PEZHVAKEIRAN.COM بررسی وضعیت مجاهدین در مواجهه با سیاست تعامل و تقابل رژیم با غرب
 

بررسی وضعیت مجاهدین در مواجهه با سیاست تعامل و تقابل رژیم با غرب
حمید آقاغدیر اصفهانی

در این نوشته کوتاه سعی کردم به طور فشرده وضعیت مجاهدین وحکومت آخوندی را در شرایط منطقه در حالتهای متفاوت بررسی کنم .

نکته ای را یادآوری کنم که در دهه ی شصت در جنگ ایران وعراق آخوندها توانستند سرکوب داخلی را انجام دهند و جنگ تمام اعدامها را تحت الشعاع قرار داد.

1-    امروز اگر جنگ در سوریه شروع شود رژیم می تواند از این موقعیت استفاده کرده و قتل عامی را در لیبرتی انجام دهد و حداکثر استفاده را از بحران منطقه ببرد و میدانیم که این رژیم میتواند در شرایط بحران بهتر عمل کند.

2-    حال در نظربگیریم مجاهدین در لیبرتی جان سالم به در برند و در بحران سوریه آسیب نبینند بعد از سقوط بشارالاسد حکومت آخوندی که سالهاست در تضاد جناحی قرار دارد دو راه بیشتر ندارد. 1) سیاست تعامل 2) سیاست تقابل  که هر کدام را مورد بررسی قرار می دهیم و به عنوان تضاد اصلی رژیم که مجاهدین می باشد نتیجه گیری می کنیم.

الف) سیاست تقابل

در این سیاست رژیم بعد از سقوط بشارالاسد وارد بازیهای جدید خواهد شد مانند افغانستان و عراق ماهیت ارتجاع شکلی برخورد کردن است و حتی می بینیم می تواند با القاعده و طالبان هم به طور مقطعی متحد شود و در سوریه جریانهای عقب مانده زیاد است که رژیم بتواند در آشوب سوریه مانند عراق استفاده کند. و در سیاست تقابل رژیم جای پایش را در عراق به مراتب از گذشته محکم تر خواهد کرد و به سرکوب مخالفین در داخل و خارج از مرزها خواهد پرداخت (در خارج مخالفینی که در دسترس هستند) که در نتیجه خطر بزرگی برای لیبرتی و اعضای مجاهدین می باشد چرا که تضاد اصلی رژیم است.

ب) سیاست تعامل

در این سیاست که نقطه مقابل سیاست تقابل است و معروف به خوردن جام زهر می باشد رژیم وارد تعامل با غرب می شود و به دنبال دادن امتیاز و گرفتن امتیاز است یعنی قبل از آنکه جام زهر را بنوشد زهر خود را به تضاد اصلیش که مجاهدین است خواهد زد و به طور قطع اولین امتیازی که از غرب خواهد گرفت حذف فیزیکی مجاهدین در لیبرتی است و طی این 10 سال غرب نشان داده که جنبش مستقلی مثل مجاهدین را نخواهد پذیرفت و چارچوب تفکر مجاهدین که تحمیل شدن به امپریالیسم است تا به حال موفق نبوده و ریشه سیاست ماندن در عراق همین چار چوب است که ما وقتی به امپریالیسم تحمیل شویم در عراق مجددا با حمایت غرب تثبیت خواهیم شد که این دیدگاه مجاهدین نسبت به سیاست خارجی شان می باشد.

و دیدگاهشان نسبت به رژیم این است که این رژیم رفرم پذیر نیست یعنی در نهایت با غرب کنار نمی تواند بیاید و این موضوع در مرحله ای ما را به عنوان جریانی سازمان یافته و به عنوان تنها آلترناتیو به غرب تحمیل خواهیم شد.

بله ارتجاع رفرم پذیر نیست ولی با برخوردهای شکلی سی و اندی سال توانسته حکومت کند وبه گفته خود مجاهدین قانونمندی ندارد و با برخوردهای شکلی اش قابل پیش بینی نیست چرا که قانونمند نیست پس می بینیم برخوردهای شکلی ارتجاع جایگزین خوبی به جای رفرم پذیری برایش بوده.

