اسانلو نماد بی اخلاقی در جنبش کارگری
همایون جابری

 

آرزوی هر فعال کارگری در ایران این است که یک روزی مانند یوسف افتخاری و علی امید در تاریخ فعالیت اش ثبت شود و در خاطره ها بمانند و منصور هم از این قاعده جدا نیست. ولی مبارزه مثل نمودار اقتصادی است ، پایین و بالا دارد . کم بودند که اثرشان در بالای نمودار مانده باشد ولی اسانلو از زمان آمدنش از کنفرانس لندن و بخصوص به خارج آمدنش آنچنان پس رفته که هر روز اش از روز قبل بدتر است.

زمانیکه منصور اسانلو در دی ماه سال نود و یک به ترکیه آمده بود (1)، جای دفاع و انتقاد بسیاری برای خودش گذاشته بود، هر کس از ظن خودش شده بود یار و دشمن او. ولی مسلما یک معما برای همه مطرح بود که نمیدانستند که علت آمدن ایشان بر اساس فعالیت کارگری است ، سیاسی است یا همان حرف پروانه که میگفت اگر آزاد شود یک روز هم ایران نمی مانیم؟

من هم بعنوان کسی که بعد از شکل گيري سندیکا با او هم سر نوشت بودم و در بند با او مدتها قدم زده بودم بعد از آمدن ایشان و نامه نگاریهای ایشان صلاح ندیدم سکوت کنم.

اسانلو در مقابل اطلاعیه سندیکا مبنی بر عدم هر گونه مسئولیت ایشان در ارتباط با سندیکا، ایشان از اصل بهترین دفاع حمله است را برگزید و مانند شخصی شد که زمانیکه در پیرامون خودش مشکل پیدا میکند سریعا در خانواده عقده گشایی میکند و هر کس جلوی دستش بیایید را کتک میزند ، ایشان هم همین عقده گشایی را بدون کوچکترین رعایت انسانيت بكار برد و همکاران خود را به وزارت اطلاعاتی بودن متهم کرد. کم نبودن انسانهای شریفی که زیر فشار و شکنجه تن به همکاری داده بودند ولی اسانلو میدانست که همکارنش همه میدانند هر کس کیست و در کجا قرار دارد، انگار نه انگار که نوار مصاحبه های بازجویی های او و صحبتهای او را به فعالین سندیکای نشان میدادند که به جو بی اعتمادی دامن بزنند.

زیاد نگذشته بود که ارتباط او باجهانشاهی مطرح شدو طولی نکشید که ایشان عقب نشینی تاکتیکی کرد بقول قدیمیها از اسب افتاده بود ولی از اصل بقول خودش نیافتاده بود.

آخرین شاهکار منصور در رابطه با جواب به مطلب مهدی کوهستانی است. از دهها نقد به خودش همین یکی را انتخاب کرد چون برایش بسیاری حیثیتی بود. واقعا باید یک نسخه از مطلب اسانلو را گذاشت در یک لیوان و روی آن آب ریخت و بجای داروی آرام بخش هر روز چند قطره از آن را در چشم منصور ریخت تا چشم اش باد کند. ایشان وقاحت را بحدی رسانده که باید به آن پرادخته شود.کوهستانی هم جواب آنرا داده که هر دو مطلب را در زیر می آورم. اما منصور در یک نوشته سراسر اتهام و دروغ در صفحه فیس بوک خودش دوباره با چند فعال سندیکایی تصفیه حساب میکند. واقعا شرم آور است کسی که در آن جامعه بوده این حداقل ها را دیگر فهمیده است که نباید جای جانی و متهم را برای رفع مسئولیت خودت عوض کنی. منصور یادت نرفته که در تمام شرایط و بدترین حالات فعالین سندیکای هیچکس دیگری را زیر سوال نبردندبخاطر بازجویی هایشان، چرا که ما تشکیلات سیاسی نبودیم و هر کس بدون کوچکترین تردیدی مسائل را با افتخار مطرح میکرد و در بسیاری از موارد از فعالیتشان دفاع هم میکردند. تنها کسانی میتوانستد از مسائل امنیتی و بازجویی ها افراداطلاعاتی مطلع باشند که همکاری امنیتی کرده اند و بازجو هم با آنها این مسائل را مطرح میکرد برای گرفتن مشورت و از بین بردن سندیکا و بنظر میرسد بسیار از مواردی را که منصور میگویید بخاطر همکاری نزدیکی است که با سرهنگ عبدالهی داشته است.

اگر اسانلو با تبانی با امیر جواهری در این یاداشت اش میخواهد مسائل را ماستمالی کند  و بگویید که کمک جواهری به همه  داده شده است، دروغی بیش نیست،قبلا بگویم که من درتمام دوران فعالیت سندیکای واحد چه در زمان اعتصاب و چه در دوره زندان و بيكاري حتی یک ریال هم از سندیکا کمک نگرفتم و مانند بسیاری از فعالین سندیکا از خانواده و یا کار امرار معاش میکردم. ولی برای ثبت در تاریخ و دفاع از فعالین کارگرانی که نمیتوانند مانند منصور در اینور آب بنویسند،این یاداشت را مینویسم و چندین مورد را ذکر میکنم تا همه بدانند این حرفها فقط بدرد امثال جواهری میخورد.

