخ نما، و عقده گشایی سالیان بر علیه امیر یغمائی، اسماعیل وفا یغمائی، عاطفه اقبال، ایرج مصداقی، همنشین بهار و.‌.. را در همان سیمای بردگان قی کردند.

متعاقباً حنیف حیدرنژاد در اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن تهدید منتقدان، بر ضرورت دفاع از حق آزادی نقد و بیان تأکید کردند، و فکر می کنم تاکنون حداقل ۶۳ نفر از مدافعان جنبش دادخواهی مردم میهنمان آنرا امضاء کرده اند: 

 

 

از طرفی برای فهم ریشه های مشترک این سرکوب و تروریسم اسلامی، که از تهران تا کمپ اشرف امتداد دارد، و همواره ولایت فقیه غالب و مغلوب سعی داشته اند، که آنرا به اروپا نیز گسترش دهند، بایستی نگاهی اجمالی به خاستگاه این اندیشه ضد بشری بیاندازیم.

پس از قتل عام اولیه خمینی جلاد در مدرسه رفاه، و تأیید این کشتار ضد بشری توسط مجاهدین در نشریه مجاهد شماره ۳(و تأیید قتل عام یهودیان بنی قریظه توسط محمد و علی، جهت دم تکان دادن برای خمینی) آنها در همان ابتدا روشن کردند، که در نقاط اشتراک با خمینی جای هیچ شکی نیست!

ترورهای بعدی رژیم در اروپا(از دکتر بختیار، تا فرخزاد، از دکتر کاظم رجوی تا نقدی، قاسملو و دهها ترور دیگر) همه و همه بیانگر این خط مشی اسلامی در سیاست خارجی جنایتکاران حاکم بود.

تروریسم وحشیانه داخلی نیز که در خوزستان و کردستان و گنبد از همان روزهای نخست آغاز شده بود، بدون انقطاع تاکنون ادامه داشته است، و کشتار قیام آبان و مسافران بیگناه هواپیمای سرنگون شده از آخرین نمونه های آن در طرف ولایت فقیه غالب است،

رجوی نیز که پس از شکست عملیات فروغ، بجای انتقاد از خود و تصحیح خط مشی، و کمک به پیشبرد اهداف جنبش مردم ایران و ایفای نقش مثبتی در جهت سرنگونی حکومت اسلامی، مسیر دگردیسی نوین را برگزید، و خود را امام زمان اشرف نامید، و صریحا داعیه ولایت مطلقه فقیه نوین مغلوب را اعلام کرد، برای عقب نماندن از ولایت فقیه غالب، تمامی مرزهای خیانت، جنایت، فساد، شکنجه و قتل، ناپدید ساختن اعضا و تروریسم درون تشکیلاتی را نیز در نوردید، که در مقالات قبلی به مواردی از آنها(مانند ترور و قتل مخفیانه محمدرضا صداقت، حمزه رحیمی، نسرین احمدی و...) اشاره کرده ام.

اکنون پس از چهار دهه تجربه چوب دو سر طلای ولایت فقیه غالب و مغلوب، بر کسی پوشیده نیست که حاکمان جنایتکار در تهران و کمپ اشرف نه دمکرات هستند، نه اصلاح طلب، نه گرایش ایرانی و ملی دارند، و نه سنخیتی با حقوق بشر و حقوق شهروندی دارند...و البته این همه را یکجا از امیر مومنان دارند، و مرز سرخ حجاب اسلامی، و عشق سینه زنی و نوحه خوانی شب های احیاء و نمایش های روحوضی جمکرانی آنها نیز همه بخاطر همین عشق آنها به مولایشان علی است!.

همان علی که خمینی با اقتدا به او شروع به قتل عام کرد، و لاجوردی «همچون خودش» پیشانی جنگی بر علیه کفر و نفاق و ارتداد بود...

همان مولای متقیانی که زوج رجوی در این ماه رمضان، کف بر دهان از او یاد کردند و می کنند، زیرا امام و راهبر عقیدتی آنها «همچون خودش» برای حقوق شهروندی پشیزی ارزش قائل نبوده است، و بصراحت می گوید: اما زمانی که بیعت صورت گرفت، اختیاری در کار نیست، و رعیت باید تسلیم او باشد، و کسی که بیعت را رد کند، اسلام را رد کرده است( و مرتد است)، که همه برای توجیه جنگ با عایشه و طلحه و زبیر و مباهات حضرتش به کشتن نزدیکان و اقوام و ... همچنانکه در ورود به کوفه اعلام کرد: و اما بعد، عده ای هم از مردان شما از یاری ما دست برداشتند، و مرا از خود ناراحت نمودند، اینک نیز شما با فحش و ناسزا با آنها گفتگو کنید، تا خدا را خوشنود و آنها را از کردار خویش شرمسار کنید، تا به دنبال من بیایند، پس اگر چنین نکنند، من توبیخ کننده و مجازات کننده آنها هستم (ابن ابی الحدید)، همچنانکه وقتی جریر بن عبدالله و سویر کنار کشیدند، علی حتی خانه های سویر بن عامر و جریر را خراب کرد(از ابن ابی الحدید)، و هنگامی که این امام مولای متقیان مریم و مسعود رهبران نوین جمکران، از حنظله بن ربیع می پرسد، تو با منی یا بر من؟ و حنظله ابن کاتب پاسخ می دهد، نه با تو و نه بر تو، که ظاهراً در نشستی شبیه نشست های جمعی رجوی بوده است، و چماقداران علی فریاد می زنند، اگر بر علی خروج کنی، هم همسر و فرزندانت را گروگان نگه می داریم، و هم حتما تو را خواهیم کشت، و یا هنگامی که اربد بن ربیع به سخنان علی مبنی بر برادر کشی اعتراض ساده ای می کند، مالک اشتر از جای برخاسته و می گوید این خارجی کیست؟ و او را در حضور علی چندان زدند تا کشته شد...برای اطلاع بیشتر از حکومت عدل علی، که شیادی ولایت غالب و مغلوب برای قهرمان سازی از پیشانی جنگی حکومت اسلامی قتل عام است، و طی حدود پنج سال خلافتش، که به اندازه یک دوره ریاست جمهوری دوران مدرن کنونی بوده است، آنچنان مملو از جنایت و خیانت و تجارت بردگان و کنیزان و سرکوب قیام ها، و جنبش های ایرانیان و اعراب خودشان و ...بوده است، که نه تنها پایه های برادر کشی را از همان زمان بنیاد نهاد، بلکه چنان جو رعب و سرکوب و وحشتی حاکم کرد، که در هیچکدام از دوران‌های خلافت طولانی تر در زمان ابوبکر و عمر و عثمان نظیر این توحش کوتوله ی خودشیفته ی داعشی قبله فراری جمکران یافت نمی شود...برای درک جامع تر این موضوع می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

