PEZHVAKEIRAN.COM سؤالی از آقای محمدرضا روحانی در پی درخواست ایشان
 

سؤالی از آقای محمدرضا روحانی در پی درخواست ایشان
صدای

با سلام و سپاس بخاطر گفتگو با دکتر محمدرضا روحانی و انعکاس سخنان ایشان و مطالب دکتر قصیم درخصوص ناگفته هایشان

پژواک ایران ! پیش از طرح سوالم بسیار مایلم از شما سپاسگزاری نمایم زیرا مطالب سایتتان بویژه این اواخر خاطرات آقای حنیف حیدرنژاد که تحت عنوان " نگاهی به فروغ جاویدان " در شماره های مختلف درج میشود برایم فوق العاده جالب و خواندنی و ارزشمندست. بابت درج مطالبی از این دست و آشنا ساختن ما مردم درون کشور که بخاطر فیلترینگ حاکم بر ایران از بسیاری واقعیتها بیخبر مانده ایم ، صمیمانه و عمیقا" تشکر میکنم.

و اما درخصوص نامه ام ، شما در انتهای گفتگو با دکتر محمدرضا روحانی نوشته اید که : همچنین از خوانندگان گرامی نیز درخواست می‌کنیم چنانچه سؤالی دارند، با پژواک ایران در میان بگذارند تا در اختیار آقای روحانی قرار دهیم.

خب. من یک سوال مهم دارم که تاکنون از دو سه نفر پرسیده ام ولی متاسفانه پاسخی نگرفته ام. حالا مایلم سوالم را از آقای محمدرضا روحانی گرامی بپرسم.

ایشان و همچنین دکتر قصیم گویا مدتها بلکه سالها بوده که با شورای ملی مقاومت دچار اختلافات و مشکلاتی بوده اند که در نهایت بخاطر بی توجهی کلیت شورا که در سیطرهء مجاهدین است، بناچار این دو تن از شورای مقاومت استعفا داده اند، البته سوال من اصلا" این نیست که چرا از همان ابتدا سوالات و انتقادات و ایرادات و مشکلات را علنا" مطرح نکرده اند! بلکه سوالم اینست که آیا ایشان و دیگر استعفا دهندگان و حتی سایر جداشدگان از شورا و سازمان مجاهدین، هرگز این فکر به ذهنشان خطور نکرده که چنانچه همان سالهای پیشین مثل بیست یا پانزده یا دهسال قبل که با سازمان مجاهدین و شورایش مشکل و اختلاف نظر عمیق و بنیانی پیدا کردند، اگر همانزمان سکوت نمیکردند و حرفها را شفاف و رک و صریح  و علنی بیان مینمودند، مانع پوسیده شدن و از هم پاشیدگی اپوزیسیون گشته و کمک موثر و حیاتی و برحقی به جنبش آزادیخواهی مردم ایران بویژه در حرکت عظیم سال 1388 مینمودند؟

همانگونه که همگان شاهد بودند در سال 88 یکی از بزرگترین قیامهای مردمی شکل گرفت که فارغ از جناح اصلاح طلبها، تودهء مردم که به خیابانها آمده بودند، خواستار سرنگونی رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی بودند اما حرکتهای عقده وار و بیمارگونهء بخشی از اپوزیسیون بخصوص سازمان مجاهدین خلق در دزدیدن این قیام و بنام خود ثبت کردنش مانع از موفقیت این حرکت در درون کشور شد.

البته سه جناح دخیل در توقف این حرکت بودند:  اول اصلاح طلبها ، دوم مجاهدین خلق و سوم سلطنت طلبها.

هریک از سه جناح با عَلَم کردن : موسوی و کروبی ، مسعود رجوی، و رضا پهلوی، بنوبهء خود مردم و بویژه جوانان را سرخورده و خانه نشین ساختند چراکه مردم بخاطر هیچیک از این سه چهار تن حاضر به کشته شدن و تاوان دادن نبوده و نیستند. درواقع مردم بخاطر هیچ فرد خاصی بپا نخاسته بودند بلکه بخاطر خود ِ مردم – بخاطر خودشان – قیام کرده بودند ولی وقتی مشاهده کردند که باز موج سواران سریع آمادهء بلعیدن انقلابشان هستند، پای از حرکت کشیده و متوقف شدند و هم اکنون چهارسالست که دنبال انقللاب زیرپوستی هستند ( منظورم انقلاب مخملی و از این دست اصطلاحات نیست) زیرا مردم ایران دیگر دنبال آقا بالاسر و سرور و سالار نیستند .

خاطرنشان میکنم که چنانچه هر زمان اپوزیسیون در تمام صف بندیها و احزاب و قطبهای مختلفش بهم پیوند گرفته و حقیقتا" بشکل شورایی با درونمرز ارتباط بیابد هرآینه مردم دست دوستی و اعتماد به اپوزوسیون خواهند داد.

اگرچه شاید تحلیل من چندان درست نباشد اما برداشتم جز این که نوشتم، نیست و برحسب تجربه بجز همین نظر، نظر دیگری ندارم مگراینکه خلافش ثابت شود.

بهرحال سوالم برمیگردد به روشنگری در مورد ماهیت سازمان آقای رجوی و سازمانها و جناحهای مشابه آن که اگر از همان ابتدا این ویژگیهای دیکتاتوری و سرکوب و تحقیر و تهمت زنی و حملات مریضگونهء رهبران این سازمان آشکار و مشخص میگشت ، اینهمه سال بخشی از نیروها هرز نمیرفت و بخش عظیمی از مردم بازی نمیخوردند و بعد سرخورده نمیشدند.