برای یادآوری بد نیست یکبار دیگر تاریخ را برگردانیم و ببینیم منصور چکار کرد، در زمانی که همه در راه پر پیچ و خم فعالیت جمعی حرکت میکردیم نقش اسانلو بسیار زیاد بود. اولا در زمانیکه ما اولین اعتصاب را راه انداختیم ایشانازمخالفین اصلی آن بود. دوما زمانیکه سندیکا اعلام کمک مالی خودتان بهتر از هر کسی میدانید بجز نهادهای که مستقیما کمک مالی میکردند تمامی کمکها از طریق صرافها میرسید، ایشان حتی کمک مالی حزب مشارکت را آوردند که با مخالفت هیئت مدیره روبرو شد. ما نمیدانیم کدام کمک را پس میداد و کدام را نگه میداشت و ایشان بودند که تصمیم میگرفتند چه کسانی از فعالین بیکار و زندانی کمک بگیرد و چه کسانی کمک نگیرد و نمونه کمکی هم که از سوئد آمده بود در همین چهارچوب بود . نمونه دیگر آن کمکی بود که از خانم شیرین عبادی گرفت و فقط به چند نفر دور خودش داد. نمونه دیگر کمک گرفتن از اصلاح طلبان بود بخاطر اینکه شخصی که کمک داده هنوز در ایران است نام او را نمی آورم. اسانلو همه چیز را در حوزه شخصی خودش میدید. حتی زمانیکه بسیاری از فعالین سندیکا در ترکیه زغال سنگ مصرف میکردند ایشان از طریق ارتباطاتش با عفو بین الملل استفاده کرد و بچه هایش را به امریکا فرستاد حال کمکهای مالی که در ترکیه به بچه های منصور میشد جای خودش که گفتن آن جز شرمساری چیزی ندارد. حتی زمانیکه خودش آمد دوباره از طریق همان کمکهای مالی در ترکیه روزگارش را میگذراند. (شخصی که خانه داشت ، بعد از آزادی حقوق معوقه اش را هم گرفت ، باز هم از کمک مالی زندگی خودش را میگذراند) معلوم است حالا ما اگر بخواهیم حرفی بزنیم باید با دوستان ،(آرش بینش پژوه و ونداد اولاد عظمی )درگیر بشویم.

معلوم است چرا با سعید ترابیان اینگونه برخورد میکند. ترابیان کسی بود که جسارت داشت، حرف دلش را میزد. سایت سندیکا را از اسانلو با تهدید پس گرفت.برای اینکه وکیل سندیکا گفته بود که اگر این سایت در دست دوستان منصور بماند شما را به یک جریان خارج از کشوری متهم میکنند. البته این انتقاد به آقای مددی هم وارد است به محضی که کسی میخواست به اسانلو انتقاد کند میگفت نه. (حالا مددی کسی هست که اگر کسی اسم اسانلو را بیاورد بایکوتش میکند) سعید ترابیان زمانی که فهمید در رابطه با کنفرانس لندن منصور اسم دوست خودش را داده بود برای همراه برای شرکت در کنفرانس لندن، جلوی این حرکت ایشان ایستاد و گفت فعال یک تشکیلات سیاسی چه ربطی به سندیکا دارد.

سعید نگذاشت منصور از طریق ای میل سندیکا روابط خودش را با اصلاح طلبان پیش ببرد. سعید نگذاشت منصور دو چهره بودن خودش را قایم کند. آره سعید ادعای سیاسی بودن نداشت، بقول خودش افتخار میکند که سندیکا او را از یک انسانی کهمشکلات روزگار او را به راههای بد کشانده بود تغییر داده است. سندیکای واحد هم سندیکای وکلا نبود که همه خیلی مودبانه برخورد کنند. شغل راننده اتوبوس و کامیون بخاطر فشار عصبی که به کارگر می آید خیلی جاها بی ادب میشود و اکثر فعالین کم یا زیاد حرف رکیک میزدند از جمله خود اسانلو و مددی

ولی منصور بد نیست نکته های از خودت را هم بگوییم، کسی که امروز در مقام معلم اخلاق شده ای.

یادت هست همیشه شکارچی را مصخره میکردی بخاطر اینکهبعد از فوت همسرش، یک ازدواج دیگر داشت که این خانم همسن فرزندان شکارچی بود. یادت می آید همیشه میگفتی آدم باید دائم بره سانفرانسیسکو؟ یادت هست این حرفها را حتی جلوی پسر او هم میگفتی؟ آره آخرین بار زمانیکه داشتم میرفتم دادسرا در راهرو زندان گوهردشت پسر جوانيرا دیدم که گفت آقای جابری سلام، او را نشناختم بهم گفت پسر شکارچی هستم، زن پدرم را کشتم و آلان هم معطل رای حکم دادگاه هستم. از کجا نمیدانی این شوخی های بی مزه شما در آن جوانی که به جلسات ما می آمد تاثیر نداشت؟

آره اسانلو، مریم و دو دختر او با شما به ترکیه آمدن ولی بعد از چند وقت آنها را به حال خودشان رها کردی. آیا دلت می آمد سرنوشت دو پسر خودت مانند دو دختر همکارت میشد؟ بچه های تو کمک میگرفتند دائم لب آب عکس میگرفتند و در فیس بوک میگذاشتند ولی دختران دوست ما را کمتر کسی از آنها خبر دارد.

بذار مثل خودت بگم

معلم اخلاق از انگليس كه برگشت آنچنان متكبر شده بود كه ميگفت: شماها هيچ كدوم پخي نيستين، اگه شماها هم نباشين يه سنديكاي يه نفره ميزنم‏

معلم اخلاق يک زن  را با دوتا دخترش برد تو تركيه آواره كرد و حالا داره ميگه فلاني فحش خواهر مادر ميداد و منم مثل كميسيون اصل نود تذكر ميدادم‏

معلم اخلاق اونقدر يه سناريو كذب رو تعريف كرده كه باورش شده يكي از اون جوانهايي كه از برج شهياد بالا رفتن تو بهمن پنجاه و هفت !!!

