PEZHVAKEIRAN.COM توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!
 

توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!
فاضل غیبی

دانایان قدیم چنین اندرز داده‌اند که: آزموده را آزمودن خطاست!  شاید فرهیختگان بر مبنای این حکم منطقی رفتار کنند، اما ظاهراً در زندگی اجتماعی چندان مصداق ندارد؛ وگرنه بسیاری جنگ‌ها و فجایع تاریخی رخ نمی‌دادند. نمونۀ بارز جامعۀ آلمان است که قاعدتاً پس از شکست فجیع در جنگ جهانی اول، نباید به جنگ جهانی دوم تن درمی‌داد. حال از این منظر به سرنوشت سرزمینی بنگریم که از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی به دست یکی از پیروزمندان جنگ یعنی انگلیس افتاد و از آن زمان تا به حال به عنوان یکی از آوردگاه‌های «شرق» و «غرب» همواره در کانون توجه جهانیان بوده است.
کوتاه سخن آنکه، در آستانۀ خروج نیروهای انگلیسی، به سال 1947م. سازمان ملل کمیسیونی ویژه ‌ UNSCOP[i] را مأمور کرد تا پیشنهادی برای سرنوشت آتی این سرزمین ارائه دهد. این کمیسیون که از نمایندگان 11 کشور تشکیل شده بود دو پیشنهاد به سازمان ملل ارائه داد: یکی «پیشنهاد اکثریت» مبنی بر تقسیم سرزمین «اُردن باختری» به دو دولت عرب و یهودی و دیگری «پیشنهاد اقلیت» مبنی بر تشکیل حکومتی فدرال با شرکت نمایندگان عرب، یهودی و مسیحی، که بالاترین مقام کشوری در آن به طور نوبتی انتخاب می‌شد. جالب نظر است که این پیشنهاد از سوی هیأت نمایندگی ایران به سرپرستی «عبدالله انتظام» مطرح شد و در صورت تحقق آن، نه «اعراب» (هنوز واژۀ «فلسطینی» رواج نیافته بود!) از این سرزمین رانده می‌شدند و نه کشورهای عربی همجوار بهانه‌ای برای حمله به آن می‌یافتند. فراتر از آن، با استفاده از سطح بالای دانش و  تخصص یهودیان اروپایی ممکن بود که این منطقه در سایۀ همکاری سه گروه دینی به شکوفایی بی‌همتایی دست یابد.
اما «کمیساریای عالی عرب» به رهبری «محمد الحسینی»، مُفتی اورشلیم که به تازگی (پس از آنکه پنج سال در برلین مهمان شخصی هیتلر بود و هر شب از رادیو برلین فریاد می‌زد: «ای برادران مسلمان، من بر علیه یهودیان اعلام جهاد می‌کنم! بکُشید آنها را، همه‌شان را بکشید!») به اورشلیم بازگشته بود، از عضویت «کمیسون ویژه» مزبور خارج شد و تمامی پیشنهادهای آن را ردّ کرد؛ حال آنکه «آژانس یهود» (به نمایندگی صهیونیست‌ها) از هر دو پیشنهاد استقبال کرده بود!
در این گیر و دار آنچه در رسانه‌ها ناگفته می‌ماند، علت امتناع رهبران عرب از قبول هرگونه توافق است. این علت تا به امروز نیز همواره دلیل اصلی شکست کوشش برای حل «مشکل فلسطین» بوده است؛ علت آن است که مسلمانان، گویا بنا به اسلام، مجاز نیستند در زیردست غیر مسلمان زندگی کنند. به همین علت نیز مثلاً «محمدعلی ‌جناح» رهبر مسلمانان هند خواستار جدایی از هند شد و با سه پاره کردن «مادر هند» کشور پاکستان را به بهای کشته شدن حدود پنج میلیون هندو و مسلمان تأسیس کرد. در نگاه نخست، باورکردنی نیست، اما بررسی دقیق تاریخی نشان می‌دهد که رهبران فلسطینی ورای کوشش برای حفظ مقام خود، به سبب اسلام‌زدگی هر بار کوشش‌های دیپلماتیک برای حل مشکل فلسطین را با شکست روبرو کرده‌اند.  
