PEZHVAKEIRAN.COM دلباختگان تراژدی ۶۷ و دلایل کشتار
 

دلباختگان تراژدی ۶۷ و دلایل کشتار
رضا علوی

باز ماههای آخر تابستان می رسد و خاطره دردناک کشتار ۶۷ ذهن " دل نگرانان وطن " را مشغول می کند . اما امسال ، برای نخسین بار ، تئورسین ها و استراتژیست های وزارت اطلاعات به صرافت افتادند که وارد صحنه شده و از تریبون "خبرگزاری فارس " ، ارگان سپاه و امنیتیان ، "وجیزه " ای بنگارند (1) و ثابت کنند که کشتار ۶۷ امری ضروری ، قانونی و شرعی بوده است .

چند نکته و اعتراف در در این "وجیزه " وزارت اطلاعت ، به عنوان سند اعترافی و پذیرش جنایت از سوی حاکمیت قابل توجه می باشد :

اعتراف نخست : اینکه پذیرفته می شود دستور قتل عام توسط خمینی انجام شده و نام " فتوای نجات بخش " بدان داده شده است . نویسنده می نگارد : ".....سالگرد فتوایی است که امام خمینی در مورد زندانیان و دستگیرشدگان منافقین(سازمان مجاهدین خلق سابق) صادر کرد که به حق می‌توان نام آن را فتوای نجات‌بخش نامید. فتوایی که نتیجه‌ی آن درآمدن چشم فتنه‌ای......"(1)
خطای دوم : نویسنده تلاش می کند که سناریو را بدین گونه قلم زنی کند که نیروهای اپوزیسیون در بیرون حمله نظمی خود را در مقابل حکومت آغاز کرده اند و با ارتباط با زندانیان می خواهند کار را به انتها برسانند . و با آوردن جمله " ... ارتباط افراد درون زندان‌ها با این سازمان ..." و " .... درب زندان‌ها که باز شود آن‌ها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد...." (1) ، اسیر شدگان را به مهاجمین تبدیل کند . اندک آشنایی با شرایط زندان در ان سال ها ، و نوع پرسش ها در تابستان ۶۷ ، سبب می شود که مرغ زنده را به خنده وادارد .

فرضیه سوم : جناب نویسنده تلاش می کند که بر اساس خطای دوم ، دستور کشتار را بر اساس قوانین بین المللی ، قانونی و شرعی بداند و می نویسد : " ....در صورت اثبات ارتباط افراد درون زندان با ارتش نظامی در حال جنگ، همه‌ی احکامی که در مورد وضعیت جنگ فراوانی دارد. طبق قاعده‌ی کیفری بین‌المللی (Enemy Character) وجود دارد در مورد این افراد نیز صادق است. مانند دفاع مشروع، اعدام بدون محاکمه یا اعدام با دادگاه نظامی (که آرای آن قطعی و غیرقابل تجدید نظر است، نیازی به تسخیر وکیل برای متهم ندارد) و ..." (1) اینکه چه گونه اثبات شده است ، در ذهن روان پاره جناب استراتژیست می چرخد و بس . و چندین خطا و اعتراف بزرگ دیگر ....

هر چند که فراوان گفته اند و نوشته اند، اما اندک مردمانی در جهان بر عمق فاجعه پی برده اند. جای بسی شوربختی است که بسیاری از جوانان وطن نخوانده اند و نشنیده اند که در آن تابستان ۶۷ چه گذشت و چه تبهکاری گسترده ای در تاریخ رقم زده شد. حادثه تابستان ۶۷ از فجایع دردناک تاریخ هستی انسان ها بوده است و در پوشه تاریخ نگاشته خواهد شد و ماندگار خواهد ماند و ما برای آیندگان می گوییم و آیندگان برای فرزندان خود و فرزندان آنان برای نسل های آینده.

 

منطق اوین

۳۰ خرداد ۶۰ به بعد اوین صاحب فلسفه و منطق شد. منطق شکنجه، انجام “فریضه ی الهی” تلقی گردید و نزدیکی به الله. “سالکان الی الله” تازیانه بر دست گرفتند و شکنجه گران “شیران سحرگاه” و “عارفان شامگاه” شدند و تبهکاران “سربازان گمنام امام زمان” لقب یافتند و مقدمات ” ظهور امام زمان” و “منتظر الظهوران” را فراهم آوردند.

دنیا با پدیده ی جدیدی از شکنجه گران روبرو می شد. هر چند که لاجوردی نماد ستمگری در اوین بود، اما شقاوت و بی رحمی نظام اسلامی تنها در او خلاصه نمی شد و نسل نوینی از شکنجه گران بودند که از پشت میز دانشگاه و منبر خطابه پا به سیاه چال ها گذاشتند تا انسان های شریف دیگر را بدرند و به سوی آنان شلیک کنند. به قول شاملو “شکنجه و تازیانه و زنجیر نه وهنی به ساحت آدمی که معیار ارزش محاسبه می گردید.”

آیت الله بهشتی، لاجوردی را کشف کرد. وی یکی از صادق ترین مریدان خمینی بود. لاجوردی نماد واقعی و تجسم حقیقی ایدئولوژی رهبر انقلاب اسلامی بود. همچون خمینی پی گیر بود. او تنها نبود، صدها نفر همراه داشت که از جان کندن انسان ها لذت می بردند و از اعدام ها شادمان می شدند.

آنان، زنان دربند را “کنیزان حربی” می پنداشتند و برای تجاوز به آنان از جواز شرعی “قربتا الی الله” استفاده می کردند. آنان لشگری بودند از حزب اللهی ها، خط امامی، چپ های مسلمان، راست های افراطی، دانشجویان پیرو خط امام، ایدئولوگ ها و تئوریسین های شیطان سرشت و ….

 

دلایل کشتار ۶۷ و چکامه ی خون و جنون

دادگاه های انگیزیسیون با هدف قتل عام وسیع در قرون وسطا تشکیل شد. در سال ۶۷، “هیئت کشتار” بسان دادگاه های انگیزیسیون برای جاری کردن حکم “شرع انور” تشکیل شد و دستور عمل خود را از رهبر حکومت اسلامی دریافت کرد و در مدت کوتاهی در تابستان ۶۷ هزاران انسان فرهیخته، وطن دوست و آزادیخواه را به نیستی کشاند.

ارزیابی متفاوتی از دلایل کشتار ۶۷ توسط صاحب نظران ارائه می شود که به طور مختصر بدین گونه رقم می زنیم:

۱ـ واهمه و ترس از بازدید نمایندگان جهانی حقوق بشر از زندان های نظام.
۲ـ ملامت و اعتراضات بخش جدا افتاده از نظام همچون آیت الله منتظری
۳ـ وقوع حمله ی مجاهدین با نام فروغ جاویدان از یک سو و سرکوب شدن توسط سپاه پاسداران در عملیاتی با نام مرصاد و یک انتقام جویی کور و بی اساس٫
۴ـ نگرانی مقامات عالی حکومتی از مرگ خمینی و وجود لشگر عظیم اسیران و زندانیان و این فکر که با مرگ خمینی تکلیف رژیم با این زندانیان گسترده چه خواهد بود؟ در حالی که بخشی از زندانیان دوره زندان شان به انتها رسیده بود یا روزهای آخرین حبس خود را سپری می کردند و دلایل دیگر…

 

منبع:پژواک ایران