معلم اخلاق خيلي از تكرار كردن اسم آدماي كله گنده لذت ميبره وقتي دور ور ميداره ديگه براش منم نيست كه بگه با شيرين عبادي تو زندان با حشمت و عيسي و رسول مي شستن بحث سياسي هفته ميكردن‏ من موندم اگه دكتر عبادي هم تو زندان گوهر دشت بوده ميبايست تو بند نسوان نگه داري ميشد

همشم تكيه كلام معلم اخلاق اين بود كه پادگان حشمت يه رو خلع سلاح كردن و تو سي سال گذشته هرچي اسلحه كشف ميشه رو اينا دادن دست مردم و اثر گشت او رویش است. دیگه آنقدر دروغ گفته که خودش هم باورش شده سات که کسی هست.

 

معلم اخلاق خوبه بدونه حبيب رضا پوري كه داره ميگه با سعيد ترابيان با هم فحش رد وبدل ميكردند تنها رانندهء اتوبوس برقي بود كه با وجود سابقه كاري خوب وحقوق و مزاياي متفاوت با سايرين به سنديكا پيوست و اصلا اهل فحش نبود و ایشان تنها کسی بود که تمام زندگی اش رو گذاشت برای سندیکا. حبیب اصلا سعید را نمیشناخت تا بعد از شکلگیری سندیکا و نیاز هم به کمک مالی کسی نداشت.

 

معلم اخلاق با هر کسی دعواش میشد یا به او اتهام اطلاعاتی میزد و یا میگفت که هوادار حزب کمونیست کارگری است

 

معلم اخلاق همیشه نیاز به کمک مالی داشت در صورتی که هم خانه داشت و هم فهمیدم در شمال یک خانه خریده، حتی زمانی که من از گوهر دشت آزاد شدم به من گفت برم از معاملات ملکی فرديس كرج كپي اسناد دویست میلیون تومانی اش را بگیرم و ببرم و بدهم به پروانه. واقعا به کسانی دارد تهمت پول خوری میزند که هنوز هم خانه استيجاري آنها تا تهران دو ساعت راه است.

 

برخلاف معلم اخلاق که حتی کسی که به او گفته حرفش را جای نگویید این امانت را رعایت نکرده ست. ولی بر خلاف معلم اخلاق که از همه کمک مالی میخواست در این نوشته هم نشان داده که قلیچ خانی بوده که به سعید پول داده. ولی معلم اخلاق داره این اتهام را به همه میزنه که به سعید پول داده اند.

 

همایون جابری

خرداد 1393

 

 

 

چرا مهدی کوهستانی دروغ می گوید ؟ نوشتاری در جواب دروغ گویان (1) آن که جانش شد زتهمت ریش در راه حقیقت گو نماید سعی خود را بیش در راه حقیقت ا.ط وقتی در سلول انفرادی گاه روزانه 700 باردر سلول دور می زدم می رفتم وبر می گشتم ، می رفتم وباز می گشتم ... زیر لب با خود این واژه های افسانه ای را زمزمه می کردم ویا ... در این کار ،دراین پیکار دل خلقی است در مشتم امید مردمی خاموش هم پشتم ... وبعد نتیجه می گرفتم چه باک اگر مرگ بیاید که بهتر از هر چیز است وراحت می شوی. چرا مرگ ؟ که چه قصه ها از دهه پنجاه وشصت دست نخورده بماند وبه دست دشمن نیفتد. واگر شکنجه ،که تحمل می کنی باز هم تا سرحد مرگ . آنگاه امید مردمی خاموش مردمی خاموش مردمی خاموش ... که وای اگر آگاهانه وبه جا از خاموشی به در آیند.