در سوی دیگر اما، اسرائیلی‌ها با برخورداری از برتری همه‌جانبه، از درایت و دانش گرفته تا واقع‌گرایی و همبستگی ملی، هر بار در مقابله با حملات دشمنان خود، قدرت و استحکام بیشتری یافتند. جامعۀ اسرائیل به عنوان جامعه‌ای مدرن و دمکراتیک بیش از هر چیز به آرامش و امنیت نیاز دارد، زیرا تک تک شهروندان چنین جامعه‌ای در کارآیی و پیشرفت کشور نقش دارند. بدین سبب آنان همواره از کوشش برای حل مشکل فلسطین و برقراری صلح و آرامش در منطقه استقبال کرده‌اند؛ اما در مناطق «نوار غزّه» و «کرانۀ باختری» با تودۀ عقب‌ماندۀ اسلام‌زده‌ای روبروییم که همچون دیگر جوامع اسلامی، در اسارت رهبرانی فاسد و خودکامه بسر می‌برند. چنان‌که با رشد اسلامگرایی در دهه‌های گذشته، دنیا در صورت تأسیس حکومتی فلسطینی، با نسخۀ نوینی از حکومت "حزب‌اللّهی" روبرو خواهد بود.
رفتار رهبران فلسطینی و کشورهای عربی از بدو تأسیس دولت اسرائیل گویای انواع بی‌خردی و عقب‌ماندگی است. از حملۀ 14 کشور عربی به اسرائیل (در حالی که تنها چند ساعت از تأسیس آن می‌گذشت!) گرفته تا شکست مفتضحانه در ژوئن 1967 م.، تمامی کوشش‌های دشمن‌خویانه برای از بین بردن اسرائیل شکست خورده‌اند. از سوی دیگر اما رهبران فلسطین نیز با ردّ نهائی هرگونه طرح صلح، از تشکیل «دو حکومت در یک سرزمین» (1947 م.) تا «توافق اسلو» و «کمپ دیوید دوم»، خودداری کردند و از خیانت «الحسینی» (1947 م.) تا ردّ طرح بیل کلینتون (1999 م.) از سوی عرفات، فرصت‌های بسیاری از دست رفت. در حالی که هر یک از این کوشش‌ها می‌توانست در سایۀ رشد اعتماد متقابل به تأسیس حکومت مستقل فلسطینی منجر گردد. 
تشکیل حکومت مستقل فلسطینی خواست و آرمانی بود که مدت‌ها است با واقعیت‌های تاریخی و سیاسی همخوانی ندارد. خاصه آنکه، به ابتکار «آریل شارون» (که نشریات عربی او را «جلاد بیروت» می‌نامیدند!) در نوار غزّه حکومت مستقل فلسطینی تحقق عملی یافت، اما نتیجۀ مطلوبی حاصل نشد. بدین صورت که با خروج کامل نیروهای اسرائیل (2005 م.) فرصتی طلایی نصیب فلسطینیان شد تا به جهانیان نشان دهند که به عنوان عضوی شایسته در خانوادۀ جهانی به برقراری صلح و رفاه در منطقه کمک خواهند کرد؛ اما برعکس، با تسلط حماس، به عنوان بازوی جنایتکار حکومت اسلامی ایران، باریکۀ غزّه بسیار زود به پایگاهی برای ترور و مردمانش به گوشت دم توپ در جنگ بی‌امان با اسرائیل بدل شدند.
بنابراین تجربۀ موجود از حکومت مستقل فلسطینی به هیچ روی موفق نبوده است و نه تنها فساد و ناتوانی رهبران فلسطینی، بلکه فراتر از آن خودکامگی و دریوزگی رهبران حماس از حکومت اسلامی در ایران باعث شد تا نوار غزّه که به سال 2006 م. هفتاد درصد از مردمانش خواهان دوستی و حُسن همجواری با اسرائیل بودند، با صرف میلیاردها دلار به پایگاهی برای ترور در سطح جهان و تدارک نیرو برای نابودی نظامی اسرائیل بدل شود. 
متأسفانه چنان‌که حمله به اسرائیل و کشتار وحشیانۀ غیر نظامیان نشان داد، امروزه رهبران حماس به حدّی دست‌نشاندۀ ملایان ایران هستند که در خدمت به آنان به خودکشی جمعی دست زدند و لاجرم از بین بردن حماس به عنوان نسخۀ جدید داعش به ضرورتی در راه بازیافت صلح و امنیت جهانی بدل شده است!