درهمین رابطه چند مورد را باید متذکر گردم:

یک : چنانچه ماهیت پنهان رهبری و سیاستهای سازمان مجاهدین روشن و آشکار میشد، چه بسا طی اینهمه سال از اعدام و کشته شدن بسیاری از مردم جلوگیری میشد.

چه افرادی که وفادارانه به آقای رجوی پایبند ماندند و بهمین دلیل در زندانهای جمهوری پلید اسلامی شکنجه و اعدام شدند. چه افرادی که طی این سالهای پس ازحملهء امریکا به عراق، در کمپ اشرف و لیبرتی کشته شدند. چه خانواده هایی که به انحاء مختلف داغدار و سیاهپوش گشتند.

آیا  نباید سالها قبل این بساط و هرچه درون جیبها و آستین آقای رجوی و هرچه داخل سبد خانم مریم رجوی بود روی میز ریخته میشد و مورد نقد  و بررسی و تحلیل علنی و شفاف و صادقانه قرار میگرفت؟

دو: چنانچه از سالها پیش اختلاف و مسائل بطور علنی مطرح میگشت ، راه برای نفوذ وزارت اطلاعات در اپوزیسیون نیز بسته میشد و حالا اینطور نبود که بواسطهء حضور غیرقابل انکار مهره های وزارت اطلاعات در میان اپوزیسیون نماها ، هر نیروی واقعی مبارز و آزادیخواه به این برچسب و تهمت آلوده و منزوی یا منفعل و یا سرخورده گردد.

درواقع تاخیر در افشای سیاستهای آقای رجوی موجب صدمه خوردن به پیکرهء اپوزیسیون ِ واقعی و از سوی دیگر باعث تقویت اپوزیسیون نماها شده است. این موضوع چگونه میتواند جبران گردد!!؟

سه: چنانچه مسائل موجود در سازمان مجاهدین و شورای مقاومت از همان سالهای پیشین بصورت شفاف و در تریبونهای مردمی و نه در درون اتاقهای بستهء شورای مقاومت، مطرح میگشت، از ریزش و گریز نیروهای این سازمان نیز جلوگیری بعمل می آمد و این صددرصد بنفع خود سازمان مجاهدین و بنفع قیام آزادیخواهانهء مردم ایران بود.

چهار: بعنوان یک زندانی سیاسی سابق که درون زندان شاهد رنجهای بسیار دردناک مجاهدین و متهمین به هواداری از سازمان مجاهدین و ایثارگران آقای رجوی بوده ام ، عمیقا" دلم از زجرهایی که این قبیل زندانیان کشیده و میکشند به درد می آید چراکه آنها و خانواده هایشان اغلب از این پشت پرده ها بیخبرند و سازمان مجاهدین و شخص آقای رجوی را تنها همان سازمان و رجوی ِ سالهای 57 و 58 و 59 میدانند! بسیاری از این زندانیان و خانواده هایشان شکنجه ها و رنجهایی را تحمل کرده و میکنند که درصورت آگاهی یافتن از ماهیت کنونی این سازمان ، حاضر به ادامهء تحمل این زجرهای طاقت فرسا و بی نتیجه نخواهند بود و در نتیجه به نیروهای مفیدتر و کارآمدتری بدل خواهند گشت، و نه صرفا" فداییان شخص آقای رجوی و سازمان تمامیت خواهش! این عده از زندانیان که از نزدیک آنها را میشناسم از ابتدایی ترین اخبار واقعی در رابطه با سیاستهای دهسالهء اخیر آقای رجوی بی اطلاعند. بگذریم ازینکه در مجموع – باز بخاطر همان موضوع سانسور و فیلتریگ در ایران – از بیشماری از عملکردهای پس از فرار آقای رجوی از ایران و چگونگی اتفاقاتی که در خارج از کشور موجب رفتن ایشان ( اخراج ) از فرانسه و بیتوته کردن در عراق و تمامی حوادثی که در هشت سال جنگ ایران و عراق پیش آمد – بویژه سالهای آخر و بعد از جنگ – و همچنین از اتفاقاتی که در کمپ اشرف در طول این سالها رخ داد ، بیخبرند. حتی از ساختار شورای ملی مقاومت نیز بیخبرند و برحسب اطلاعات نادرست هنوز شورای مقاومت را همان " شورای ملی مقامت" ی میدانند که بسیاری از احزاب و سازمانها در ابتدای تاسیس به آن پیوسته بودند. این عده از زندانیان بویژه آنها که سنین بالایی دارند حتی از اساسنامه و مکتوبات این سازمان و ارتباطات رهبران این سازمان با مقامات دیگر کشورها بی اطلاعند و این امور واقعا" موجب تاسف و اندوهست که رهبری این سازمان از دلهای بی آلایش مردمانی ساده و پاک اینسان سوء استفاده و بهره برداری میکند.

با تاکید بر مقصر اصلی بودن رژیم جنایتکار و فاشیست اسلامی حاکم بر ایران در قتل عام دههء شصت ، اما در اینکه آقای رجوی نیز در برابر وجدان و در مقابل تاریخ باید خود را مقصر درجه دو در کشتار هزاران بلکه میلیونها ایرانی بداند  تردیدی نیست ، چراکه بخاطر فرار و نجات جانش موجبات و مقدمات کشتارها و نسل کشیها را فراهم نموده است، حال آنکه خونش از خون هزاران جوان ایرانی سرختر نبود و جانش نیز عزیزتر از جگرگوشه های مردم نبوده و نیست.

مرگ بر جمهوری ننگین اسلامی

زنده باد آزادی و برابری

به امید روز نجات و رهایی مردم ایران

و با تعظیم به تمامی جانباختگان راه آزادی

 

با احترام

صدای وجدان

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب صدای  در سایت پژواک ایران