مهدی کوهستانی در مطلبش دروغ شاخداری نوشته که در کنار بقیه مطالبش که سعی کرده با نوعی مثلا انصاف گرایی جا بیاندازد ،که به آن اشاره خواهم کرد. اول او کیست واز کجا پیدایش شده ؟ ( وقتی ایشان به عنوان مترجم از سوی آی تی اف به من معرفی شد اصلا ایشان را از قبل نمی شناختم واز طریق سعید ترابیان یکی از اعضای هیات مدیره سندیکا ایمیل ایشان ومعرفی ایشان به من صورت گرفت . چون من قبل از آن مدت ها در زندان بودم و نامبرده ترابیان در زمان غیبت من کار با اینتر نت را یاد گرفته بود، مسایل مربوط به اطلاع رسانی و ایمیل ها وکمک های مالی وبقیه را به عهده گرفته بود . که در ادامه مطلب ربط این موضوع را با دروغ گویی مهدی کوهستانی باز خواهم کرد. ) مهدی کوهستانی در وسط نوشته اش نوشته که در لندن(طی سفری که بنا بر دعوت ITFوبزای شرکت در کنگره سالیانه فدراسیون جهانی کارگران حمل ونقل در سال 1386 داشتم. ) به من گفته که کمک هایی که از سوئد توسط امیر جواهری برای سندیکا آمده در اختیار من قرار گرفته وچرا من آن را به سندیکا نداده ام ومن گفته ام که این کمک ها برای من آمده وآن را به هیچکس نمی دهم ، که این دروغ محض است هرگز چنین گفتگویی بین من واو صورت نگرفته است . 1-زیرا من امیر جواهری را در آن زمان حتا نامش را نشنیده بودم ونمی شناختم. 2-در زمانی که این کمک ویا هر کمک دیگری به سندیکا شده من در زندان بودم واز سال 1370 به بعد هیچ حساب بانکی نداشته ام . 3- حساب رسمی سندیکا به نام آقایان ابراهیم مددی وناصر غلامی وداوود رضوی بوده است.رسما من در امور این حساب دخالتی نداشته ام. 4- تا زمانی که من به زندان نرفته بودم و به سندیکا حمله نشده بود ،تمام تصمیم گیری های سندیکا به صورت جمعی ودر مجمع عمومی وهیات مدیره ویا کنفرانس هفتگی صورت پذیرفته است. این گفتگو بسیار کودکانه است . کسی قبول کند پول گرفته وبعد بیاید بگو ید آن رابه سندیکا نمی دهم . آن هم این گفتگو ها را با کسی رد وبدل کند، که اصلا او را نمی شناسد ومعرفی او از طریق سعید ترابیان صورت گرفته(که من اصلا او را بعد از رهایی از زندان در سال 1385 قبول نداشتم.) داستان او در زندان 209 برای من روشن شده بود واین را به دوستانم پس ازبیرون آمدن از زندان مرحله اولم در مرداد ماه 1385 گفته بودم وبعد ایشان در نوشته اش اضافه کرده که در جایی دیگر ودر مصاحبه با تلویزیون ،برابری در لندن من گفته ام کمک هایی به سندیکا شده که مبلغ کمک حدودا 13 میلیون تومان بوده که از سوی آقای امیر جواهری به من داده شده است وسعی کرده با اختلاط دروغش با این مطالب برای آن پایه ای درست کند. که خوشبختانه آقای امیر جواهری که زحمت کمک رسانی را با کمک ده ها نفر دیگر کشیده اند خودشان حضور دارند واعلام می کنند که این کمک ها به سندیکا شده است و به من ربطی نداشته است ودر باره این کمک ها با آقای مددی هم گفتگو کرده اند که اسنادش وجود دارد.