بنابراین تشکیل حکومت فلسطین بنا به تجربۀ تاریخی و سطح رشد جامعۀ فلسطینی، امروزه نه تنها عملاً توجیه‌ناپذیر است، بلکه به سدی در برابر گذار به آینده‌ای نیک برای فلسطینیان بدل گردیده است. البته هنوز هم بسیاری از جریانات سیاسی، از دمکرات‌های آمریکا تا سبزهای اروپا، اینجا و آنجا بر طبل این درخواست می‌کوبند، اما چنان‌که خواهیم دید، آنان نه درک درستی از واقعیت‌های اجتماعی موجود دارند، نه ویژگی‌های برتر دمکراسی را می‌شناسند و نه فلسطینی‌ها را لایق دمکراسی و آزادی می‌دانند. آنان تصور می‌کنند با تشکیل حکومت فلسطینی و اضافه شدن کشور جهان سومی دیگری به موارد موجود، منطقه به آرامش و امنیت دست خواهد یافت!
حامیان سازمان تروریستی حماس با الهام از حکومت اسلامی ایران بدین «نگرانی» دامن می‌زنند که پس از نابودی حماس سرنوشت نوار غزّه چه خواهد شد؟ نخست آنکه حماس در منطقۀ تحت سلطۀ خود حکومتی به معنی امروزی برقرار نکرده، بلکه همچون دیگر سازمان‌های تروریسم اسلامی به شکل «طالبانی» عمل می‌کند و فاقد نهادهای حکومتی واقعی است.
بنابراین اگر مسئولانه و انسان‌دوستانه به سرنوشت «فلسطین» پس از نابودی حماس پرداخته شود باید زایشی نوین و انقلاب فرهنگی جدیدی تدارک گردد. با توسل به چنین زایشی از یکسو به جهانیان نشان داده خواهد شد که فلسطینیان مردمی خشونت‌گرا و تروریست‌پرور نیستند و در صورت برخورداری از نهادهای واقعاً دمکراتیک خواهند توانست در راه گذار به آینده‌ای نیکو گام بگذارند. 
به درایت و واقع‌گرایی زیادی نیاز نیست تا دریابیم که در اسرائیل و در طول  دهه‌های گذشته یکی از امیدبخش‌ترین روندهای اجتماعی به پیش رفته و آن گرایش به مظاهر تمدن و فرهنگ نوین جهانی در میان بخش بزرگی از فلسطینیان است که خود را به صورت پذیرش شهروندی اسرائیل از سوی بیش از سه میلیون فلسطینی نشان می‌دهد. این فلسطینیان با پذیرش تابعیت اسرائیل از همۀ حقوق شهروندی برخوردار شده در کنار دیگر گروه‌های قومی، از ارمنی و روس گرفته تا دروزی و کرد، به سه زبان انگلیسی، عربی و عبری به تحصیل در مدارس پیشرفته و خدمت در همۀ نهادهای کشوری مشغول‌اند.
جامعه و دولت اسرائیل با پیشبرد این روند آینده‌ساز ارادۀ واقعی و انسانی خود برای برقراری صلح، دوستی و پیشرفت در منطقه را تحقق بخشیده و دروغین بودن همۀ حملات تبلیغی دشمنان خود مانند «تبعیض نژادی» و یا «آپارتاید صهیونیستی» را برملا می‌کند.
ویژگی والای دمکراسی این است که در سایۀ آن هر قوم، گروه و یا شهروندی با حفظ هویت فرهنگی و خواست‌های سیاسی خود از حقوق برابر با همۀ دیگر شهروندان برخوردار می‌شود. چنین است که فلسطینیان پس از رهائی از سلطۀ حماس و «ساف»، خواهند توانست با گسترش نهادهای دمکراتیک، به کمک سه میلیون فلسطینی شهروند اسرائیل، به تحولی تاریخی برای گسترش صلح، امنیت و رفاه برای خود و کشورهای منطقه دست زنند.
بنابراین فلسطینیان نه به حکومتی مستقل، بلکه مانند ما ایرانیان به زایشی نوین و دمکراتیک برای رهایی از کابوس دهشتناک تسلط اسلام سیاسی نیاز دارند؛ زایشی که در ایران با رستاخیز «زن زندگی آزادی» در آستانۀ پیروزی قرار دارد و در پیامد آن مردم فلسطین نیز از هویتی نوین برخوردار خواهند شد. سه میلیون فلسطینی شهروند اسرائیل ضامن موفقیت چنین زایشی هستند.
 


[i] . United Nations Special Committee on Palestine

 

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*چرا چپ‌گرایی از میان نمی‌رود؟  [2024 Apr] 
*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]