 

https://t.co/6ZxuZVfadO‎

 

منظور من از این اشاره ها، نه یادآوری تاریخ توحش محمد و علی و شیعیان، بلکه تأکید بر ریشه های این اندیشه تروریستی النصر بالرعب، در ولایت فقیه غالب و مغلوب است، و همانطور که بارها یادآوری کرده ام، یک سر این گندآب جمکران در تهران و یک سرش در اشرف هزار کهکشان است، و اگر کسی بدون توجه به این ریشه های مشترک قوی نهادینه شده در ولایت فقیه غالب و مغلوب، سعی در شناخت خمینی، خامنه‌ای، رجوی، مواضع اولیه رجوی تا سال شصت، نامه نگاری های حقیرانه به رفسنجانی، خامنه‌ای، و شورای نگهبان ارتجاع برای نجات بیضه اسلام (که دقیقاً مشخص نیست چه خاطراتی از این بیضه های اسلام را از دوران نوجوانی انجمن حجتیه ای در روح و روان شیر فراری تداعی می کرد، که پس از سالیان به کشتن دادن جوانان مردم، از آنها دل نمی کند و خود را همچنان حقیرشان می خواند)، و سرکوب بی مرز دو طرف در حاکمیت های خود، قتل، فساد، شیادی، بی ناموسی، هیستری ضد ایرانی، و همدستی آنها در سرکوب وحشیانه و عقیم گذاشتن جنبش دادخواهی مردم میهنمان برای سرنگونی حکومت اسلامی جنایتکاران حاکم و... داشته باشد، بی تردید به یک تصویر واقعی و جامع نخواهد رسید، و این همان تصویر واقعی امیر مومنان مولای متقیان است، همان تصویر خمینی در ماه، که خامنه ای و رجوی، استفراغ های خشک شده اش در نیمه ی تاریک ماه بودند، و پس از خمینی رخ نمودند، و دقیقاً به همین دلیل ولایت فقیه غالب و مغلوب خطرناک ترین ویروس های مرگبارتر از کرونا در قرن بیست و یکم هستند!

بنابراین اکنون دیگر سکوت بر کسی شایسته و بایسته نیست!، اکنون دیگر دفاع از آزادی و حقوق شهروندی،  وظیفه مبرم هر ایرانی در داخل و خارج کشور، و مرزبندی قاطع بین خلق و ضد خلق است، زیرا خامنه‌ای و رجوی با لغو و نادیده گرفتن این حقوق شهروندی، تاکنون ایرانیان را در داخل کشور، و کمپ اشرف به گروگان گرفته اند، مورد تجاوز و تعدی و شکنجه و قتل و...قرار داده و می دهند، و با حربه ی تروریسم اسلامی، سعی در گرفتن حقوق شهروندی حتی در کشورهای دمکراتیک جهان را نیز دارند.

لذا اکنون بعنوان یک وظیفه مبرم بایستی دست در دست هم نهیم، و با پیگرد قانونی مزدوران سرکوب گر خامنه‌ای - رجوی در اروپا، اجازه ندهیم که آنها به مقاصد پلید خود برای سرکوب آزادی دست یابند.

از همه ی دوستانی که دل در گرو آزادی دارند، تقاضا می کنم، ضمن امضای بیانیه حنیف حیدرنژاد برای ایجاد سدی قوی در برابر این هجوم وحشی، همه ی ایرانیان خانواده جنبش دادخواهی، ضمن حمایت از اسماعیل وفا یغمائی، خواستار پیگرد قانونی عوامل سرکوب و تشویق کننده به تروریسم اسلامی باشیم.

بی تردید در قیام بنیان کن پسا کرونا، حکومت اسلامی جنایتکاران حاکم با تمامیت این اندیشه اشغالگران ضد ایران و ایرانی توسط گردآفریدان و سیاووشان شجاع میهنمان به گورستان تاریخ روانه خواهند شد، و آن روز دور نیست، و این واقعیت را خامنه‌ای و رجوی نیز خوب دریافته اند!

ما پیروز می شویم

با احترام

موسا حاتمیان

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت/ maj 20,2020

سوئد