حالا ربط حبیب رضا پور ودفاعی که آقای کوهستانی از حرف های ایشان می کنند وبه آن استناد می کنند و به زور دروغ می خواهند برای آن سند بسازند در این ماجرا چیست ؟ حبیب رضا پور نزدیک ترین همکار سعید ترابیان در این پرونده است ودر داخل ایران هم که بود قبل از آنکه به آلمان بیاید بیشترین پول ها را از سعید ترابیان می گرفت تا همه جا برای او فریاد بزند. و متاسفانه رابطه بین سعید ترابیان ومهدی کوهستانی در زمانی که من در زندان بودم باعث ایجاد لطمات سنگین به سندیکا شد ، که بعد از بیرون آمدن من از زندان دوستانم برای من گفتند . بدین شرح که مهدی کوهستانی مبالغی در اختیار او می گذاشت تا او با آن پول ها افرادی مثل حبیب رضا پور را به شکل یک فراکسیون دور خود جمع کند وبا این شیوه کنترل سندیکا را در دست بگیرد وسیاست های دیکته شده از سوی مهدی کوهستانی را در سندیکا پیش ببرد ومهدی کوهستانی هم از طریق این رابطه که با سعید وبه نوعی با بخش تبلیغات سندیکا وکنترلی که از طریق او با در اختیار داشتن ایمیل های سندیکا داشت در خارج از کشور خودش را به عنوان کسی معرفی کند که با سندیکا نزدیک ترین رابطه را دارد وسخنگوی همه کارگران ایران است واز این طریق موقعیتهایی برای خودش در سطح جنبش کارگری بین المللی فراهم کند واز قبال آن سود هایی ببرد . حداقلش آنکه برای خود موقعیتی ویژه در خارج کشور ایجاد کند. که البته در رابطه با بلاهایی که بر سرسندیکا و رضا شهابی ویکی دو نفر دیگر از اعضای سندیکا که یکی از آنها در کافی شاپ دستگیر شد ودیگری هم به هنگام کمک به خانواده آن دوست دستگیر شد ودر دستگیرشدن وتشکیل پرونده هر سه نفربه گفته خودشان ترابیان نقش داشته است او هم خواهی نخواهی سهیم است که با تقویت چنین عنصری زمینه احاطه او بر سندیکا را فراهم کرده است و حالا مهدی کوهستانی با این گرد وخاکی که دیده برپا شده است موقعیت را مناسب دانسته تا خودش را وسط دعوا بیاندازد وبرای خودش وطیفی که همراه خود کرده است آبرویی بخرد.در بلایی که بر سر جنبش کارگری آمد نقش سعید ترابیان ومهدی کوهستانی را خیلی از دوستان در داخل وخارج کشور می دانند. در باره حبیب رضا پور آن طور که به من گفتند ، علاوه بر پول های قبلی ، 3 هزار دلار از ترابیان گرفت تا به آلمان بیاید وادامه ماموریتش را انجام بدهد، که همانا خرابکاری وتهمت زدن ودامن زدن به جو تفرقه وتهدید در میان کارگران وسندیکالیست هاست گویا او در آلمان بابخشی ازچپ های افراطی ارتباط دارد وبه سفر های مشکوکی بین آلمان وهلند می پردازد. ترابیان از همان زمان دستگیری در زمستان 1384 که مدت کوتاهی کمتر از 20 روز در بند 209 بود به علت اعتیادی که از قبل داشت و با کمک دوستانNA توانسته بود آن را موقتا ترک کندوبه دلیل همان ضعف روانی قدیمی که داشت ،بنا به گفته افرادی که همراه او بازجویی می شدند در زمان دستگیری اعتصاب دوم سندیکا در تاریخ 8/11/1384که دربند 209 اوین، کارگران به صورت دسته جمعی در سلول های انفرادی نگهداری وبازجویی می شدند، اولین کشیده را که خورد ، شدیدا ترسیده بود وباز گرفتار همان ضعف های روانی شد. اوقول همکاری به سرهنگ عبدالهی داد واولین 200 هزار تومان را در همان هنگام از سرهنگ عبدالهی دریافت کرد. سرهنگ عبدالهی(که شاید نام مستعار او باشد.) مسئول میز کارگری اداره اطلاعات استان تهران بود. پس از آن ترابیان را مدیریت کرد تا با رفتار نا به هنجارش در زمانی که من در زندان بودم با فحاشی وعربده کشی بتواند آقای مددی را از جلسات( نقص دار هیات مدیره به لحاظ اساسنامه) حذف کند که در آن زمان آقای مددی به دوستان گفته بودوSMSهم برای همه سندیکایی ها فرستاد مبنی براینکه در هر جلسه ای که ترابیان باشد من نمی ایم. پس از آن ترابیان با استفاده از توان مالی که مهدی کوهستانی و اطلاعات برای او ایجاد کرده بودند، توانست برخی از دوستان کم اطلاع تر را جلب نماید . ((در باره فساد مالی وتوان مالی ا و یعنی ترابیان( رئیس حبیب رضاپور) یکی از فعالین کمیته هماهنگی که در داخل کشور می باشد، چهارشنبه شب پیش به وقت اروپا، در اطاق پالتاک سخن در حضور نزدیک به 200 نفر مفصلا شرح داد وگفت هم اکنون بیش از هشت اپارتمان دارد. یک کنترل خط شرکت واحد از کجا این ثروت را می تواند به دست آورد.)) ا و با ادامه فشار ها می خواست سایت اصلی سندیکا را به دست بگیرد که نتوانست ونهایتا سایتی جدید به نام سندیکا راه اندازی کرد که روش کارش مورد اعتراض بسیاری از سندیکالیست ها بود. با تشکیل جلساتی خارج از چهارچوب اساسنامه وبا تعداد بسیار کمی از اعضا ،گاه سه یا چهارنفر یا نهایتا هفت هشت نفر از اعضا تصمیماتی کاملا مغایر اساسنامه را به سود آنچه که خود یا اطلاعات و یا کوهستانی می پنداشتند، به سود اوست به تصویب رساند. واجرایی کرد .با همکاری دو سویه سرهنگ عبدالهی ومهدی کوهستانی که شاید کاملا به صورت اتفاقی مسیر مشترکی را طی می کردند،حتابا آرای کمتر از نصف اعضای هیات مدیره بر خلاف اساسنامه که حداقل دوسوم اعضای هیات مدیره باید مطلبی را تائید نمایند ،(یعنی با حضور 12 نفر از اعضای هیات مدیره) تا موضوعیت پیدا کند موفق شدند مسولیت خزانه داری را از داوود رضوی بگیرند وبه رضا شهابی بدهند . متاسفانه به علت کم تجربگی دوستان ما وقدرتی که او به واسطه داشتن منابع مالی از خود بروز می داد و صدالبته در زمانی که از سوی اطلاعات بسیار حساب شده بود.( یعنی در زمانی که آنها من وآقای مددی را در زندان های طولانی مدت قرار داده بودند .)ترابیان با همدستی حبیب رضاپور با فحاشی ولات بازی وپرده دری همه را به نا امیدی وپراکندگی کشاندند که در همه این موارد حبیب رضا پور نقش قزاق را برای ترابیان انجام می داد.کمترین شوخی انها دادن فحش های ناموسی وخواهر ومادر به هم بود که وقتی به ایشان تذکر می دادیم ، می گفتند ولش آقای اسانلو ما بنی هندلیم ویا اینکه خواهر ومادر جزو ناموس حساب نمیشه وسعی در گسترش چنین فرهنگی در سندیکا داشتند که خوشبختانه با رشد آگاهی های عمومی اعضای سندیکا نتوانستند زیاد این فرهنگ را جا بیاندارند . آخر سر هم تا آنجا که به من گزارشات دقیق داده اند ، مبالغی دیگر از کمک کنندگان می گیرندمثلاترابیان یک باربا این جو سازی که من شدیدا به موتور سیکلت احتیاج دارم وباید برای من پول موتور سیکلت بفرستید از دوستانی مصرا تقاضای کمک مالی می کند و بالاخره ملغی از این دوستان می گیرند که همکنون در خارج از کشور حی وحاضرندو پول هایی دیگر ازجمله مبلغ 15 هزار دلاری را که آقای پرویز قلیچ خانی جمع اوری کرده بودند تا برای کمک به کارگران زندانی واخراجی سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه بدهند آقای ترابیان بالا کشید ومبالغی هم به هم پالکی هایش مثل حبیب رضا پور داد. ارسال کننده پول از شناخته شده ترین فعالین کارگری ونشریاتی در خارج کشور است که همگان او را وصداقتش را وتلاش هایش را تائید می کنند.از جمله انتشار نشریه آرش به مدت 23 سال . البته گویا پس از آنکه متوجه می شوند که ترابیان پول ها را بالا کشیده است ، از طریق دوستانی که در داخل وخارج داشتند وباتهدید به افشاگری ترابیان موفق می شوند ( البته آنطور که اسکایپی وتلفنی به من گفتند حدود 3000 دلار از این پول را از او گرفته وبه دست یکی از اعضای سندیکای نیشکر هفت تپه برسانند . آقای داوود رضوی کاملا در جریان این موضوع هستند . آقای قلیچ خانی هنگامی که در ترکیه بودم طی یک مذاکره اسکایپی از من خواست برای جلوگیری از نا امیدی وبوجود امدن جو بی اعتمادی در بین کارگران وفعالین، تا می توانم این مطالب را عنوان نکنم. من هم خودم خون جگر خوردم تا سندیکا، سندیکا بشود وهمه این افراد با دعوت ها وتلاش های آقای مددی ومن بتدریج به سندیکا امدند. البته هر جنبشی وقتی توده ای می شود وصدها وهزارها تن با آن درگیر می شونداز این نقطه ضعف ها هم پیدا می کند اگر هم امروز این یاوه گویان این دروغ ها را سرهم نمی کردند وسابوتاژ نمی کردند همانطور که تا به امروز دم بر نیاوردم چیزی نمی گفتم . اما چون پای دیگران وتوهین به خانواده ام به میان آمدوامیر جواهری لنگرودی هم از من خواست پاسخ دروغ های انها را بدهم مجبور به پاسخ گویی شدم . چون کارهای بسیاری دارم نمی توانم وقتم را زیاد صرف این یاوه پردازی ها که به سود نظام فاشیستی ولایت فقیه است بنمایم . اما وقتی دیدم که این عوامل ناآگاه واطلاعاتی با بی شرمی تمام همه چیز را زیر پا گذاشته وحرمت خانواده ام را، که این سال ها این همه بلاها را تحمل کرده اند ،در یک اقدام مشترک شکسته اند ودر یک حمله مشترک امید برای همبستگی را نشانه کرده اند.بنا به درخواست دوست عزیز وشریفم امیر که فرزندش را هم درراه مبارزه انسانی از دست داده است، پاسخی نا چیز دادم . البته در رابطه با فساد وهمکاری ترابیان با اطلاعات وپرونده سازی برای رضا شهابی خود شهابی ،برای دوستانی که در خارج ازکشور هم هستند مستقیما توضیح داده است ، که شرح آنها را در نوشتاری دیگر منتشر خواهم کرد تا رد پای این چپ های دروغین وکم تعداد داخل وخارج کشور را در گرفتار کردن کارگران وبالابردن هزینه های آنان خاطر نشان کنم. چون روش انها به نوعی کامل کردن اتهاماتی است که اطلاعاتی ها به زندانیان زیر بازجویی وهمیشه در خطر می زنند . برای کمک به همکاران وکارگران تحت خطر مجبورم این پرونده را یکبار برای همیشه تکمیل ومختومه کنم. منصور اسانلو 12ژوئن 2014 بنیان گذارباز گشایی سندیکای کارگران شرکت واحد. نام مقاله مهدی کوهستانی که سایت آزادی بیان چند روز پیش آن را منتشر کرده است این است. آیا جنبش کارگری ایران نیازی به دریافت کمک مالی دارد؟