مطلب را جمع بندی کنیم :

چه در سیاست تعامل و چه در سیاست تقابل مجاهدین به عنوان تضاد اصلی رژیم در خطر می باشد و طی این 10 سال مشخص شده که کشورهای غربی پذیرایشان در کشورهای خود نیستند در این شرایط یکی از گزینه هایی که وجود دارد این می باشد بعد از سقوط صدام بارها کشور اردن رسما اعلام کرد که میزبان همه ی آنها (مجاهدین) خواهد بود و با رابطه ی دیرینه ای که مجاهدین با اردن دارند تنها امکان منطقی و در دسترس می باشد که رهبران مجاهدین می بایست تلاش کنند و این امکان را به فعل برسانند و تنها این امکان می تواند از پراکندگی این نیرو ممانعت کرده و آنها را در شرایط تضمین سلامتی و امنیتی قرار دهد و رفتن به اردن می تواند مجاهدین را وارد مرحله جدیدی در شرایط جهانی قرار دهد چون اردن مرکز دیپلماسی منطقه است می دانیم که تضاد اصلی جهان، فلسطین است و حل آن گره خورده به سرنگونی رژیم ایران یعنی کلید صلح منطقه سقوط رژیم ایران می باشد و مجاهدین می توانند در اردن در یک ارتباط علنی با جنبش الفتح هم صدا شده و برای حل تضاد فلسطین که ریشه در ایران دارد وارد مرحله دیپلماسی در جهان شوند و با جنبش فلسطین صدای واحدی را تشکیل دهند و صلح و ثبات در منطقه بدون سقوط رژیم ایران میسر نمی باشد.

در ضمن در سیاست تعامل منجر به شکستن ساختار در داخل خواهد شد در واقع سیاست تعامل و سیاست تقابل هر دو به سرنگونی رژیم ختم می شود فقط روند حوادث آن متفاوت می باشد ولی در از بین بردن مجاهدین هر دو سیاست یکجور عمل می کند و غرب هم خوشحال می شود قبل از سقوط رژیم مجاهدین بدست رژیم از بین برود تا در آینده بتواند تغییرات ایران را به دلخواه انجام دهد.

در پایان از کسانی که پیگیر این مسائل می باشند نسبت به این نوشته هر نظر و انتقادی داشته باشند صادقانه استقبال می کنم و تنها هدفم پیدا کردن راهکار درست در این شرایط است و شکست یا پیروزی برایم سنجش حقانیت در پدیدها نمی باشد زیرا که باید در هر زمانی شرایط به یاری و کمک نیروهای مبارز بیاید وگرنه در طول تاریخ بسیار بوده جریاناتی که شرایط با آنها یاری نکرده و شکست خورده اند.

فلسفه عاشورا که محور اصلی و اعتقادی مجاهدین می باشد براساس سند از کتاب شهید جاوید امام حسین در کربلا غافلگیر شد و اصلا موازنه ای برای جنگیدن نبود و او برای جنگیدن از مدینه به کوفه نرفته بود و هشت روز در کربلا با عمر صدر وشمر مذاکره می کرد برای اینکه به نقطه دیگری به جای کوفه برگردد و جنگ نکند ولی دشمن موافقت نکرد و جنگ را در کنار بیعت به او تحمیل کردند و او جنگ را پذیرفت و حذف فیزیکی شد ولی جاودان در تاریخ شد. حتی مجاهدین در این منطق باید تلاش کنند مانند امام حسین به نقطه دیگری بروند و روشنگری در این رابطه بکنند که اگر به طور حقیقی هیچ راهی نبود ناچارا بین رژیم و عاشورا باید عاشورا را پذیرفت و اگر تلاش برای جابه جایی نشود با فلسفه عاشورا تطبیق نمی کند و به لحاظ منطقی و عقیدتی قابل قبول نمی باشد.

منبع:پژواک ایران