سایت افق روشن گفتگوی ابراهیم مددی نایب رئیس سندیکابا امیر جواهری لنگرودی پیرامون کمک مالی به سندیکا

http://www.kargaran-iran.com/2007/04/post_610.html

متن گفتگو را هم می فرستم

مددی در گفتگوی رادیویی با امیرجواهری اعلام داشت :

سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه

به يک نهاد سربلند، مستقل درجهت دفاع ازحق حاکميت مردم ايران برخودشان، پايبند است

 

----------------------------------------.

در پاسخ به آقاي اسانلو سالها رنج بردم و خون دل خوردم بدان اميد كه وظيفه اي انجام دهم . وتا آنجا كه در توان داشتم كوتاهي نكردم ، به اميد آنكه روزي همه مسائل روشن شود و خادم از غير خادم تشخيص داده شود . شايد امروز يكي از روزهائي باشد كه بتوانيم تا حدودي مسائل را روشن كنيم . اين مبارزه ادامه دارد تا آنجا كه بتوانيم راه صحيح را ازناصحيح تشخيص دهيم و سره از ناسره مشخص شود .آقاي اسانلو آنگاه كه در جلسه اي در ميان فعالان كارگري داخل كشور گفتيد ، ما نه تنها با اسرائيل كه باهر نهاد ديگري براي كمك گرفتن همكاري ميكنيم ،تاريخ فعاليت شما در ميان فعالان كارگري در داخل كشور تمام شد . درآن زمان از شركت برخي از فعالان كارگري داخل كشور در سمينار ليبر استار و بهار عربي در تركيه دفاع كرديد و به سرعت متوجه شديد كه ديگر در ميان فعالان كارگري در داخل كشور جاي نداريد و پس از دو هفته كشور را ترك كرديد و...جنبش كارگري ايران ضد سر مايه داري و ضد امپرياليستي است و به راه خود ادامه ميدهد . هنگامي كه يكي از فعالان داخل کشور در سال 1387 به نمايندگي از گرو ه هاي داخلي به سازمان جهاني كار آمد بارها از نمايندگان اتحاديه ها شنيدم كه براي اولين بار است كه يك نماينده از كشوري با نظام ديكتاتوري مي آيد و با اتحاديه هاي آمريكائي تماس نميگيرد .اينها ويژگي جنبش كارگري ايران است . در آخرين اطلاعيه مشتركي كه سنديكاي شركت واحد براي اول ماه مه منتشر كرد تنها به اين شرط سنديكائيان حاضر شدند نام فلز كار مكانيك را در كنار خود بپذيرند ، كه فلز كار مكانيك اطلاعيه بدهد و اعلام كند كه سخنگو ئي در خارج كشور ندارد و منظور از سخنگو هم شخص شما بوديد . زيرا كه شائبه ارتباط شما با اين تشكل وجود داشت. و اما جوابيه شما آقاي اسانلو : من سالها به آن متهم بودم كه شمارا به سوليداريته سنتر و کارمند آن معرفي كرده ام .و من هم به علت آنكه شما در زندان بوديد در اين باره اظهار نظري نكردم تا آنكه نكند فشار زندان بر شما بيشترشود و از شما بخواهند كه رابط خودتان را معرفي كنيد . خوب يا بد ...اين كار را كردم و آن اتهام ناروارا به جان خريدم ، تا به گمان خودم فشار را بر شما بيشتر نكنم . اكنون شما در بيرون هستيد چه كسي شمارا معرفي كرد . شما به قول خودتان از ايران كه آمديد مرا نميشناختيد اما ایشان را از داخل ايران ميشنا ختيد . رابط شما چه كسي بود ؟ رابطه شما با اين خانم به عنوان نماينده سو ليداريته سنتر از كجا شكل گرفت . شما حتي در جوا ب فعالان داخلي چه در زمانی که برگشتید و پس از آزادي از زندان به دروغ گفتيد كه اين خانم را نميشناسيد . در حاليكه فعالان اتحاديه اي در اجلاس لندن شاهد بودند كه شما در كنار اين خانم نشسته بوديد .... واما در رابطه با پاسخ شما .

-من مطلب در يافت كمك از سوي آقاي امير جواهري را ابتدا از شايعه و سپس از تاييد خود شما شنيدم . حال اكر شما منكر حرف خودتان هستيد ، باشد ، من اصراري ندارم تاریخ این را ثابت خواهد کرد. اصلا آن را كنار ميگذاريم –به قول معروف آن يك رائي كه خودم به خودم دادم چه شد ؟آن کمک مالی كه در آی تی یو سی از طرف نمايندگان اتحاديه ها جمع كردم وهمه شاهد بودند به شما دادم تا كادو اتحاديه ها باشد تا به اعضاي سنديكا برسد به كجا رسيد؟؟ 2- شما مطلب مفصلي در جواب من در باره آقاي ترابيان عضو ديگر سنديكا گفته ايد كه اصلا به من ارتباطي ندارد . و خود ايشان بايد جوابتان را آنهم در سنديكا بدهند .اولا این سندیکا بر روی شانه دو نفر نمیچرخید و دبیر اش هی و حضر زنده است و میتواند جوابگو باشد و برخلاف شما من به پروسه اعتقاد دارم و به هرکسی بر اساس وظایف اش ارتباط میگرفتم و تا آنجا كه همه ميدانيم شما به دليل رفتار خاص خودتان وشانه خالي كردن از زير تعهداتتان به نوشته اطلاعيه سنديكا در مورد شما ، ديگر سمتي در سنديكا نداريد . و به دليل اقامت تان در خارج نميتوانيد در جلسات سنديكا شركت كرده و از خودتان دفاع كنيد پس طرح اين بحث هاي يكطرفه هيچ مشكلي را حل نميكند زيرا اختلاف شما و آقاي ترابيان بايد در درون سنديكا حل شود و به من ارتباطي ندارد. من هيچ كمک خصوصي به آقاي ترابيان نكرده ام وتنها با ايشان به عنوان مسئو ل روابط عمومي سنديكا با ایشان از طرف اتحاديه ها تماس داشته ام و دروغ نگویید ای میل سندیکا هیچ وقت در دست من نبودهف پرونده سازی نکنید . واما مسئله اصلي كه شما از پاسخ به آن فرار كرده ايد و اصلا به آن نپر داخته ايد و بحث اصلي نوشته من بوده است . و با بهم بافتن آسمان و ريسمان از ان گريخته ايد . چه كسي به شما اجازه داده است كه به نام جنبش كارگري ايران اعانه جمع كنيد شما از چه كسي نمايندگي داريد . ازسنديكاي شركت واحد ؟ از فلز كار مكانيك / از ...در كدام وقت و زمان فعالان داخلي اعلام نياز كرده اند كه شما به عنوان نماينده خود خوانده از نهادهاي مشكوك و معلوم الحال در خواست پول ميكنيد..... پاسخ اصلي را بدهيد طفره نرويد

بردم و خون دل خوردم بدان اميد كه وظيفه اي انجام دهم . وتا آنجا كه در توان داشتم كوتاهي نكردم ، به اميد آنكه روزي همه مسائل رو شن شود و خادم از غير خادم تشخيص داده شود . شايد امروز يكي از روزهائي باشد كه بتوانيم تا حدودي مسائل راروشن كنيم . اين مبارزه ادامه دارد تا آنجا كه بتوانيم راه صحيح را ازناصحيح تشخيص دهيم و سره از ناسره مشخص شود .آقاي اسانلو آنگاه كه در جلسه اي در ميان فعالان كارگري داخل كشور گفتيد ، ما نه تنها با اسرائيل كه باهر نهاد ديگري براي كمك گرفتن همكاري ميكنيم ،تاريخ فعاليت شما در ميان فعالان كارگري در داخل كشور تمام شد . درآن زمان از شركت برخي از فعالان كارگري داخل كشور در سمينار ليبر استار و بهار عربي در تركيه دفاع كرديد و به سرعت متوجه شديد كه ديگر در ميان فعالان كارگري در داخل كشور جاي نداريد و پس از دو هفته كشور را ترك كرديد و...جنبش كارگري ايران ضد سر مايه داري و ضد امپرياليستي است و به راه خود ادامه ميدهد . هنگامي كه يكي از فعالان داخل کشور در سال 1387 به نمايندگي از گرو ه هاي داخلي به سازمان جهاني كار آمد بارها از نمايندگان اتحاديه ها شنيدم كه براي اولين بار است كه يك نماينده از كشوري با نظام ديكتاتوري مي آيد و با اتحاديه هاي آمريكائي تماس نميگيرد .اينها ويژگي جنبش كارگري ايران است . در آخرين اطلاعيه مشتركي كه سنديكاي شركت واحد براي اول ماه مه منتشر كرد تنها به اين شرط سنديكائيان حاضر شدند نام فلز كار مكانيك را در كنار خود بپذيرند ، كه فلز كار مكانيك اطلاعيه بدهد و اعلام كند كه سخنگو ئي در خارج كشور ندارد و منظور از سخنگو هم شخص شما بوديد . زيرا كه شائبه ارتباط شما با اين تشكل وجود داشت. و اما جوابيه شما آقاي اسانلو : من سالها به آن متهم بودم كه شمارا به سوليداريته سنتر و کارمند آن معرفي كرده ام .و من هم به علت آنكه شما در زندان بوديد در اين باره اظهار نظري نكردم تا آنكه نكند فشار زندان بر شما بيشترشود و از شما بخواهند كه رابط خودتان را معرفي كنيد . خوب يا بد ...اين كار را كردم و آن اتهام ناروارا به جان خريدم ، تا به گمان خودم فشار را بر شما بيشتر نكنم . اكنون شما در بيرون هستيد چه كسي شمارا معرفي كرد . شما به قول خودتان از ايران كه آمديد مرا نميشناختيد اما ایشان را از داخل ايران ميشنا ختيد . رابط شما چه كسي بود ؟ رابطه شما با اين خانم به عنوان نماينده سو ليداريته سنتر از كجا شكل گرفت . شما حتي در جوا ب فعالان داخلي چجه در زمانی که برگشتید و پس از آزادي از زندان به دروغ گفتيد كه اين خانم را نميشناسيد . در حاليكه فعالان اتحاديه اي در اجلاس لندن شاهد بودند كه شما در كنار اين خانم نشسته بوديد .... واما در رابطه با پاسخ شما . 1-من مطلب در يافت كمك از سوي آقاي امير جواهري را ابتدا از شايعه و سپس از تاييد خود شما شنيدم . حال اكر شما منكر حرف خودتان هستيد ، باشد ، من اصراري ندارم تاریخ این را ثابت خواهد کرد. اصلا آن را كنار ميگذاريم –به قول معروف آن يك رائي كه خودم به خودم دادم چه شد ؟آن کمک مالی كه در آی تی یو سی از طرف نمايندگان اتحاديه ها جمع كردم وهمه شاهد بودند به شما دادم تا كادو اتحاديه ها باشد تا به اعضاي سنديكا برسد به كجا رسيد؟؟ 2- شما مطلب مفصلي در جواب من در باره آقاي ترابيان عضو ديگر سنديكا گفته ايد كه اصلا به من ارتباطي ندارد . و خود ايشان بايد جوابتان را آنهم در سنديكا بدهند .اولا این سندیکا بر روی شانه دو نفر نمیچرخید و دبیر اش هی و حضر زنده است و میتواند جوابگو باشد و برخلاف شما من به پروسه اعتقاد دارم و به هرکسی بر اساس وظایف اش ارتباط میگرفتم و تا آنجا كه همه ميدانيم شما به دليل رفتار خاص خودتان وشانه خالي كردن از زير تعهداتتان به نوشته اطلاعيه سنديكا در مورد شما ، ديگر سمتي در سنديكا نداريد . و به دليل اقامت تان در خارج نميتوانيد در جلسات سنديكا شركت كرده و از خودتان دفاع كنيد پس طرح اين بحث هاي يكطرفه هيچ مشكلي را حل نميكند زيرا اختلاف شما و آقاي ترابيان بايد در درون سنديكا حل شود و به من ارتباطي ندارد. من هيچ كمک خصوصي به آقاي ترابيان نكرده ام وتنها با ايشان به عنوان مسئو ل روابط عمومي سنديكا با ایشان از طرف اتحاديه ها تماس داشته ام و دروغ نگویید ای میل سندیکا هیچ وقت در دست من نبودهف پرونده سازی نکنید . واما مسئله اصلي كه شما از پاسخ به آن فرار كرده ايد و اصلا به آن نپر داخته ايد و بحث اصلي نوشته من بوده است . و با بهم بافتن آسمان و ريسمان از ان گريخته ايد . چه كسي به شما اجازه داده است كه به نام جنبش كارگري ايران اعانه جمع كنيد شما از چه كسي نمايندگي داريد . ازسنديكاي شركت واحد ؟ از فلز كار مكانيك / از ...در كدام وقت و زمان فعالان داخلي اعلام نياز كرده اند كه شما به عنوان نماينده خود خوانده از نهادهاي مشكوك و معلوم الحال در خواست پول ميكنيد..... پاسخ اصلي را بدهيد طفره نرويد

منبع:پژواک ایران